هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۰:۴۲ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
امتیازات جلسه اول درس معجون سازی:

گریفیندور:19

روبیوس هاگرید: 29
آشا: 28


هافلپاف: 28

1. نیکلاس استبنز: 29
2. رز ویزلی: 25
3. روفوس اسکریم جیور: 29


راونکلاو: 0
بدون شرح!


اسلیترین: 10

دراکو مالفوی: 29


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۴۲:۲۷
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۴۹:۱۰

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
امتيازات جلسه اول مراقبت از موجودات جادویی

گريفيندور:0 امتیاز

اسلیترین:12 امتیاز

دراکو مالفوی:15 امتیاز

آگوستوس پای:21 امتیاز

راونکلاو:0 امتیاز

هافلپاف:21 امتیاز

نیکلاس استبینز:15 امتیاز

فلورین فورتیسکو:25 امتیاز

رز ویزلی:17 امتیاز

آنتونین دالاهوف:19 امتیاز

روفوس اسکریم جیور:29 امتیاز


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
هری در خواب بیند پیروزی بر ولدمورت
گهی با آوادا گه با اکسپلیار!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
سوژه ی جدید

آنتونین با خوشحالی وارد اتاق لرد شد و گفت:
- مای لرد! بدبخت شدن! بیچاره شدن! بالاخره اونا رو دزدیدیم!


لردولدمورت:
- عالی بود! حالا میتونیم جهان رو نابود کنیم!

فلش بک


قطار سربازان سفید در حال حرکت بود و دامبلدور در حالی که آب دهانش از یک طرف بیرون میریخت به خواب عمیقی فرو رفته بود. بقیه ی اعضای محفل هم خواب بودند. قطار حاوی 10 کلاهک هسته ای خطرناک بود. کلاهک هایی که میتوانند برای ساخت بمب اتمی استفاده شوند! ناگهان صدای تاپ و توپی بلند شد. تعدادی مرگخوار و نیمچه مرگخوار و نوچه مرگخوار و غیر مرگخوار وارد قطار شدند. ماده ای بیهوش کننده در هوا پخش کردند و به واگن کلاهک ها نزدیک شدند.دسته جمعی یا ابوالفضلی گفتند تا کلاهک ها را بلند کنند اما موفق نشدند. به همین علت آنتونین به دنبال رضازاده رفت و او را هم در ماجرا دخیل کرد.

- آخ حسین جون..دستت درست...یه کمکی بکن!

آنها دسته جمعی کلاهک ها را برداشتند و فرار کردند. همان دم برای مرگ محفلی ها یکی از کلاهک ها را منفجر کردند و با بقیه به امارت اربابی مالفوی آپارات کردند.

پایان فلش بک


-- عالی بود! حالا میتونیم جهان رو نابود کنیم! زود باشین اونا رو توی کامیون بذارین و به آذربایجان منتقل کنین! اونجا اونا رو منفجر میکنیم!

دستورات لرد سریعا انجام شد . اما در راه آذربایجان ناگهان جینی با حرکتی خفنز متوجه قضیه شد. او همراه با فرد و جرج با حالتی شبیه جیمزباند(!)به دنبال کلاهک ها راه افتادند. تا به آنها رسیدند، جرج با حرکت باحالی وارد کامیون شد و با در آوردن کلاهک ها کامیون را به درون دره انداخت! بی سیمی را برداشت و به دامبلدور خبر داد:

- جرج، مرکز... ما توانسته ایم با حرکتی گولاخ همه ی 8 کلاهک را نجات دهیم!


- اوی الاغ! آخه نه تا بوده!

- چی؟

در این زمان روفوس با پای پیاده
ان یکی کلاهک را در کیف گذاشته بود و با خود میبرد.....



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
[spoiler=چیکار]خودکشی میکنن[/spoiler]



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
1.نشانک به یک نام دیگر نیز معروف است آن نام چیست؟(5 نمره)

علامتک!

2.آواز نشانک نشان از چیست؟(5 نمره)
نشان از هر چیزی ممکن است باشد به جز مرگ!

