هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۷
#85

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
مـاگـل
پیام: 392
آفلاین
تالار خصوصی اسلیترین

رودولف کنار دراکو نشسته، نخی را به پای رودی بسته و ترتیب مسابقه ای بین رودی و شپش دیگری که دراکو از لای موهای رودولف پیدا کرده، داده است. مورگان، کاساندرا، بلیز، آنی مونی و سایر اسلیترینی ها خارج از مسیر مسابقه به دو دسته تقسیم شده اند و هر دسته، یکی از شپش ها را تشویق می کند:

- ایول رودی، تو برنده ای!

- شوکولی چقد شوکوووولی، سوسک می کنی تو رودی!

- رووودی... رووودی... هی... هی...

- شوکولی پا طلایی، امید تیم مایی!

نارسیسا با حالتی عصبی در طول و عرض تالار قذم می زند منتظر بلاتریکس است تا لرد را برای ادب کردن رودولف با خود بیاورد. به محض ورود بلاتریکس به تالار، به سمتش می دود:
- چی شد؟ مای لرد اومد به حساب این جناب لسترنج رسیدگی کنه؟

- هممم... چیزه! می دونی، گفتش که خسته س و میخواد بخوابه

نارسیسا با حالتی ناامید از بلاتریکس روبمی رگرداند و ناگهان بارتی را می بیند که به طرزی بسیار مشکوک خود را می خاراند. رنگ صورتش کمی خاکستری و گونه هایش ملتهب به نظر می رسد.

- بیا اینجا ببینم بارتی!!!

- هین؟ چی شده خاله؟

- تو چرا اینقده خودتو می خارونی؟

- خوب خاریدنم میاد دیگه خاله

- بلااااااااااااااااااا... ببین آخرش این شوورت بدبختمون کرد! این پسره شپلتکیوس شپشوونا گرفته!

حواس همۀ اسلیترینی ها از مسابقۀ شپش ها منحرف و به حرف های نارسیسا و بلاتریکس معطوف می شود که اولی رنگ از رخش پریده و دومی به شدت قرمز شده است. بلا با عصبانیت بازوی بارتی را می گیرد و به داخل حمام پرتش می کند:
- فورا میری خودتو با اون شامپو ضدکک گندهه میشوری. لباساتم آتیش می زنم و لباسای مخصوص مبتلایان به شپلتکیوس شپشوونا رو میارم بپوشی. از حموم یه راس میری تو اتاقت و تا اطلاع ثانوی بیرون نمیای!

بارتی زار می زند:
- عرعرعرعر... نوموخواااااااااااام...


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۲۸ ۱۱:۱۹:۴۰


Re: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۷
#84

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
مـاگـل
پیام: 705
آفلاین
بلاتریکس با عصبانیت چشم غره ای به رودولف رفت و زیر لب غرید :تو همین الان میری تو حموم رودولف! قبل از این که اون روی سگی من بالا بیاد.

رودولف با عصبانیت رودی را از لای موهایش بیرون کشید و در حالی که نوازشش می کرد خطاب به بلا گفت:بلا عزیزم،چر این طوری میکنی؟باور کن با اومدن رودی از علاقه من نسبت به تو ذره ای کم نشده.
بارتی با شیطنت دستان نارسیسا را گرفت و گفت :خاله ای این خاله بده این قدر بچه نخرید تا عمو رودولف رفت خودش بچه خرید.ولی این بچه که با من بازی نمی کنه.

بلیز که در گوشه ای از تالار کز کرده بود به لوسیوس اشاره ای کرد.سپس با ژست خاصی جلو امد و لگوهای بارتی را کنار زد و گفت:
_رودی رودی،اصلا از کجا معلوم این شپش اسلیترینی باشه؟بنا بر تصمیمی که من همین الان گرفتم تو باید بری حمم رودولف و این شپش غیر اسلیترینی رو دفع کنی.

رودولف با ناراحتی شپش را نوازش کرد و با عصبانیت به نارسیسا گفت :
_من به هیچ عنوان نمیرم حموم! این شپش هم شپش اسلیترینیه و از منطقه ی قبرسالازار ...هه! من اصلا نمی گم که کجا بودم و ماموریتم چی بود.

