هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ویلای صدفی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ جمعه ۱ خرداد ۱۳۸۸
#2

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
در سازمان اسرار اتاقی هست که درش همیشه قفله. توی اون اتاق نیرویی وجود داره که هم خیلی اعجاب انگیزه هم از مرگ قوی تره، از عقل و هوش انسان نیرومندتره، و حتی از نیروهای طبیعی شدیدتره. شاید حتی از همه موضوعاتی که در اونجا مورد مطالعه قرار می گیره اسرارآمیز تر باشه.

کتاب قطوری با جلد چرمی روی میز دفترکار تقریبا از وسط باز شده بود که در اون خواص جذب کننده و جادویی از نقره ی اجنه رو شرح داده بود. درست در کنار اون هم کیسه ی تقریبا بزرگی قرار داشت.

در مقابل آن دو هم مردی روی یک صندلی نشسته بود که ریش بلند خرمایی رنگی داشت. ریشی که به راحتی می شد از اون به عنوان جارو، گردگیر و امثال اینها استفاده کرد.

مرد عینک نیم دایره ایش رو، روی سربالایی بینی خمیده ش حرکت داد و با دقت بیشتری به کتاب نگاه کرد.

- در همه ی شرایط می تونیم به قدرت تکه چوب جادوی تو دستمون اکتفا کنیم. در هر صورت به یک ابزار دیگه هم نیازمندیم. ما نمی تونیم با یک چوب معجون درست کنیم.. همیشه به پاتیل نیاز داریم... یک ابزار جادویی باید دقیق ساخته بشه. حسگرهای فوق العاده ای که خیلی چیزها رو تشخیص می ده.. نقره ی اجنه با اون خاصیت گیرندگی فوق العاده ش به دردم می خوره.

مرد کیسه ی روی میز را لمس کرد و همزمان با آن در دفتر به صدا در آمد.

- بفرمایید!
- پرفسور دامبلدور.. پرفسور دیپت با شما کار دارن.

^^^^^^^

امواج یکی پس از دیگری به ساحل می رسیدند و با خودشون مقدار زیادی کف که به شنهای کف دریا، جلبکهای سرگردان و صدف های مرده ی از وسط جدا شده آمیخته بود رو همراه می آوردند.

فلور خرامان خرامان گویی که انگار وسط چهارتا پای از هم باز شده ی برج ایفل قدم برمی داره(!)، در حیاط گلکاری شده ی ویلای صدفی قدم می زد و به این فکر می کرد که برای عروسی ویکتوریا چه لباسی باید بپوشه.

فلور همینطور خرامان خرامان قدم می زد و به مرور زمان کم کم چشمهاش رو هم بسته بود و در اوهام و خیالاتش برای عروسی ویکتوریا به سر می برد.

که البته همین هم باعث شد با سر بره تو در اصطبل اژدهاهای خانگی چارلی!

- شتلق!
- عــــرر.. عــرر!

فلور در حالی که سرش به کاههای کف اصطبل مزین شده بود بلند شد. لگدی به چارچوب در زد و با فریاد گفت:
- نمی دونم دنیا رو چه شده که این سوسماره بد قواره به جای غرشهای سهمگین ..عرعر می کنه!

جیمز به سرعتی نزدیک به سرعت ماهواره ی امید در حال پرتاب() از زیر پای فلور وارد اصطبل میشه و با هیجان خاص خودش میگه:

- زن دایی. زن دایی.. از وقتی که دای چارلی برای اژدهاهه کارتون شرک رو گذاشت اژدهایهه همش صدای خر در میاره!.. فکر کنم مثل اون یکی آژدهاهه تو کارتون عاشخ شده!:grin:

همزمان با جیمز هم فلور غرولند کنان میگه:" وآو..جیمز بی ادب.. اَری ایچ وقت از این کارا نمی کرد تو توی بی فرئَنگی به مادرت رفتی!.. زود از اصطبل بیا بیرون این سوسمارا بوی خوشی ندارن!"

فلور پشت سر جیمز در رو می بنده و به آسمون روز عروسی ویکی و روبانهای صورتی و فرشته های کوچک بالدار و کمون به دست و قلبهای زیبای معلق تو هوا فکر می کنه. یه نفس عمیق می کشه و بعد زیر لب می گه" عجب اَوای خوبیه جیمز!" و چشمهاش رو باز می کنه و تمام اون چیزها رو می بینه!

جیمز:
فلور:
اژدهای پشت در: خره ایز مای لاو!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


ویلای صدفی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ جمعه ۱ خرداد ۱۳۸۸
#1

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
ویلای صدفی داستانهای مربوط به نیروی خارق العاده ی عشقه. نیروی فوق العاده ای که کوئیرل رو سوزوند و حتی قبل از اون جون هری پاتر رو نجات داد. اون نیرویی که باعث شد تام ریدل قدرت باقی موندن در جسم هری رو نداشته باشه. نیروی خارق العاده ای که در اتاقی در بسته در وزارت سحر و جادو نگه داری می شه. همون نیرویی که چاقوی سیریوس بلک رو ذوب کرد.

در سوژه ی اول که بلافاصله بعد از همین پست میاد به وجود نیروی عشق پی می بریم و دامبلدوری نه چندان پیر و نه چندان جوان که در مقام استاد تغییر شکل هاگوارتز به جاهای مختلفی سرک می کشه تا این نیرو رو مورد بررسی قرار بده.

به همون جاهایی که تام ریدل به اونها سرک نکشید و مدرکی دال بر اینکه عشق قوی ترین نیروئه بدست نیاورد.

بعد از پایان این سوژه که شرایط خاص خودش رو داره سوژه های بعدی می تونه داستانهایی از جادوگران و ساحره ها باشه که نیروی عشق در شرایط حساس به کمکشون میاد. در هر صورت این مثل یک پیشنهاده!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.