هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و آغاز پایان

فهرست مقالات همه

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. هری پاتر و اغاز پایان - فصل 11
    هری پاتر و آغاز پایانفصل11-از این اوضاع متنفرم!رون با صدای ناراحتی این را گفت و با عصبانیت لگدی به در زد!-آره قبول دارم !ولی من که بهتون گفته بودم نیایید!-هری من منظورم این نبود. ولی الان نزدیک یه هفته است که از هیچ کس و هیچ چیزی خبر نداریم.من حتی نمیدونم پدر و مادرم زنده اند یا نه!...
  2. هری پاتر و آغاز پایان - فصل 12
    هری پاتر و آغاز پایانفصل12- هری نمی خوای برگردیم ؟الان دو روزه که ما از صبح تا شب به این کوچه خیره شدیم اما هیچ چیزی نیست.تا کی می خوای وایسی؟- من نمی دونم !می دونی چیه هرمیون من تا اونو پیدا نکنم راحت نمی شم...- قبوله. اما الان ساعت 10 شبه ...تو این موقعیت خیلی خطرناکه که تو و ما اینجا...
  3. هری پاتر و آغاز پایان -فصل 13
    هری پاتر و آغاز پایانفصل13صبح روز بعد وقتی هری از خواب بیدار شد هرمیون را ندید. او فقط بالای بالشش یک نامه پیدا کرد. با عجله آن را باز کرد و خواند:هری عزیزاز رفتار دیشبم متاسفم اما به نظرم لازم بود یه همچین رفتاری داشته باشم .رون فکر می کرد که من عاشق دل خسته اش هستم . به هر حال مج...
  4. هری پاتر و آغاز پایان- فصل 14
    هری پاتر و آغاز پایانفصل 14- مزخرفه!- مزخرف نیست... تو متوجه نیستی من مطمئنم یه جان پیچ اونجاست.- غیر ممکنه چون ما تاحالا سه بار اونجا رو گشتیم حتی اگه یه جان پیچ اونجا باشه احتمالانامرئیه وگر نه ما می دیدیمش.رون با حالتی عصبی ادامه داد:بعد هم میشه داد نزنی که یه جان پیچ اونجاست مث...
  5. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 15
    هری پاتر و آغاز پایانفصل 15- ولی چه حالی میده ها!جینی با ناراحتی رو به رون گفت: حال میده؟! بدبخت این نشون دهنده ی اونه که هاگوارتز تعطیل شده، منو بگو که دلم خوش بود به هاگوارتز! - بسه جینی ! ناراحت نباش ! بدون حضور دامبلدور جمع کردن بچه ها اونم تو هاگوارتز کار احمقانه ایه، من که از ...
  6. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 16
    هری پاتر و آغاز پایانفصل16- بلند شید بچه ها دیره!صدای خانم ویزلی چنان بلند بود که هری احساس کرد پرده ی گوشش پاره شده است.- مامان ...خواهش می کنم داد نزن!-رون ! بهتره به جای خواهش کردن بلند شی... ما امروز ساعت یک باید بریم...بلندشو! قیافت شبیه خرسهایی شده که از خواب زمستونی بیدار شدن!- ...
  7. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 17
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 17تاريخ: 19/4/85-حالا چي كار كنيم؟؟؟- نمي دونم ... هيچ دليلي نداريم كه بر گرديم ... مامان اينها اهميت موضوع رو درك نمي كنن. بيچاره شديم.- طفلكي هرميون !آقاي ويزلي كه تازه از بيرون گذاشتن چمدان ها خلاص شده بود، فرياد زد :برين تو سكو... عجله كنين!مغز هري از كار افتا...
  8. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 18
    فصل 18-امكان نداره !هرميون با عصبانيت گفت: براي چي امكان نداشته باشه؟هري گفت: براي اين كه لوپين يه گرگينه است ممكنه بچه شونم گرگينه بشه...هرميون ادامه داد: نخير من تو كتاب ها خوندم كه همچين چيزي امكان نداره ببينيد گرگينگي يه صفت خوني نيست يعني روي كروموزوم ها تاثير نمي ذاره مثل ...
  9. هري پاتر و آغاز پايان - فصل 19
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 19قطار ايستاد. هري و رون و هرميون چمدانهايشان را برداشتند تا از قطار بيرون بروند. بيرون خيلي خيلي شلوغ بود. هري در حاليكه از به سختي خود را از ميان آدم ها عبور مي داد گفت:ولي من هنوز در عجبم ... چه طوري ميشه كه اين همه آدم رو تو هاگوارتز جا بدن؟هرميون بعد ا...
  10. هزی پاتر و آغاز پایان - فصل20
    هري پاتر و آغاز پايانفصل 20حدود سه روز از آمدن آنها به هاگوارتز گذشته بود . خوابگاه ها همان ها بود اما براي والدين خوابگاه هاي جديدي ايجاد كرده بودند. هري همان روزهاي اول سيموس را ديد كه گفته بود مادرش را متقاعد كرده است . بعد هري را به مادرش معرفي كرد.هري و رون و هرميون داشتند ب...
« 1 (2) 3 4 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.