هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۶ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۵
#88

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۶:۲۴ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
پیام: 1708
آفلاین
بلافاصله بلیز که متوجه غیر آسلامی شدن صحنه میشه دستاشو دراز میکنه و مقادیری از ریش دومبول رو روی هوا می قاپه و دور خودش میپیچه تا جنبه های آسلامی صحنه رو حفظ کنه.
آلبوس: قاه قاه قاه قاه ( ورژن جدید خنده های آلبوس)
بلاتروف: هوووی پشمک نزار همینجا جلوی مینروا بگم چی زیر ردات قایم کردی ها نه جون سیبل بزار بگم .... چون میدونم مینروا کنجکاو شده میگم ....
مینروا

بلافاصله آلبوس متوجه میشه که در چه شرایط خطیری گیر افتاده به همین دلیل به صورت انتحاری موضوع بحث رو عوض میکنه.
آلبوس میپره رو هوا دو تا حرکت ماتریکسی میزنه و در اون میان ریشاش دور بلیز میچرخه و ازش دور میشه.
بلیز: ای بابا
آلبوس بدون توجه به بلیز:
- خوب بچه ها بازی دیگه تموم شد زود خودتونو تسلیم کنید!

بلافاصله در باز میشه و در یک حرکت از قبل تمرین شده عده ای از خواهران و برادرن آسلامی وارد اتاق شده و به سوی بلیز و سیبل حمله ور میشن. بلافاصله بلیز و سیبل گارد گرفته و مشغول مبارزه میشن.
بلیز در حین مبارزه:
- یکی ... دوتا ... سه تا ... چهارتا ... پنجتا .... عزیزم میگم اینا تعدادشون یخورده زیاده ببخشید از دست من کاری بر نمیاد
سیبل: به نکته ریزی اشاره کردی!
مینروا: ایول آلبوس، الحق که شوهر خودمی، خوب حالشونو گرفتی، فکر نمیکردم انقدر خبیث باشی
آلبوس: اینیم دیگه...!

چند لحظه بعد
مینروا زنگ زده به اسپراوت و داره دلاوری های چند لحظه پیش البوس رو برای هزارمین بار البته با اضافه کردن اندکی هیجان و حماسی کردن داستان تعریف میکنه و آلبوس بلیز و سیبل رو یواشکی آورده بیرون اتاق
آلبوس: خوب دیگه مینروا شک نکرد میتونید برید.
بلیز: ولی این ممد ها که ریختن توی اتاق داشتن واقعی میزدنا من دردم گرفت بخصوص اون سیبیل چنگیزیه.
سیبل: بلاتروفم میگه موافقه.
آلبوس: مجبور بودیم صحنه طبیعی به نظر برسه. خوب دیگه فکر میکنم همه چیز به خوبی و خوشی تموم شده میتونید برید.

بلیز: عمرا
آلبوس: هوم؟
سیبل یه عدد دستگاه خفن به ابعاد دو متر در سه متر متشکل از جدیدترین فناوری روز از جیبش در میاره و به البوس نشون میده.
سیبل: ما تمام اعترافاتتو ضبط کردیم .... یا به خواسته های ما عمل میکنی یا میریم اینو تحویل مینروا میدیم انتخاب با خودت است...
آلبوس: بچه ها نداشتیم دیگه .....( بلیز و سیبل ) باشه خوب هر کار بخواید میکنم فقط .... نزاریید مینروا از داستان بو ببره
بلیز و سیبل:




