بعد از ظهر گرمي بود و آفتاب با قدرت تمام از پنجره هاي کتابخانه به داخل ميتابيد.در کتابخانه دنيل داشت چند کتاب رو در مورد طلسم ها در قفسه مورد نظر قرار ميداد و فرانک داشت بر روي کتابها طلسم شومي قرار مي داد که در صورت بد رفتاري با کتاب کتاب شروع به کتک زدن فرد کنه!(اين ايده رو از مادام پينس گرفته بوده)
در همين حال آرتيکوس وارد کتابخانه مي شود و به سمت فرانک مي رود.وقتي که فرانک از جادو کردن کتابها فارغ شد سرش رو بلند کرد و چشمش به آرتيکوس افتاد و گفت:بله؟ميتونم بهتون کمکي بکنم؟
آرتيکوس:بله من ميخواستم کتابي رو از کتابخونه قرض بگيرم.
فرانک:البته ولي اول بايد عضو بشيد که بتونيد از اين کتابخونه استفاده کنيد.
و بعد يه فرم خالي از کشوي ميزش در مياره و جلوي آرتيکوس ميذاره و ميگه:بفرما اين فرم رو پر کنيد تا عضو شويد.
آرتيکوس فرم رو ميگيره و شروع ميکنه به غر زدن:بابا هر جا که مي ريم بايد فرم پر کنيم!حوسله ام از اين کارا سر رفتش!
فرانک:ببخشيد؟چيزي گفتيد؟
آرتيکوس:نه هيچي! هيچي!
بعد شروع به پر کردن فرم ميکنه و ميگه:اين فرم چقدر آشناست!
و بعد فرم رو به فرانک ميده.
فرانک يه نگاه به فرم ميکنه و ميگه:شما آرتيکوسي؟
آرتيکوس:بله.مشکلي پيش اومده؟
فرانک:نه زياد ولي شما اين فرم رو قبلا پر کرده بودي و تأييد هم شده بودي!
آرتيکوس:بگو چرا فرمه برام آشنا بود چون قبلا پرش کرده بودم!
فرانک:بگذريم حالا چه کتابي ميخواستيد؟
آرتيکوس:اوه بله کتابي که اطلاعاتي در راک اسپورت ها ميخواستم.
فرانک:راک اسپورت؟تا حالا اسمشونو نشنيدم.
آرتيکوس:منم همينطور ولي يه نفر ...اسمش چي بود لوني لونپا يه همچين چيزايي به من در موردشون گفت و من اومدم اطلاعات بيشتر بگيرم.
فرانک:خب من يه کتاب مرجع در مورد موجودات جادويي ميدم که خودتون توش دنبالش بگرديد.
و بعد کتابي که طلسمش کرده بود به آرتيکوس داد.
آرتيکوس:مرسي.
و بعد از کتابخونه خارج ميشه.و فرانک هم به کارهاش ادامه ميده.

فرداي آن روز
آرتيکوس با يه کبودي سياه دور هر دو چشمش وارد ميشه.
فرانک که از ديدن آرتيکوس در اون حالت تعجب مي کنه ميگه:برات چه اتفاقي افتاده؟دعوا کردي؟
آرتيکوس:بله با کتاب شما!من يه تيکه از کتاب رو تا کردم که صفحه رو گم نکنم ولي کتاب يهو بلند شد زد توي دو تخم چشمم!آآآي!
و چشمشو گرفت و کتاب رو جوري که انگار بمب اتمي هستش به طرف فرانک انداخت.
فرانک که داشت به زور جلوي خندش رو ميگرفت گفت:خب من جادوش کرده بودم در صورت بي احترامي بهش طرف رو کتک بزنه!
آرتيکوس:احترام؟بگذريم من چيزي از اون موجود پيدا نکردم و اينم پس ميدم و خداحافظ.
و به سرعت از کتابخونه قبل از اينکه کتاب دوباره بهش حمله کنه خارج ميشه.
فرانک هم در حالي که با صداي بلند ميخنديد رفت تا کتاب رو سر جاش بذاره.
.....

1. سلام

2. در جواب لیلی عزیز بگم چشم رعایت میشه

3. گلوری و ارتیکوس عزیز از نظر من هم تاییدآ

4.اندرو عزیز بنا به سلیقه ی خودته ولی من خودم طنز رو ترجیح

میدم شد 3 خط


فرانک عزیز

با تشکر از اینکه به حرفم گوش دادی.اگر خواستی میتونی برای من اسامی کسانی رو که تایید میکنی از طریق پی ام بفرستی تا من زیر پست هاشون رو تایید کنم ولی بازم بستگی به نظر خودت داره .بیشتر به نفع خودتون بود تا تاپیک به هم نریزه

لیلی

شرمنده ولی یه سوال دارم که بیشتر از یک خط نیست!!

