همان شب
اخه روونا اگه یکی مارو اینجا ببینه چی؟
نترس اتفاقی نمیفته البته اگه تو این قدر حرف نزنی.
با این جمله لونا ساکت شد.
ماریه تا: روونا می دونی می خوای چی کار کنی؟
اره.همون کاری که اونا با ما کردن.
دیگه تقریبا به ورودی تالار اسلایترینی ها نزدیک شده بودند.دخمه ان هم در ان تاریکی شب واقعا ترسناک به نظر میرسید.
روونا: بچه ها یه کم عقب وای سین تا کارمو شروع کنم بعد زودی از اینجا میریم منم از اینجا خوشم نمیاد نمی دونم سالازار چه فکری کرده بود که این جارو کرده تالار اسلی ها.
روونا زیر لب ورد هایی گفت که کسی متوجه نشد بعد همگی به سرعت از انجا خارج شدند.در اخرین لحظه روونا برگشت و نگاهی خبیثانه به مار اسلی انداخت
فردا
در حالی که اعضای اسلایترین بعد از گذراندن یک روز نسبتا معمولی به تالار خود می رفتند روونا نیز ارام ان ها را تعقیب می کرد.
بچه ها جلوی مار توقف کردند و صبر کردند تا مار رمز را از ان ها بپرسد.
_ اول ققنوس بود یا اتیشش؟
_ببخشید؟
_ سوالمو یه جور دیگه میگم : اول مرغ بود یا تخم مرغ؟
اعضای اسلی با تعجب به هم نگاه می کردند.این مار چش شده بود؟
بعد یکی از اعضا بی توجه به سوال او گفت: اصیل زاده.
مار صدای خروس در اورد.اسلی ها کاملا گیج شده بودند که با صدای خنده ی روونا از جا پریدند.
_پس کار تو بود الان نشونت می دم.و با سرعت به طرف روونا رفت اما روونا خود را عقب نکشید .وقتی دانش اموز از بدن روونا رد شد انگار اب سرد رویش ریخته بودند.
روونا برای اولین بار خوشحال شد که روح است . باید در در خواستش که از بچه های ریون خواسته بود برایش بدن جور کنن تجدید نظر می کرد.
در همان لحظه بقیه ی ریونی ها هم سر رسیدند.دعوا داشت بالا می گرفت که بارون خون الود سر رسید.
_به کجا چنین شتابان؟ چه خبر شده دوستان اصیل زاده ی من؟
_ اون (اشاره به روونا) ورودی تالارو خراب کرده نمی تونیم بریم تو. مار به جای پرسیدن رمز سوالای عجیب می پرسه.
_اری بانوی گران قدر؟ راست میگویند؟
روونا:اره و تا نیم تاج منو پس ندن ورودی تالارو درست نمی کنم
بارون با تعجب رو به اسلایترینی ها گفت: شما به خودتون میگین اصیل زاده ؟این چه کاری بود کردید؟ دزدین دیهیم روونا ریونکلای بزرگ. واقعا شرمنده کننده ست.
یکی از اسلی ها گفت: کودوم دیهیم؟ما دزدی نکردیم.
لینی گفت: دروغ نگو مدرک داریم.ملت ریون هم سر تکان دادند.
الکساندر کاغذی رو که از دهان عقاب بیرون کشیده بودند به ان ها نشان داد.
_رنس نیمه اصل؟ این دیگه چیه؟
ماریه تا با بی صبری گفت: همون پرنس نیمه اصله. کودوم گروه پرنس نیمه اصل داره؟معلومه شماها که به استفاده از کتابش وارد تالار ما شدین و دیهیم رو دزدیدین.
_ما تا حالا حتی اون کتاب رو هم ندیدیم.
یکی از اسلی ها با اوقات تلخی گفت:مگه کتاب جی کی رو نخوندین؟ اون کتاب الان دسته....
لونا و لینی با هم داد زدن: ............. گریفندوری هاست
ملت ریون باورش نمی شد.همه برگشتند تا به طرف تالار گریف بروند.
_پس ما چی؟ چه جوری بریم تو؟
ماریه تا گفت: رمز اینه دایره هیچ نقطه ی شروعی نداره.کارمون که تموم شد میایم درستش می کنیم .
و با عجله همراه بقیه به طرف تالار گریف رفت..........
معصومیت قدرتی دارد که شیطان نمی تواند تصور کند