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۵
#87

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
مـاگـل
پیام: 150
آفلاین
آلبوس به سرعت راه بلیز و سیبل رو میبنده...با حالتی خشانت آمیز که از یه سفید پیر احمق بعیده جلو میاد و هفت دور دور بلیز و سیبل که میخ شده بودن زمین میچرخه.بعد صورتشو نزدیک صورت سیبل میبره ...البته بلافاصله پشیمون میشه و ترجیح میده به صورت بلیز نزدیک بشه
آلبوس:دستتو باز کن
بلیز:هیچی ندارم تو دستم که آخه ....چرا بازش کنم؟
مینروا:خب معلومه دیگه...میخواد کادوی منو بدی بهم
بلیز:
آلبوس: ..خب راس میگه...کادویی که دادم بدی به مینروا کو؟بهش بده دیگه
آلبوس به گوش بلیز نزدیک میشه:یا همین الان یه کادو به مینروا میدی و منو از این شرایط نجات میدی یا تبدیل به یه انگشتر نگین دار میشی و تا آخر عمرت تو انگشت مینروا میمونی...
بلیز یه مدت با نگرانی به سیبل نگاه میکنه و بعد با صدای بلند میگه:
- خب دیگه چاره ای نیست باید راستشو بگم.راستش آلبوس جان...کادویی که داده بودی بدم به مینروا وقتی از پنجره آویزونمون کرده بود افتاد بیرون
سیبل تا دهنشو باز میکنه که بگه کدوم کادو بلیز آرنجشو میکنه تو پهلوی سیبل و یه صدای نا آشنا میگه:
- آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ
مینروا: این دیگه کی بود؟
سیبل:چیزی نبود...صدای بلاتروف بود ...چشم درونم
بلاتروف:تمرکزمو به هم زدی ای بلیز زابینی احمق.تازه داشتم رو ورقه ی امتحانی ای که زیر ردات قایمش کردی تمرکز میکردم
آلبوس:رو چی؟ ...خب زابینی...همه چی مشخص شد...زود لباساتو در بیار!!!
بلیز: خب اینجا زشته که...نمیشه...
سیبل و مینروا:
آلبوس:زود رداتو در بیار زابینی...باید زیرشو ببینم
بلیز:هیچی نیست به خدا
سیبل یه حالت جدی به خودش میگیره:اعتراض دارم...شما حق ندارین جلو اینهمه آدم(مینروا و عکسهای روی دیوار) به شوهر من بگین رداشو در بیاره و....
ولی قبل از اینکه سیبل حرفشو تموم کنه آلبوس یه ورد میخونه و بعد یه ورقه امتحانی همراه با ردای سیاه رنگ بلیز سر میخوره رو زمین و بلیز با شلوارکی که روش عکس توت فرنگی های قرمز داره وسط اتاق خشکش میزنه!!!
مینروا: توت فرنگی های قرمز!!!
سیبل:



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۵
#86

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۶:۲۴ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
پیام: 1708
آفلاین
بلیز و سیبل در زیر تخت در حالی که داشتند زیر فشار وزنیه البوس و مینروا له میشدند مشغول گوش دادن به صدای آنها بودند.
مینروا: البوس میگم دندونای تو الان توی دهن من چی کار میکنه؟
آلبوس

سیبل: اه اه این سفیدا چه ارزشی ابراز احساسات میکنن بهتره برم هر دوشونو بکشم.
بلیز: نه لو میریم این پایینیم این کار رو نکن!
سیبل: باز تو دوتا زن و شوهر دیدی ازشون طرفداری کردی؟ بزنم با این گوی کلتو صاف کنم؟
بلیز : نه توضیح میدم....
شق شق شق آخ شق شق شق

آلبوس: زیر تخت چه خبره؟ این صداها برای چیه؟ عزیزم پناه بگیر!
مینروا میز تحریرشو برگردوند و پرید زیرش پناه گرفت. و پشمک در حالی که دستش به داشت میلرزید چوبدستیشو بالا گرفت و به طرز ناشیانه ای از ورد زیر استفاده نمود....
- منفجریوس!!!

نصف اتاق منفجر شد و بلیز و سیبل به هوا رفته و در حالی که در اثر موج این انفجار سیاه شده بودند جلوی البوس فرود می ایند.
مینروا: اوا البوس ... نصف اتاقمو منفجر کردی!
آلبوس: اشکال نداره عزیزم یه نوشو برات میخرم ولی ببین کیا اینجان! یه دختر و پسر زیر تخت...

بلیز: ما دو ختر پسر نیسنیم زن وشوهریم
آلبوس: پس چرا من نمیدونستم؟
بلیز : خوب چرا باید میدونستی؟ اوووه خیلی وقته جریان از اینجا شروع شد که ....

