هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: صد و يك راه براي ذله كردنه همدیگه!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۸
#68

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۵:۲۶ جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5459
آفلاین
سلام:

موافقت شد که اسم این تاپیک از * صد و یک راه برای ذله کردنه کریچر * به اسم * صد و یک راه برای ذله کردنه همدیگه! * تغییر کنه.

در این تاپیک به صورت رول ادامه دار میایم یه نفر رو در نظر میگیریم و هر کاری برای ذله کردنش دارین بگین.

این قدر ذله ش کنین که بذاره بره!




Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۰:۰۵ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۷
#67

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
مـاگـل
پیام: 536
آفلاین
اون شخصيت قبلي كه كريچر رو داشت ديگه نيستش، حتي اگه يه كريچره ديگه هم بياد، اين تاپيك باز نميشه! چون اين تاپيك فقط مخصوص اون كريچر بوده!! و به خاطر تاريخچه ي زيبا و جالبي كه داره اين تاپيك پاك نميشه، اما قفل خواهد ماند!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۷
#66

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۴۸:۱۶ سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 706
آفلاین
اشپزخونه

فلور: سسس. اون ادامستو در بیار اسکی.
اسکی: چی کار به ادامس خوردن من داری؟
فلور: سروصدا میکنه . ممکنه کسی بفهمه ما اومدیم دزدیه غذا!

چهار نفری یکی یکی از پشت کابینت ها به طرف منبع غذایی که روی میز بزرگی بود می رفتند.

راجر: وایی این غذاهارو ببین ما صدسال سیاه هم نمیتونستیم همچین چیزایی داشته باشیم دلم اب افتاد

در همون موقع راجر ناخنکی به کیک شکلاتیه روی میز زد و در دهانش گذاشت.

سرافینا: نخور اقا. اینا رو میخوایم برای دامبلدور نخور .

صدای جنی به گوش میرسید که داشت کیک را برمیداشت: ا... باز کدوم از شما ها ناخنک زدین؟ چند بار بگم که ما رو دامبلدور اخراج میکنه اگه ببینه سو استفاده میکنین؟!

بعد از گفتن این جمل به طرف در رفت تا کیک را برای دسر به سالن نهار خوری ببرد.

فلور: زود تر هر کدومتون یکی از اینا رو بردارین و برگردیم که اوضای خوبی نیست. البته سعی کنید در هر دستتون دو تا چیز جا بدین تا دامبلدور از این اشپزیمون خوشش بیاد

هر کدوم چیزی برداشتن و از اشپزخونه خارج شدن...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۷
#65

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 708
آفلاین
آخ جون! ذوق مرگ شدم .. یکی بالاخره پست زد!

آشپزخونه
سرافینا به نمایندگی ازبقیه، با یک دستمال سر دور سرو بستن یک پیش بند وارد آشپزخانه ی تالار شد.لبخندش هرلحظه بازتر میشد. سراف دست هایش رو به هم کوبید و فلور و راجرو اسکی هم وارد آشپزخانه شدند. کارد بزرگی در دست اسکی بود:
-به این موضوع که میشه با این ها سرکریچ رو قطع کرد تاحالا فکر کرده بودین؟
سراف: نه! بیاید شروع کنیم. خب، فلور و راجر برید اون ور و شروع کنید درست کردن سس تند! من و اسکی هم تخم مرغ درست میکنیم!
اسکی: از نظر من خیلی عادلانه اس!
فلور: ببینم سس تند اصلا چی هست؟ با تخم مرغ میخورنش؟اصلا هم عادلانه نیست!

اما چاره نبود جز اینکه آنها همگی کارهای سخت انجام دهند. سس تند با ماکارونی! و این ماموریت بزرگ آغاز شد.

ده دقیقه ی بعد، سوی راجر و فلور
فلور: اممم.. نوشته که یه عالمه رب میخواد! بعد اب مرغ.. وای نه! فلفل قرمز..
راجو:ببینم بعد اینارو باید سرخشون کنیم؟
فلور:حتما!
---- ( این یعنی بعد از سرخ کردن )
آمیزه ای از بوی گند پا و بوی جزغالگی ماهی تابه آشپزخانه را محاصره کرده بود. تمام رب های سیاه رنگ به کف ماهی تابه چسبیده بود و دودادامه داری * از اون بلند میشد.
-فکر میکنم نباید این طوری سرخ میکردیم! باید روغن میریختیم..

