هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
اهم! البته يك سوتي در پست قبلي متعلق به بارتي كراوچ و مورفين گونت وجود داره :
اينكه چهار نفر مامور براي اين عمليات خطرناك ,"مورفين گانت ، سلستينا واربک ، بارتي کراوچ ، جوليا تراورز" بودند و اصلا بلاتريكس در كلبه ي هاگريد نبوده...با فرض اين كه به جاي بلا منظور بچه ها سلستينا بوده,اول پستاي قبل رو بخونين بعدا اين رو!
---------------------------------------------

-آره ! كرم فلو بر! ببين!
سلستينا بارتي رو كنار زد و به زير پرده رفت ...(مورفين: هي درست نيست كه شما دو نفر با هم زير پرده باشين!) و نگاهي دقيق به آنجا كه ميبايد چيزي ميبود انداخت.چوبدستش را روشن كرد و نگاهش را به سمت نور چوب بارتي كج كرد. بارتي دراز به دراز روي زمين افتاده بود و نيشش تا بنا گوش باز بود و يك كرم فلوبر رو در دستاش تكون ميداد. سلستينا يك نگاه ديگر به گوشه و كنار چادر انداخت و گفت: خيلي خب پاشو بريم!
دونفر از زير پرده بيرون امدند. مورفين گفت: خب فكر كنم حق با جوليا بود! من اسم گروهمون رو با گريفندور عوض ميكنم. و مشغول به كار شد.
در اين حال كه مورفين مشغول بود 3 نفر ديگه داشتن به بحث ميپرداختند كه دليلشون از اين انتخاب چي بوده؟! و چه چيزي ميتونست زير پرده ي اسليترين باشه؟!
جوليا: واقعا كه .. شورش ديگه در آوردن...همه جور كمك به گريفندور ميشه! آخه كجاي كرم فلوبر نگهداري ميخواد؟
بارتي: نه عزيزم اشتباه نكن ! همين كرم فلوبر بود كه دست كراب رو گاز گرفت و انگشتش رو قطع كرد ...يادت رفته؟
جوليا: اييشش .. دفعه ي آخرت باشه بهم بگي عزيزم!
سلستينا: اينا مهم نيست ولي تصور كنين فردا چه اتفاقي براي گريفندوري ها خواهد افتاد....!!!!
مورفين كارش را تمام كرد و چهار قهرمان افتخار افرين به بالاي پله ها و به سمت در بيروني كلبه ي هاگريد به حركت در امدند. وقتي به پشت در رسيدند , با دقت تمام در را باز كردند و پاورچين پاورچين به جلوي كلبه آمدند.
بارتي: واي جوليا! چه كفشاي پاشنه بلند قشنگي پوشيدي ! (جوليا: ) ...خب حالا ورودي تونل شرارت كجاست؟!
ملت اسلي: هان؟
-خب ..چطور بايد دوباره وارد حفره ي شرارت بشيم؟
اثري از دري كه به جلوي كلبه ي هاگريد باز شده بود ,نمونده بود! مورفين با تعجب بسيار زياد گفت: يعني چي؟؟ پس در كو؟كسي يادش نيست از كجا اومديم بيرون؟ ما كه شرارتمون رو انجام داديم...
ناگهان صدايي از سمت چپ بارتي آمد .نگاه ها به سمت باتي چرخيد(بارتي: به جون خودم من كاري نكردم!) ولي آنها متوجه يك كدو در باغچه ي هاگريد بودند كه از وسط دو نيم شده بود و راهي به سمت پايين در تاريكي را نشان ميداد.
سلستينا: آفرين مورفين ! تو رمز بازگشت رو گفتي... ميدونستم حلال زاده ()به داييش ميره!بايد به لرد بگم!
مورفين:
و چهار اسليتريني به داخل تونل رفتند.راه برگشت به همان دارازاي رفت بود . آهسته و يواش از روي سنگها ي ليز و لزج به راهشان ادامه دادند و در جايي كه به نظر ميرسيد به انتهاي تونل نزديك شده اند, راهشان را به بالا ادامه دادند .تا به ديواري سنگي رسيدند . مورفين جلوتر از همه ديوار را هل داد و گفت: اول خانوما!
و با سرعتي زياد بارتي از كنارش پريد بيرون و با هيجان كودكي اش گفت: اول! اول!
و چشمانش را بسته بود و به دور خود ميچرخيد ..گويي در انتظار استقبالي با شكوه تر بود! ولي زماني كه 3 اسليتريني ديگر خود را به او رساندند و بارتي چشمانش را باز كرد: اونجا تالار اسليترين نبود!
بارتي كه سرخورده از استقبال نداشته اش بود با تعجبي بيشتر از ديگران گفت: يعني اينجا كجاست؟
- مثل اينكه تو تابحال تو هاگوارتز نبودي؟ اومديم پشت دفتر اساتيد!
- چرا ! اتافاقا چون يك ترم مشروط شدم 8 ساله تموم كردم! ولي خب خلافي نكردم كه بخوام بيام كميته اضباطي...
مورفين و سلستينا و جوليا با نگاهي به بارتي:
مورفين:واقعا نميدونم تو چطور اومدي تو اسليترين؟ حالا چرا ما اومدين اينجا!؟
جوليا حالت متفكرانه اي به خودش گرفت: ...فكركنم چون اول كه وارد حفره ميشديم تمايل داشتيم كه اينجا هم بيايم و شرارت كنيم و حفره اينو فهميده و الان مارو آورده اينجا!
بارتي: آفرين جوليا! امشب تركوندي ها!واقعا نميدونم تو با اين هوشت چطور اومدي به اسليترين؟
مورفين و سلستينا و جوليا با نگاهي به بارتي:
چهار اسليتريني داستان ما تصميم گرفتند ببينند توي اتاق اساتيد چه خبره و گوششون رو چسبوندند به در!
-.... آلبوس! فكر نميكني هيپوگريف براي امتحان فرداي هافلپاف كمي ...
- نه مكگونگال! تمامي حيوانات جادويي به نوعي انتخاب شده اند كه متناسب با گروه هاشون باشند...انتخاب ها بستگي به عملكرد اون گروه در سر كلاس داشته.. حالا هافلي ها با هيپوگريف بيشتر مشكل داشتند وريوني ها با دم انفجاريها و اسليتريني ها با تك شاخ!
-ولي گريفندور چي؟؟؟
- آره ميدونم! البته من هم مخالف حيوونشون بودم! ولي خب اصرار از طرف پروفسور اسنيپ بود كه براشون يك تسترال بذاريم...راستي ! مطمئن شو كرم فلوبر به اندازه ي كافي داشته باشه كه بخوره .نميخوام فردا صبح گرسنه باشه!
-خيالتون جمع! پروفسور گرابلي پلنگ گفت تا يك هفته غذا دارند!
پشت در ,ملت اسلي:
--------------------------
آيا آن كرم فلوبر براي سير ماندن تسترال كافي بود؟
آيا چهار قهرمان به كلبه ي هاگريد باز ميگردند؟
فردا چه كساني قرباني اين سوتي خواهند شد؟


