هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۱:۱۰ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰

مایکل رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۲:۴۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
گروه:
مـاگـل
پیام: 66
آفلاین
و در این حین مایکل رابینسون با شیرجه وارد شد...

-ارباب سلام، سلام بلا.

-سلام مایکل.

و در همین حین نگاهی لرد نگاهی ترسناک به مایکل کرد...

مایکل به خود لرزید و گفت:

-چیزی شده ارباب؟! خلفی کردم؟!

-تو نه! اما جوجه چرا!!!

-کاری از دست من بر میاد؟

-نمی دونم، می تونی بزرگش کنی؟

-بله...

و بعد مایکل یک ورد خواند و ناگهان جوجه بزرگ شد!

-بفرمایید ارباب.

-آفرین مایکل...

و بعد لرد شروع کرد به بازی با جوجه اردک...

و مایکل نگاهی فخر آمیز به اطراف کرد و گفت:

-الحق که فرد لایقی هستم...



پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹

مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۴:۱۸ چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از زير سايه لرد سياه
گروه:
جـادوگـر
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 827
آفلاین
لرد جوجه را در دست گرفتند.
-نوک داره.
-نیشه ارباب... چون هنوز جوجـ...جوجولوئه تکامل پیدا نکرده. بزرگ میشه درست میشه!

هکتور بابت استفاده از کلمه «جوجولو» زیر نگاه لرد ذوب شد.

-پر داره!
-فلسه ارباب... چون هنوز بالغ نشده فلساش نرمن. بزرگ میشه درست میشه!

لرد جوجه را سر و ته کردند.
-پا داره.
-هنوز کوچکه... بزرگ میشه کش میاد پاهاش میره تو. بزرگ میشه درست میشه!

نگاه لرد هنوز سرشار از شک بود.
-فس شیش فیس!
-کوئک کوئک‌ کوئک!

نگاه لرد اینبار بسیار ترسناک بود.

-چیزه سرورم... چون هنوز کوچکه... حرف زدن بلد نیست. بزرگ‌ میشه درست میشه!

نگاه لرد هر لحظه ترسناک تر می‌شد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۰:۲۱ دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹

گابریل دلاکور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۴۰:۱۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
مـاگـل
پیام: 407
آفلاین
- آخه خب نیست.

دراکو هنوز هم هدف را نگرفته بود.

- نیست؟

حالا دیگر گرفت.

- ولی ارباب جان، ما می‌خوایم یه خبر خوب بهتون بدیم ها.
- اگه مثل اون دفعه می‌خوای بیای راجع به راه‌های هم‌اندازه کردن انگشت‌های دستمون باهامون حرف بزنی هیچ نیازی بهت نداریم گب.
- نه ارباب، یه خبرِ دیگه‌ست... ما باسیلیسک جدیدتون رو آوردیم!
- حالا اجازه داریم بیایم؟
- و تهشم راجع به بقیه‌ی راهکارهای موضوعی که الان گفتید حرف بزنیم؟
- گب رو لای در بذارید و بقیه‌تون بیاید تو.

و این‌گونه شد که ملت اسلیترینی جوجه‌ی به غایت زشتشان را برداشته، وارد اتاق لرد شده و با لبخندهای دندان‌نما جلویش صف کشیدند.

- خب. باسیلیسک جدیدمان کو؟

اسلیترینی‌ها لبخند دندان‌نمایشان را دندان‌نماتر کردند.
- ایناهاش دیگه ارباب. ایناها.

و جوجه را تقریبا توی چشم لرد سیاه تکان دادند.


گب دراکولا!


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

در اثر اشتباه اسلیترینی ها، باسیلیسک کشته شده. ملت اسلیترینی برای جبران اشتباه شون باید یه باسیلیسک دیگه برای لرد سیاه پیدا کنن. به همین منظور یه وزغ رو روی تخمی نشوندن و امیدوار بودن که یه باسیلیسک از تخم متولد بشه غافل از اینکه تخم مال اردک بوده و جوجه اردک زشت ازش متولد شده!
حالا اسلیترینی ها دارن فکر می کنن تا راهی پیدا کنن و جوجه اردک زشت رو بجای باسیلیسک به لرد قالب کنن! برای این کار به همکاری نجینی هم احتیاج دارن.

........................