طرف دیگه، اسکی و سراف
ا: ماکارونی! آخ جون.. ملچ مولوچ( صدای خوردن ).
س: نخور اسکی! تموم میشه ، نخور!
ا:آخه خوش مزه اس! امتحان کن.
سرافینا یه دونه ماکارونی میذاره تو دهنش .

چند ساعت بعد
- من یه چیزی به فکرم رسید! ببینم مگه ما جادوگر نیستیم؟ اینقدر پستاتون غیر هری پاتریه که ادم یادش میره میتونه جادو کنه. چوبدستی امو بده من!
راجر با خشونت چوبدستی اشو از فلور میگیره و به سمت سس میبره:
-مکیوس! **
سس در عرض یک چشم به هم زدن درست میشه. راجر گلوشو صاف میکنه و پیروزمندانه انگشتی در سس میزنه.
- چقدر خوش مزه اس... ! خیلی خوشم .. اومد!

تالار عمومی
فلور و راجر موادی رو که تهیه کردند روی میز میذارن. سراف و اسکی با چهره های شکلی روبروی اونها وامیستن و در کمال قبیحیت و اینا و در حالی که به خودشون پراد میکنند ، میگن که ماکارونی ها تهش در اومده و حتی کاغذشم اسکی خورده. درنتیجه طبق دستور قبلی اونها هیچی ماکارونی ندارند و باید چاره پیدا کنند. که چاره اشم یکی او وسطا پیش نهاد میده:
-بریم از آشپزخونه بدزدیم!

که اگه سوژه به نظرتون خز میشه ، خب عرضه داری خودت چاره پیدا کن!
-----

*:یعنی دود هی میمومد تمومم نمیشد!
**:makeioos! ورد جدیده


[b]دیگه ب


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۷
#64

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۴۸:۱۶ سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 706
آفلاین
ببخشید اما وقت رزروتون تموم شده! پس من ادامه میدم.
____________________________

چهار نفری راه افتادند تا از جن ها بخوان که غذای مفصلی درست کنند.

راجر: واااای خیلی ذوق زدم دامبلدور در تالار ما واااای.
سرافینا با نگرانی گفت: زیادی هم خوشحال نباش اگه دامبلدور بیاد و ببینه که تالار خوبی نداریم و زیاد از تالارمون خوشش نیاد خب ما جلوی بقیه ی گروه ها ضایع میشیم.
فلور: حالا این قدر نفوض بد نزن تالار ما بهترین تالار توی هاگوارتز.

ان ها همین جور داشتند حرف میزدند که به کریچر رسیدند.

راجر: ا... بچه ها نگاه کنین کریچر داره میاد .خب حالا باید بهش چی بگیم؟
فلور: خب معلومه دیگه میگیم بیا برامون اشپزی کن.
راجر: نه... اون جوری ناراحت میشه باید ازش خواهش کنیم.

ان ها به طرف کریچر رفتند و سرافینا شروع کرد: سلام کریچر خوبی!

کریچر برگشت و گفت: بله خیلی عالیم از صبح تا شب باید بپزم و شما بخورید بایدم عالی باشم

فلور یواش در گوش سرافینا گفت: فکر نکنم حاضر بشه برای ما غذا درست کنه بهتره از خیرش بگذریم.

اما سرافینا گفت: کریچر ؟! میدونی ما می خوایم برای ورود دامبلدور غذا درست کنیم تو و دوستانت میتونید برامون غذا درست کنید؟

کریچر با نگاهی مغرورانه گفت: نه اصلا و ابدا بهتره سراغ جن های دیگه هم نرین چون که کمکتون نمیکنند چون اونام مثل من فکر میکنند ها ها ها ها.

کریچر همان طور که قهقهه میزد از ان جا رفت.

بچه ها


سرافینا: خب. با این حساب از دست جن ها که کمکی بر نمیاد پس خودمون باید دست به کار بشیم.

راجر با عصبانیت گفت: من عمرا همچین کاری بکنم از شخصیت من به دوره غذا درست کنم عمرا مگه این که از جنازه ی من رد شین

دوساعت بعد سرافینا و فلور کشان کشان راجر را به اشپزخانه میبردند....


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۶
#63

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
رزرویوس که نگی راجر بدقوله


!


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶
#62

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 708
آفلاین
سوژه ی جدید!