====== فلش بک ======
مکان: نا مشخص
زمان: چند سال قبل
حاجی بر روی صندلی نشسته بود و عده ای ارزشی جمع شده بودند. در اون وسط بلیز به وضوح دیده میشد که سعی میکرد خودشو از چنگ عده ای شنل پوش نجات بده اما این کار امکان پذیر نبود.
حاجی: اقای بلیز زابینی ایا مایلی با این خانمه ازدواج کنی؟ ازدواج میکنی یا نه؟
بلیز: نه نمیخوام .....
بلافاصله چوبدستی های مختلفی در بدن بلیز فرو رفتند.
بلیز: بله ... بله ... جواب من مثبت است!
و این گونه شد که بلیز و سیبل زن و شوهر شدند.
===== پایان فلش بک=====

بلیز
مینروا و البوس
سیبل: نخیر اینجوری نبود!
مینروا: پس چطوری بود؟

=====فلش بک=====
مکان: پشت در خونه سیبل اینا!!
زمان: چند سال قبل
بلیز: تو رو خدا منو به غلامی بپزیرید!
- برو بیرون پسره پر رو!
بلیز: دخترتونو خوشبخت میکنم!
- ای بابا .... دخترم این پسره از رو نمیره چند روزه منظره بیرون خونه رو خراب کرده .... بیا بریم سریع شوهرت بدم بلکه از دست این پسره راحت شم!
سیبل: اوا مامان....!
و این گونه شد که بلیز و سیبل زن و شوهر شدند.
====پایان فلش بک=====

سیبل
مینروا و البوس همچنان
بلیز: نخیر اینجوری نبوش
سیبل: بود!
بلیز: نبود !
سیبل: بود !
بلیز: نبود!
و این روند حالا حالا ها ادامه دارد!!!

مینروا: اوا البوس این دوتا کین از اتاقمون بندازشون بیرون!؟
بلافاصله البوس از حالت محو شدگی میپره بیرون.....
آلبوس : چی ..؟ نه بزار ببینم اینا اینجا چی کار میکردن!
بلیز: اتفاقا الان میخواستیم بگیم که داریم رفع زحمت میکنیم....
البوس: نه کجا میرید! هنوز بعضی از مسائل برای من مبهمه




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵
#85

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
مـاگـل
پیام: 150
آفلاین
بلیز:خب...بالاخره نگفتی تو اومدی اینجا دقیقا چه کاری بکنی
سیبل:من تصمیم دارم تنها کسی باشم که تو امتحان بعدی تغییر شکل نمره کامل میگیره!!!من دنبال ورقه های امتحانی ام!!!
بلیز:
سیبل:تو برا چی اومدی؟
بلیز:اتفاقا من هم تصمیم دارم تنها کسی باشم که تو تغییر شکل نمره کامل میگیره
سیبل:خب متاسفم..تو به هدفت نمیرسی چون من هستم!!!
بلیز:اااا...چرا تو برسی و من نرسم...من زودتر اومدم!!
سیبل:خب یه پیشنهاد خوب دارم.اتاق رو بگردیم هر کی زودتر ورقه ها رو پیدا کرد اون نمره کامل بگیره
بلیز:پس تو هیچ شانسی نداری سیبل
سیبل:من چشم درونم بهم میگه ورقه ها کجان
بلیز:منم به خاطر همین میگم هیچ شانسی نداری!
سیبل:خب...سه...دو...یک...شروع
بلیز شروع میکنه به گشتن کمد های مینروا و سیبل هم میشینه یه گوشه و سعی میکنه با چشم درونش ارتباط برقرار کنه:
- از سیبل به چشم درون...از سیبل به چشم درون...بلاتروف(اسم چشم درون)...صدامو میشنوی؟
بلیز با تمسخر سیبل رو نگاه میکنه.بعد چشمش به به زیر تخت مینروا میفته و آروم جلو میره...خم میشه و زیر تخت رو نگاه میکنه و از دور انعکاس نور ورقه ها رو میبینه.این شکلی میشه و میخزه زیر تخت.آروم جلو میره که یهو
آآآآآآآآآآآخ...سرم
بلیز سرش رو تا جاییکه میتونه بلند میکنه و با دیدن چشم های قورباغه ایه سیبل جا میخوره...سریع دستشو جلو میبره تا ورقه ها رو ورداره ولی همون لحظه سیبل هم شروع میکنه به کشیدن ورقه ها
سیبل:بدش به من...مال خودمه
بلیز:کور خوندی
صدای در بلند میشه
مینروا:آه آلبوس عزیزم...خیلی ممنون
آلبوس:قابلی نداشت....گرچه نباید این ماموریت رو به احمق هایی مثل زابینی و تریلانی میدادم
بلیز و سیبل زیر تخت:
بشین روی تخت آلبوس...برات نوشیدنی میارم
سیبل و بلیز:نــــــــــــــــــــه
--------------------------------------------------------------------
دقایقی بعد
سیبل:نمیدونستم این آلبوس اینقدر میتونسته سنگین باشه!!!
بلیز:یکم برو کنار...له شدم
سیبل:من نمیتونم حرکت کنم