3.رولی جدی بنویسید که مربوط به زمانی باشد که مردم فکر می کردند نشانک نشانه ی مرد است.این رول در مورد این باشد که کسی در یک روز زمستانی از میان لانه های نشانک ها رد می شود و با ترس خود در مقابل این آواز مقابله می کند و در نهایت متوجه می شود که این فرض اشتباه است.(20 نمره)

برف شدیدی می بارید. باد هم میوزید و کلا اوضاع آب و هوایی خراب بود. اسکورپیوس در مسابقه ی کوییدیچ بعد از گرفتن اسنیچ با باد شدید از محل مسابقه دور شده بود و اکنون به سختی در باد شدید راه میرفت. جاروی وفادار و شکسته اش را در دست گرفته بود.حتی اگر یک نشانک روی شانه اش می نشست و آواز مرگ سر میداد او به راهش ادامه میداد. باید به محل مسابقه میرسید. حتما بازی هنوز ادامه داشت و هیچکس نمیدانست که گوی زرین دیده و گرفته شده است. در همین هنگام صدایی شنید... صدایی بم و زیبا... بعد از چند لحظه پرنده ای لاغر سیاه رنگ با سایه های سبز که قیافه اش بسیار غمگین بود نمایان شد. اسکورپیوس در لحظه ی اول فهمید که یک نشانک دیده است. به یاد آورد که عمو و پدر بزرگش 2 دقیقه پس از شنیدن صدای نشانک مرده بودند. خودش را برای مرگ آماده کرد. اما در لحظه ی آخر تصمیم به مقاومت گرفت. چهره ی روفوس ، رز ،کینگزلی و تمام دوستانش جلوی چشمش ظاهر شد. با شجاعت به راه خود ادامه داد. از جنگل خارج شد. او هنوز زنده بود. فهمید که مرگ در اثر صدای نشانک فقط تلقین است. او هنوز زنده بود. اما نشانک به دنبال او می آمد.اسکورپیوس دیگر ترسی نداشت. به همین خاطر نشانک در نظرش زیبا می آمد. نشانک جلو آمد. روی شانه ی اسکورپیوس نشست. اسکورپیوس انتظار هر چیزی را داشت. اما بر خلاف انتظارش پرنده لب گشود و گفت:

- تو پسر باهوشی هستی. فهمیدم که از من نترسیدی. از تو خواهشی دارم. لطفا در یک زمان مناسب به مردم بفهمون که من خطرناک نیستم. فقط همین رو میخواستم. این پر رو یادگاری نگه دار. اگر به من نیاز داشتی تو جنگل بیا و این پر را به هوا پرتاب کن. من همان لحظه ظاهر میشوم.
نشانک پر زد و رفت.

5 سال بعد

اسکورپیوس وارد جنگل شد. پر سیاهی را از جیب درآورد و به هوا پرتاب کرد. نشانک به سمت او پرواز کرد.اسکورپیوس به او گفت:

-الان وقتش رسیده است. من یک معلمم. امروز تو را به بچه ها معرفی میکنم. موافقی؟

نشانک سکوت کرد. اسکورپیوس دوباره پرسید. نشانک جواب نداد.
روی شانه ی اسکورپیوس نشست و با او به کلاس رفت. و بالاخره نشانک از عذاب نجات یافت. حالا دیگر حتی یک ذره شک در مورد کشنده بودن صدای نشانک وجود نداشت.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱۴:۲۶:۲۲


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: یک سوال مطرح کنید و متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
ظهر دو ساعت میخوابی عصر پامیشی میبینی ولدمورت دامبلدورو کشته چیکار میکنی؟

گریفندور: طوری نیست ما با عشق و شجاعت مشکلو حل میکنیم!

اسلیترین: همه صف گرفتن برای بوسیدن پای لرد!

ریونکلا: یه کم فکر میکنن ببینن کی جای دامبلدورو بگیره!

هافلپاف: به صفا و دوستی شون به خوبی و خوشی ادامه میدن!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
با سلام!

من به طور کامل و جامع با شرح سوال و مشکل توضیح می دم که برای هیچ کسی ابهامی باقی نمونه!

شرح امتیازات جلسه ی اول

گریفیندور: بدون شرکت کننده صفر امتیاز!

اسلیترین: 12 امتیاز

دراکو مالفوی:15 امتیاز

سوال یک:پنج نمره ی کامل رو اخذ کردین تبریک می گم!

سوال دوم:از این سوال متاسفانه هیچ نمره ای کسب نمی کنین!اشتباه کردین در هر بار زایمان بین شش تا هشت بدنیا می آد!در مورد اینکه هیچ بچه ای بدنیا نمی آد ما گفتیم برقک داره زایمان می کنه نمی شه که بچه بدنیا نیاره!