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
مـاگـل
پیام: 1540
آفلاین
بلاتریکس نگاهی مشکوکیوس مانند به جولیا انداخت و گفت :
- راست می گیا . خب بارتی بوقی ، بدو برو مال گریفیا رو ببین .

بارتی هم همچون جولیا نگاهی به مورفین که مچاله شده بود و به دیوار پرچ شده بود انداخت و در حالیکه آرام آرام قدم بر می داشت نگاهی به پارچه ی قرمز رنگی انداخت که هر لحظه به آن نزدیکتر می شد .
در فکرش به دنبال حیوانی می گشت و می خواست آن را حدس بزند که به آن رسید . نگاهی به بلاتریکس انداخت و او با سرش به او فهماند که زودتر به زیر پارچه برود و ببیند چه موجودی پشت آن است .

پارچه را کنار زد و وارد شد ... نگاهی به اطراف انداخت و در آن سیاهی چیزی جز سیاهی ندید و چوبدستیش را از ردایش بیرون کشید .
به آرامی گفت « لوموس » و جاییکه ایستاده بود روشن شد . با تعجب به اطراف نگاه کرد و چیزی ندید .
هر چه بیشتر به اطراف دقت و می کرد و بیشتر نگاه می کرد ، کمتر می دید و متوجه چیز کمتری می شد .
پارچه را کنار زد و در حالیکه چشمانش گرد شده بودند ، رو به بلاتریکس کرد و گفت :
- این تو که چیزی نیست
- چی می گی ؟ برو دوباره ببین .