ویرایش شده توسط سیبل تریلانی در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۳۰ ۱۴:۳۷:۵۳


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#84

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۶:۲۴ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
پیام: 1708
آفلاین
بلیز : خوب چرا زودتر نگفتی ؟
بلیز دستشو میبره به سمت گردن مگی تا کلید رو بکشه بیرون که .....
شششششقققققق !
بلیز : پروفسور چرا میزنی ؟
مینروا : برای اینکه من نامحرمم نباید به من دست بزنی !
سیبل با خودش فکر میکنه که حالا خوبه مگی صدسالشه ها اگر بیست سالش بود بلیز رو چیکار میکرد اما از اونجایی که متوجه نگاه خیره مگی به خودش میشه میفهمه که بلند بلند فکر کرده.
سیبل
مگی

مگی : خوب حالا میگید چرا اینجایید یا باید به زور متوسل شم ؟
سیبل : امممممم !
بلیز: اممممممم!
سیبل : چه تفاهمی !
بلیز : خوب پروفسور دیدیم دارید تو خواب در مورد کیک شکلاتی حرف میزنید گفتیم یه سر به اینجا بزنیم!
مگی : پس مثل اینکه باید به زور متوسل شم

چند لحظه بعد

بلیز و سیبل به صورت سر تا ته از پنجره اتاق مکگونگال واقع در بالای برج آویزونند.
مگی : حرف میزنید یا بندازمتون پایین ؟
سیبل و بلیز
بلیز : پروفسور رحم کنید این همه خشانت شایسته رئیس گریفندور نیست.
سیبل : پروفسور شما همیشه به قانون پایبند بودید نباید شاگردان هاگوارتز رو بکشید!
مگی شروع میکنه به تکون دادن بلیز و سیبل تا بلکه زودتر حرف بزنند.
مگی : وقتی که کسی کشته شدنتون توسط منو نبینه خطری منو تهدید نمیکنه موووهاهاها !

پایین برج

- نورممد به نظرت نمیاد دو نفر به لبه پنجره آویزونند یکی میخواد بندازدشون پایین !
نورممد : ایییی کورممد آخه تو کی یه چیز رو درست دیدی که این دومیش باشه ! زمینو بیل بزن باید تا شب برای هاگرید آمادش کنیم!
کورممد : اره فکر کنم خیالاتی شدم !

دمه پنجره ....

مگی : تا سه میشمرم یا حرف میزنید یا میندازمتون پایین !
سیبل : نه پروفسور ببخشید!
مگی : یک ..... دو ....
بلیز : غلط کردم ... دیگه این دور و برا پیدام نمیشه.
سیبل : ......

چند لحظه بعد

مگی : دو و بیست و پنج دو بیست و شش!
بلیز : پروفسور بچگی کردیم !
سیبل : اغفال شدیم !

یک ساعت بعد

مگی : دو و نهصد و نود و پنج ! حرف نمیزنید ؟
بلیز و سیبل
سیبل : پروفسور گرفتید مارو ها هوا تاریک شد کورممد و نورممدم رفتن خونشون هنوز مارو ننداختین پایین !
بلیز : توی این مدت میتونستم صدتا تست کلاس تغییر شکل حل کنم اگر کنکور قبول نشم بخاطر شما بوده گفته باشم!

