هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ سه شنبه ۷ فروردین ۱۳۸۶
#48

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
مـاگـل
پیام: 1323
آفلاین

( نکته خنده شناسی: این الان آنیتا بود که بدجوری خبیث شده بود!)

همه مشکوکیوس میشن و منتظر میشن تا آنیتا دامبلی بابا، نقشه ی شومش رو بگه.
بعد از مدتی که ملت مطمئن شدن راجر حواسش به اونا نیست، آنیتا که الان قیافش اصلا با بانو چویی(!) مو نمی زد، نقشش رو فاش کرد:
_ ما اول باید راجر رو منفجر کنیم!
ملت: مـــــــا!
_ هیییس! الان صدامونو می شنوه!
وینکی که فرکانس صداش، از فرکانس گوش آدم اومده پایین، گفت:
_ ..............................
اما چون صدایی شنیده نمیشد، ملت گوشاشونو تیز میکنن و ناگهان، فرکانش صدای وینکی با فرکانس ضربان قلب ملت یکی میشه و ملت قلبشون مثل قلب چغکی(!) که اندر دستان یک بچه وینگیلی، تحت فشاره، شروع به زدن میکنه!
کم کم قلب بچه ها در حالت انفجار قرار میگیره که خوشبحتانه صدای راجو، سخن وینکی رو قطع میکنه و ملت از شپلخ شدن، نجات پیدا میکنن:
_ میگما، من کتاب\" چگونه سی پلاس پلاس بنویسیم\" نوشته ی برادران دیتل رو ندارم! حالا چی کار کنم؟! اقا معلممون دعوامون میکنه!

ملت: هن؟!
آنیتا یواشکی: میتونیم بمب رو لای این کتابه قایم کنیم!
ملت:
انیتا سرشو میکوفونه توی دیفال(!) و میگه:
_ این الان چی بود! باید الان دو نقطه ایگرگ دویل میزدید!
ملت: آخه ما فقط این کد رو بلد بودیم!
در این لحظه ییباره فکری به ذهن محدود اسکی() میرسه:
_ بچه ها، من یه دستمال دارم، اسمش\" بمبی برای کاهش آی کیو\" هست! نظرتون چیه؟!
همه ی ملت:
آنیتا:


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۹:۲۱ سه شنبه ۷ فروردین ۱۳۸۶
#47

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 256
آفلاین
نام پست: سوژه نداريم!
هدف: فرياد بي سوژگي با تمام قوا

ملت توي تالار دور هم نشستن و مگسها رو ميپرانن!و مگسها هم كه جديدا پيشرفت شاياني كردن اون ها رو سركار ميذارن. چرا كه يه بدلكار رو به جاي خودشون براي ساخت يك فيلم هيجاني ميفرستن پيش ملت!(چه ربطي داشت؟!)
يكدفعه رزي از جا بلند ميشه و ميشينه و ميگه: آقا اين چه وضعيتيه؟!چرا هيچ كسي هيچ حركتي انجام نميده؟!عيد شد و عيد شروع شد و عيد اومد و تموم شد ،،توي تالار يه پست نزدين براي رضاي خدا!
پني: هموني كه رزي ميگه!
در همين لحظه ويولت حرفاي رزي رو تكذيب ميكنه و قهر ميكنه پا ميشه ميره! و تا سالها معلوم نميشه كجا رفته و چرا رفته!
كريچر:خوب؟
فلور:خوب؟
سرژ:خوب؟
آنيتا:خوب؟
وينكي متوجه ميشه همه با گفتن خوب به اون خيره ميشن. اون هم به صورت دو نقطه دي درمياد و ميگه :بچرا به من نگاه ميكند؟!
اونا: خوب آي كيو تو داري پست ميزني منتظريم ببينيم چي ميخواد بشه!
وينكي: خوب...چيزي نميشه!
فورا همه دستشو رو به طرف جيبشون نزديك ميكنن و از توش شمشير و چاقو و مشتقاتش رو در ميارن! و با محبت به وينكي نگاه ميكنن!
وينكي:خوب من سوژه نداشتن ،اومدش اينجا همين جوري پست بزني!
همه به كريچر نگاه ميكنن كه حرفاي وينكي رو ترجمه كنه. كريچر: حرف خاصي نميزنه!هذيون ميگه!
راجر:حالا چي كار كنيم؟!ميخواين به مناسبت عيد يه ميتينگ بذاريم؟
رزي:عيد كه تموم شد كه!
وينكي:آهان فهميدم چي كار كنيم
الكسا:آره فهميد. ميتونيم براي سيزده به در ،خودمون رو به يه دري بكوبونيم.
ملت:بكوبيم.
و هركسي به يه سمتي ميره تا آماده ي سفر و اين چرت و پرتا بشه!
در اين بين:
آنيتا:بچه ها بياين!
از توي جيبش يه تيكه كاغذ خسته درمياره و ميگه: ببينيد . من اين نقشه رو كشيدم كه وقتي خودمون رو به در ميكوبيديم ،اين راجر رو آزار بديم! بعدشم كريچر رو!بعدشم...
بقيه:چه جوري؟!
....