همان موقع در اتاق لرد :

لرد روی صندلی نشسته بود و نجینی را از کمرش باز کرده بود و نوازشش می کرد.نجینی مشکوکانه به لرد نگاه می کرد که سرش به رنگ خاکستری در امده بود و پوستش کمی سرخ شده بود
_تامی! چت شده؟چرا این ریختی شدی؟به نظرت انیتا تورو با این ریخت ..اصلا بلا هم دیگه نگات نمی کنه چه برسه به انیتا.
_ارباب در همه حال خوشکله.
_نه نیست.نیست تامی! خیلی زشت شدی.خیلی بدترکیب شدی.خیلی.
_نه نشدم...خیلی خب نجینی اونطوری به ارباب نگاه نکن،من خیلی زشت شدم می دونم.ولی اگه اون ابفهمن که ارباب مریضی پوستی جدید رو گرفته چی؟
_خب می برنت حموم.یا از تالار بیرونت می کنن.
_نه نجینی ،اونا جرات ندارن ارباب رو از تالار بیرون کنن، می برنم حموم ..ولی ارباب از حموم بدش می اد.نمی دونستی که یکی از اجداد من گربه بوده؟

در همین لحظه در اتاق به صدا در امد و بلاتریکس با صدایی ارام و رسا گفت :سرورم،می تونم بیام تو؟
لرد که هول شده بود از جایش بلند شد و به تندی گفت :نه بلا نیا تو.ارباب خستس می خواد استراحت کنه.

بلاتریکس که ناراحت شده بود به تالار عمومی بازگشت .لرد با نگرانی طول اتاقش را می پیمود و فکر می کرد .
_نجینی چی کار کنم؟اگه منو با این وضع ببینن می دونی چی بر سر محوبیبت ارباب میا د؟


ویرایش شده توسط بلاتريكس لسترنج در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۲۵ ۱۶:۱۷:۵۱

وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۷
#83

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
مـاگـل
پیام: 392
آفلاین
دراکو که به رودولف نزدیک شده بود با کنجکاوی موجود چند پای درشتی را از لای ریش رودولف درآورد:
- این چیه عمو رودولف؟

- هین؟ این اسمش رودی لسترنجه! ولی تو حالت عادی بهش میگن « شپش ». اونقده بچه باحالیه! یه کارای جالبی بلده که نگو. چون از بقیه داداشاش بزرگتره واسش اسم گذاشتم و بیشتر با این بازی می کنم. نیگا...

- شپش؟ اونم تو فاصلۀ یه متری من؟ همین حالا میری تو حموم و تا سفید و بدون شپش نشدی برنمی گردی

رودولف که بعد از استقبال گرم نارسیسا، انتظار چنین جیغ بنفشی را نداشت، با حیرت و آزردگی به او نگاه کرد:
- خواهرزن جان، کباب لای نون عزیز! یعنی چی که درمورد رودی با چنین خشانتی حرف می زنی؟ حالا ما گفتیم شپشه، دلیل نمیشه بهش سرکوفت بزنی! عقده ای میشه بچم!

- بچه؟ بچه؟ بلااااااااااااااااااا... بیا این شوهرتو از جلو چش من دور کن و پرتش کن تو حموم!

بلاتریکس که لحظه ای مات و متحیر مانده بود که آیا ایفای نقش او و نارسیسا عوض شده یا خیر، به خود آمد و « رودی » را از دست دراکو قاپید، به زمین پرت کرد و پایش را بالا برد تا آن را زیر پایش له کند که با وردی از طرف رودولف، به عقب پرت شد. رودولف که معلوم بود صبر خود را از دست داده است، با همان صدای اواخواهری خود تهدید کرد:
- به رودی جونم هیچ آسیبی نمی رسونی بلا! فهمیدی؟ من و اون جونمون به جون همدیگه بسته س! دس بهش بزنی جفت پاهای دراکو رو قلم می کنم. اوکی؟

نارسیسا و بلاتریکس به هم زل زدند. مبارزه با این عشق شپش، سخت تر از چیزی بود که در آغاز به نظر می رسید.

