هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵
#21

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
مـاگـل
پیام: 597
آفلاین
خارج از رول

دوست عزيز آراگوگ
من پست شما رو در تاپيك "وقتي يه گريف قاطي ميكنه" پاك كردم. جاي پستهاي بي ناموسي در تالار گريفنيدور نيست. ما در اون تاپيك طنز مي نويسيم نه هزل يا هجو.


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲ ۱۷:۵۰:۱۸

Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۸:۳۹ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#20

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 3574
آفلاین
واقعا اسم زيبايي داره اين تاپيك چون من الان واقعا زدم به سيم آخر و قاطي كردم!!!
نتيجشم همين ميشه ديگه توي همه جا پست زدم!!!
به هر صورت الان درجه حرارتم روي 1300 ولي نميدونم چرا ول نميكنم....
از يك طرف ملت دارن ميزنن توي سرم و ميگن:
استرجس جون هر كي دوست داري ول كن بابا .... بس نيست براي امروز!!!
منم چون زدم به سيم آخر ميگم:
نه تا جايي كه بشه بايد پست بزنم!!! چون اگه نزنم دلم خنك نميشه!!!...يك هفته فعاليت نكردم بايد جبران كنم ....
ملت:بابا بي خيال ديگه.....
استرجس:نه.....
ملت:بي خيال نميشي!!!
استرجس:نه جون شما راه نداره......ميخوام به اندازه يك هفته ي ديگه هم پست بزنم!!
ملت:
استرجس:
ملت قاطي ميكنن و ميريزن سر استرجس حسابي اونو مشت و مال ميدن ولي .....

*10 دقيقه بعد*
استرجس:
ولي بازم شروع ميكنه به پست زدن....
ملت كف ميكنن و ميفتن كف زمين...انقدر گفتم كف ياد كفي (كفتر ققي ) افتادم......
بريم كمي هم به اون گير بديم.....

اين هم تنتيجه ي قاطي كردن من
======>>>>پستهاي بسيار زياد!!!
ملت:نخير اينو بايد آدم كنيم...بريزين.....
آخ.....آخ....آخ....ولي
بازم شروع به پست زدن كرد.....
ملت:اي بابا بريم بابا سر كاريم!!!
استرجس:

------------------------------------------------------------------------
باور كنيد قاطي كردم!!!! واقعا مشخص نيست؟؟؟


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۵
#19

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
مـاگـل
پیام: 418
آفلاین
شعار های جدید پیرامون گریفیست و گریف پرستی افراطی.
این شعار کاملا تقلیده و شکی در ان نیست:سپیدان گریفین ها بهترینند همه سر در هوا پا بر زمینند.کنار هر تاپیکی در کمینند.شجاعان هاگوارتز همینند.
وقتی بیل و استرجس وارد سایت میشن:بوی خوش گریفینی به سایت ما خوش امدی.
در راستایه مبارزه با خاله بازی:گریفین خاله باز اعدام باید گردد.
در راستایه تشکر از افرادی که پست خوب میزنند:گریفین قهرمان امشب رو تو سایت بمان.
در راستایه خود زنی:اسلیتی در چه فکریه؟ گریف پر از ارزشیه.
در راستایه نژآد پرستی تالاری:به کوری اسلیتی(در اینجا اسم هر فردی رو که خواستید قرار بدید)هم گریفیه.
در راستایه ضایع کردن خودم:دوباره میسازمت گریف اگر چه با پست ارزشیه خویش.ستون به سقف تو میزنم اگر چه با خاله بازیه خویش.
در راستایه اعتراض به وضع گریف در جامعه ی جادوگری:گریف پرنده ی پر در خون.گریف شکسته گل در خون.
در راستایه مبارزه با مرگ خواران:با مرگ خواران اگر شنکنجست.اگر درد است و طلسم و جادو. با ما تبار فردایی با ما سرود گریفین.
در راستایه مبارزه با لرد سیاه:ولدمورت در چه فکریه؟گریف پر از فدائیه.
در راستایه پاچه خواری:خونی که در رگ ماست هدیه به ناظر ماست.
از اینجا به بعد بی راستا میشه
مرگ بر ضد ولایت گریف.
خدایا خدایا تا پیروزیه محفل از گریف قهرمان محافظت بفرما.
بیاین همه با هم تشکیل یه کوه بدیم.به این گریف شجاع ما یه روح بدیم.