------------------
واقعا سوژه نداشتم ،دلم براي اين تاپيك تنگ شده بود!! گفتم همين جوري دور هم باشيم!بدون سوژه بياين پست بزنيد ، دور هم باشيم!


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۹:۲۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#46

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
مـاگـل
پیام: 929
آفلاین
در دفتر فلیچ
همه جا آلات شکنجه گذاشته شده و روی در و دیوارش کاغذهای روزنامه ی چند قرن پیش که ملت رو مجازات می کردن دیده می شه!

ییهو فلیچ با یک دستی که سه تارو گرفته پرتشون می کنه توی دفتر!

کریچر تا در و دیوار می بینه گریه اش می گیره
اسکی هم تا چشمم باز می کنه با چیزهای وحشتانکی روبه رو می شه و شروع می کنه به ناخون جوییدن!
هری هم کم کم می خواد از کوره در بره!

فلیچ پشت میز پکیده اش می شینه و یک نگاه مشکوکیوسی به اون سه تا می ندازه!و ناخونکش رو با یک دستمال برق می ندازه!

کریچر: ما کاری نکرد!تاخصیر ما نبود!هری ما را اغفال کرد!من داشت تالار تمیز کرد هری بود برد بالا!

فلیچ یک خنده ی شیطانی می زنه!

اسکی: هووووووم یییییی!من یک چیز می دم در قبال اون من و کریچر رو آزاد کن

فلیچ: نچ!

اسکی: من یک دونه دستمال شکنجه گر دارم که خیلی ایوله بیا معامله!

فلیچ:هووووم!باید مذاکره کرد!

اسکی: خب ما داریم مذاکره می کنیم دیگه!می شه بیام تو گوشت یک چیزی بگم؟

فلیچ: هوم!

اسکی می ره طرف گوش فلیچ!
اسکی اخماش توهم می ره :ایشششش!نه منظورم اینکه (داره تو گوش فلیچ حرف می زنه)من این دستماله می دم بعد من و کریچر رو آزاد کن بعد با همین دستماله هری رو شکنجه بده آخرشم به آرزوت می رسی!

فلیچ به نشانه ی تایید سرشو تکون می ده!
اسکی جین فنگ دست کریچر و می گیره و یک دستمال پرت می کنه طرف فلیچ و می گه: بابابابابابابابای هری خوش بگذره!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۰:۰۰ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
#45

اسکاور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
از کارخانه ی دستمال سازی!
گروه:
مـاگـل
پیام: 387
آفلاین
بدین ترتیب کریچ و اسکاور تصمیم میگیرن که هری رو از خواب بیدار کنن و از تالار ببرنش بیرون...