بارتی دوباه زیر پارچه رفت . ناگهان پایش به سنگی گیر کرد و بر زمین افتاد ... در حالیکه از زمین بلند می شد ، چشمش به موجودی افتاد و در حالیکه می خندید از زیر پارچه بیرون می آمد .
بلاتریکس که تعجب کرده بود رو به بارتی گفت « چته ؟ » و نگاهی به پارچه و سپس به بارتی که به او نزدیک می شد انداخت .
بارتی گفت :
- کرم فلوبر ...


ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۵ ۱۵:۲۰:۵۵


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۵۱:۵۸ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
مورفین خم شد و زیر پارچه ای رفت که روی قفس کشیده شده بود و بعد از مدتی گفت:
- بچه ها! مال هافلیا هیپوگریفه.
- مطمئنی؟!

ناگهان مورفین با لگد جانور از زیر پارچه به بیرون پرت شده با دیوار مقابل یکی شد:
- آره! مطمئنم!
بلاتریکس گفت:
- جولیا! برو ببین مال ریونیا چیه؟
جولیا نگاهش را از مورفین که مچاله شده بود برداشت، آب دهانش را قورت داد و گفت:
- آخه... چیزه....
- برو ببین چیه! ادا در نیار واسه من. ما باید بدونیم جونور کدوم گروه خطرش کمتره تا اسممون رو باهاش جابجا کنیم.
- خب، چه کاریه! این مساله با یه استدلال منطقی قابل حله.
- هوم؟!
- ببین. مگه هاگرید دوست گریفیا نیست؟
- چرا!
- مگه با اسلیترینی ها لج نیست؟
- خب، آره. ولی چه ربطی داره.
- ربطش معلومه دیگه. وقتی هاگرید برای اسلیترین خطرناک ترین جانور رو گذاشته پس برای گریف هم آسون ترینشو گذاشته دیگه. ما کافیه اسم گروهمون رو با گریفندور جابجا کنیم.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۴ ۲۰:۰۲:۲۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲:۴۲ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

ملت اسلي فردا امتحان مراقبت از موجودات جادويي دارند.طبق تحقيقات بارتي متوجه ميشوند كه موجودات خطرناكي براي گروه اسليترين در نظر گرفته شده.هگريد توسط اژدهاي كوچكي زخمي شده و به سنت مانگو منتقل ميشود.با اين اتفاق ملت اسلي تصميم ميگيرند شبانه از طريق حفره شرارت به كلبه هگريد رفته و اسم گروهشان را با يكي ديگر از گروهها كه مواد امتحاني بي خطرتري دارد عوض كنند.
---------------
تالار اسلي:

-لرد سياه با تكانهاي شديد بليز به خود آمد.

-ارباب حواستون كجاست؟يه ساعته داريم صدات ميكنيم.به نظر شما بارتي ومورفين و سلستينا و جوليا موفق ميشن؟

قيافه گيج ولدمورت ملت اسلي را متوجه اين موضوع كرد كه باز هم ارباب دچار توهماتي درباره آلبوس دامبلدور شده بود.

داخل تونل:

چهار اسليتريني قهرمان به آرامي در طول تونل پيش ميرفتند.مشعلهاي متعددي در مسيرشان قرار داشت كه راه را برايشان روشن كرده بود.

بعد از طي كردن مسافت كوتاهي بالاخره به انتهاي تونل رسيدند.بارتي با ترديد دستش را بطرف در سنگي كه در انتهاي تونل قرار داشت برد.قسمت برجسته دستگيره مانندي را كه روي در قرار داشت گرفت و بطرف خود كشيد.در تونل به آرامي باز شد.
با هجوم هواي تازه به داخل تونل گرم و نمناك چهار اسليتريني نفس عميقي كشيدندو تك تك از تونل خارج شدند.با نگاه كوتاهي به اطراف متوجه شدند كه درست در مقابل كلبه هگريد قرار گرفته اند.

بارتي مورفين را بطرف كلبه هل داد.
-ايول حفره.خب مورفين جان.ما منتظريم..زود برو و برگرد.