نارسیسا سعی کرد به « رودی » نگاه نکند و کنترل خود را به دست آورد:
- ببین رودولف عزیز، تو شوهر خواهر منی و چون شوهرخواهر با برادر آدم فرقی نداره، من بهترین شامپوهای ضد کک... هممم... ببخشید... بهترین مارک شامپوهامونو برات میارم تا حسابی از حمومی که میری لذت ببری.

- حالا کی گفته من میخوام برم حموم؟ خسته م، میخوام برم بخوابم

بلاتریک:
- چرا نمیری حموم؟

- من بدون رودی هیچ جایی نمیرم و رودی هم حموم دوس نداره


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۲۵ ۱۴:۳۸:۵۴
ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۲۵ ۱۵:۰۴:۱۸


Re: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۷
#82

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
رودولف لسترنج در حالیکه هنوز رگه هایی از صدای زنانه ی نیمفادورا تانکس در صدایش بود وارد تالار شد.

رودولف : جیگرتو تونو.

بلیز لحظه ای گوش ایوان را گرفت و زیر لب گفت:

-بابا این چه خوب تغییر جنسیت داده ، نیگا کن جون ما چقدرهم ریش درآورده .

ایوان: آره پسر. آره..

رودولف در حالیکه بدن و سر خود را به سختی می خاراند وارد جمع اسلیترینی ها شد و ردای سفری اش را درآورد. سپس روی یک پا چرخید و خودرا روی کاناپه رها کرد.

-(باصدای زنانه خوانده شود) اوا، بالاخره این ماموریت تغییر جنسیت با موفقیت انجام شد. داشتم دق می کردم بین اون همه سیفید . ببخشید من هنوزم دچار تضاد شخصیتی هستم و یک مدتی طول میشکه تا بر طرف شه ، جیگرتونو بخورم .

رودولف در حالیکه شایسته ی یک مرد نبود دستانش را تکان داد و این حرفها رازد.در همین لحظه لاتریکس جلو آمد و نگاهی به سر و وضع رودولف انداخت. چندیدن موجود ریز مجهول الهویه از بین ریشها و موهای رودولف بیرون می آمدو دوباره دربین انبوه موها و ریشهای او گم میشد.

- وای همسر عزیزم دلم برات تنگ شده بود ، تموم این سالها من به فکر تو بودم . هر شب که میخواستم بخوابم به فکر تو بودم. صبح که از خواب بیدار میشدم به فکر تو بودم . دسشویی که میرفتم به فکر تو بودم. کلا به فکر تو بودم و اینا...

بلاتریکس با عصبانیت به او خیره شده بود ولی رودولف همچنان لبخند مسخره ای بر لبانش بود و بدن خود را به شدت میخاراند.

نارسیسا که از خنده در حال منفجر شدن بود گفت:

- آقای لسترنج چقدر شما انسان با شخصیت و تمیز و بانزاکتی هستین بلا همیشه درباره ی شما با من صحبت کرده بود . به به . رودولف سرش را تکان داد وگفت:

-ممنونم خانم مالفوی ، شما همیشه نسبت به من لطف داشتین.هین...هین..هین.

بلاتریکس چشم غره ای به نارسیسا رفت و درحالیکه دندانهایش را به هم میفشرد لبخند سردی به رودولف زد و زیرلب گفت:

- خفت میکنم... رودولف خفت میکنم...


[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن


Re: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۰:۲۴ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۷
#81

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
مـاگـل
پیام: 705
آفلاین
سوژه ی جدید :

_دراکو،همین الان لباسات رو در میاری و میری حموم،هوکی رومی فرستم تا کمکت کنه.نگاه کن.

بلیز غرولندی کرد و ردایش را در اورد و روی صندلی انداخت.سپس لای پنجره را باز کرد و اهی کشید و گفت :من نمی دونم ما چرا باید روزی سه بار بریم حموم،بلا تو یک چیزی به این خواهر وسواسیت بگو.