کریچر: خب دیگه چرا معطلی برو بیدارش کن!
اسکاور: من؟!
کریچر: نه پس من!...تو باید بیدارش کنی دیگه!
اسکاور: هیچ بایدی وجود نداره عزیزم!
کریچر: خب باشه پس سنگ جادو-کاغذ پوستی-قیچی ماگلی میریم!
اسکاور: بریم!

بدیت ترتیب اسکی و کریچ همین شکلی شروع میکنن به مبارزه و مجادله تا اینکه بالاخره کریچ میبازه و میره تا هری رو از خواب بیدار کنه...


کریچر: هی هری...هری پاتر...بلند شو!
هری: زووووووووپ....دور شو پست فطرت!
کریچر با خودش!: هری پاتر به کریچر گفت پست فطرت؟...یعنی کریچر اینقدر حقیر و بدبخت شده!؟...نه من نمیتونم تحمل کنم!

کریچر به سمت اسکاور میره و دستمال کتک زنندش رو میگیره و با اون خودشو کتک میزنه!

اسکاور: کریچر خودتو کنترل کن...کریچر تورو خدا...این شکلی میمیری!
کریچر: کریچر باید بمیره...هری پاتر به کریچر فحش ناموسی داد!!...یعنی کریچر به بهشت رفت!


در همین لحظه هری از خواب بلند میشه و میبینه که دو تا چشم قلمبه داره نگاش میکنه و یه نفر هم که شبیه آدم بود! بقلش وایستاده!

هری: هی دابی...اوه تویی کریچر؟...اینجا چی کار میکنی؟!
کریچ: هری پاتر در خطر بود!...دابی چون نیست من خبر رسوند!...هری پاتر در خطر بود...سیریوس خواست هری پاتر رو کشت!
هری: سیریوس که پدرخونده ی منه تازه مرده!
اسکی: اِ؟!...منم پدرخونده ی آنیتام!
هری: منو بلند کردین همینو بگین؟!

هری به همین صورت دستش به منوی مدیریت نزدیک میشه!!

اسکی: نه خب ببین هری جان...من الان دیدم که چو به همراه یه پسری از تالار خارج شد!
هری: چی؟!....شناسشو بگو!
اسکی: نه من میدونم کجا رفته بیا بریم دنبالش!

هری از تختخواب میاد پایین و پیژامشو میپوشه(نپوشیده بوده!) و بعد دمپاییاشو میپوشه و با کریچ و اسکی از تالار خارج میشه!


هری: کو کو چو؟!
اسکی: بیا بریم پیداش میکنیم تو یکی از کلاس های طبقه ششمه!

هری ناگهان خشمگین میشه و در حالی که راه میره پشتش همین شکلی مواد مذاب پخش میشه!

اسکی: کریچر بیا جلو یه وقت آتیش نگیری!
کریچر: کریچر آتیش نگرفت!...کریچر پوستش تر بود...کریچر هر روز کرم میزد!
اسکی: ایول بالاخره داری با خشکی پوستت مبارزه میکنی؟
کریچر: کریچر به حرف اسکی گوش کرد پس کریچر جوراب خواست!
اسکی: ها جوراب؟!...بیا حالا فعلا این دستمالو بگیر تا بعد یه جوراب واقعا بهت میدم!

اسکی دست میکنه تو داخل شلوارش و یه دستمال تبدیل شونده به جوراب در میاره و به کریچر میده!!


-کجا؟!(با یه صدای خوف بخونید!)

آرگوش فیلچ در حالی که یک عدد ناخنکش! در دستانش داره به سمت اون سه نفر میاد!

هری: هی آرگوس چو کجاست؟!
آرگوس: این وقت شب اینجا چی کار میکنید؟
هری: چی؟...نه میگم چو کو؟!
آرگوس: بیا اینجا ببینم پسره ی چشم سفید!...باید مجازات بشین!

آرگوس یه دستی هری و اسکاور و کریچر رو با هم میگیره و به سمت دفتر خودش میبره!!