مورفين فورا خود را كنار كشيد.
-اول خانوما...جوليا برو تو..بعدشم سلستينا ميره.نفر سوم بارتيه كه كل سايتو گذاشته سركار و معلوم نيست دختره يا پسر. بعدشم من ميام.اصلا نترسين.من پشتتونم.

دو ساحره با شجاعت در كلبه را باز كردند.همانطور كه انتظار داشتند كلبه خالي بود.هر چهار نفر بدون تلف كردن وقت بطرف زير زمين كلبه هگريد حركت كردند.جاييكه موجودات جادويي مربوط به چهار گروه قرار داشت.

از زير زمين صداهاي وحشتناك و نا مفهومي به گوش ميرسيد.

با زمزمه "لوموس"بارتي فضاي زير زمين روشن شد.در زير زمين چهار قفس با فاصله از هم قرار داشتند.روي قفسها با پارچه سفيد رنگي پوشانده شده بود و روي هر يك نام يكي از گروههاي هاگوارتز با خط بسيار بدي نوشته شده بود.مورفين با ترديد و وحشت بطرف قفس مربوط به گروه هافلپاف رفت.




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
لرد ولدمورت استخوانهای گردن خود را جا انداخت و ارام وارد در فلزی زنگ زدهای شد که معلوم بود چند قرن است که بازنشده بود بعد از او لوسیوس و پیتر به همراه بلا وارد شدند چند قدم عقبتر از بلا فردی با ردای سیاه وبلند درحالی که کلاه ردایش روی صورتش را گرفته بود خود را به انها رساند
ولدمورت: تویی بارتی چرا دیر کردی ؟
بارتی........
ولدمورت زیر لب : احمق
ولدمورت در حالیکه زیر چشمی بارتی را می پایید پا در تونلی سنگی گذاشت که کف ان را ابی کثیف پوشانده بود انتهای تونل به سه راه ختم میشد
بلاتوبرو راست پیتر و لوسیوس شما برین چپ منو بارتی هم مستقیم میریم این حرفارو ولدمورت در حالیکه به بارتی خیره شده بود گفت بلاتریکس:اما ارباب.....
ولدمورت : هیسسسسسس کافیه برین
بلا اخمی کرد و وارد تونل راست شد 2 مرخوار دیگر هم بدون هیچ صحبتی وارد تونل چپی شدند
ولدمورت :دنبالم بیا
بارتی سرش را به نشانه ی جواب تکان داد و دنبال او راه افتاد
هر دو از تونل گذشتند و وارد اتاق بزرگی شدند که لوستر بزرگی در ان قرار داشت سراسر اتاق را7 پارچه ی سفید فراگرفته بود و اثاثیه ی اتاق را زیر خود پنهان کرده بود تنها نوری که اتاق را روشن کرده بود نور شمعی بود که روی دسته ی صندلی ای در وسط اتاق قرار داشت تنها وسیله ای که رویش پارچه کشیده نشده بود
ولدموت:بشین روش بارتی عزیز
بارتی چوبش را در دستش چرخاندو اندکی تا مل کرد و.....
بنگگگگگگ ولدمورت لگد محکمی به وسط سینه ی او زد و او به روی صندلی پرت شد همه ی اتاق روشن شد لوستر تکانی خورد وتمام پارچه ها بکنار رفتند بارتی نمی توانست تکان بخورد و به صندلی میخکوب شده بود زیر هر کدام از پارچه ها اینه هایی قرار داشت که هر کدام از انها یکی از دورانها و خاطرات اورا نشان می داد 5 اینه برای کودکی نو جوانی جوانی میانسالی وپیری ودو اینه ی دیگر مربو ط به دوران قبل از تولد و بعد از مرگ بودن
ولدمورت:برای این کلکا خیلی پیری البوس
دامبلدور احمق که دیگر نمی توانست حرف بزند سعی میکرد خود را از صندلی جدا کند ولی بی فایده بود
..........حالا میخای کدوم قسمت از سرنوشتتو عوض کنم هاااا؟ ولدمورت این را گفت ووارد یکی از اینه ها شد و با چوبش بر روی صورت دامبلدور 12 ساله ضربدری زد وبرگشت ناگهان زخمی کهنه بر روی صورت دامبلدور پیر پدید امد
ولدمورت:بهت میاد ...برو خدا رو شکر کن که کاری نکردم که از این به بعد بهم بگی بابا!!!!!!!!!!
ارباب ارباب ...........
شما کجایین پیداش کردیم اراگوگ رو گذاشتن برای ما ولی میخوام با هری پاتر عوضش کنم اخه اون اهلی تره هاهاهاهاها..
لوسیوس :به به البوس هم که اینجاس چه بلایی سرش اوردی ن ارباب؟پس بارتی کجاس
من اینجام بارتی در حالی که نفس نفس میزد خود را به انها رساند شرمنده ارباب نامرد از پشت حمله کرد
ولدمورت :بسه دیگه خودتو لوس نکن فنریر گری بکو خبر کنین میخوام بسپرمش دست اون ........