نارسیسا به تندی گفت :بلیز، تو که هیچی نمی دونی بهتره اظهار نظر نکنی، شما ها باید روزی سه وعده برین حموم،بعد از صبحونه ،بعد از نهار و بعد از شام.درضمن دراکو خوشحال نباش،دراکوی مامان باید روزی 5 وعده بره حموم وگرنه این مریضیه کچلی و پوستی توی تالار پخش میشه.

بلیز که منتظر جواب بلاتریکس بود بی توجه به نارسیسا به بلاتریکس نگاهی کرد.بلا لبخندی زد و بعد با خونسردی پاسخ داد :
_نارسیسا درست می گه بلیز، رودولف هم به زودی برمیگرده،بهتره کمی تالار رو مرتب کنین.

چشمان نارسیسا با شنیدن نام رودولف برقی زد،لبخندی زد و به ارامی گفت :وای،رودولف میاد ولی ممکنه حامل بیماری باشه! اشکالی نداره اونم اینجا حمام میشه و طبق قوانین حامل بیماری نخواهد بود.

بلیز اهی کشید و به سوروس نگاهی انداخت که روغن مویش را بغل کرده و چرت می زد.سپس دستانش را بهم مالید و خطاب به نارسیسا که با وسواس موهای دراکو را می گشت گفت:
_نگاه کن،روغن مو هم حامل این بیماریه،موهاها سوروس حامل این بیماریه.من فهمیدم موهاهاها.

نارسیسا بلافاصله با تندی پاسخ داد :بلیز،وقتی چیزی نمی دونی نگو،این روغن از کارخونه ی پدر لوسیوس می اد و خوشبختانه حامل هیچ بیماری هم نیست.

در همین لحظه بارتی جیغ ویغ کنان از راه رسید و در حالی که رشته های انی مونی را بغل کرده بود گفت :خاله خاله بده،عمو بده اومد.اوهو اوهو،ریشاشم بلند شده.
بارتی این را گفت و با شیطنت زیر چشمی نگاهی به نارسیسا انداخت.نارسیسا خواست چیزی بگوید که صدای ایوان در تالار طنین انداخت:
_بلاتریکس لسترنج،رودولف لسترنج اجازه ی ورود می خواهند..
_بگو بیاد تو.باید تحملش کنم.

بقیه اسلیترینی ها: !!!!!!!!
_______________
سوژه مشخصه،یک بیماری اومده که احتمالا رودولف که از ماموریت برگشته حامل اون بیماریه ولی زیر بار حموم و قوانین نارسیسا نمیره..اوهو سوژه قبلی خیلی وقت بود (پنج ماه ناقابل) که پست نخورده بود.به هرحال اگه سوژه خوب نیست در نظر نگیرین و قبلی رو ادامه بدید.
پ.ن:احساس می کنم پستم خوب نشد،کلا من نمی تونم کوتاه بنویسم و دو نفر از اسلیترینی ها هم می گفتند بلند ننویس چشممون قد نمیده:D!


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: حمام اسلايترين
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷
#80

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
مـاگـل
پیام: 179
آفلاین
لرد لنگ قرمزه رو به طرف رابستن پرت كرد و از اتاق خارج شد!

رابستن:نه واقعا مورفين رو اعصابمي تو نميتوني دو دقيقه اون زبونتو نگه داري؟حالا كه حمام رو تموم كردي بعد من زبونتو از حلقومت ميكشم بيرون پدرش ميكنم تو آب حلش ميكنم جاي شربت تقويتي ميدم ماهي ها!

مورفين:من از بچگي صادق بودم با همه لرد كه ديگه جاي خود داره!

رابستن:ميكشمت حالا اين لنگه رو تو ببند سرت و شروع كن به تعمير حمام!

مورفين: كمك نميكنيد مگه شماها؟

فنرير:چرا عزيزم تو شروع كن ما هم ميايم!

مورفين:باشه!

رابستن:حالا گريه نكن ما الان ميايم با هم زود تمومش ميكنيم پروژه رو ميديم لرد راحت شيم بعد ميريم تفريح خوبه؟

فنرير:

رابستن:كي با تو بود؟حالا بدو بريم!