------------------------------------------------------------------------------
در یک فرآیند ارزشی-دیر وقت! نمایشنامه طنز طنز نشد!...متاسفم براتون!!!


ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۰ ۰:۰۹:۳۷

[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
#44

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
مـاگـل
پیام: 1323
آفلاین
موضوع جدید!!
-------
_ خـــــررر... پف!... خررر ... پف!...

کریچر به خاطر این صداهای ناباب، از خواب بیدار میشه و در حالی که چشماشو میماله و خمیازه ای هم میزنه تنگش(!) زیر لب غر میزنه:
_ این دیگه کودوم بوقیه که خر و پف...
و با دیدن هری که دهنش نیمه بازه و داره خر و پف میکنه، و در همین حین دستش داره میره طرف حذف شناسه کریچ، بقیه حرفش رو اینجوری عوض میکنه:
_ عجب صدای خوبی داره! به به! باید یه کاست بدیم بیرون از خر و پف هاش!!
و دست هری از روی حذف شناسه می یاد کنار و گوشه ی لبش لبخندی ظاهر میشه و با دستش سعی میکنه لپ کریچ رو بکشه، اما اشتباها بینی کریچ رو میکشه!
_ خر... پف!...
هری همینجور خر خر کردن رو ادامه میده!
کریچر هم که چاره ای نداره، بالشتش رو میگذاره روی سرش و سعی میکنه بخوابه، اما نمیتونه!
در همین حین اسکاور هم که اونطرف هری خوابیده بود، از صدای هری بیدار میشه و زیر لب میگه:
_ اه!.. این دیگه صدای نحس کیه که خر خر میکنه؟! شیطونه میگه...
و ییباره دست هری میره روی حذف شناسه و اسکاور غیب میشه! اما معلوم نیست که در عالم غیب و در چیز فرا زمینی ای به نام بلیت یا بلیط که مسئله این است، چه چیزهایی به هری گفته بوده که بعد از لحاظاتی با لبخند هری برمیگرده!
کریچ رو به اسکی که گیج و ویج بود:
_ پیس پیس!.. بیا اینور!... هو اسکی! بیا اینجا!
اسکاور اخم میکنه و میگه:
_ بی تربیت! من نومزد دارم! فرزند خونده دارم! آخه تو چرا دست از سرم بر نمیداری؟!! پسره ی بیناموس!
کریچ: منحرفی دیگه! میگم بیا اینجور راجع به این( اشاره به هری!) صحبت کنیم!
اسکی: خب باشه!

لحظاتی بعد:
کریچ و اسکی حسابی فکر کردن و با اینکه از مغر یک تیکه چوب و یه جن پیر، چیز درست و حسابی ای خارج نمیشه، اما خب! تونستند به این نتیجه برسند که باید برای هری پاپوش بدوزن تا ارگوس فیلچ که به تازگی از نبود دامبلدور برای شنکنجه ی دانش آموزان استفاده میکنه، مچ هری رو بگیره و یه درس درست و حسابی بهش بده! چون هری داره پسر بدی میشه!
-----
ادامه دهید!
البته ببخشید که زیاد خوب نشد!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۹:۵۸ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۵
#43

