هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و آغاز پایان

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس دفعات بازدید در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. هری پاتر و آغاز پایان - فصل35
    هري پاتر و آغاز پايانفصل35...هري به کمک سيريوس از جايش بلند شد... او از سيريوس چشم بر نمي داشت. چهره ي سيريوس سفيد و وحشتناک بود و هري حس مي کرد از بدن او سرما مي زند. همين که رويش را از سيريوس برگرداند. اتاق دايره اي شکل را ديد... و ولدمورت را !- امکان نداره!ولدمورت به هري قاه قاه مي خ...
  2. هري پاتر و آغاز پايان- فصل34
    هري پاتر و آغاز پايانفصل34هري در حاليکه سعي مي کرد بر خودش مسلط باشد ، از جايش بلند شد و روبه ولدمورت ايستاد . او با آستينش اشکهايش را پاک کرد و با خشم و نفرتي عميق نسبت به ولدمورت گفت:عالي شد ... مگه نه؟...حالا فقط من موندم و تو... که بايد از همون اول ما دوتا مي مونديم... و اين همه آدم ...
  3. هری پاتر و آغاز پایان- فصل29
    هري پاتر و آغاز پايانفصل29هري در سالن عمومي گريفندور نشسته بود و داشت مطالبي را كه از كتابي كه از اتاق ضروريات پيدا كرده بود مي خواند البته پنهاني! هرميون و رون هم سركلاس پروقسور الكس بودند. هري به ساعتش نگاه كرد . قرار بود عصر آن روز به همراه سيوروس اسنيپ جان پيچي را خنثي كنند ...
  4. هری پاتر و آغاز پایان-فصل31
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 31هري،رون و هرميون به سمت سرسراي بزرگ به راه افتادند. راهروها خيلي شلوغ بود و هر کسي از راه مي رسيد به ديگري تنه مي زد . هري در راه خانواده ي ويزلي را ديد که به سمت سرسرا مي آمدند ولي در بين آنها آقاي ويزلي را نديد. در واقع تمامي افرادي که در هاگوارتز بودن...
  5. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 30
    هري پاتر و آغاز پايانفصل30هري در حاليكه داشت از خوشحالي بال در مي آورد بسته را از دست هرميون گرفت و با دقت به آن خيره شد:باورم نمي شه... اصلا باورم نمي شه...خود خودشه...درست يادمه وقتي كه ولدمورت اينو از دست هپزيبا اسميت گرفت ...چشماش برق خاصي داشت برقي كه حاكي از فطرت پليدش بود...سپ...
  6. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 28
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 28هري، رون و هرميون در سرسراي عمومي نشسته بودند و راجع به ولدمورت صحبت مي كردند .هرميون در حاليكه خميازه مي كشيد گفت:بدون اسنيپ هم مي تونستي نابودش كني...هري جواب داد:اتفاقا برعكس بدون اسنيپ من نمي دونستم يك روحو چه طوري ميشه كشت...سپس رو به رون گفت:هي پس...
« 1 2 3 (4)

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.