- تاتانتا موراتانا مانتیمورت ؟ مانتیمورت !!!
همه بومیان با علاقه خاصی میرن دور مانتیمورت حلقه میزنند و مشغول تماشای وی میشوند !
مانتیمورت
یکی از آدمخوار ها با شگفتی دستشو به مانتیمورت نزدیک کرده تا آن را لمس کند . ناگهان مانتیمورت در یک حرکت فرا انتحاری اون آدمخوار رو بلعیده !
بلافاصله تمام آدمخوار های موجود در آن محل هول کرده و به جلو اومده و نوک پای آن آدمخوار بدبخت رو که هنوز خارج از دهن مانتیمورت بود رو میگیرن و بعد از تلاشهای بسیار موفق میشن بکشنش بیرون اما متاسفانه بعدش متوجه میشن کله ادمخواره در دهن مانتیمورت جا مونده
مانتی
بلا : الهی مامان فدات بشه چه قشنگ کشتیش !
اما تقریبا بلافاصله تمام آدمخوارها شروع به حرکات عجیب غریبی میکنند و در حالی که دور هم مشغول حلقه زدنند به زبون خودشون شروع به صحبت میکنند .
- مانوتورا توتی مانتی تومبالا !
- تامبالی تورانتوبالی ناتاموئا !
بلیز ترجمه میکنه :
- میگن اینا رو باید ببریم بدیم ارباب بخوره !
ملت
آنی مونی : تو از کجا فهمیدی چی میگن !
بلیز : از مجله شایعه سازی خوندم !
بالاخره جلسه ده نفره آدمخوارها تموم شده و همگی آنها در حالی که نیزه های خودشونو تکون میدادند جیغ کشان به سمت جمع مرگخواران حمله ور میشن !
بلافاصله در یک حرکت انتحاری بلیز و آنی مونی میپرن تو بغل هم و شروع میکنن به لرزیدن ! رابستن و جاگسن میپرن بالای درخت . ایگور هم میره توی دیگ قایم میشه اسنیپم چون راه حل منطقی به ذهنش نمیرسه ناچارا کلشو میکنه زیر خاک ! اما بقیه در میدان جنگ میمونن !
چند لحظه بعد
بلا در حال خفه کردن سه تا از آدم خواراست . رودولف داره پنجتا از آدمخوارها رو بالای درخت گره میزنه و جینا هم داره بقیه آدم خوارها رو با دیگ خودشون میپزه تا برای شب بخورن ! بقیه هم دارن از دلاوری هاشون برای هم حرف میزنن
آنی مونی : دیدین چطوری کله اون یارو رو کندم !
بلیز : تو که تو بغل من بودی
آنی مونی : نه تو اون موقع چشماتو بسته بودی ندیدی
رابستن : کاشکی میزاشتن یکی از آدمخوارها رو من گوشمالیش بدم !
جاگسن : حیف شد نتونستی منم خیلی دلم میخواست !
ملت
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a2ee0640.gif)
در همون لحظه ارباب ولدی رفته بود بر فراز تپه و در حالی که جو گیزر شده بود فریاد میزد :
- ما پیروز شدیم ! این جزیره به نام ماست ! از این به بعد اینجا اسمش ! .....
ناگهان یه تیر از بغل گوش ارباب ولدی رد شد و صاف به موهای روغن زده اسنیپ برخورد کرده و باعث شده که حجم عظیمی از موهایش بریزه !
همه با تعجب به اطراف خودشون نگاه میکنند ! صدا های تبل و جیغ و داد از همه جا شنیده میشد . ناگهان تعداد زیادی از آدمخوارها که طبق محاسبات فقط چند میلیون بودن از همه ور به سمت مرگخواران هجوم میارند !
ملت
بلیز : میگم ..... حالا... باید چی کار کنیم ؟
آنی مونی : ملت نگران نباشید خونسردی خودتونو حفظ کنید ارباب با ماست !
بلافاصله همه با یه یاد آوردن نام ارباب ولدی نفس راحتی کشیده اما بلافاصله متوجه شدن شخصی با سرعت برق از کنارشون گذشته به صورتی که طوفانی رو در اون ناحیه پدید آورده !
بلیز : آذرخش بود ؟
جینا : نه قالیچه پرنده بود
بلا : شاید رودولف بود
همه با تعجب به اطرافشون نگاه کردن و شخصی رو دیدند که در حالی که سرش نور خورشید رو منعکس میکرد با سرعت داشت به سمت ساحل فرار میکرد .
بلافاصله ملت یه نگاه به سمت جمع میلیونی آدمخوارها انداخته که در حالی که جیغ میزدند نیزه های خود را رو هوا تکون داده ! سپس آب دهنشونو قورت داده و با هم فریاد میزنن :
- ارباب ولدی وایسین ما هم بیایم !
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137af26c3c.gif)