سوژه جدید-هویج ها رو رنده می کنیم ... خرچ خرچ خرچ ... مقداری نمک اضافه می کنیم ... عزیزان توجه داشته باشن مقدار اضافی نمک باعث شور شدن غذاتون میشه و از طرفی اندام شما رو نا متناسب می کنه ...
-نا متناسب یعنی چی؟
برتی اینو میپرسه و با دقت به مگان نگاه میکنه که با پیشبند سفید گلدار و یه کلاه آشپزی نارنجی رنگ در حال تدریس آشپزی به ملت هنرجو و هنر دوست هافلپافه.
-خب نامتناسب ... چیزه ... یعنی نا متناسب دیگه. یعنی نا فرم. بد ترکیب!
برتی سرشو سریع به سمت ریتا که کنارش نشسته بر میگردونه و با اشتیاق میگه:
-بنویس بنویس ... یعنی نافرم و بد ترکیب. باید جزومون کامل باشه.
ریتا قلم پر جادوییشو با حرص رو کاغذ پوستی تکون میده و میگه:
-آخه معنی کلمه به چه دردمون میخوره. دستور آشپزی فقط مهمه ... هیش ... اصن من نمیدونم چرا این چیزا رو باید بنویسیم!
-تا وقتی رفتیم تو خونمون واسمون غذا درست کنی بخوریم
-
ویکی که با حرارت و شوق خاصی به مگان خیره شده یکم سرشو عشوه کنان تکون میده و با لوس ترین حالت ممکن میپرسه:
-عذر میخوام ... (لودو و برتی و وندلین نا خود آگاه زیر زیرکی به ویکی نگاه میکنن) نامتناسب و بدترکیب دقیقا منظورتون چیه؟ یعنی یک هیکل دقیقا چطوری میشه با خوردن نمک؟
مگان (و البته لودو و برتی و وندلین) که از نحوه سوال و موضوع سوال و ادا اطوارهای ویکی به وجد اومده میگه:
-خب بهتره عملی بهتون پاسخ میدم. میشه ازتون خواهش کنم تشریف بیارید اینجا کنار من؟ لودو تو هم بیا!
ویکی و لودو از جاشون بلند میشن و دو طرف مگان می ایستن.
-خب دوستان الان ویکی نمونه یک فرد خوش اندام و رو فرمه. (دوستان دارن با دقت بدن ویکی رو دید میزنن تا معنی خوش اندامی و رو فرمی رو بفهمن) حالا اگه نمک بخورید میشید مثه لودو که نمونه یه فرد بد ترکیب و نا متناسبه. (بقیه همچنان دارن به ویکی نگاه میکنن تا معنی خوش اندامی در ذهنشون تثبیت بشه!) خلاصه کلوم اینکه نمک نخورید و ...
-ریداکتو!
کلیه ظروف جلوی مگان منفجر میشه و بقیه که انگار برق گرفتتشون بالاخره نگاهشون رو از ویکی بر میدارن و عین این وحشت زده ها به اطرافشون نگاه میکنن و می بینن رز چوبدستی به دست و با یه حالت عصبی ترسناکی (اصن یه وضعی!) داره به منظره مقابلش نگاه میکنه.
-شماها دارید چه غلطی می کنید اینجا؟
مگان اولین کسیه که به خودش میاد و میگه:
-اممم ... من داشتم دستور پخت یک سری غذاهای مشنگی رو به بقیه آموزش میدادم تا بتونن ...
-تو خیلی بی جا کردی آموزش میدادی. تو خیلی غلط کردی. مگه اینجا آموزشگاه آشپزی مشنگیه؟ مگه بقیه بیکارن که دور خودت جمعشون کردی؟ (در حین گفتن این جملات رز داره چوبدستی به دست و قدم قدم به مگان نزدیک میشه) آخه تو هم آدمی؟ آدم که از اولش هم نبودی! تو اصن انسانی؟
لودو میزنه زیر خنده:
-آدم و انسان که فرقی با هم ندارن!
رز در میونه های مسیرش به سمت مگان تغییر جهت میده و به سمت لودو میره:
-کسی گفت تو نظر بدی؟ کسی گفت حرف بزنی؟! تو خجالت نمی کشی با این هیکلت داری به اراجیف این مگان گوش میدی؟
هعععع هععع هععع (افکت زهره ترک شدن لودو)
-این بساطو زود جمعش کنید. همین الان آشپزخونه رو تمیز میکنید و همه جاشو برق میندازید و بعدش هم میرید سراغ قسمت های دیگه ی تالار!
سپس چوبدستیشو تهدید کنان به سمت تک تک هافلی ها تکون میده و چشم هاشو باریک میکنه (یعنی ته ِ جذبه ناظرو میرسونه!):
-مرلین رحمتون کنه اگه فقط کم کاری کنید ... اگه آبروی هافلو ببرید من میدونم و شما!
ریتا: آبروی هافل؟! منظورت چیه؟
-بابا نوئل واسه این کریسمس داره میاد تالار هافل!
رز اینو میگه و از آشپزخونه خارج میشه. اعضای هافل هاج و واج به هم نگاه میکنن.
بابا نوئل داره میاد تالار هافل؟!