دیدم قبلیه فسیل شد! منم یکی بزنم سویژه که فسیل شه!

------

تالار خصوصی-ساعت شب!
راجر با شنل نامرئی که از هری دزدیده بود وارد تالار شد. بعدش فهمید که اصن به شنل نیازی نداره! کسی در تالار نبود. او به سراغ ظرف غذای روی میز کوچک وسط مبلمان آبی تالار پرید و مشغول خوردن هر چیزی شد که دم دستش میرسید. راجر باز هم خورد..! ای بابا هی میخورد.. ساعت از شب به نیمه شب رسید و کل تالار توسط راجر خورده شد! ( دیگه نه اینقد! )
-شتق!

راجر به سرعت به زیر شنل نامرئی شتافت.کریچ وارد تالار شده بود. او با دیدن منظره ی روبرویش جیــــغ مشکی * کشید و به سرعت به سوی در خروجی تالار رفت. در اونجا دستاشو به هم کوبید و دو جن دیگر ظاهر شدند. کریچ درحالی که دستش رو روی قلبش گذاشته بود به دو جن دیگر گفت:
- یکی اینجا رو به هم ریخته.. من دیگه آشپزی نمیکنم تو این تالار! وای وینکی! وینکی! میدونی که دامبل اومده بود توی تالار ما و باز هم میخواد دو شب دیگه بیاد.. من نمیخوام دیگه شام درست کنم! خودشون باید این کارو بکنن! بیا وینکی.. بیا بریم از این تالار!

و اونا غیب میشن.
راجر:

-صبح، تالار خصوصی-
راجو: دیشب خودم از کریچ شنیدم که گفت دامبل میخواد بیاد تالار ما رو ببینه!
سراف: ولی اگه اون نخواد آشپزی کنه ما چطوری باید شام و ناهار و اینا درست کنیم؟
فلور: اوه! این همه جن تو این هاگوارتز هست، به یکی از اونا میگیم!
راجو: اره، اینم میشه! ولی اگه قبول نکن چی میشه..!
اسکی: خب اون وقت مجبوریم خودمون شام درست کنیم! این دوروز باید حسابی تمرین کنیم که اگه جنی واسه امون کار نکرد، حداقل جوون پسرای تالارو نجات بدیم!
ملت:

-------
* : خب یه دو درجه از جیغ بنفش پررنگ تره!!
سوژه ام چرته ولی حداقل شاید یه نفرم باهاش پست بزنه. فعلا دنبال جنا باشن، بعد مجبور شن خودشون کار کنن! نمیدونم چرا دلم میخواست تو این تاپیک بزنم! اگه ربطی نداره ، خب ولش کنید بذارید همین جا فعلا حال کنیم!


[b]دیگه ب


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۳ پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۸۶
#61

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
مـاگـل
پیام: 911
آفلاین
هفت خان ققنوس و كريچر باب دوم(+18 به علت صحنه هاي خشن)
كريچر كريچر كريچر
گير ميده مثل آرميچر
كريچر كريچر كريچر
اسم بابات اصغره...
كريچر كمانش را برداشت
در حالي كه اندكي عقل در سر نداشت
و گوييم گاه كودكي به غلط به هدف زند تيري
خلاصه كريچر در حالي كه اندكي عقل در سر نداشت كمانش را به طرف قق گرفت همي
ققي گفت آيا ديوونه يه وقت نزني
ناگهان فرشته اي از آسمان به نجات آمد
و كمان كريچ را از دستش در اورد
و با لگندي او را به پاي ققنوس فكندي...
كريچر مثل خوان اول پاي ققنوس را چسبيد
و طبق معمول هميشه بسيار گريست
كريچ گفت
اي قربانت شوم مرا ببخش
كريچ هست زنده مرد مرا ببخش
ققنوس فرياد بر آورد كي اي مزحك(مضحك؟!)
تو تا خوان هفتم شكست خواهي خرد و هر بار پاي مرا چسبيدندي؟!
كريچ با لرزش لب خواني گفت...
من جني ضعيف هست
مرا ببخش اي بزرگ تو را اهورا مرا ببخش
ققنوس كه نام اهورا را شنيد اختيار از كف داد و با پنجه اش كوبيد وسط دماغ كريچر...
كريچ گفت
آيا بيني ام را بشكستي
ببخش مرا دو دستي

