هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

مریم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۵ شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۶:۱۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از همونجایی که داداش آلبوسم هست دیده :دی
گروه:
مـاگـل
پیام: 6
آفلاین
نام پست:هلگار،هانی،دریا
برگرفته از:جویبار،رود،دریا!
با تشکر از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که سال چهارم ابتدایی مسابقه شعرخوانی گذارده ما را به حفظ اشعار محمود کیانوش ترغیب نمود!و با تشکر از خود محمود جیگر و اشعارش!

هلگا در نقش جویبار
"هانی"یا همون "یه نفر" در نقش رود
پشه و شومینه در نقش سیاهی لشکر

یک روز هلگاری*
باریک چون نواری
از کوه سر در آورد
گردید جویباری

با پشه و شومینه**
بر کوه شد روانه
از مارپیچ دره
میرفت اسگلانه

راهش که تنگ میشد
خیلی مشنگ میشد
با سنگ های سرسخت
فکر کلنگ میشد

راهش گشاد میشد
آبش زیاد میشد(بابا مثلا جویباره دیگه...عجبا!)
از دیدن یه نفر
بسیار شاد میشد

از نبش دره پیچید
رقصان دوید و خندید
شد غرق در خجالت
تا آن "یه نفر"رو دید

بی جنبه رفت از هوش
افتاد گنگ و خاموش
تا "هانی"مثل [...]
بر هلگاگشود آغوش

هلگا یه ذره ترسید
قلبش از توی سینه
پرید افتاد تو شلوار(همون!)
به روش نیاورد اما،خندید و گفت:ایـــــــنه!

وقتی ترس هلگا ریخت
با موجها در آویخت
هی پخش و پخشتر شد
با آب رود(!)آمیخت

چون روز و شب روان شد
کوشید و پرتوان شد
آن هلگار کوچک
دریای بی کران شد
____________________________
*:هلگار بر وزن جویبار
**:اینا هم فک کنین دوستاشن!
***:کلمه مناسب رو جایگزین کنید...


هرچی داداشم بگه


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷

هپزیبا اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۴۴ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
از شیون آوارگان.
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 62
آفلاین
هلی هلی هلگا جونم ..دنیس بی تو می میره
هافل پاف با وجودت تازه داره جووون می گیره...
یادم می اد اون روز بهم گفتی ...
هافل پاف دیگه واسم شده خیلی بی معنی
دوستش داشتم ..ولی دیگه فنجون من نیس.
خسته شدم از هافل می رم من
دوستش دارم شاید برگشتم من................
اگر دیدی فنجون دست من نیست.
بدون که این اصلا دسته ی فنجون نیست
افکتتتتتتتتتتتت کشیده

روزگار سخت را همی گذراندیم تا به هافل برسیم
فنـــــــــــــــــــــــــــــــــــجون را باید شست.
جور دیگــــــــــــــــــــــــــــر قهوه نوشید.
هــــــــــــــــــــافل رو بــــــــــــــــــــق نکنیم
در دور دست ها شایــــــــــــــــــــــد .،گیریف پـــــــــــــــــناه اورد.
مرلیــــــــــــــــــــــــــــــنی شاد شود
دنیــــــــــــــــــــــــسی عشق کند!
هافـــــــــــــــــل را بوق نکنیـــــــــــــــــــــــــــــــم
در دوردســــــــــــــــــــــــت ها شاید.گیریفی پناه ارد
فعالیـــــــــــــــــــــــــــــت کنید .
هافــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل را بوق نکنـــــــــــــــــــِم

{اب را گل نکنیم }

......................
پرسی نامه :

پرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی بوق نزن
هافـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل تو راه بوق نزن
ترم تابستونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بیاد گیریف خرابه بوق نزن.
جام کوییدیج تو دست ماســــــــــــــــــــــــــت ..ای پرسی بوق نزن
!

........
با این وضع حتما روزی شاعر هم می شوم


[size=small][b][color=00CC00]شناسه ی جدید مÙ


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
مـاگـل
پیام: 1511
آفلاین
تو ای فریاد پنهان در گلو خاموش ... در خلوت ..
گهی پنهان تر از پنهان ... گهی پیدا ترین پیدا ...
تو ای فریاد پنهان در گلو خاموش ... این بغضی است سرخورده
گلویی از فشار حرف های شاید ... ترک خورده
تو ای فریاد پنهان در گل خاموش ... این پایان یک راه است ...
و شاید نقطه پایان یک احساس ... یک رویا
تو ای فریاد پنهان در گلو خاموش ... قلم از دست من افتاد ...
همه یار و دیار از بهر تنهایی من خندید ... بسی اشک از نظر بارید ....
<><><><><><><><><><><><><><><><><>
برگردان از ذهن خودم به صورت کاملا بوقمندانه ...