یه نقد سرپایی و البته لازم!

فنریر عزیز!
اگه اشتباه نکرده باشم، این اولین پست رول شما در سایته و به نظر من برای شروع خیلی خوبه!
اما اشکالاتی بهش وارده که اساسی ترین اونها عدم توجه شما به پست های قبلیه که نتیجش منحرف کردن داستانه.
اگه سه،چهارتا پست قبلی رو دوباره بخونی متوجه میشی که یه مقداری پستتو شلوغ کردی که باعث میشه کار نفر بعدی سخت تر بشه. (این مشکل تو پست شماره ی 68 شما در تاپیک بچه های باحال اسلیترین هم دیده میشه که البته اوضاع در اونجا وخیم تره.)

اما همونطور که گفتم برای شروع خوبه.
این رول نقاط قوتی هم داره؛ سوژه ی آینه ها نو و جالب بود، همینطور با تمرین بیشتر میتونی جمله بندی و متن داستانت رو قوی تر کنی چون مشخصه که استعدادشو داری.

نفر بعدی با در نظر گرفتن پست فنریر داستان رو به سوژه ی اصلی برگردونه. (البته شاید نفر بعدی خودم باشم.)


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۷ ۳:۰۸:۱۹

[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲:۱۳ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
(يه توضيح كوچيك بدم.حفره شرارت كاملا بي خطره.توش هيچ موجود زنده اي نيست.فقط تونله.ممكنه تونلها با هم اشتباه گرفته بشن.ممكنه طرف گم بشه يا سر از جاي ديگه اي در بياره ولي خطر ديگه اي تهديدش نميكنه.از توش اژدها درنيارين.)
--------------------------------------------
بارتي نگاهي به بشقاب پر از غذاي سلستينا كرد.
-راستش يه سوالي برام پيش اومده.ميخوام بدونم تو با وجود اينكه ميدوني قراره تا چند دقيقه ديگه وارد حفره شرارت بشيم چطور نشستي اينجا و مثل يك آني موني داري غذا ميخوري؟بلند شو.وقت رفتن رسيده.

چهار داوطلب از همه جا بي خبر (مورفین گانت ، سلستینا واربک ، بارتی کراوچ ، جولیا تراورز) كنار مجسمه حفره رفتند.لرد ولدمورت به عنوان اجرا كننده مراسم راهش را از ميان جمعيت باز كرد.رداي مخصوص مراسم مذهبيش را پوشيده بود و عينك بليز را به چشم زده بود.

-اهم اهم

ملت اسلي سكوت كردند.لرد كمي مكث كرد.كاملا مشخص بود كه قصدش فقط هيجان زده كردن داوطلبان است.

-خب..شروع ميكنيم.بارتي دستتو بيار جلو ببينم.
(در اين لحظه پيتر پتي گرو در تالار گريف وحشتزده از خواب پريد)

بارتي با وحشت يك قدم عقب رفت.
-چي؟دستمو؟

لرد چاقويي طلايي رنگ و براق از جيب ردايش خارج كرد.
-فرقي نميكنه.هر جاتو ميخواي بيار جلو.

بارتي رنگ پريده سلستينا را بطرف لرد هل داد.
-اول خانوما.خواهش ميكنم شما بفرمايين.تازه خون من زيادم اصيل نيست.كمي ناخالصي داره.

ملت اسلي با نفرت از بارتي فاصله گرفتند.