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 1548
آفلاین
تا این که یه دفعه:
پنی:بچه ها اسکی کو؟؟
رزی در حال تخمه شکستن:من چه میدونم؟؟
فلور:تصور میکنیم در برفت!!
سرژ:اوهوی بگیرید این رعیت ها...!ا..اشتباه شد!!نه یعنی خب بگردید پیداش کنید!!
آوی:خب پیدا نمیشن!!
سرژ:جان من خودت گفتی؟؟
آوی:باور کن!!
سرژ:من خودمو میکشم!!من موهامو میکنم!!من ریشم رو ...ریشمو...من ریشمو ناز میکنم!!در رفت ملت خب پیداش کنید!!
اینجاس که شما به یک عدد مخترع نیازمند میشید!(خب چه میشه کرد!!معروفیت و هزار دردسر!!)
ویولت:بابا دو دقیقه آرامشتون رو حفظ کنید ببینم چه خاکی میتونم تو سرم بریزم؟؟
پنی:چیکار میخوای بکنی؟؟
ویولت:دستگاه چوب ربا دارم!!
رزی:که چی؟؟
ویولت از اون نگاه ها به رزی میندازه!!:خب باهوش!مغز اسکی از چوبه دیگه!!الان میاد اینجا!!
بیب بیب بیب بیب ...
ققی:این چیه؟؟
بری:به نظرم صدای اس ام اس موبایله!!
رزی:مگه کسی با خودش موبایل آورده؟؟
الک:بابا صدا از تو کمد میاد!!
صدای آروم هری:بعدا!!!
ملت ریونی به سمت کمد هجوم میبرند!!!...
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شرمنده اخلاق ورزشی همتونم!!مزخرفترین پست ممکن بود!!شرمنده!!


But Life has a happy end. :)


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۷:۱۷ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۵
#42

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 256
آفلاین
توی کمد:
هری دیگه به حالت کباب شده دراومده!
کریچر:خوشم میاد گیرت انداختیم!کلی دلم خنک شد!روحم شاد شد نه هری؟!
اسکی:احمق این الآن جفتمون رو گیر انداختن !تو رم سر کار گذاشتن!
کریچر: فکر کردی میتونی گولم بزنی؟!موهاهاها!
اسکی که کم کم در حال سرخ شدنه از عصبانیت ،دستشو از توی جیبش به حالت اسلوموشن درمیاره ،مشتش میکنه و یه نگاه سریع و با اخم بهش میندازه و میاد که دستش رو به طرف صورت کریچر ببره که یه دفعه در باز میشه و نور و روشنایی وارد کمد میشه!با تعجب به طرف روشنایی برگشتن ،تصویر از حالت اسلوموشن خارج میشه!
اسکی:چرا نمیذاری یه ذره قضیه اکشن بشه؟!
و در همین لحظه پای یک نفر به صورت مستقیم وارد صورت اسکی میشه و مارکش که(چهار خونه) بود،روی پیشونیش نقش میبنده!
چو:اینم قسمت اکشن ماجرا!بیارینشون بیرون!
آنیتا و الکسا کشون کشون اونا رو میبرن بیرون!غافل از اینکه هری به سقف کمد چسبیده بود و دیده نشده بود!
========
مکان:کنار استخر!
ملت میان جمع میشن کنار استخر که یه دفعه میبینن استخر آب نداره!
فنگ که حواسش نبود با یک حرکت پرشی میپره و دچار شکستگی سر میشه!
آنیتا:ققی،حالا چی کار کنیم؟!اینجا که نمیشه آدم شکنجه داد!
ققی:مسئله ای نیست ما میتونیم اونا رو پرت کنیم توی استخر خالی!
در همون لحظه صدای سرژ بلند میشه:هوی!بگو ببینم اون ژیلت رو کجا قایم کردی نامرد؟!
بری:آره!کلید در زندان کجاست؟خودم خواب دیدم!
ققی:آقا صبر کن!شما هنوز این سر منو بهم پس ندادی!
اسکی:شماها چی میگین؟!من رو شماها خیلی حساب میکردم!ققی؟سرژ؟
ققی:خوب برو حساباتو ببند!
اسکی با ناامیدی: من حالا برای بری دیگه رفته بودم توی کار چک!
بری:خوب چک رو رد کن بیاد!
اسکی:دیگه حسابو بستم جون تو!نمیشه!
بری:پس بکشینش!
در همون لحظه کریچر میپره روی سر اسکی و شروع میکنه به زدنش!
ملت دورشون جمع میشن و آنیتا فورا راهنمایی رانندگی رو خبر میکنه میان ملت رو به خاطر پرکردن کادر جریمه میکنه و کارگردانو میندازه توی خرج و آخرش چون دیالوگ کم میاره همین طوری بی مقدمه پا میشه میره!
ققی:بسه!!!حالا بگید کی این کارو به عهده ی شما گذاشته!کی این نقشه ی شوم رو کشیده!
کریچر:ها؟!
اسکی:اون! و با دست به در اشاره میکنه و همه برمیگردن میبینین هیچ کس نیست اونجا!
اسکی برای این که قضیه رو جمع بکنه میگه:خوب رفت!ما میتونیم صبر کینیم تا اولین کسی ککه از این در اومد تو رو بگیریم ! مجبورش کنیم استخرو پر کنه و خودش بپره توش!
ققی:خوبه!موافقیم!
بینز زیر لب:این هری کجا رفت پس؟!کجا گذاشتنش!؟
تا میاد به همه اعلام بکنه ،همه زل میزنن به در و وینکی شروع میکنه به تعارف کردن آجیل به مردم! تا اینکه یه دفعه
....
----------------------------
واقا بابت اینکه اینقدر طول کشید بزنم پستو معذرت میخوام!بعدشم اینکه نمیدونم چرا جدیدا پستام میزان انرژی پتانسیل کشسانی شون رفته بالا
راهی به ذهنتون میرسه؟!