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷

هپزیبا اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۴۴ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
از شیون آوارگان.
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 62
آفلاین
مخوان اواز ای رزی
صدای نغمه ی مستانه ات را در گلو بشکن
درک اواز عشق انگیز را بس کن
سرود لحظه های کامیابی را بدور افکن
توی ای رزی ..اگر اواز می خوانی
بخوان اواز ان بارتی کراوچی را
که در رنک گیری تهی دست است
رنک هاش حقیقت نیست
هزاران چونه در پس این رنک ها دارد
توی ای درک کز کام ها در سینه ات بانگی طربخیز است
سرود هافل را سر کن
بخوان اواز ان هرمیون گرنجر را
که در سر دوراهی ماندست
نفس هایش توانا نیست
غروب شناسه در چتر باکس پیداست.
و اخر دست بر دعا بر اسمان بردد
و همی گوید :
مرلینا..یا ریش مرلینا..هافل را برگزینم
تو ای رزی که شور نغمه از لبهات لبریز است
بخوان اواز ان گابریل دلاکور را .
که از نظارت استفا داد رفت...
و همچنان همی گوید :
یا ریش مرلینا...وقتم تنگ است..
مرا به مقام نظارت بازگردان
تو ای درک که از شادی همی خوانی
مخوان اواز عشق انگیز ای درک
اگر اواز می خوانی
بخوان اواز ان پیتر پتی گرو رو...
که در اوارگی گردد
و همی گوید : یا پرسی ویزلیا...وساطتت کن
یا ریش مرلینا ..حمایت کن...
ناظر شوم و ..گر ناظر شوم گلی بر سر این گلستان همی زنم
و او در پیری تهی دست است
مخوان اواز ای رزی
اگر اواز می خوانی
بخوان اواز ان سوزان غمگین را ..
کز روزگار سخت جوانی به هافل پاف روی همی اورد
و همی گوید
یا ریش مرلینا ..مرا در پناه هافل حفظ گردان

..............

برگردانده شده توسط من از شعر نو از مهدی سهیلی به اسم سرود قرن


[size=small][b][color=00CC00]شناسه ی جدید مÙ


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷

سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۲ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۳۸ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
برای اولین بار یه شعر از خودم می سازم.(می دونم بده)

هلگای خوب و مهربون
حرفی بزن ای نازنیــــــــن

تالار داری مثل مـــــــاه
یاد میدی درس مثل شاه

حالا که رفتیم هافلپاف
اصلا نباشیم خبالبـــــــاف

اینجا همه با حالـــــــن
با وفــــــــــا و پر کــــــــارن

پس تو که این قدر خوبی
یاد بده درس خیلی عالی

هرگز نشو دلــــــــــسـرد
از دست ما ناامــــــــــــــید

امیدوار و پر تلـــــــــــاش
دست در دست هـــــــــــم

تالار رو کنیم آبــــــــــاد
تا راضی باشه هلگا جــون

هلگا جونم دوست داریم
تا ابد حواتو داریــــــــــــــــم

بچه ها بیاین شادی کنیم
بازی و طنازی کنیـــــــــــــم


... مرسی مرسی نیازی به تشویق نیست ...


ویرایش شده توسط سوزان بونز در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۴ ۱۵:۰۷:۱۴
ویرایش شده توسط سوزان بونز در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۴ ۱۵:۰۸:۴۵

تصویر کوچک شده


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
مـاگـل
پیام: 1511
آفلاین
بچه ها این نقشه جغرافیاست ...
بچه ها جادوگران این گوشه هاست ...
شکل یک گورکن در اینجا آشناست ..
بچه ها !! ... این گورکنه ... هافل ماست ...
بچه ها این تالار نازنین ... دشمن بسیار دارد در کمین ...
داغ دارد هم به دل ، هم بر جبین ... افتخارش اتحاد دار و دین ...
بچه ها از هر گروه و هر نژاد ... دست اندر دست هم بایست داد ...
فارغ از هر زنده باد و مرده باد ... سر به راه برتری باید نهاد ...
نام هافل ... حامی صلح و صفاست ...
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ ... پرچم پر افتخار زرد رنگ ... پر نشان از کوشش ماست بی درنگ ...
خار چشم دشمانان چشم تنگ ... افتخار ما به آن ، بی انتهاست ...
صلح و پایایی و قهرمان شدن ... سرور شیران و دلکوران شدن ...
بچه ها این کار فردای شماست ....


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۷

آراگوکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۰ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷
از خوابگاه دختران بنا به دلایلی!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 214
آفلاین
هافل نم کشیده

متصدی به تعداد کافی

ده عدد عاقد

جنس مونث صد عدد

تخت خواب به تعداد کافی

صیغه می کنیم ، عقد جدا

درک علافه ، لودو حماله

پیوز اسگله

و دیگر هیچ!

نوع شعر : پاره ی جدید!


وقتی �


Re: دیوان هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ جمعه ۲ فروردین ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
مـاگـل
پیام: 1511
آفلاین
اگر دست ها مشت محکم شود / اگر عزم کمتر از کم شود
اگر سوژه ها همه گردد یکی / اگر هرچه خواهی همان دم شود
اگر حرف هامان همه یک شود / اگر شادی ارزش به از غم شود
اگر با هم و همدل و یک صدا / بخوانیم تا هافل اقشم شود
قسم بر همان عشق کاندر دل / همه هست ، هافل چو عالم شود !


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: برای تو میسرایم ای گریفندور !
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
مـاگـل
پیام: 333
آفلاین
روزي روزگاري بود گودريك گريفيندور توي هاگوارتز بود
نصيحت مردم كار اون بود طلسم شكنجه كار سالازار بود
تو چي مي خواي چي مي گي سرويس كردي اي سالازار نامرد مارو سرويس كردي
خسته شدم از اصيل زادگي واي واي برو بمير بمير


[b]تن�


Re: برای تو میسرایم ای گریفندور !
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۶

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
هاگوارتز روز و شباش قشنگه ..چی میشه ؟

زندگی بی هاگوارتز نمی شه ..نه نه نه نمیشه

اسلیترین رو می زاریم پشت سر.... هاهاهاهاهاها

هافپلاف برامون بوقه ...هاهاهاهاها

تا گیریفندور هست زندگی باید کرد

اسمون ابی ابی قلعه ی ما سیاهه
اما توی این مدرسه ....فقط جادوگری ...کار من
این طرف هری و رون اون ور هرمی و لاوندرن
اما توی این مدرسه فقط ... جادوگری کاره من


[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.