ققنسو بار ديگر بالش را بالا آورد و بالاش را كرد در دماغ خونين كريچر
و كريچر گفت حبچــــــــــــــه وووو
و تمام استخوان هاي دماغش با عطسه به بيرون پاچيد
كريچر كه ديگر استخوان هاي دماغش از بين رفته بود و دماغش شبيه مصنوعي شده بود
دهانش را باز كرد كه بار ديگر از ققنوس طلب بخشش كند كه ققنوس پنجه اش را كرد در حلقوم كريچر و زبانش را از بند لايفش جدا كرد (خودم حال كردم چقدر زورم زياده)
كريچر ديگر زباني نداشت كه طلب ببخش كند
ققنوس گفت
طلي ببخش كن..
كريچر دستانش را حالت مديتيشن بالا آورد و گردنش را كج كرد و ققنوس با يك حركت سر و دستان كريچر را قطع كرد
از شاهرگ كريچر خون با صداي خخخخخخخخخخ بيرون مي زد و سرش به صورت خيلي داغون روي زمين افتاد...
بدن كريچر كه از اين حركت شگفت شده شد
شبيه عروسك هاي بند بازي حركت كرد و از ميدان نبرد دور شد(اره 4)

ته رول پلينگ خشانت و ترسناك
نکته:یادتون باشه کریچر در این نبرد سکشت سختی خورد ...حالا کریچر چیکار کنه؟!


ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲ ۸:۰۷:۵۶

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ سه شنبه ۳ مهر ۱۳۸۶
#60

سرافینا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۲ سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۱۵ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۱
از :اییییش!!:sulk:
گروه:
مـاگـل
پیام: 220
آفلاین
آنیت در حالی که داره مث آتشفشان فوران می کنه،می پره خفت وینکی رو می چسبه که بسته شده به تخت!
-من می دونم!من می دونم که تو بهش گفتی!!و گردن وینکی رو هی تکون تکون می ده!!
وینکی:قر قل قر*به ژون داداش!..این شی می گه؟یکی بیاد منو اژ دشت این نژات بده...!قر قل..خه ..خو
برودریک می پره وسط:ولش کن!ولش کن دیه!آخه باهوش...باحال!مو قشنگ!قربون اون بابای هاف هافوی چایی خور خاله بازت()آخه این چطوری به اون کاچار خبر داده وقتی بسته بودیش به تخت هان؟
آنیت یه خورده فکر می کنه و بعد می بینه خیلی داره ضایع می شه دست پیش می گیره پس نیفته(بابا ضرب المثل!)
-ببینم!اصن مگه اینجا خوابگاه دخترا نیس؟پس تو اینجا چه غلطی می کنی؟دخترا اینو بندازین بیرون!
و برودریک رو از یخه! ی پالتوش می گیرن و با یه اردنگی شوتش می کنن بیرون!
وینکی:باب این داداشمونو شیکارش کردین؟تاژه داشتیم حال می کردیما...این داداشمون خودش اینکارشت...مواد داره درژه(درجه)یک...
رزی:heh...یکی بیاد اینو جمع کنه...
آنیت:
_______________
پشت در:
برودریک آخ و اوخ کنان می ره سمت خوابگاه پسرا.پسرا هم که همیشه ی خدا ولو و پِلاسن
راجو:هو بری!چی شده؟
بری:دخترا از خوابگاهشون انداختنم بیرون.
کورن:خب بیچاره ها حق دارن....ماشالا خیلی سابقه ی درخشانی داری
کریچ:هه..ایول...الآن یه فکری به سرم زد!ما می تونیم بهشون رو دستی بزنیم!
آراگوگ:یعنی بریم باهاشون نون بیار کباب ببر بازی کنیم؟
کریچ:
آراگوگ
کرچ:خب بیاین بهتون بگم بیاین جلو....
چند دقیقه بعد...
پسرا:ایول!

________
*صدای خفه شدنه مثلا!!

خواهشا ادامه بدین یکم...رزی پنی کورن بینز..خواااهششش!



Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۶
#59

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 239
آفلاین
همون شب،خوابگا دخترا
دوربین از بالا خوابگاهو نشون میده،آنیتا که پلک چپش هر دو ثانیه یه بار میپره عین مرغ پرکنده(!)دور تختای دخترا میگرده و سیبیلاشو پیچ و تاب میده*،بقیه دخترا هم دراز کشیدن و خیره شدن تو دندون عقل فیلمبردار!
وینکی پررو پررو،و بدون در نظر گرفتن اینکه ممکنه کریچر پستو بخونه میگه:ژوون!ژیگرتو!
الکسا:ایول ایول!فیلمبردار جان،این صحنه رو یه دیقه نگیر!بیا پایین!کارت دارم،کیس مناسبت پیدا شد!
صفحه سیاه میشه و بعد آهنگ «تنها ماندم» محمد اصفهانی میاد رو تصویر،اصلا هم تابلو نیس که این تیکه قیچی شده...ببخشید...از پشت اشاره میکنن که ناظر تالاری،جم کن خودتو!خلاصه،آنیتا رو میبینیم که الکسا و وینکی رو مورد ضرب و شتم قرار داده!
بعد از اینکه حرصشو حسابی خالی کرد و یکم به اعصابش مسلط شد،میگه:
-واقعا که بوق بر شما!اینهمه پست پشت سر هم زدم،آخر اون بارون بوقی اومده توپشو برداره،وینکی رو معتاد کرده،کاچارم سر و مر و گنده داره صفای عالمو میبره،شما ها هم که به فکر فیلمبردارین!من چیکار کنم!ای خداااااا!
رزی:هانی شما خودتو ناراحت نکن،من خودم ناظرم!میرم با کاچی صحبت میکنم،میگم با پای خودش بره استعفا بده شوما مدیر شی!
آنیت یه شیشکی میبنده و میگه:زپرشک!اونم گفت چشم!
پنی که تازه از چراگاه اومده بود و داشت حاضر میشد که بخوابه،بیخبر از همه جا میگه:
-به نظر من،شبونه برید کاچارو تو رختخواب بکشید!
دخترا با شنیدن این حرف یهو ساکت میشن و آنیت میپره پنی رو بوس میکنه!(خواهش میکنم...من متعلق به همه ی شما هستم)
-ها همین خوبه!وینکی تو چی میگی؟!
-من مواد میخوام
-برو بابا،منظورم اینه که خواب کریچ سنگینه یا نه؟!
-شمیدونم!مگه من مامانشم که بخوابونمش پیشم ببینم خوابش شنگینه یا نه!
-خب تو زنشی!
-شه ربطی داره!برید ببینید!یا بیدار میشه یا نمیشه دیگه!
بعد میشینن با هم مشورت میکنن،و آخر تصمیم میگیرن وینکی رو ببندن به تخت تا برودریک بیاد یه فکری براش بکنه،بقیه هم یه قمه برمیدارن که برن کاچارکُشی

نیم ساعت بعد،خوابگا پسرا
خب لازم به ذکر نیس که همه ی این موجودات بی مصرف طبق معمول خوابن و صدای خر و پفشون هواس!در نتیجه آنیتا و پنی و رزی یکراست به سمت تخت کریچر میرن!
رزی:ولی گناه داره ها،زن و بچه داره!
پنی:تو نگران زن و بچه ش نباش!من خودم وینکی و وینچرو بزرگ میکنم!
آنیت:بچه ها،لطف کنید دو دیقه لال!
و قیافه ی آدمای لالو به خودش میگیره!(مگه قیافشون با آدمای معمولی فرقیم میکنه؟!)بعد آروم پتو رو کنار میزنه و همین که میخواد قمه رو فرود بیاره...
-جییییییییییییییییییییغ!دست نگه دار!
-اوا خاک عالم!اینکه راجره!پس کاچار کوش؟!
راجر:ها گول خوردید!کریچ به تخت من هجرت کرد!اینو باید مبدا تاریخ مدیریت قرار داد!
دخترا قاطی میکنن،و کلی زیر لب خداشونو شکر میکنن که «خوب شد راجرو نکشتیم!»در همین لحظه کریچرو میبینن که پاشده خیلی شاد و خندون رو تخت راجر نشسته هر هر به ریششون**میخنده!
-تو از کجا فهمیدی میخوایم بکشیمت؟!
-بهم وحی شد
و به شادی کردنش ادامه میده!
دخترا هم با کوله باری از ضایعات،به سمت خوابگاه خودشون برمیگردن تا یه فکر جدید بکنن!
ادامه دارد...
______________________________
*:خب مطمئنا آنیتا سیبیل نداره!اما اینجا برای جور دراومدن صحنه مجبور شدیم براش سیبیلم بذاریم!
**:همون بالایی!!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.