فنرير:بارتي جان بارتي بخون عزيزم دلمون باز شه!

بارتي شروع كرد تعمير حمام بعد از 15 ساعت تموم شدش!

رابستن:خسته نباشيد عزيزانم حالا براي اينكه رسمي شه من ميگم بريم ربان بگيرم قيچي كه لايته با كلنگ ميديم لرد بزنه وسط روبانه پاره شه و افتتاح پروژه نظرتون چيه؟

بكس:



2 ساعت بعد

لرد:افرين عزيزانم!

رابستن:با اين كلنگ بزنيد وسط ايم روبانه و ايگور رو هم خبر كنيد!

لرد با حركتي بسيار خشن و دارك كلنگ رو وسط روبان زد و روبان كه هيچي چشتون روز بد نبينه به دليلي حركت خشن ديوار سمت چپ هم فرو ريخت و تو سر ايگور خورد شدش!

ايگور:آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآي!

رابستن و بقيه:

لرد:بخنديد بخنديد از اين به بعد يعني از همين امشب به دليل كوتاهي در انجام وظيفه موظفيد يك حمام جديد با امكانات جديد مجهز به سونا و جكوزي و استخر اينا بسازيد براي همگي روشنه؟

بكس اسلي: چشم!

لرد:افرين عزيزانم فقط 10 روز فرصت داريد روشنه؟

بكس اسلي:


گیلبرتو تصویری عالی از رفتار ما می دهد . به گفته ی او ، آدم ها مثل هندی ها بر روی زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ، و یک سبد در پشت . در Ø


Re: حمام اسلايترين
پیام زده شده در: ۲:۵۵ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷
#79

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
رابستن دستش را تاشانه درون ساکش کرد(عجب واج ارایییی)ولنگ قرمز رنگی رادراورد که خطهای سیاهی برروی آن بودسپس سرفه ای کرد ورو به ولدمورت گفت:بفرماییییییییین لرد عزیزم این سفارشی برای شماس.

ملت اسلی که سرگرم وارسی سوغاتی های خود بودند اهمیتی به رابستن و سوغاتی لردنمیدادند.

لرد::

دوباره لرد:این کادوی مشنگی چیه برام اوردی؟(لحظه ای سکوت) ....خوب حالا چی هس؟


رابستن درحالی که سعی میکرد قیافه ی خود را طبیعی نشان دهدگفت:اره اینا جدیدا مدشده بین جادوگرای اونجا.... میبندن به سرشون و اینا خیلی هم قشنگه مبارکتون باشه!!!


مورفین با دیدن لنگ:پوست شکلات مشنگی ای که رابستن براش به عنوان سوغاتی آورده میذاره تو جیبشو وبه سمت رابستن و لرد حرکت میکنه و یه نگاه به لنگ میندازه یک نگاه به لرد دوباره یه نگاه به لنگ میندازه ویه نگاه به لرد که در حال پیچوندن لنگ دور کله ی براقش بوده میندازه و میگه :لرد این چه کاریه میکنین...چرا دور سرتون میپیچونین؟


لرد:چیه مگه؟ رابستن برام آورده !!!بهم میاد؟


رابستن:به به عالی شدین دست پرفسور کوییرلو از پشت بستین محشره !!! فقط اگه با اون پیرهن قرمزتون ست کنین دیگه عالی میشه.


مورفین:چی میگیییییی؟...نه دیگه تا این حد رابستن... من دیدم مشنگا با این ماشیناشونو تمیز میکنن نکنین این کارو لرد بزرگ افت داره برای شما.


لرد:جدا؟


رابستن:نه....لرد...نه... این چه حرفیه؟اصلا تو چی میگی مورفین؟چه ربطی داره ابرفورث با ردای کهنش مغازشو تمیز میکنه !!! نه اصلا ربطی نداره .نه.:no:


لرد لحظه ای عصبانی میشه و باصدای بلندی که باعث میشه ملت برگردن و نگاه کنن میگه: بس کنین دیگه شما نشد یه دفه مث بچه ی ادم یک کارو درس انجام بدین...اه...حالا هم همتون جریمه میشین تا امروز باید حمام درس بشه دیگه هم مث فنریر سوژه رو به گند نکشین برین سر کارتون مگه نه از اونا بدتر تنبیه میشین...بدویین برین.





