پست دوم
- ارباب؟ سوال! محفلیا از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلیها هستن؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c85fc0983d.gif)
- ما از کجا باید بدونیم هوریس؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413871c9ea5.gif)
ساعتها از گیر افتادن لرد و هوریس در چارچوب در میگذشت و در این مدت هوریس با وراجی و سوالات بیشمار، با مغز اربابش آبگوشت بار گذاشته بود.
- سوال! وقتی خودتون نمیدونید، از اون تازه وارد بدبخت که میخواد مرگخوار بشه چه توقعی دارید؟
- ما میدونیم هوریس. ما همه چیز رو میدونیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5769a4b61cfe6.gif)
فقط 4 و 13 دقیقه صبح وقت صحبت درباره ویزلی ها نیست.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d519b99bde.gif)
شب، داشت به اتمام میرسید. در این مدت هر کسی که به در تالار اسلیترین رسید، خودش را قانع کرد که قصد ورود/خروج ندارد و برگشت!
- سوال!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil532069fa3ed6c.gif)
یعنی الان مایلید حرفهای مخصوص 4 و 13 دقیقه صبح بزنیم؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e29bbcc7.gif)
- ما با تو هیچ حرف 4 و 13 دقیقه صبحانهای نداریم هوریس!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d40c320904.gif)
چشمان لرد سیاه سرخ تر از همیشه بود و هوریس نیز موفق شده بود حرکتی جدید با ترکیب خمیازه و سکسکه کشف کند.
- اگر 0 تا 100 آناتومی بدن بد قوارت رو برای ما توضیح نمیدی، در سکوت کمی بچرخ تا به جای این وزنه سفت، یک جای نرمت طرف ما باشه و به یک دردی بخوری.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52d23a0411920.gif)
بدقوارگی همیشه هم بد نیست. مثلا اگر یک مرگخوارنامتناسب باشید که با لرد سیاه در چارچوب در گیر کرده، میتوانید شکم گنده خود را به عنوان بالشتی نرم، به ارباب خود ارائه کنید.
- ما خوابیم. ما خوابیم. ما خوابیم ... اکنون داریم بیدار میشویم ... داریم بیدار میشویم ... اندکی بیدار شدیم! فقط چشمانمان هنوز بسته است که آن هم در پایان باز میشود.
- صبح به خیر ارباب!
- اگر میدونستیم اول صبحی صدای منحوس تو رو میشنویم ترجیح میدادیم اصلا بیدار نشیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137e61e4f1.gif)
- چرا ارباب ... بیدار شید! سنگک تازه گرفتم تیلیت کنیم تو پاچه تسترال ...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4669be135.gif)
- ما فقط بربری ... چی؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413cd727066.gif)
لرد چشم باز کرد و هوریس را با قابلمه کله پاچه و سنگک دو رو خشخاش برشته در مقابل خود دید. اما پیش از آن که فرصت کند واکنشی نشان دهد، هوریس خودش را چپاند کنار او.
- ملعون ... تو چطور ... چرا دوباره ما رو گرفتار این وضعیت کردی؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890f974c19dd.gif)
- گرفتار؟ مگه بد میگذره ارباب؟ بزنید تا یخ نکرده!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5241397cbb511.gif)
هوریس این را گفت و نیمی از پیاز درستهای که در دست داشت را گاز زد!
- ما تشنهایم هوریس.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661728ed623.gif)
- دست کنید تو جیب گرمکن ما ...
- ما آب نمیخوریم هوریس. برو برامون نوشیدنی بیار.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f66192311863.gif)
- اتفاقا اون هم آب نیست که تو جیب گرمکن مائه.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
از بچگی دوست داشت دست راست اربابش باشد و اکنون این فرصت را پیدا کرده بود که حداقل از نظر مکانی، آرزویش براورده شود. بنابراین به این راحتیها حاضر به از دست دادنش نمیشد.
