"سلام و صبح بخیر خدمت تمام گریفندوریای شجاع!....صبح امروز رو با تنی چند از خواننده های گروهمون که در رابطه با جام مدرسه ی هاگوارتز آهنگهای جذابی رو خوندن آغاز میکنیم!....پس پیش به سوی جام قهرمانی کوییدیچ هاگوارتز!!...البته برای ترم تابستون!"
خواننده اول: اگه اسلی و گریفُ میبری، ببر!....اما گیتار جادوییمو با خودت نبر.....!!!!(!!)
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137af26c3c.gif)
ملت جادوگر:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136101ffc0.gif)
!!!(!!!)
خواننده دوم: تصور کن، اگه حتی، تصور کردنش سخته!....گریفی رو که توی بازی عقب مونده وَ باختـــه!!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f1c850ec9.gif)
(این قسمت یعنی این حالت محاله!!)
ملت جادوگر: عمرا!!
خواننده سوم: اسلایترین!....اسلایترین!...ما تیم ترسو نیستیم....ما قهرمان اسکولیم(=مدرسه!....به دلیل درست کردم وزن!)....
ملت جادوگر: ببخشید آقای .... شما خواننده ی تیم ملی کوییدیچ در جام جهانی هستید یا آقای ....؟!
"خب شنوندگان گریفی عزیز!...حالا که حسابی سرحال و شاداب شدید یه خبر خوب براتون دارم!...در کنار من مردی ایستاده که با کمی اختلاف نسبت به سرژ تانکیان نفر دوم مسابقات درازترین ریش جهان در سوئد به حساب میاد!...ایشون بزرگترین لایی خور قرن در مسابقات کوئیدیچ جهانی نیز به شمار میان که در مسابقه ی دوستانه بین دو تیم پاورداس و رئال بلغارستان رکورد لایی خوردن رو شکستن و 400 تا امتیاز به تیم حریف دادن و اگر مهاجم های سرحال و غبراقی مثل وزیر سحر و جادو در این تیم نبود خلاصه حسابی....تااااالاااااااپ!!!!......اِ جناب دامبلدور چرا میزنید؟!!"
دامبلدور: تا تو باشی صبح اول صبحی مارو نیاری اینجا که هیچ کس نیست و چرت و پرت بگی!...بابا من این همه رتبه و مقام دارم....تو چسبیدی به این ریش و لایی خوردن ما؟
"خب بله بله...ببخشید پروفسور!...همون طور که دیدید و لو رفت امروز قراره با آلبوس دامبلدور مصاحبه ی اختصاصی ای رو انجام بدیم(دامبلدور یواش از اون پشت میگه: نه تورو خدا میخواستی لو نره منم!...با این مشخصاتی که دادی...)...کسی که بعد از چندین ماه دوری از گروه به گروهمون بازگشت تا یه جورایی روح گروهمون بشه چون آخر کتاب مُرد فکر کنم!!....تااااالااااپ!....این دفعه دیگه چرا پروفسور؟!!"
دامبلدور: این دفعه رو هم زدم که آدم بشی!...مرد حسابی من اگه روح بودم الان اینجا نبودم که!!
"پس کجا بودید پروفسور؟"
دامبلدور: چون میتونستم از تو دیوار رد بشم میرفتم خونه ی ملت سرک میکشیدم!!
"یعنی اینقدر فوضولید!؟"
دامبلدور: زبونتو گاز بگیر بچه!...فوضول خودتی و اون بابای....نزار همه چیز رو فاش کنم و بگم تو کی هستیا!!
"خب ببخشید پروفسور!...راستش وقت برناممون داره به پایان میرسه...فقط میخواستیم در مورد برگشتنتون به گروه همیشه قهرمان گریفندور و کارهایی که قراره انجام بدین بپرسم!"
دامبلدور: اولا اینکه من باید همین جا برای تمام گریفندوریای تموم دنیا...حتی اونایی که اونور آب ها هستن بگم که گریفندور همیشه قهرمانه و همیشه قهرمان میمونه و گول اون کاپ ماپ سال قبل رو نخورید!....در ضمن باید همین جا این راز رو فاش کنم که من تنها نبودم و به همراه دو نفر دیگه میخواستیم به گریفندور بیایم که مدیران به دلایل امنیتی و اینکه خطرساز نباشیم من رو تکی به برگردوندن اینجا و من باید از پشت همین تریبون بگم که دشمن هیچ غلطی نمیتونه بکنه و من اگه بخوام همین طوری هم میتونم کودتا کنم و از همین جا هم بگم که فردا پس فردا یک نامه به وب مستر عظیم سایت یعنی عله دارم که بی شباهت به نامه ی رئیس جمهور ایران به آمریکا نیست!
در مورد کارهایی که قراره در گروه گریفندور انجام بگیره هم باید بگم که کار خاصی قرار نیست انجام بدیم فقط قراره یه کم کارهای خاصی انجام بدیم که به موقع میفهمید!!
"خب بله ما واقعا فهمیدیم شما چی گفتید!...مصاحبه با شما واقعا لذت بخشه!...من که حسابی فیض بردم!!"
دامبلدور: خب دیگه خودتو لوس نکن!...تا یه نمایشنامه درست و حسابی ننویسی عضو محفلت نمیشی...پاچه خوار!!!
(و این بود شروعی بر پست های رول پلیینگ دامبل در گریفندور!(البته اگر اجازه بدن!!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
))