بلافاصله احساسات مگی جریحه دار میشه و در حالی که داره اشک میریزه بلیز و سیبل رو میاره تو اتاق.
مگی : دلم نمیاد شما دو تا رو بندازم پایین اهو اهو اهو ( صدای گریه ) اگر شما کشته بشید دیگه کسی نیست بیاد رول رو بچرخونه کلا کار تالار میخوابه . خودتون بگید برای چی اومدید اینجا
سیبل و بلیز : اخیییییییییییییییی !
بلافاصله لامپی کم مصرف در بالای سر بلیز روشن میشه.
بلیز : پروفسور بارها به من ثابت شده من نمیتونم به شما دروغ بگم بزاریید بهتون بگم ببینید پروفسور دامبلدور میخواست شما رو سورپرایز کنه از ما خواست هدیه تونو بزارییم زیر بالشتتون تا وقتی بیدار شدید ببینیدش !
بلافاصله سیبلم حرف بلیز رو تایید میکنه.
سیبل : فقط از اونجایی که این بلیز خیلی آیکیو تشریف داره عملیات با شکست روبه رو شد شما بیدار شدید نتونستیم سورپرایزتون کنید.
بلیز و سیبل سرهاشونو به نشانه تاسف تکون میدند.
بلیز تو فکرش : حالا دیگه من ماموریت رو خراب کردم ؟
مگی : اخیییییی خوب البته سیبل عزیز از بلیز بیش از اینا انتظار نمیره به هر حال آخییییییییییییی !آلبوس من از شما اینو خواست آخییییییییی همین الان احساس میکنم البوس به من احتیاج داره
بلافاصله مگی اینو میگه و در حالی که صورتش سرخ شده با پیرهن خواب به سمت دفتر البوس میدوه تا این محبت آلبوس رو جبران کنه غافل از اینکه هنوز نمیدونه بچه های اسلی چقدر پلید هستن.
حالا بلیز و سیبل در اتاق مگی تنها بودند و این به معنی اجرای اهداف شیطانیشون میبود ......




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#83

بلاتریکس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
گروه:
مـاگـل
پیام: 195
آفلاین
مینروا با چشمان نیمه باز نگاهی به بلیز میکنه:اوه...مودی تویی؟سوالات امتحانی آماده اس..الان برات میارمشون...
سیبل نفس راحتی میکشه:مثل اینکه کاملا بیدار نشده.داره هذیون میگه.تو براش لالایی بخون تا من بتونم فرار کنم.
بلیز: لالا ..لالالالالایی...
چشمان مینروا دوباره بسته میشه.بلیز به سیبل نگاه میکنه که در حال بررسی دقیق دیواره.
-چیکار داری میکنی تو؟الان دوباره بیدار میشه ها..زود باش بریم دیگه.
سیبل با ناامیدی برمیگرده:متاسفم..بلیز..چیز شده..چیز.. .
بلیز که دیگه نمتونه عصبانیتشو کنترل کنه:چی شده باز.خوب بابا فهمیدم.دستشویی اون کناره..زود برگرد تا بیدار نشده.
-چیز...نه بابا...اون نیست..من متاسفم.حواسم پرت شد ودر حفره یهویی بسته شد و من الان نمیتونم پیداش کنم.اینجا همش دیواره.
بلیز به این موضوع فکر میکنه که اگه سیبل رو همونجا بکشه مدال مرلین درجه 2 میگیره یا 1 ولی بادیدین قیافه وحشتناک مینروا که خرو پف میکنه منصرف میشه.
-خوب حالا میشه بگی چیکار باید بکنیم؟
سیبل لبخندی میزنه:خوب باید بگم تو خیلی خوش شانسی که من اینجا هستم.چشم درونم بهم میگه که یه راه خروج دیگه تو این اتاق هست.
-چشم درونت داره چشم بسته غیب میگه.معلومه که یه راه دیگه هست.در اصلی..ولی اون خیلی خطرناکه.اگه از اونجا خارج بشیم باید از جلوی اتاق دامبلدور-مودی-هوچ و قبر بینز رد بشیم.
مینروا تکانی میخوره:او..مامان من کیک سیب دوست ندارم.به من شکلاتیشو بده..خواهش میکنم.قول میدم دیگه تو تغییر شکل F نگیرم.
سیبل به آرامی بطرف در اتاق میره و دستگیره رو میگیره ولی...
-بلیز..این در قفله.
-چی چیو قفله؟هاگوارتز امن و امانه.این پیرزن برای چی باید درو قفل کنه؟
-کدوم پیرزن زابینی؟
بلیز سعی میکنه درو باز کنه:چرا داد میزنی بابا.بیدار میشه ها.ضمنا من از کی تاحالا زابینی شدم؟من بلیزم.
بلیز ناگهان متوجه میشه صدایی که جمله قبلی رو گفت صدای سیبل نبود....
-ام...سلام پروفسور..حالتون خوبه؟کیک شکلاتی خوشمزه بود؟
مک گونگال با موهای وزوزی و صورتی که با ماسک لزج و سبزی پوشیده شده از تختخواب خارج میشه:خوب...شما دونفر اینجا چیکار میکنین؟
-خوب..چیز..ما اومدیم به شما شب شب بخیر بگیم..
--بهتره راستشو بگین..شما دو تا ایجا چیکار میکنین و از اون مهمتر چطوری وارد اینجا شدین؟چون تا جاییکه یادم میاد من در اتاقمو قفل کرده بودم و کلیدشم هنوز توی گردنمه..