- نوشیدنی گرم میخوایم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5769a4b61cfe6.gif)
- داره میریزه.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil532069fa3ed6c.gif)
- کی؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413871c9ea5.gif)
- خوب شد صحبتش پیش اومد ... میخواستیم بگیم ما آخر هفتهها همیشه جمع میشدیم تو کلبه یکی از دوستان. الان که ما نمیتونیم بریم، با اجازه شما، از اون دوست عزیز دعوت کردیم بیاد این جا، منقل و چایی نباتش رو هم بیاره.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e29bbcc7.gif)
- با اجازه ما؟! بیخود! ما علاقهای به هم نشینی با دوستای بی سر و پای تو نداریم هوریس!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c87e077223.gif)
صدای مهیب گامهای هاگرید که به در ورودی تالار اسلیترین نزدیک میشد اجازه نداد صدای لرد به گوش هوریس برسد. اما صدای «سولام! سولام! سولام لورد!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661872a7409.gif)
» به خوبی بگوش هردوی آنها میرسید.
- خیر هوریس! نمیشه! به محض این که شرّتو از این چارچوب کم کنی دیگه ما رو اینجا نخواهی دید. حالا زود باش و برو.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f66192311863.gif)
هوریس دلش نمیخواست برود. حیفش میآمد! بارها سعی کرده بود به عناوین مختلف خودش را به لرد بچسباند و حالا دست تقدیر این کار را کرده بود.
- ارباب!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
خواهش میکنیم ... شما رو به اون حرفای 4:13 که بینمون رد و بدل شده قسم ... به فلسای نجینی!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661de9e105a.gif)
لرد اما هیچ وقت هیچ علاقهای به هیچ نزدیکی با هیچ هوریسی نداشت و هیچ اهمیتی نیز به درخواست او نمیداد و حالا تحمل او برای روزهای متوالی، کلافهاش کرده بود.
- از دختر ما برای قسم خوردن مایه نذار!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5769a4b61cfe6.gif)
فایدهای نداره. ما به خانه ریدل خواهیم رفت و کارهای عقب مانده اربابانهمان را پیگیری خواهیم کرد. این چارچوب رو هم گل گرفته و مسدود میکنیم. نوادگان سالازار از این به بعد از تونل زیرزمینی که در این مدت حفر کردن استفاده خواهند کرد! تو هم هر وقت که لازمت داریم نیستی و هر وقت نباید باشی، چسبیدی بیخ ریش ما ... اخراجت میکنیم که دیگه کلا نباشی و خیالمون راحت باشه.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413aa299175.gif)
هوریس چارهای نداشت. مسابقه کوییدیچش داشت شروع میشد و لازم بود خود را به ورزشگاه برساند به هوریسی لاغر تغییر شکل داد و از چارچوب خارج شد ...
- ارباب!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661872a7409.gif)
- باز هم این جایی هوریس؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5769a4b61cfe6.gif)
چه تصادف نامیمونی! ما رفته بودیم خانه ریدل که یادمون افتاد این چارچوب رو گل نگرفتیم. اربابی هستیم متعهد به وعده! تصادفا همین الان برگشتیم گل بگیریم.
- اجازه بدین کمکتون کنیم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661872a7409.gif)
هوریس که با ردای کوییدیچ عرق کرده و صورتی که در اثر برخورد بلاجر کبود شده بود، به تالار اسلیترین برگشت و متوجه لرد سیاه شد که در همان چارچوب کذایی ایستاده بود. سریعا برای کمک پیش قدم شد و خودش را چپاند کنار لرد.
- ای وای دیدین چی شد ارباب؟ بازم گیر کردیم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890e44d63eed.gif)
- دیدیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfd9d2d14bb.gif)
- نگران نباشید ...
بدن هوریس پس از چند ساعت کوییدیچ دم کرده بود. یکی دو فیگور جلو بازو و پشت بازو گرفت و سپس چارچوب را با دو دست گرفت.
- راست ارباب!
- چپ!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890f2572112b.gif)
- راست سرورم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfd7f3430c4.gif)
- چپ ملعون!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfd7f3430c4.gif)
- اصلا ما عقبکی قدم میزنیم تا چشمان کورت دراد!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890f974c19dd.gif)
پکیج لرد-هوریس مشغول قدم زدن در راه پلههای پیچ در پیچ هاگوارتز بودند و سر هیچ دوراهی به توافق نمیرسیدند.