سلستينا با شجاعت آستينش را بالا زد و دستش را بطرف لرد گرفت.لرد بدون ترديد و ترحم چاقو را روي دست سلستينا كشيد و بلافاصله رد قرمز رنگي از خون روي دست سلستينا ايجاد شد.سلستينا دستش را روي مجسمه گرفت و قطرات خون اصيلش به آرامي روي مجسمه چكيد.
براي چند لحظه هيچ اتفاقي نيفتاد.بعد از گذشتن مدت كوتاهي صداي خش خش آرامي به گوش رسيد و مجسمه به آرامي كنار رفتو حفره شرارت دوباره در برابر ملت اسلي ظاهر شد.

چهار داوطلب با وحشت به دوستانشان نگاه كردند و با ترديدقدم به درون حفره گذاشتند.مجسمه دوباره بسته شد.

مورفين و جوليا به سختي موفق شدند جلوي بارتي را كه قصد داشت در آخرين لحظه به داخل تالار برگردد بگيرند.

داخل حفره با مشعلهاي جادويي روشن شده بود.همانطور كه لرد گفته بود تونلهاي متعددي در مقابلشان قرار داشت و روي هر تونل اسم مقصد نوشته شده بود.ملت اسلي براثر شرارت ذاتيشان وسوسه شدند كه سري به تالار گريفيندور بزنند و يا حد اقل نگاهي به اتاق اساتيد بيندازند.ولي فورا امتحان خطرناكي راكه فردا در پيش داشتند به خاطر آوردند و قدم به تونل"كلبه هگريد"گذاشتند.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲ ۲:۲۷:۱۳



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۹:۰۸ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
مـاگـل
پیام: 1540
آفلاین
بارتی از صحبت لرد متعجب شده بود ، گویا خطر بزرگی آنها را دنبال می کرد .
به بلا نگاهی انداخت و با لرد خداحافظی کرد و به سمتش شتافت . وقتی به او می رسید بلا در حال شانه کردن موهایش بود و رو به بارتی گفت :
- چیه ؟ چرا انقدر سراسیمه ای ؟

بارتی که هنوز متعجب بود نگاهی به آیینه انداخت و با هول و هراس گفت :
- اینطور که لرد می گه خیلی باید خطری باشه اون تو . من یکم می ترسم
- می ترسی ؟
- نه ، نه ... غلط کردم ... ترس کجا بود ؟

بلاتریکس نگاهی از سر شادمانی و نگاهی اینجور به او انداخت و بارتی به سمت سلسی در آنسوی تالار به راه افتاد !

سلسی در آشپزخانه روبروی خیلی از اسلیترینی های دیگر در حال خوردن شامش بود و خود را برای سفر خطرناکشان آماده می کرد .
بارتی جایی خالی در کنارش یافت و به سمتش رفت .

- سلام سلی جونم ! چطوری ؟
- سلام بارتی ...



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۴:۴۹ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۵۱:۵۸ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
لرد زودتر از همه شامش را تمام کرد و به سمت کاناپه ی کنار شومینه رفت. نشست و مشغول مطالعه ی کتابی با نام "101 راه برای حفاظت از هورکراکس ها" شد.
بارتی دومین نفری بود که شامش را تمام کرد. از سر میز بلند شد و به سمت لرد رفته، به آرامی روبروی او نشست.

بارتی:«اهم!... اهم اهم!... لرد!»
لرد از بالای کتابش نیم نگاهی به بارتی انداخت و دوباره مشغول مطالعه شد.

بارتی دوباره شروع به صحبت کرد:«می خواستم جسارتا یه سوالی ازتون بپرسم.» و با امیدواری به لرد خیره شد.
لرد: «هوم؟»

بارتی: «اِممم... همونطور که خودتونم می دونین خیلی وقته از حفره ی شرارت استفاده نکردیم. یعنی خب، اونموقع ها دراکو نمی ذاشت ما سال پایینی ها دور وبر حفره بپلکیم. می گفت خطرناکه! به همین خاطر ما هم اصلا نفهمیدیم چی به چیه. می خواستم اگه ممکنه یه توضیحی راجع به این حفره بهم بدین.»