سوال سوم:ده می گیری چون غلط املایی و خوب فاصله نگذاشتی و علائم نگارشیت هم مشکل داشت!

آگوستوس پای:21 امتیاز

سوال یک:قاعدتا نباید نمره ای بگیرین اما من به خاطر تخیل خوبتون بهتون سه می دم که یه حالت جالب رو تصور کردین!

سوال دو:نمره ی کامل رو به شما می دم.شوخی خوبی بود ولی بهتر بود از این شوخی استفاده نکنین چون بابتش می خواستم نمره کم کنم!(بیست تا سی رو می گم!)

سوال سه:نگاه کنین پستتون خیلی خوب بود ولی دو تا مشکل داره!یک من منظورم این بود که اتفاقی واسه کینگزلی داخل کلاس میفته رو ادامه بدین!شما یه سوژه ی جدید دادین!دو قراره سوژه طنز باشه ولی من نکته ی طنز آمیزی به جز نامه ی مری نمی بینم! در مجموع با عرض معذرت 8 رو می دم!

راونکلاو: بدون شرکت کننده صفر امتیاز!

هافلپاف: 21 امتیاز


نیکلاس اسبینز:15 امتیاز

سوال اول:آفرین پنج امتیاز رو دریافت می کنی!

سوال دوم:اشتباه جواب دادی!بین شش الی هشت تا!

سوال سوم:خوب بود خوشم اومد!10 امتیاز رو دریافت می کنی!اشکلاتی داشتی!همین طور می شد سوژه رو جذاب تر پیش برد!

فلورین فورتیسکو:25 امتیاز

سوال اول:نمره ی کامل رو می گیری!

سوال دوم:نمره ی کامل رو می گیری!

سوال سوم:خوب بود اشکلات نگارشی زیادی داشتی به خاطر همین ازت پنج امتیار کم می کنم و 10 رو می گیری!

رز ویزلی:17 امتیاز

سوال اول:پنج امتیاز کامل رو می گیری!

سوال دوم:اه خیلی نزدیک بود!اما امتیازی نمی گیری!شش الی هشت!

سوال سوم:جالب بود به پستت 12 امتیاز رو می دم خیلی جزئی اشتباهات نگارشی و جمله بندی داشتی!

آنتونین دالاهوف:19 امتیاز

سوال اول:آفرین نمره ی کامل رو گرفتی!

سوال دوم:هیچی امتیاز نمی گیری!جواب درست شش الی هشت است.تو چه جور دانش پژوهی هستی باید خودت تحقیق می کردی!

سوال سوم:جالب بود یه سری اشکال خیلی خیلی خیلی جزئی داشتی 14 امتیاز رو دریافت می کنی!

روفوس اسکریم جیور:29 امتیاز

سوال اول:امتیاز کامل رو می گیری!

سوال دوم:امتیاز کامل رو می گیری!

سوال سوم:یکم پستت کوتاه بود و یک سری اشکالات جزئی داشتی به خاطر همین 14 بهت می دم!


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۲۰:۰۵:۲۶
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۲۰:۰۷:۰۶
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۲۳:۰۸:۵۷

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: کتاب سوم کو؟ زندانی آزکابان رو میگم!
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
یه بار گفتم. من توی وبم گذاشتم.البته دقت نکردم که ترجمه ش چطوره چون دوستم ترجمه کرده.برین توی قسمت دانلود کتاب و بگیرین.

معرفی وبلاگ و و سایت خلاف قوانین سایته ! من ادرس رو پاک کردم خواهش میکنم رعایت کنید !


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۸ ۱۹:۳۴:۵۳


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
امتیازات جلسه اول کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه

گريفيندور: 0 امتیاز

0 امتياز (بدون شركت كننده)

اسليترين: 18 امتیاز

دراکو مالفوی :26 امتیاز

آگوستوس پای :29 امتیاز


راونكلاو: 0 امتیاز

0 امتياز (بدون شركت كننده)

هافلپاف: 27 امتیاز

کینگزلی شکلبوت: 28 امتیاز

رز ویزلی :27 امتیاز

اسکورپیوس مالفوی :28 امتیاز

روفوس اسکریم جیور :28 امتیاز


باي


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۲۳:۲۰:۴۷
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۲۳:۳۵:۲۶
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۹:۵۵:۴۶

»»» ارزشـی گولاخ «««






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.