هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و آغاز پایان

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس دفعات بازدید در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 23
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 23هري ، رون و هرميون به آرامي از پله ها پايين رفتند . هيچ كس چيزي نگفت تا اينكه هري لگدي به پله ها زد و گفت:من خيلي مي ترسم ... نكنه اون براي ولدمورت كار مي كنه...آخه دامبلدور نبايد يه نشونه اي براي ماها مي ذاشت اون كه از عدم اعتماد ما به اسنيپ خبر داشت.هرميو...
  2. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 18
    فصل 18-امكان نداره !هرميون با عصبانيت گفت: براي چي امكان نداشته باشه؟هري گفت: براي اين كه لوپين يه گرگينه است ممكنه بچه شونم گرگينه بشه...هرميون ادامه داد: نخير من تو كتاب ها خوندم كه همچين چيزي امكان نداره ببينيد گرگينگي يه صفت خوني نيست يعني روي كروموزوم ها تاثير نمي ذاره مثل ...
  3. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 25
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 25هري رو به روي درب اتاق ضروريات ايستاده بود و به اتاق مورد نيازش فكر مي كرد كه ناگهان ديوار كنار رفت و او وارد اتاق شد. ديوارهاي اتاق پر بود از كتابخانه هايي در مورد جان پيچ ها و وسايلي عجيب كه هري هرگز آنها را نديده بود. او به سمت يك كتاب رفت و آن را بردا...
  4. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 22
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 22آن سه به قدري وحشت زده شده بودند كه حتي نتوانستند طلسم اكسپليارموس او را منحرف كنند . او آنها را خلع سلاح كرد و روي صندلي هايي نشاند و دست و پاهايشان را با طناب هايي نامرئي به صندلي بست و پس از مدتي گفت:تو پسره ي احمق يه هفته است كه منو مچل خودت كردي!هري ...
  5. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 36 تا آخر
    خلاصه اینکه پدرم دراومد تا تمومش کردم...ولی با نظراتتون کلی حال کردم... من هر چی در توانم بود برای این گذاشتم... دیگه قضاوت با خودتونه... راستی از بروبکس سایت به خصوص بیل ویزلی متشکرم.
    قربون داداش!!!
    گرت
  6. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 24
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 24-هري؟ هري؟ نمي خواي بيدار شي؟هري چشمهايش را باز كرد . رون رو به روي او ايستاده بود و سعي مي كرد كه او را از خواب بيدار كند.رون ملحفه را از روي هري كشيد و گفت:بلند شو ديگه...امروز كلاس داريم.هري عينكش را از روي ميز برداشت و گفت:واي... نه... با پابلر؟ من نمي يا...
  7. هري پاتر و آغاز پايان - فصل26
    هري پاتر و آغاز پايانفصل26هري رو به روي قاب آويز معلق ايستاده بود و سعي مي كرد حواسش را روي آن متمركز كند. اسنيپ هم ظاهرا حال خوشي نداشت چون دستي كه چوب دستي اش را گرفته بود مي لرزيد. او به هري نگاهي انداخت و گفت:اميدوارم هوس قهرمان بازي بهت دست نده...چون ممكنه منو از دست تو خلاص ك...
  8. هري پاتر و آغاز پايان - فصل27
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 27اسنيپ به ساعد دستش نگاهي انداخت. جاييکه ولدمورت چنديدن سال پيش آن را سوزانده بود . گاهي اوقات با خودش فکر مي کرد که چرا دامبلدور او را انتخاب کرد . از پله هاي دفتر دامبلدور بالا رفت و به نقشه ي غارتگر نگاهي انداخت تا مطمئن شود کسي در آن دوروبر نيست. کلم...
  9. هری پاتر و آغاز پایان-فصل33
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 33با ورود اسنيپ نويل و جيني وحشت زده شدند و مات و مبهوت به هري و رون و هرميون نگاه کردند. جيني رو به هري گفت:هري ؟ پس چرا معطلي؟هري با آرامش رو به جيني و نويل گفت:فقط مي تونم بهتون بگم که اون باماست...نويل با ناراحتي به اسنيپ نگاه کرد و به هري گفت:ولي تو خود...
  10. هری پاتر و اغاز پایان- فصل32
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 32هري احساس کرد شانه هايش به ديواره هاي بخاري ساييده مي شود. بعد از مسافتي طولاني بالاخره از حرکت ايستاد و خود را در مقابل رون و هرميون به همراه جيني و نويل ديد. قيافه ي نويل ديدني شده بود او داشت گرد و خاک را از روي لباسش مي تکاند ، سپس رو به رون گفت:خيلي ...
« 1 2 (3) 4 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.