لرد کتابش را بست. نگاهی به بارتی انداخت و با صدایی خالی از احساس شروع به صحبت کرد:«خب باشه! چون مثل بچه ی آدم اومدی ازم خواهش می کنی برات توضیح میدم ولی فقط یکبار! پس خوب گوشاتو باز کن!
حفره ی شرارت حفره ایه که در زمان سالازار اسلیترین کبیر و به دست این جادوگر بزرگ در تالار اسلیترین ساخته شده تا بچه های سیاه بتونند شرارت خودشون رو یه جوری تخلیه کنن!
همونطور که میدونی حفره پشت اون مجسمه ی ماره!»

لرد به مجسمه ی باشکوه و بزرگ ماری در گوشه ی تالار اشاره کرد و ادامه داد:
- کافیه کسی که می خواد وارد حفره بشه یک قطره از خونش رو روی زبون مار بریزه انوقت...
- ...حفره باز میشه؟!
- وسط حرفم نپر بچه!کروشیو!... اونوقت اگه مجسمه خوی سیاه و شرور فردی که خون اهدا کرده رو تایید کنه، حفره باز میشه و اجازه ی ورود داده میشه.
- توی حفره چی؟ اونجا چه خبره؟
- تا یه ساعت دیگه خودتون میرین می بینین دیگه!
- نه لرد! شما قشنگ تعریف می کنین! یاد مادربزرگ خدابیامرزم میفتم.
- کروشیو می خوای؟
- نه!نه! ببخشید. دیگه تکرار نمیشه!... حالا... میشه بگین تو حفره چه خبره؟

لرد آهی کشید و گفت:« ...داخل حفره پر از راهروها و تونل های مختلفه که هر کدوم به یه جایی میرسن. امشب شما از طریق یکی از تونل های داخل حفره به زیرزمین کلبه ی هاگرید میرین و برچسب اسم گروهمونو با گروهي كه مواد امتحانيش آسونتره عوض می کنین.»

بارتی:«همین؟ چه آسون! »
لرد:«اونقدرا هم که فکرشو می کنی آسون و بی خطر نیست، مرد جوان! اونجا پر تونلهاي مختلفه كه همشون شبیه همن! ممکنه گم بشین یا اشتباهی از یه جای دیگه سر در بیارین یا هزار جور بلای دیگه سرتون بیاد.»

در همان لحظه فریاد بلاتریکس بارتی را از جا پراند:«بارتی! توحاضری؟ تا نیم ساعت دیگه راه میفتیم ها!»


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۲۳ ۵:۴۵:۰۴


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
مـاگـل
پیام: 1540
آفلاین
لرد ولدمورت عزیز ، راستش من زیاد در مورد حفره ی شرارت نمی دونم ... یعنی فکر کنم غیر از قدیمیای خیلی قدیمی که قبل تر از من بودن کسی ندونه
راستش اون زمانی هم که من بودم و اینجا فعالیت زیاد بود من جرأت نمی کردم اینجا فعالیت کنم ، می ترسیدم ... خب بزرگای تالار فقط اینجا پست می زدن . همه مثل شما شکسته نفسی نمی کردن که بیان و با تازه واردایی مثل من (بارتی کراوچ) ، سلستینا واربک و مروپ گانت توی جام آرزوها پست بزنه !

در هر صورت اگه لطف کنین و در پست بعدیتون یا پیام شخصی یا هر چی یه توضیحی در مورد این حفره شرارت (؟!) بدین ممنون می شم !
___________________________________________________________________

ملت اسلی که از این نظر بلاتریکس به وجد آمده بودند همگی خود را متوجه او کردند و پس از آنکه چند نفری به کمک رودلف شتافتند به صحبت های بلاتریکس گوش سپردند :
- خب ، امشب چند نفر باید از طریق حفره ی شرارت به زیر زمین کلبه ی هاگرید برن تا همونطور که گفتم مواد امتحانی رو با گروهی که کارش آسون تره عوض کنن .

نگاهی به دیگر اسلیترینی های غیور (؟!) انداخت و ادامه داد :
- کیا حاضرن تا برن ؟ هر کی حاضره بگه ...