این جا باید یه مکان طنز باشه یا یه مکان کاملا جدی؟
این رو پرسیدم برای اینکه می خوام بدونم عضو بشم یا نه.با معذرت از لیلی.

اندروی عزیز من زیاد خشانت نیستم ولی لازم بود تذکر بدم تا مسیر تاپیک به هم نریزه.

پست اول:

گلوری جان
باید بگم اول این که فرمت ناقص بود . لطف کن روزایی رو که می خوای بیای کتابخونه رو در یه پیام تو همین جا بنویس چون می خوایم برای کارامون برنامه ریزی کنیم و بفهمیم که در چه روزایی بیشتر باید فعالیت کنیم .
دوم این که نمایشنامت خیلی کوتاه بود و راستش با وضعیت کنونی هم مناسبتی نداشت ( ما که این جا اون هری و رون تو کتابو نداریم .) در آینده انتظار نمایشنامه های خیلی بهتری رو ازت دارم . مطمئن باش که می تونی .
به هر حال چون که نفر اولی از نظر من :
به مدت 12 ماه تاییدی !!!
البته باید صبر کنی فرانک جانم تاییدت کنه . از این که در این جا عضو شدی ازت متشکرم و بهت تبریک میگم .
_____________________________________________
بقیه کسانی هم که می خوان عضو بشن باید دقت داشته فرمو به صورت کامل ( به جز قسمت آیدی ) پر کنن و نمایشنامه ی قوی و مناسبی هم بنویسن در غیر این صورت تایید نمی شین .

پست دوم:


آرتیکوس جان نمایشنامه ی نسبتا خوبی برای شروع کار بود .
راستی یادم نمی یاد مدت عضویتو یه چیز اختیاری گذاشته باشم
.

به هر حال
به مدت 12 ماه تایید میشی !!!!
البته بازم میگم باید صبر کنی فرانکم تاییدت کنه .
منتظر فعالیت خوبت هستم .

با تشکر فراوان
مسئول عضو گیری کتابخانه
دنیل واتسون

بعد از ظهر بود و دنيل واتسون داشت کتاب هاي قسمت جادوهاي سياه رو مرتب ميکرد.فرانک نيز رفته بود کتابهاي جديدي براي کتابخونه سفارش بده.
که ناگهان مردي با شنل قرمز و طلايي(الان فکر ميکنم يه ذره سبز هم ديدم)وارد کتابخونه شد و جلوي ميزي که دنيل پشتش مشغول به کار بود وايساد.
دنيل سرشو بلند مي کنه و ميگه:بفرماييد,ميتونم کمکي بهتون بکنم؟
آرتيکوس:بله اميدوارم.من مي خواستم از کتابهاي اين کتابخونه استفاده کنم.
دنيل:البته ولي آيا شما عضو هستيد؟
آرتيکوس:آره من عضو گريفيندورم.
دنيل:نه گريفيندور نه!عضو کتابخونه؟
آرتيکوس:اوه نه مگه بايد عضو باشم؟
دنيل:بله براي استفاده از اين کتابخونه بايد حتما عضو باشيد
و بعد يه فرم ثبت نام رو از کشوي ميزش در مياره و ميده به آرتيکوس و ميگه:لطفا اين فرم رو پر کنيد تا به ثبت نام شما در اينجا رسيدگي بشه.
آرتيکوس فرم رو ميگيره و با غر:اوه هرجا ميريم بايد يه فرم پر کنيم فرم ديگه چيه؟
دنيل:ببخشيد؟
آرتيکوس:هيچي هيچي.
بعد شروع به پر کردن فرم با قلم پر کتابخونه که ازش جوهر آبي ميامد مي کنه:
به نام خداي جادو
1.اسم کامل:آرتيکوس آناتاهو فردانو الکساندرو دامبلدور
2.آيدي شما(براي مواقع ضروري):alireza_sepehrara1
3.ميزان کتاب خوندن شما و روز بيشترين فعاليت شما در کتابخونه:روزي 2 ساعت و هر روز در خدمت شما
4.ميزان اعتبار کارت عضويت شما(اختياري):[size=smallهرچه بيشتر بهتر!color][/size]b]
5.امضا:[color=0000CC]آرتيکوس دامبلدور

و بعد فرمو به دنيل ميده و قلم هم ميذاره سر جاش(کجاش رو نميدونم!)و ميگه:بفرماييد اينم از فرم من ديگه بايد چيکار کنم.
دنيل:هيچي فقط يه مدتي صبر کنيد تا عضويت کتابخونه شما تأييد بشه.
آرتيکوس:حتما پس فعلا خداحافظ.
دنيل:خداحافظ.
و آرتيکوس از کتابخونه خارج ميشه و دنيل هم ميره به کارهايي که نيمه کاره گذاشته بود برسه.