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۵
#18

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
از nashenakhteh
گروه:
مـاگـل
پیام: 169
آفلاین
کنترل باباها
موهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
شبیه کنترل از راه دور فقط فرقش اینه که روی باباها تاثیر میذاره برای هر کاری دکمه ی مخصوصی داره اها فشارش بده دیدی راحت کار میکنه!!!!! دوست داری بابات برقصه؟شماره ی 5 رو بزن
اواز بخونه؟شماره ی 7 رو بزن
چی؟میخوای پول تو جیبیت رو زیاد کنه؟فقط 11 رو فشار بده
ساکت و بی سر وصدا باشه؟دکمه ی سکوت رو بزن
و هر وقت عشقت کشید تا سرفه کنه 14 رو فشار بده اما اگه میخوای ایراد نگیره داد نکشه امر و نهی نکنه و خلاصه این که یه یکی دو ساعتی راحت باشی کلا"
زود دکمه ی "خاموش" رو بزن!!!!!!!!!!!!!!! خلاصه با این کنترل برو حال کن


عضو ارتش قدرتمند وایت تورنادو
[img]http


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
#17

لوئیس لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۹ چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۲ جمعه ۲۱ دی ۱۳۸۶
از Silent Hill,The Church
گروه:
مـاگـل
پیام: 292
آفلاین
لوییس لاوگود ملقب به لو در تاریخ 3 نوامبر 1981 در خانواده ای تصویر کوچک شدهجادوگر در خونشون و در شهرشون دیده به جهان گشود. ایشان یکی از بزرگترین شاعران، فیلسوفان، عارفان، نویسندگان و البته خوشتیپ ترینان معاصر هستند که به خاطر پشت موی بلند و سیبیل پت و پهنشان شهره ی عام و خاص می باشند!!! استاد لو در عمر نکبت پربارشان تا بدین لحظه سفرهای زیادی به اکثر نقاط دنیا کرده و خاطرات خود را در مجموعه ای با عنوان " هر گوری که بگی رفتم" به رشته ی تحریر درآورده اند و دربه در نشریه ای زرد به منظور چاپ خزعبلات ارزشمند خود بوده اند. نمونه هایی از آثار ارزشمند این استاد گرانقدر عبارتند از: گاگول و گاگولیسم، ارزش های حیوانی و تالار عمومی گریفیندور.
شیوایی و سادگی نوشته های ایشان چه در زمینه ی نثر و چه در زمینه ی نظم باعث شده تا آثار این استاد خود را به زور در دل مردم جوامع مختلف بچپاند.
در زیر با هم نیمچه غزلی از ایشان را که از دیوان ارزشمند تالار عمومی گریفیندور با عنوان " وقتی یک گریف قاطی می کنه" انتخاب شده می خوانیم.



آنگه که کند یک گریف قاطــی کزو نبینیم جز خالـه بازی
تالار و مدرسه و سایت و ملت شوند از بحر او قاطـــی
نزنند پستی و شوند اخراج ندانند که نیست اینجا جای پارتی

چه خوش گفت لوی شیرین زبان دیگر نجویم بحر آن از وزن قاطی




نکته: همه چیز در اینجا جنبه شوخی داشت. چه در مورد تالار گریف و چه در مورد خودم... باور کنید من پشت موم بلند نیست...ای خدا


ویرایش شده توسط لوييس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۶:۰۵:۱۴
ویرایش شده توسط لوييس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۶:۰۷:۳۷
ویرایش شده توسط لوييس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۶:۰۹:۰۲
ویرایش شده توسط لوييس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۹:۵۴:۲۹
ویرایش شده توسط لوييس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۹:۵۶:۴۰