هیچ صدایی از هیچکس شنیده نشد . بلاتریکس صحبتش را دوباره با خشانت بیشتر تکرار کرد ولی اثری نداشت .
... بلاتریکس چندین بار جملات پایانیش را تکرار کرد و در آخرین بار که باز هم همه را ساکت دید فریاد زد :
- هر کی نره من می دونم و اون

مورفین گانت ، سلستینا واربک ، بارتی کراوچ ، جولیا تراورز که از تازه واردین و ساده لوحان بودند صحبت های بلاتریکس را باور کردند و حاضر شدند تا با او به کمک حفره شرارت به زیر زمین کلبه ی هاگرید بروند .

- خب ، خوبه ! من (بلاتریکس لسترنج) ، مورفین گانت ، سلستینا واربک ، بارتی کراوچ و جولیا امشب می ریم و همه ی کارا رو درست می کنیم

آنی مونی با به صدا در آوردن زنگ مخصوص غذا همه را از آماده شدن غذا آگاه کرد و همه ی ملا اسلی به سرعت به سمت آشپزخانه ی اسلیترین حمله ور شدند .



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۳:۰۰ یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
موضوع جديد:

تالار اسلي مثل هميشه پراز تحرك و سرو صدا بود.ملت اسلي به شدت درگير انجام تكاليف بودند.مورفين كنار پنجره روي صندلي لم داده بود.
-هي...كاش ميشد الان برم كنار درياچه و توش شيرجه بزنم.

بليز درحاليكه سه كتاب در يك دست و دو دفتر دردست ديگر و سه قلم پر در دهانش داشت به مورفين ملحق شد.
-تو كه نميتوني شنا كني.

مورفين دوباره آهي كشيد.
-منم براي همين گفتم.غرق بشم بهتر از اينه كه سه صفحه براي بينز مقاله بنويسم.

در تالار به شدت باز شد.بارتي نفس نفس زنان وارد تالار شد و به محض ورود بطري نوشيدني رودولف را روي كاغذ بلاتريكس برگرداند.بلاتريكس مشغول شكنجه رودولف شد.بارتي بدون توجه به بلا با بلند ترين صدايي كه برايش ممكن بود فرياد زد:
-آهاي ملت.جمع شين...خبر مهمي براتون دارم.

ملت اسلي بدون علاقه و با بي ميلي بطرف بارتي رفتند.بجزبلا و رودولف.بلا همچنان سرگرم شكنجه رودولف بود.

-من يه كشف مهم كردم.سوالاي امتحاني رو كشف كردم...يعني ديدم.امتحان فردا.امتحان مراقبت از موجودات جادويي.

پچ پچ اعتراض آميز ملت اسلي بلند شد.
-امتحان فردا كه عمليه.
-باز داره چرت و پرت ميگه.
-بارتي باز چي خوردي تو؟

بلاتريكس اعتراضي نكرد چون هنوز سرگرم شكنجه رودولف بود.

بارتي با حركت دست ملت اسلي را دعوت به سكوت كرد.
-من ديدم.يعني كاملا نديدم.ميدونين امروز هگريد توسط يه بچه اژدها بشدت گاز گرفته شد.وقتي داشتن به سنت مانگو ميبردنش من شنيدم كه به مك گونگال كه قراره فردا امتحان رو بگيره گفت موضوع امتحانش تو زير زمين كلبه شه.ظاهرا براي هر گروه يك نوع موجود جادويي در نظر گرفته.گفت كه مواظب موجود جادويي اسليترين باشن چون خيلي خطرناكه.بقيه استادها هم اطلاعي از نوع موجودات نداشتن و قراره فردا ببيننشون.

ملت اسلي به فكر فرو رفتن.بلا وقتي براي فكر كردن نداشت چون سرگرم شكنجه رودولف بود.

مورفين كه به سختي چشم از درياچه برداشته بود به جمع اسلي ها پيوست.
-خب..حالا چيكار بايد بكنيم؟

بلا همانطور كه سرگرم شكنجه رودولف بود جواب سوال مورفين را داد.
-خب اين كه كروشيو...مشخصه...كروشيو....ظاهرا اون غول بيابوني امتحان ما رو سختتر از بقيه در نظر گرفته.ما بايدامشب از طريق حفره شرارت بريم زير زمين كلبه هگريد و اسم گروهمونو با گروهي كه مواد امتحانيش آسونتره عوض كنيم.كروشيو...









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.