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۵
#82

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
مـاگـل
پیام: 150
آفلاین
سیبل تریلانی روی تخت بلا نشسته و داره زیر لب غر میزنه و هر چند وقت یه بار فحش هم میده.بلاتریکس در حالیکه سعی میکنه گیوتینی رو که تازه خریده رو رودولف امتحان کنه وارد خوابگاه میشه
سیبل:زنیکه لعنتی...فکر میکنه کیه..اه اه...بدم اومد...خیلی بدم اومد...ایش...از یه سفید هم بیشتر از این نمیشه انتظار داشت
بلاتریکس:چی؟سفید؟گفتی سفید؟کو؟بده گیوتینمو امتحان کنم
رودولف:عزیزم من خودم برات سفید پیدا میکنم ...فقط کافیه تو گردنمو از زیر این گیوتین ورداری
سیبل:من از اولشم به دامبلدور گفتم این زنه رو اخراجش کنه....اه اه
بلا متوجه سیبل تریلانی میشه.گیوتین رو میذاره زمین و گردن رودولف رو ول میکنه
بلا زیر لب:من از اولشم گفتم این زن لکه ننگ گروه اصیل ماس
رودولف:
بلا:هی؟سیبل:چی شده؟به کی داری فحش میدی؟
سیبل:به این مینروا مک گونگال گور به گور شده.الهی لرد خفه اش کنه...این زنه فکر میکنه کیه که نمره ی منو کم میده؟هان؟
بلا:حالا مجبوری رو تخت من ماتم بگیری؟البته راستشو بخوای منم جای اون بود به تو کم میدادم چون کاملا میشه حس کرد که زیر اون موهای وزوزیت چیزی به اسم مغز وجود نداره.ولی چون در هر حال یه اسلیترینی هستی میتونم کمکت کنم...چرا یه سری به حفره شرارت نمیزنی؟
-------------------------------------------------------------------------------------
ساعتی بعد
سیبل تریلانی به مجسمه میرسه و خون خودشو تقدیم میکنه
مجسمه: این چی بود؟ تو مطمئنی اسلیترینی هستی؟من تا حالا خون به این بدمزگی نخورده بودم
سیبل: تو حرف هم میزنی؟...دوره زمونه عوض شده...لطفا وظیفتو انجام بده
مجسمه:برو تو
سیبل داخل میشه و یک راست وارد تونلی میشه که روش نوشته اتاق مینروا مک گونگال
------------------------------------------------------------------------------------
داخل اتاق:
سیبل آروم وارد میشه و پشت یه میز قایم میشه.درحالیکه چشمشو که ساحره ای به اسم مینروا مک گونگال که زیر لحاف خر خر میکنه دوخته سعی میکنه بره پشت میز بعدی که یهو میخوری به...
سیبل:اووو...بلیز زابینی؟تو اینجا چیکار میکنی؟
بلیز:با این مک گونگال یکم خرده حساب داشتم...به نظرت اون چیزی که زیر لحافه مک گونگاله؟
در همین اثنا مینروا مک گونگال بیدار میشه
سیبل:
بلیز:
سیبل:موهاشو منم همیشه با خودم میگفتم چرا این زنه موهاشو محکم میبنده پشت سرش
بلیز نگاهی به موهای خود سیبل تریلانی میندازه و زیر لب میگه:دیگ به دیگ میگه من مایکروفرم!!!
-----------------------------------------------------------------------------------
ادامه بدین



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۶:۳۹ جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۸۵
#81