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
#41

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
مـاگـل
پیام: 1323
آفلاین
_ هری برو اونور گرمم شد!
هری که به علت تنگی جا در حال سرخ شدن و کمی فورانه. کریچر سریعا مثل پترس فداکار، انگشت سبابه اش رو میکنه توی گوش عله تا جلوی یکی از گدازه هاش رو بگیره!
اسکاور داد میزنه:
_ هوووی کریچ! سوختوندی( دومبولیسم!) خودت رو! ولش کن!
کریچر که داره از شدت سوژش قر کمر میره، میگه:
_ نه! آخه ارباب ... ارباب!! الهی کریچ فداتون بشه!... چرا فوران میکنین؟!!

اسکی به قیافه ی سرخ عله مشکوک میشه و نگاهی به دماسنجی که روش نصب بود میندازه و میبینه که اوه اوه! بله! دماش شده دمای جوش آب!!
چون احساس میکنه الانه که کریچ از شدت سوزش بمیره، سریعا یه دستمال از توی جورابش در می یاره و میکنه توی گوش عله!
اما زیر لب زمزمه میکنه:
_ واویلا!... این دستمال تا دمای 150 درجه رو بیشتر حمل نمیکنه...!
عله همینجوری سرخ تر میشد! اوضاع خفن بود!

اونور کمد:

بعد از اتمام رقص باگومبا، به سرکردگی ققی، همه میشینن دور آتیشی که قل مراد درست کرده بود و برای اینکه با اینا چی کار کنن، نقشه میریختن!
سرژ با فریادی بلندتر از فریاد خودش و در حالی که رکورد میشکست، داد میزنه:
_ اوهوی اسکی! نمیخوای حرف بزنی؟!!
اسکی هم متقابلا داد میکشه:
_ نــــــــــه!

ییهو شیشه های تالار ریون میشکنن! و همین امر باعث میشه تا این فکر به ذهن بچه های ریون برسه که اونها رو ببرن لب استخر! و چون خیلی مشتاق شنا کردن هستن، نذارن برن شنا، تا به حرفشون بیارن!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵
#40