(ممنون از مورفین عزیز به خاطر دقت و نظارت خوبش روی پستها)


ویرایش شده توسط فنریر گری بک در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۱ ۳:۱۴:۴۶

[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن


Re: حمام اسلايترين
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#78

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
مـاگـل
پیام: 179
آفلاین
رابستن يهو اومد ريگلوس اومد جلو بغلش كرد!اوه عزيزم اگه بدوني چه قدر جاي خاليت محسوس بودش مسافرت خوش گذشت؟

رابستن:ريگلوس؟ اره جات جات خالي بودش!

ريگلوس:تو مسافرت بودي رو لانجر لب دريا ما اينجا حمام تعمير ميكنيم ميبيني ادما چه قدر متفاوتند؟

رابستن: خب برو بروبكس رو بيار تا سوغاتي هاتون رو بهتون بدم بعد هم ميام كمكتون خوبه؟

ريگلوس: باشه حتما عزيزم صبر كن چند دقيقه الان ميايم!

ريگولس بعد از 40 ثانيه با فنرير و بارتي و مورفين و مورگانا و اينيگو و خلاصه همگي اومد!و ادامه داد:اينم از بكس خب سوغاتي هامون رو بده ديگه بلكه روحيمون بازشه خوب كار كنيم!

رابستن:باشه همگي خوبيد؟و دونه دونه سوغاتي هاشون رو بهشون داد!

بارتي:رابستن فكر كرده من بارتيا هستم نه بارتي اخه اين دستمال سر چيه؟

رابستن:خب خوشكله وقتي داري كار ميكني ببند سرت موهات خراب نشه و ....

بارتي:اهان مرسي

رابستن:از كادوهاتون خوشتون اومد؟لرد جون خوبه؟حالا خدمتشون ميرسم!ايگور كوشش؟

مورفين:تا اطلاع ثانوي در دسترس نمي باشد تو سوغاتيشو بده من ما با حمام سورپرايزش ميكنم خوبه؟

رابستن:باشه اما سوغاتيش محفوظه!

همگي به تعمير حمام و اينا پرداختند!رابستن:چه كار جالب و خسته كننده اي!

بارتي:كارتو بكن!و ادامه ي شعر رپش رو ميخوند تا دل برو بكس باز شه!

مورفين:صدات رو اعصابمه عزيزم!ميشه بعد بقيشو بخوني؟

بارتي؟البته چرا كه نه!اوهوم اوهوم!سلام بر لرد سياه!

لرد سياه:هنوز همين جاييد كه اوه ابستن تو دوباره اومدي اينا رو از كار بيكار كني؟

رابستن:سلام لرد سياه خوبيد؟نه باور كنيد من اينا رو تشويق كردم!باورتون نميشه؟

لرد:نه باورم نميشه بارتي اين جيگولك بازيا چيه رو سرت؟

بارتي: :mama: (اصلش باباست!)رابستن برام كادو اورده از مسافرت!

لرد:اگه منم يكي از اينا داشتم شايد كمكتون ميكردم!

رابستن:جونم؟براي شما هم اوردم اگه بهتون بدمش كمكمون ميكنيد تو تعمير حمام؟

لرد:
اوهوم اره البته به شرطي كه خوشكل و شوكولات باشه مال من!

رابستن:البته كه هست مال شما مخصوصه و از اتاق خارج شد لبخند بر روي لب هاي مرگخواران نشست و دست زدند!

لرد: لرد بعد گفتش!به كسي نگيدها!