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۰:۳۵:۴۱
از سوسک می ترسم
گروه:
مـاگـل
پیام: 303
آفلاین
بخاطر اعتراض اعضا از امروز پستهای من جدی و به روز شد. :proctor:
اگه میشه گویل هر وقت هم اژدهایان دلتورا اومد ما رو باخبر کن
---------------------------------------------------------------------
همه پشت سر دراکو راه افتاده بودن و به سمت اتاق معلمها می رفتن .
در همین حین داشتن تصمیم می گرفتن کی کدوم معلم شه .
بلا : من که مک گوناگلم
رودی : منم دامبلدور
بلیز : من فلیت ویک
یواش یواش هر کدوم از بچه ها به غیر از جاگسن یه نقشی باسه خودشون انتخاب کردن(جاگسن رفته بود تو تالار بخوابه)
سوز سردی در حفره می اومد . معلوم بود حفره در مکانی باز شده
که سرمای شدیدی داشته . جایی سرد نیست جز حیاط مدرسه . پس دراکو فهمید که حیاط کجاست و حدود اتاق معلمها رو پیدا کرد .
دراک : بچه ها از این طرف .
در همین لحظه صدای پایی نا آشنا میاد .
بلیز : بچه ها جبهه بگیرید ممکنه .
گویل که جوگیرز شده بود از گریف اومده اسلی : گریفی باشه.
بالاخره چهره دیده میشه و کسی نبود جز .
بله اون جاسمین اون بود عضو جدید گروه .
جاسمین : سلام بچه ها .
گویل : علیک .
بلا : سلام خوبی جاسمین .
بلا رو به جمع شروع به سخنرانی می کنه :
بجه ها این جاسمین اونه عضو جدید گروهمون . خواهر جاگسن اون.
گویل : ای بابا یکی کم بود شد دو تا .
جاسمین که می فهمه داداشش با آنها نیست بر می گرده تو تالار (به خاطر اینکه گویل نگه پارتی بازی شد.).
بچه ها اتاق معلمین رو پیدا می کنند.
دراک : فکر کنم اینجا اتاق معلمها باشه.


من یه شبح و�


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵
#80

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۶:۲۴ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
پیام: 1708
آفلاین
بلیز : خوب فکر میکنم همه باید مخامونو بزارییم روی هم و یه فکر درست حسابی بکنیم !
بلافاصله همه مخاشونو میزارن رو هم و شروع میکنن به فکر کردن در همون لحظه گویل به صورت ارزشی مانع فکر کردن ملت غیور اسلی میشه و با چکش ارزشیش سعی میکنه ملت رو سرگرم کنه اما خبر نداره که ملت اسلی خشن تر از این حرفان !
بلافاصله بلا چکش گویل رو گرفته و تو سرش خورد میکنه !
گویل
از اون طرف بقیه اعضای اسلی با چنگ و دندون سعی میکردند مانع حمله آنی مونی و رودولف به گویل بشن !
رودولف و آنی مونی
گویل

مدتی بعد

سرانجام گویل ارشاد شده بود و توانسته بود به اون روحیه ایده آل اسلیترینیش دست پیدا کنه و حالا همه داشتن به اتفاق فکر میکردن .
آنی مونی : حالا از کجا موی بقیه استادا رو پیدا کنیم !
جاگسن : مسئله پیچیده ایه ما فعلا فقط اسنیپ رو دم دست داریم !
همه به بلیز نگاه میکنند .
بلیز : متاسفم دوستان که نا امیدتون میکنم ؛ تو مجله شایعه سازی چیزی نوشته نشده
ملت : تو هم با این مجلت :proctor:
دراکو : اها فهمیدم باید چی کار کنیم !
همه سرها به سر دراکو بر میگرده ، دراکو ادامه میده :
- اول باید بریم اتاق اساتید با یه شک ناگهانی همشونو بترسونیم به صورتی که همه موهاشون بر روی زمین بریزه و فرار کنن بعدش میریم موهاشونو از روی زمین جمع آوری میکنیم !
همه
بلا : فقط ببینم تو میدونی آدرس اتاق اساتید از کدوم وره !
دراکو : همینو میخواستم بگم اتفاقا ولی نگران نباشید بالاخره پیداش میکنم ! شما که میدونید من چه حس جهت یابی خوبی دارم
ملت : وای به حالت اگر مثل دفعه قبل سر از پاریس در بیاریم !
دراکو
و این چنین شد که همه پشت سر هم به فرماندهی دراکو در مسیر ارزشی خود به راه افتادند .
دراکو با خودش : حالا چطوری به اینا بگم من راه دفتر اساتید رو بلد نیستم که کشته نشم نه اصلا بهتره حرفی نزنم ؟