[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
#16

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
مـاگـل
پیام: 791
آفلاین
یکی بود یکی نبود.زیر سقف جادویی تالار هاگوارتز هری نشسته بود داشت ساندویچ سوسیس بندری با کوکا کولا می خورد که یهو دید جغدا اومدن.هدویگم اون وسطا داشت دور تالار دور افتخار می زد و همه ی جغدا واسش هوو هوو میردن که بعد 15 دقیقه هری چت زد و گفت اکسیو هدویگ و هدویگ با کله رفت تو شکم هری و نوکش رفت تو نافه هری.هری تو دلش گفت (عجب غلطی کردماااا) ولی یهو دید پای هدویگ یه نامه است.بازش کرد.توش نوشته بود:
هری امروز ساعت 4 قرار گزاشتیم با اسلیترین دعوا کنیم.سر کوچه ی هاگرید اینا.
قربانت.استرجس
"جااااان یه دعوا افتادیم"
یهو هرمیون پیداش شد گفت:هری کجایی پس مگه یادت رفته؟
هری:چیرو بابا؟
هرمیون:بابا مگه یادت نیست قرار بود با هافلپافیا زو بازی کنیم؟
هری:اوه اوه.پاک یادم رفته بود.تو برو تو اتاق ضروریات من الان میام.
هرمیون:راستی هری یادت نره هر گروه قراره 1 نفر یار کمکی بیاره از هر گروهی دلش میخواد.یه نفرم با خودت بیار.
10 دقیقه بعد
هری تو کف بود که کی به درد زو می خوره که یهو یه صدایی شنید
سلام هری
هری نیک تقریبا بی سرو دید که داشت می رفت.یهو یه چیزی به فکرش رسید.
"نیک.نییییییک بیا اینجا"
نیک:چیه هری؟
هری:یه 1 ساعتی باهات کار دارم میای؟
نیک:بریم(فکرشو بکنین!!!!!!!!!!)
تو اتاق ضروریات
آقا این قبول نیست اون روحه اگه اون زو بگه اصلا نمیتونیم اونو بگیریم.
هری:ها ها ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ساعت 15 دقیقه به 4
هرمیون:دمت جیز هری.خوب حالشونو کردی تو قوطی لوطی
هری~~~~~~>
هری:هرمیون من باید برم کار دارم.
هرمیون:کجا؟
هری:چیزه...آهان میرم پیشه هاگرید کارش دارم.
هرمیون:زود برگردیا
سر کوچه ی هاگرید اینا
در اول در دوم می دادن برتی بات پلو.اسلیترین گروهتو بر دارو برو
شیره هری
هری یه دستش پنجه بوکس یه دستشم چوب دستیش اومد سر کوچه
استرجس:هری چرا دیر اومدی؟
هری:بابا این هرمیون سه پیچه مگه میشه پیچوندش!
مادام هوچ(مااااااااااا!!!!!!!):همه گوش کنین.با صدای سوت من با هم درگیر می شین.هر گروهی که بعد نیم ساعت بیشتر دماغ شکسته باشه به ازای هر دماغ شکسته 10 امتیاز می گیره
1 2 3 سوووووووووووووووووووووووووت
حملهههههههه...بوووووووم...دیششششششش...آآآآآآخ...کمکککککککککککککک...آخ دماااااااااااااغم...شپلخ..."بیل بابا منم استرجس چرا منو می زنی؟"بیل:راستی هری کو؟
10 متر اونطرفتر
هری:دراکو نوبت توست.تو 3 بودیاااااااااااااا.جرزنی نکنی.
استرجس:هری جون دمت گرم دیگه ما اومدیم دعوا تو داری با دراکو لی لی بازی می کنی؟!
هری:دیدیم دعوا بی بخاره.گفتیم این بیشتر حال میده...
ای دراکوی نامرد.بازم که جر زدی.تو که 3 بودی چرا انداختی تو 5؟
دراکو:دلم خواست
هری:الان بهت نشون میدم...سکتوم سپرا...
__________________________________
امیدوارم خوشتون اومدا باشه.هر کی دلش خواست می تونه پی این داستانو بگیره...


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۲ ۱۴:۰۴:۳۶



Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۴ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
#15

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 377
آفلاین
سلام جمیعت محترم !!!!!!من چارلی ویزلی هستم برادر داداش بیل یک سری اتفاقات افتاده که بانو رولینگ تو کتابش نگفته و من تصمیم دارم براتون تعریف کنم . حالا گوش کنید:
یه روز تو اتاقم نشسته بودم و به یه دختره که تو بانک دیده بودم فکرمی کردم موهاش نقره ای بود باور کنید اصلا کپی رنگ سیکل بود .وقتی دیدمش بهم خندید آخه مثل کتری شده بودم از تو گوشام بخار می اومد!!!!نمی تونستم نگاش نکنم بعد یهو بیل رو دیدم که دستشو گرفت و با هم اومدن پیشم. بیل گفت :ما قراره ازدواج کنیم . اصلا همین جور موندم بعد خودم ایکی ثانیه غیب و ظاهر کردم تو خونه و به مامان گفتم بیل می خواد چه کار کنه. مامان هم سرخ شده بود (طلسمش می کردی خونش در نمی اومد!!!) و بیل که اومد خونه نزدیک بود روش ورد سکتوم سمپرا رو اجرا کنه که با وساطت بابا تموم شد بعد که من رفتم تو اتاق جرج بیل جلوم سبز شد و گفت: توله بلاجر برای چی گفتی؟ منم قاه قاه می خندیدم !!!تا اینکه دیدم یه نور سبز مایل به صورتی اومد جلوم و خورد به لپم!!! لپم هم اندازه ی آدامس دروبل اعلا شده بود. منم یه افسون فرستادم براش که باعث خراش هایی در زیر زبون می شد .(زبون بسته انقدر دلم براش سوخت !!!)
اونم لپم رو به اندازه ی عادی در آورد و رفت به مامان گفت :مامانی چارلی منو زده اونههههه!!!اونهههه!!!
مامان هم گفت گریه نکن کوچولو الان خودم طلسمش می کنم !!!بعد منو با ورد اکسیو کشید به سمت خودشو گوشم و گرفت و پیچوند. منم مجبور کرد ضدطلسمش رو اجرا کنم ما هم گفتیم چشم!! خلاصه اینو براتون گفتم نگین فلور سهم بیل بود!!امیدوارم حق به حق دار برسه .هرچند کتاب بعد عروسی اما ...............
در آخر از بیل ویزلی (ماله تو سایت)عذر می خوام همچنین از تمام کسانی که اینو می خونند چون فکر نکنم طنز باشه!!هر کی هم نظری داشت برام پی ام بزنه !!!بای بای