گیلبرتو تصویری عالی از رفتار ما می دهد . به گفته ی او ، آدم ها مثل هندی ها بر روی زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ، و یک سبد در پشت . در Ø


Re: حمام اسلايترين
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۷
#77

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
مـاگـل
پیام: 1540
آفلاین
ناگهان یکسری افکت خوف انگیز ایجاد شد که افکت های ظهور ریگلوس رو هم تو جیبش می ذاشت و لرد ظاهر گردید و پس گردنی ای بر پس سر ریگلوس و فنریر گری بک نواخت و گفت :
- شما دو تا بوقی چرا همش گند می زنین به سوژه ؟ بذارین ملت کارشونو بکنن ... آخه مگه میشه محفلیا بیان تو تالار اسلیترین ؟ مگه ما دیوونه ایم که اسرارمونو به یکسری خارجی (منظور خارج از گروهه) نشون بدیم ؟

نگاهی به فنریر و ریگلوس انداخت که پشیمان شده بودند و ادامه داد :
- یکبار دیگه از اینکارا بکنین و هی بیاین خودتونو بندازین تو سوژه و هی سوژه فرعی بدین و نذارین سوژه تموم شه ، مورفین گانتو می فرستم تمام پستاتونو از تو تالار پاک کنه فهمیدین ؟

فنریر و ریگلوس نگاهی از سر پشیمانی به لرد انداختند و سرهایشان را به نشانه ی تأیید تکان دادن تا لرد آنها را ببخشد . لرد دوباره ادامه داد :
- فعلا هم شما دو تا برین یه جا دیگه ... بذارین اینا کارشونو بکنن !
- چشم !
- ببخشید یا لرد . الان می ریم . شما ببخشین .
- باشه ! بخشیدم ، از این بارتی کوشولو یاد بگیری ، همش سوژه می ده و بچه ی خوبی هم هست

فنریر و ریگلوس از حمام اسلیترین خارج شدند و ملت اسلی که از جذبه ی (؟!) لرد کلی خوف شده بودند و حال هم کرده بودند براش دست زدن و لرد گفت :
- این جنگولک بازی ها رو ول کنین . با همون بیل و کلنگ برین کمک رودلف ! حمام رو درست کنین واسه این ایگور بیچاره !

یکبار دیگه تو پستهات به اعضای تالار توهین کنی، مورفین گانت پست خودت رو پاک می کنه، بارتی کراوچ!


ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۷ ۱۲:۵۷:۱۷
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۷ ۱۷:۵۶:۵۹


Re: حمام اسلايترين
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۷
#76

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
-لتس گو!!!(تریپ فیلم افغانیا)
همه ی اسلیزرینیها وسایل بنایی را اماده کرده بودند و باکمک هم مشغول ساختن حمام شدند
بارتی: اینجا چه خبره پسر!!! ودر حالی که لاشه ی باسیلیسکو از چاه میکشید بیرون گفت :بیاین کمکم کنین هر چی میکشم فایده نداره مثل ریش دامبلدور ه
ریگولس دوباره با همان افکتهای همیشگی اش ظاهر شد و فر یاد زد:
هوی......بوقیا.....هوی ...ملت اسلیزرین شما برای چنین کاری ساخته نشدین نباید اصیل زادگانی مثل شما دست به چنین کارهای پستی بزنه اهای......من برای چنین کارایی محفلیها رو پیشنهاد میکنم(در راستای بخشش ارباب)
ملت اسلی دوباره باشنیدن حرفهای همیشه بی نقص ریگلوس پند گرفته بودند و حرفهای انها مانند ورد ایمپرویو در تا مغز استخوانشان فرو رفته بود
فنریر که هنوز در حال کندن بود دوباره از اون پشت مشتا فریاد زد: نه اونا یک مشت سوسولن به نظر من کارگر افغانی خیلی بهتره.... ما خودمون قبلا بابکس افاغنه کار میکردیم بانک گرینگوتز هم جنا نساختن ما ساختیم
ملت اسلی:
ایگور که اشکهایش را پاک میکرد گفت : من کار ندارم باید حمام تا شب اماده بشه سپس حوله اش را روی شانه اش انداختو از حمام بیرون رفت.....
ملت اسلی همچنان بین دو پیشنهاد گیر کرده بودند....


ویرایش شده توسط فنریر گری بک در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۶ ۱۵:۲۳:۲۷

[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.