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵
#79

گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۴ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۰ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۶
از اونجا که هدویگ میایَ!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 25
آفلاین
به جاگسن:ارزشی نویسی هم حدی داره،وقتی شما میزنی فاینال ارزشی رو میترکونی خب نباید از یاکسلی ناراحت میشدی...در ضمن این خیلی بده که یه نفر به موضوع شیلنگ بگیره بره.نمیدونم خودت مدیر یه تاپیک موضوع دار بودی یا نه تا بدونی پیدا کردن یه سوژه چقدر سخته و چقدر بدتره وفتی یه نفر شیلنگ بگیره به موضوع و سوژه رو شهید کنه!ااینجوری به سوژه دهنده بیماری های هیستریایی دست میده!!اینجور پستا رو ازت فقط توی اسلی ندیدم،توی چکش سازی هم همینطوری بود،ولی اونجا گفتم پاک کنن پستتو.
به باسیلیسک:به پستت یه کم جهت بده جیگر،بین هر خط اینتر هم نزنی خیلی خوبه میشه!
به خانوم بلک:سعی کنی یه جوری پست بنویسی که بشه ادامه داد.در ضمن یه مکانی هم برای پستت در نظر بگیر.
به خودم:اصلا تو چیکاری که نظر میدی؟
-
-------------------------------------------
با اجازه همه من موضوع قبلی رو ادامه میدم!البته از ناظر ارزشی و ورزشی خوبمون،بلیز عزیز هم اجازه گرفتم!!
=========================================

ملت اسلی توی تونل و تاریکی و سرما نشسته بودن.بعد یه. به طرز انتحاری و ارزشی و جاگسنی، گری خودش رو وارد موضوع کرد.
-
-
-
-
-
بلیز به گری: :proctor:
گری: دوستان اسلی شما عجله کردید
آنی مونی: پستت چقدر ارزشیه...داری فایناله جاگسنو میترکونیا!!!
-
در اینجا احساس میکنم پستم خیلی ارزشی شد،پس یه کم سعی میکنم قشنگ ترش کنم!!!

دراک: خب اینا مطمئنا تالارو همین الانشم درست کردن...بهتره یه جوری داغونش کنیم که خیلی داغون بشه
رودی: مانتی رو بفرستم بخورتشون؟
دارک: نه نه نه به نظرتون الان گریفیا دارن چیکار میکنن؟
بلیز: دارن شدیدا خاله بازی میکنن!!
ملت:
بلیز:از مجله شایعه سازی خوندم
دراک:خب بهتره به شکل معلم ها در بیایم!!
ملت: (راستی کده این شکلک چقدر شیه رول هستش!!!)
بلیز:خب چطوری موی معلم ها رو ور داریم؟
سوروس: من که خودم معلمم
بلیز: مگی ریزش مو داره،از مجله شایعه سازی خوندم!!
گری: من که با یه چکش همه گریفیا رو میکشم!!
(در این لحظه نویسنده این پست یاد ایگور میوفته،پس ایگورم بازی )
- دوستان من!ما باید گریف رو نابود کنیم
و ملت راه افتادند!!!

==========
به جاگسن:توجه کن جیگر،پست منم ارزشی بود،خیلی هم ارزشی بود.اما فقط سه چهار جا اسم خودمو آوردم،میدونی چرا،چون احتیاجی بهش نبود.پس سعی نکن خودتو توی پستت مطرح کنی،مهمترین چیزی که تورو مطرح میکنه پستای قشنگت و اسم نویسنده پستته که خودتی!امیدوارم قشنگ ارشاد شده باشی همچین نورانی شده باشی!حیف این میلاد بوقی رنکمو ننداخت بالا آواتورم!!

بابا توماس، جان من کوتاه بیا کشتیشون ! تو که انقدر خشن نبودی


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۳۰ ۱۶:۳۰:۳۵

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512
Module Boogh System v. 2.0.3.401
[img align=left]http://h1.ripway.com/pgngfkosh/dark%20marks/vol







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.