اسلیترینی ها جوجه اردک زشتشان را برداشته، به سمت اتاق لرد سیاه رفتند.
بلاتریکس طوری که انگار وظیفه مهمی بر عهده دارد، جلو رفت و در زد.

- داخل نشوید!

ملت اسلیترینی بشدت احساس بلاتکلیفی کردند.

-ارباب خب چه کنیم پس؟
-کار مهمی داریم!
-من می تونم بدون باز کردن در، ازش رد بشم. من بیام؟
-من مرگخوار نیستم! ولی حتی منم می خوام بیام!

صدای لرد سیاه به گوش رسید.
-فرمودیم داخل نشوید. پرنسسمان برای گردش به هاگزمید رفته اند و احساس تنهایی می کنیم!


اسلیترینی ها خوشحال شدند. نجینی پیش لرد نبود و شاید این بهترین فرصت برای اجرای نقشه شان بود.

-ملت... هر طور شده می ریم تو و اصرار می کنیم که این جوجه باسیلیسکه و چون جوجه اس، هنوز حرف زدن بلد نیست. روشن شد؟




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۹:۵۹ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹

مرلین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۱۲:۱۸ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از بارگاه ملکوتی
گروه:
مـاگـل
پیام: 116
آفلاین
- قاز قازو؟

مگان جمله بالا را گفت و به رابستن خیره شد. مدت زیادی خیره ماند تا بالاخره دوزاری رابستن افتاد.

- بله، اسم گذاشتن کردم براش.

مگان دیگر تحمل نداشت. یک قوی بزرگ و زشت به همراه اسمی زشت تر و نامناسب تر. این همه زشتی او را به حد اوردوز می‌رساند. ناگهان رعشه به جان مگان افتاد و بدنش شروع به لرزیدن کرد. همانطور که کف از دهانش خارج می‌شد روی زمین افتاد.

- چرا غش کردن شد؟
- قاز قازو آخه رابستن؟

حالا بقیه اعضای اسلیترین نیز دور رابستن و سوروس جمع شده بودند تا اسمی برازنده این مارنما پیدا کنند.

- اصلاً چرا قاز قازو؟ نباید غاز غازو باشه؟
- مگه غازه؟ قو نیست؟
- یعنی گفتن می‌کنی بذاریم قو قوو؟

رابستن در حالی که سعی می‌کرد "قو قوو" را تلفظ کند با شارش بی امان کف از دهانش مواجه شد و به مگان پیوست.
ماریوس که ذهنش خیلی کار می‌کرد و نمرات هاگوارتزش را مدام در چشم و چال بقیه فرو می‌کرد گفت:

- چون قراره به عنوان مار به پرنسس و ارباب معرفیش کنیم بهتره اسمش رو بذاریم مار مارو!

و بلاتریکس بود که از فاصله دورتری به این بحث پرفایده و اعضای اسلیترین نگاه می‌کرد. البته ناامیدانه!


ویرایش شده توسط مرلین در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۱۰:۰۳:۴۳

شروع و پایان با ماست!


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
مـاگـل
پیام: 217
آفلاین
-رشوه بدیم؟به پرنسس؟
-سیوروس اینجا به تو نیاز داشتن نمیشیم، این به مرگخوار ها مربوط شدن میشه! لطفا خودتو به هر مسئله ای چسبوندن نکن.
-واقعا چرا خودتو به مرگخوار ها میچسبونی؟ برو اینجا کسی بهت نیاز نداره. اصلا از این به بعد با سیوروس قهرم!
-به سیوروس مامان کاری نداشته باشین اگه راه حل خوبی داره بذارید بگه.
-و اگر نداشتنش شد ازش پیتزا درست کردن بشید برا منو پرنسس.
-بچه ی مامان چه پیشنهاد خوبی داد حتما همین کارو میکنم.
-بانو!
-پیشنهادت سیوروس؟
-بهتر نیست شما به عنوان یه مادر بزرگ مهربان برای پرنسس پیتزا درست کنید؟
-پس پیشنهاد دادنت نشدن میشه؟ آخ جون پیتزا!
-نه بچه! کی گفته پیشنهاد ندارم؟ رابستن نمیشه بچتو نگهداری؟ امور مرگخوار ها به بچه تو مربوط میشه به اون وقت من نمیشه!
-بله دقیقا سیوروس! به تو مربوط نمیشه چون مرگخوار نیستی و به بچه مربوط میشه چون پتانسیل مرگخوار بودن رو داره و تحت حمایت و آموزش منه.
-بلا! اوه بی ادبیه منو ببخشید. خب به هر حال پیشنهادم!
پیشنهاد من اینه که بانو مروپ برای پرنسس پیتزا ببرن و طی یک گفتگو خانوادگی، کاری کنن ایشون خودش دنبال شاگرد بگرده و وعده ی بهشون داده بشه، که شما مرگخوار های سخت کوش حیوانی رو برای شاگریه ایشون پیدا میکنید.
-و چه شاگردی بهتر از قاز قازو پیدا شدنش میشه؟
-درسته بچه! همینطوره که تو میگی.


نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli



پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱:۴۳ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱:۲۶:۴۸
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 571
آفلاین
قبل از آنکه اسلیترینی ها بتوانند حتی یک پولک از توماس را با خود نزد لرد سیاه ببرند او غیب شد!

-عه...این چرا نیومده رفت؟
-قبل از اینکه یهو تبدیل به باسیلیسک بشه مولتی ویتامیناشو نخورده بود و از کمبود ویتامین یه دفعه محو شد نوادگان جد مامان! ببینین خوردن ویتامین چقدر اهمیت داره!

مروپ پس از جمله اش مشغول پوست کندن بیست هزار پرتقال برای ویتامین رسانی هر چه بیشتر به نوادگان اسلیترینی جدش شد. یک گوشش را نیز در و گوش دیگرش را هم دروازه کرد تا مرلینی نکرده نشنود قرار است سر فرزندش را کلاه بگذارند و جوجه اردک زشت بجای باسیلیسک به او غالب کنند!

-حالا جوجه اردک زشت کجاست؟
-انقدر بهش گفتین زشت و سریع هم یه توماس رو بجاش گذاشتین که طفلی قلبش شکست و با پر و بال باند پیچی شده ش رفت گوشه تالار اشک بریزه!

اسلیترینی ها به گوشه تالار رفتند اما بجای جوجه اردک زشت یک قو سفید و بسیار زشت مشاهده کردند!

-مگه قرار نبود اینجای داستان تبدیل به قو زیبایی بشه تا ما درس عبرت بگیریم و از روی ظاهر افراد قضاوت نکنیم؟
-جون به جونش کنن زشته!
-بَغ بَغ!

رابستن نگاهی متفکرانه به قو باند پیچی شده انداخت.
-با صداش چیکار کردن بشیم؟ چطوری زبون مار ها بهش یاد دادن بشیم؟ به نجینی رشوه دادن بشیم تا به ارباب چیزی گفتن نشه و برای قو کلاس های آموزشی مار زبونی گذاشتن بشه؟


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹

توماس مک گرادر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۷ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 8
آفلاین
اسلی ها شروع به باند پیچ کردن جوجه اردک میکنند که همون لحظه توماس از خوابگاهش بیرون می آید و با حالتی خواب آلود میگوید:

_سلام . چه خبر شده؟؟

ناگهان فکری به ذهن بلا میرسد. همه ی اسلی ها به جز توماس را دور خود جمع میکند و میگوید:
_کسی معجون مرکب همراه خودش داره؟؟
_آره من دارم میشن.
_خب بده بیاد.
_عزیز مامان !معجون مرکب برا چی میخوای؟؟
_برای این میخوام که توماس رو به یه باسیلیسک تبدیل کنم‌.
_مطمئنی تبدیل شدن میشن؟؟
_نمی دونم ،ولی امتحانش ضرری نداره.

بلا معجون را از رابستن میگیرد و به سراغ باسیلیسک مرده میرود و تکه ای از پوستش را درون معجون میریزد و به زور و کروشیو به خورد توماس میدهد .

_تومی حالت خوبه ؟

توماس ناگهان تغییر شکل میدهد و به یک باسیلیسک تبدیل میشود و به دنبال اسلی ها میرود .

_وای چه غلطی کردیم میشن.

بعد از دو ساعت دنبال بازی توماس باسیلیسک خسته میشود و به خواب میرود و اسلی ها او را بدون سر و صدا پیش لرد سیاه میبرند.




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
-لرد ازکجا متوجه بشه؟ مگه تا حالا بچه باسیلیسک دیده؟
-مگه ندیده؟
-نمی دونم... منم از تو پرسیدم!
-از من چرا می پرسی؟ این همه آدم این جاست!
-
-

دو اسلیترینی به شکلی غیر اصیل، سرگرم دعوا شده بودند که گابریل جوجه اردک را برداشت.
-انصافا زشته!