با سلام

نام:گلوری گرنجر

id :golnooshyazdani@yahoo.com

میزان زمانی ای که میخوام عضو باشم:12 ماه

نمایشنامه:

هری رون و هرمیون برای درس جادوی سیاه به کتاب سیاهی در زمان نیاز داشتند.هرمیون و رون و هری به طرف کتابخانه ی مکانیزم راه افتادند .وقتی به کتابخونه گریفیندور یعنی کتابخانه ی مکانیزم رسیدند رو به مسئول کتابخانه کردند و گفتند :سلام.ببخشید میشه کتاب سیاهی در زمان رو بدید.مسئول کتابخانه با خوش خلقی گفت:البته. و بعد از چند دقیقه مسئول کتابخانه با کتابی که نو به نظر می رسید پیش اونها اومد و گفت:این کتاب نو و تازه است.در صورت هرگونه کثیف شدن هم با ورد های تمیز کننده کثیفیهاش از بین میره.چند روز این کتاب رو می خواین؟
هرمیون گفت:حدود دو سه روز.
مسئول کتابخانه گفت:امیدوارم این کتاب به دردتون بخوره.
بعد از این که هری و رون و هرمیون از کتابخانه بیرون اومدند هری گفت:چه خدمت رسانی خوبی!

پست دوم:

دنیل جان
من بیشتر می تونم در روزهای( پنج شنبه_جمعه_شنبه_یکشنبه_
دوشنبه)در این جا فعالیت داشته باشم ولی روی روزهای دیگه هم حساب بکن.می دونی من باید درس بخونم .ولی درسم زیاد نیست پس می تونم اغلب روزهای هفته بیام این جا.ممکنه من هرروز هم بیام.بستگی داره

دنیس جان اول این که باید بگم اسمش خیلی با مفهومه
دوم این که تو چیکار به اسمش داری اگه می خوای تو یه محیط آروم و با تمام امکانات مطالعه کنی عضو شو

______________________________________
استرجس جان من فکر می کردم این وظیفه ی فرانکه چون نوشته بود :
با همکاری من
ولی حالا که وظیفه ی منه با اجازت فرمتو کامل می کنم البته اگه فرانک موافق باشه :

______________________________________
هر عزیزی که به ما افتخار میده و می خواد در این جا عضو بشه تا معنای واقعی مطالعه رو بفهمه الزامیه که فرم زیر رو پر کنه :

1) نامتون به طور کامل
2) آیدیتون برای مواقع ضروری ( در صورتی که مایل باشین )
3) میزان زمانی که می خواین عضو باشین ( 1ماه . 2 ماه و ....)
4) میزان مطالعتون در طول هفته و بیشتر در چه روزایی
5) یک نمایشنامه در حدود 10 خط یا بیشتر که با کتابخونه تناسب داشته باشه ( لطفا سعی کنین نمایشنامه هایی که در حد سلام علیک یا این که می خوام این جا عضو بشم و امثال اینا نباشه یه نمایشنامه ی قوی و با مفهوم باشه .)

در صورت موافق بودن فرانک عزیز با این فرم این فرم تایید میشه .

با تشکر فراوان
دنیل واتسون

سلام به دوستان عزیز

اول پست های استر عزیز و دنی جان

1.استر عزیز وظیفه ی 1.معاون من 2. وظیفه ی جمع اوری

مقالات {مشخص میشه } و هماهنگی برنامه نظر بر رول

2. دنی عزیز با همکاری من مدیریت اعضا و عضو پذیری

لطفآ کارتون شروع شه با رول در خواست بدین

هكتور راست ميگه فرانك منم نيازي به عضو گيري نميبينم ولي خوب اين كتابخونه فعلا در دسترس توئه هركار ميخواي بكني بكن تا 2هفته فرصت داري ببينم چي كار ميكني!!

موفق باشي

هرميون