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
بعد دستمال رو بین خودش و کریچر میگیره...
و ییهو میندازه رو زمین
اسکی : بیا این آخر عمری یه غذای توپ بزنیم آرزو به دل نمیریم
کریچ : بوقی این همه جادو کردی دستمال سفره درست کنی ؟
اسکی : پس فکر کردی میخوام آپولو هوا کنم
کریچ : کلی از وقتمون رو گرفتی یه فکری بکن تا از این کمد خلاص بشیم مثلا ما دو تا مدیر هستیم اینجا ها
اسکی : خوب به نظرت چیکار کنیم
هر دو به فکر عمیق فرو میرن
لحظاتی بعد
روزنه ای نور ( اصلا همچین چیزی داریم ؟ ) پدیدار میشه و کم کم نور زیاد تر میشه و ییهو یه موجود دیگه به داخل کمد پرت میشه و دوباره روزنه های نور مسدود میشه و در کمد بسته میشه
موجود : منم به شما ها پیوستم
اسکی و کریچ : هری پاتر ؟
هری : خوب منم اومده بودم تو تالار سرک بکشم ییهو منو انداختن این تو حالا اینجا چه خبره ؟ این ریونی ها چرا با مهموناشون اینطوری میکنن
....
-----------------------------------------------------------------------------------
ستاد حمایت از پست های کوتاه رو یادتون بیاد من حامیشم


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۲۲:۱۵:۳۸

[b][color=0000FF]بينز نام


صد و يك راه براي ذله كردنه کریچر!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۴ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵
#39

اسکاور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
از کارخانه ی دستمال سازی!
گروه:
مـاگـل
پیام: 387
آفلاین
(نکته خیلی خفن: کسایی که نمیدونن الان بدونن که اسکاور سازنده ی دستمال های همه کاره ی سحرآمیزه!)


-داخل کمد!-

کریچر و اسکاور داخل کمدن و همه جا تاریک تاریکه...
کریچ به شادی و هلهله ی بیرون کمد گوش میده و خوشحال میشه!!

کریچر: یوووووهووووو...اسکاور رو کردیم تو کمد!

اسکی یه دونه میزنه پس گردن کریچر و کریچر به این حالت در میاد!!

اسکی: این کمد چجوری باز میشه؟...ما باید بریم بیرون!
کریچر: این کمد با انواع ضد طلسم ها جادو شده و هیچ چیزی نمیتونه بازش کنه...اینجا گیر افتادی اسکی جون!
اسکی: خودت پس الان کجایی؟
کریچر: من الان بیرون کمدم دارم شادی میکنم!!
اسکی: آره خب اگر اینو نمیگفتی که کریچر نبودی!...ما باید خودمون رو نجات بدیم!


در بیرون کمد ملت دور کمد در حال رقص محلی قبیله ی گومبا بومبا هستن و میخوان کمد رو آتیش بزنن!!


در این لحظه تویه کمد اسکی دست میکنه پشت گوشش و یه دونه دستمال در ابعاد 4 در 5 متر درمیاره!!

کریچر: به عنوان سفره هم میشه ازش استفاده کرد!

اسکی یه نگاه خطرناک به کریچر میکنه و بعد دستشو میکنه تو گونی کریچر(همون لباس!) و یه دستمال دیگه در میاره!!

کریچر: شعبده بازی هم بلدی؟!

اسکی یه نگاه خطرناک دیگه به کریچر میکنه و بعد دست میکنه لای موهاش یه دستمال دیگه در میاره!

کریچر: چه کار میکنی؟!
اسکی: دارم جادو میکنم!
کریچر: آخه....!!
( )

در یک لحظه ی انتحاری اسکی سه تا دستمال رو میگیره و با هم مخلوط میکنه!...دستمال ها تبدیل میشن به یه دستمال با ابعاد 10 در 10 سانتی متر!

کریچر: چی شد الان؟!
اسکی: جادو کردم!
کریچر: مگه تو جادوگری؟!

در این لحظه اسکی یه دستمال از تو زیرشلواریش(!) در میاره میکنه تو دهن کریچر!!!
اسکی: زیاد حرف بزنی میگم دستمالام ببوقن بهت!


اسکی یه کم دیگه با دستمال جدیدش ور میره و نوازشش میکنه!
بعد دستمال رو بین خودش و کریچر میگیره...


ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۶:۰۷:۳۷
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۶:۰۸:۵۷
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۲۱:۴۴:۴۴
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۲۱:۴۵:۳۳
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۲۱:۴۸:۱۳

[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.