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۱ ۱۷:۲۸:۱۲
ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۱ ۱۷:۳۰:۵۴


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۵
#14

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
از nashenakhteh
گروه:
مـاگـل
پیام: 169
آفلاین
از میان جنگل انبوه می گذشتم که ناگهان چه دیده باشم خوب است؟
تک شاخی که شاخش به شاخه ی درختی گیر کرده بود
تک شاخ: کمک! پیش از ان که دیر بشه کمک!
خودم: نجاتت میدم!
تک شاخ: دست نگه دار! اول بگو ببینم چه قدر طول می کشه؟ خیلی درد داره؟ مطمئنی که شاخم خط بر نمی داره، کج نمی شه، نمی شکنه؟ محکم میکشی یا یواش؟ مزدت چه قدر می شه؟همین حالا دست به کار می شی یا روز 4 شنبه؟ در این کار تجربه داری یا نه؟ وسایل لازم رو داری یا نه؟ از دانشکده ی «شاخ رها کنی» مدرک گرفتی یا نه؟ گیریم که شاخ منو رها کردی من در عوض باید چی کار کنم؟ تعهد می دی درخت آسیب نبینه؟ چشمهام را ببندم یا باز باشن؟ راستی جواز کار و بیمه داری؟ دستات را خوب شستی؟وقتی رها شدم چی؟ اون وقت ضمانت می دی که شاخم دیگر گیر نکند؟...............!!

فکر کنم هنوز همانجا با چشم های گریان نشسته باشد چون اون قدر گفت که دیگه من کم آوردم و رفتم


سلام دوست عزیز
سعی کن مطالب طنز رو با ادبیات گفتاری و عامیانه بنویسی نه ادبیات کتابی. اینجوری با حال تر میشه. این یه پست رو من خودم درست کردم.
بیل ویزلی


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۱ ۱۲:۲۷:۵۲
ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۱ ۱۲:۲۹:۲۶

عضو ارتش قدرتمند وایت تورنادو
[img]http


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵
#13

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
مـاگـل
پیام: 418
آفلاین
روزی گریفیندوری بود در جادوگران.
بودند در ان شجاع ترین جادوگران.

هرچند که خاله باز بودند نصفشان.
اما خاله بازی بود بین خودشان.

ثبت نام نمیکردند در مدرسه
بلکه با این کار گریف به جایی نرسه.

هی میدادند جواب خاله بازی به بیل و استرجس.
وقتی قرار بود در تالار باشند نبودند در دسترس.

بهتر است بگیرند از اسلی ها درس.
هماهنگ باشند در سایت بدون ترس.

به نفع است که سازند یک ستاد.
ستاد مبارزه با خاله بازیه زیاد.

تا در اون ستاد بگذارند خشت رو خشت.
شاید گریفیندور رو بشه در بالای جدول نوشت.

سرتان را درد اوردم بیخودی.
این پست منفجر میشود خود به خودی.

پس بهتر است که مصراع اخر را نخوانید
شاید از تاپیک جان سالم به در ببرانید.
----------------------------------------------------------------
این شعر ارزشی به زودی پاک میشود.
نکند گریفی از این پست شاکی بشود.


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: وقتي يه گريف قاطي ميكنه!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ چهارشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۵
#12

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
از nashenakhteh
گروه:
مـاگـل
پیام: 169
آفلاین
خواب مسخره
دیشب یه خواب دیدم یه خواب مسخره دیدم من معلم شدم و معلم هایم بچه شده اند همگی زیر دست من
هر روز صد تا کتاب تاریخ می دادم که شب در یک اتاق تنگ وتاریک در حال ایستاده روی سر از ابتدا تا انتها حفظشان کنند
برای گردش علمی می فرستادمشون به حاشیه ی مغولستان
و برای مشق شب دستور میدادم یه شبه مانگولیا سبز کنند به قد چنار
بعد از ان ها سوال می کردم
سوال می کردم هر دانه صفر مساوی بود با چند قطره اشک و وای به حالشان اگه جواب غلط می دادن
هر وقت در کلاس حرف می زدند یا می خندیدند وشگونشان می گرفتم ان قدر محکم که گریه می کردند
بلند بلندتر بلند تر... که ناگهان از خواب پریدم و دلم خنک شد
-------------------------------------------------------------------
ببخشید اگه زیادی یا اصلا"خنده دار نبود


عضو ارتش قدرتمند وایت تورنادو
[img]http







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.