قطره اشکی از گوشه چشم جوجه فرو ریخت. گابریل از حرفش پشیمان شد.
-ظاهر که خیلی مهم نیست. مهم درون اردکه...حالا اینو چطوری باسیلیسک کنیم؟ به نظر من اول یه باند بیارین پراشو باند پیچی کنیم. باسیلیسک پر نداره!

باند حاضر شد و ملت اسلی - بجز دو نفری که هنوز داشتند دعوا می کردند- سرگرم باند پیچی شدند.

جوجه اردک از به دنیا آمدنش بسیار پشیمان شده بود. هیچوقت فکر نمی کرد زندگی در جوجگی به این سختی باشد.




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱:۲۶:۴۸
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 571
آفلاین
خلاصه تا پایان این پست:

در اثر اشتباه اسلیترینی ها، باسیلیسک کشته شده. ملت اسلیترینی برای جبران اشتباه شون باید یه باسیلیسک دیگه برای لرد سیاه پیدا کنن. به همین منظور یه وزغ رو روی تخمی نشوندن و امیدوار بودن که یه باسیلیسک از تخم متولد بشه غافل از اینکه تخم مال اردک بوده و جوجه اردک زشت ازش متولد شده!
حالا اسلیترینی ها دارن فکر می کنن تا راهی پیدا کنن و جوجه اردک زشت رو بجای باسیلیسک به لرد قالب کنن!
* * *


شترررق

-بیا اینم دامبلدور عصر پارینه سنگی! دیگه خودت ازش بپرس چند سالشه. حالا هم در تالار رو باز کن بریم لینی رو پیدا کنیم.

تابلو با دیدن دامبلدوری که مقدار زیادی برگ تنش کرده بود و دست و پا بسته همچنان به انجام حرکات موزونش مشغول بود، دیگر بهانه ای برای باز نشدن نداشت.

درون تالار ریونکلاو

-لینی پاشو بیا بریم می خوایم به خورد یه وزغ بدیمت.

نوادگان سالازار علاقه ای به مقدمه چینی نداشتند!

-نچ...من با شماها هیچ جا نمیام. جلوتر نیاین وگرنه نیش میزنم!

بلاتریکس قوطی عطر مورد علاقه کراب که بوی حشره کش می داد را به زور از او گرفت و با خنده های شیطانی به لینی نزدیک تر شد.

-اون قوطی چیه؟ نمی خواین به وزغتون حشره مرده بدین که...اوهو اوهو اوهو...

هکتور با جارو و خاک انداز، لینی را از زمین تالار ریونکلاو جمع کرد و همگی به سرعت روانه تالار اسلیترین شدند.

تالار اسلیترین

-بیا اینم حشره ای که خواسته بودی.

وزغ نگاهی به لینی مچاله شده در خاک انداز انداخت.
-اینکه که له و لورده شده!

مروپ باذوق و سلیقه، لینی را در وسط بشقابی قرار داد و دورش را با مخلوطی از سبزیجات مردابی پر کرد. یک لایه گوجه فرنگی هم بر روی صورت لینی گذاشت تا هنر بشقاب آرایی اش را به کمال برساند!
-ببین وزغ مامان...اصلا تزئین این بشقاب با آدم حرف میزنه! دلت میاد این حشره تر و تازه و سبزیجات اطرافشو نخوری؟

وزغ دلش نمی آمد! زبان درازش را به سمت لینی و گوجه رویش روانه کرد و در یک آن هر دو را به داخل دهانش کشید. خوب جوید و سپس قورت داد. هنوز لینی به معده اش نرسیده بود که در دم جان به جان آفرین تسلیم نمود.

ظاهرا لینی عطراگین غذای سالمی برای یک وزغ به حساب نمی آمد!

-عه نگاه کنید...تخم باسیلیسک داره تَرَک بر می داره!

تخم شکست اما موجود درونش شباهت چندانی به باسیلیسک نداشت. درواقع هیچ شباهتی به باسیلیسک نداشت!

-این دیگه چیه؟
-چرا پر داره؟!
-شبیه اردکه.
-بلا به دور...چقدر زشته!
-آخه جوجه اردک زشته.

حال چگونه باید یک اردک بجای باسیلیسک به لرد سیاه قالب می کردند؟


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.