هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۵
#18

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
صدای پچ پچی به گوش میرسه! تلق تولوق، چن تا سایه دیده میشه که به سمت محوطه ی هاگوارتز میرن. در تاریکی شب شناسایی اونا ممکن نیست! به جز یه موجود پشمالوی پنج پا و مرد عجیبی که به طرز مشکوکی نوک داره!!!
-:پــیس!هی بچه ها! بیاین اینور!
-:چی کو کجا؟! من که چیزی نمی بینم!
-:هین! مثه اینکه یادت رفت عینکتو بزنی لونا!
-:من از کی تا حالا عینک می زنم؟! اون هری پاتره!
-:عله اومد؟! بچه ها! متفرق شین!
-:اگه صداتونو نبُرین و همین حالا وارد این خونه ی درختی نشین به همه تون ورد جریوس ماکزیمم می زنم!
یهو نوری برای چند ثانیه محوطه ی جنگل رو فرامیگیره!
-:آوی...فک کنم ما رو جریوس ماکزیمم کردی!
-:ای وای!شرمنده م به خدا! الان درستش می کنم! آندو جریوس ماکزیمم!( undo jerrious maximum !)
همه به آهستگی و با گیجی زیاد(چون جریوس شده بودن) عین اردک بالا می رن!
ادی چراغ کلبه ی درختی مخفی رو روشن می کنه! وچهره ی همه ی ریونی ها به جز سه نفر مشخص میشه!
فلور:بچه ها ادی اینجاس! اون ناظره. نباید باشه!!! الان یه جیغ می زنم راجر بیاد...جـ....
تا دهنشو برای جیغ زدن باز می کنه وینکی یکی از کلاهاشو که هرمی براش درست کرده می چپونه تو دهنش.
ادی:باب من استعفا دادم!!!
فلور با چشمای گشاد می خواد یه حرفی بزنه اما نمی تونه!
پنی:خب یه دقه اون ماسماسک(!!) رو از تو حلقش بکشین بیرون بفهمیم چی میگه!
گابر:من می دونم چی می خواد بگه!
ملت:چی؟!
گابر:می خواد بگه:جـ...
در همین لحظه رزی جلوی دهنه گابر رو میگیره!
ادی:خب بچه ها به نظرتون اون صد و یک راه برای ذله کردن راجر اینا چی می تونه باشه؟!
وینکی:بچه ها هر کاری می کنین با کاچار من کاری نداشته باشین! خیلی هانیه!
ققینم:هانیه کیه؟! به خوشگلی مهتاب شیطووون هست؟؟

وینکی:تپ!(با مشت می زنه توی ساق پای ققینم!) اه اه چقد ضایع شدی با این هیکل ورزشکاریت دلمون خوش بود تو این تالار یه نفر قدش از ما کوتاه تره ها....اه اه اه! میگم هانی احمق! نه هانیه!
مک بون: برو بابا باز حرف زد
سدی:ما اینجا بر ضد ناظرا و مدیر تالاریم مثلا!
وینکی:really?!
رزی:خب بچه ها گوش کنین!من میگم فردا صبح که از خواب بیدار شدن، اومدن صبحونه بخورن بهشون سلام نکنیم! اینجوری کلی ناراحت میشن می رن استعفا میدن بعد من میشم وبمستر سایت بعد می تونم اون قولی رو که به الکسا داده بودم که بلاکش کنم عملی کنم!
ملت:
الکسا:میگم بچه ها....من یه ایده ی بهتر دارم! میگم چه طوره الان بریم بیدارشون کنیم بعد که بیدار شدن بهشون سلام کنیم اما با حالت قهر مانند!
مک بون:الکسا تو نابغه ای!
الکسا:
اما با دیدن چهره ی نصفه ی چو خودشو جمع و جور می کنه!!
سرژ که تا اون موقع ساکت بوده با حالتی متفکر دستی به ریشش می کشه و میگه:خب بچه ها! به نظر شما، این سه نفر از چه چیزی بیشتر تو دنیا بدشون میاد؟
ملت:بی ناموسی و رول بی ناموسی!!
سرژ:پس باید چیکار کنیم؟!
ملت::don’t:
برادر حمید:فک کنم گرفتم چی میگی...ما باید...

اینم اولین پست اینجا!!!
اگه فعالیت نکنین من می دونم و شما!!!!


[b][siz


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۹:۵۱ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵
#17

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
اين تاپيك با اندكي تغيير دوباره افتتاح مي‌شود!

قوانين لازم براي اطاعت!
1- زياد شورشو در نيارين
2- اين براي ناظران ريون و كريچر هستش! پس
1- از ناظر مكان ديگه استفاده نمي‌كنين
2- تمام پست‌هاي بيناموسي كه تشخيص داده شد! پاك ميشه! من از (كريچر و آني و ادي) * 2 در اين مورد سخت‌گيرترم!

واضح شد؟

يه سوال تاريخي: ما هم مي‌تونيم رول بزنيم! يا فقط بايد نوشته هاي شما رو پاك كنيم؟


ویرایش شده توسط راجر ديويس در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۱ ۲۳:۵۱:۴۶

!


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۵
#16

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
الکسا وارد خوابگاه پسران می شه و با صحنه هایی زننده و بی ناموسی روبرو می شه.
الکسا:" هیچ معلومه دارین اینجا چه ... می خورین؟دیگه اینجا هم؟آخه کی می خواین ادم بشین؟عوض این کارا برین بشینین یه برنامه ی شبهای خرره نگاه کنین عبرت بگیرین. از زیرفرهاد( ) یاد بگیرین که چطوری شوهر خواهرش کیابوسو(بازم بیناموسی؟ ) کنار خودش می خوابونه تا یه وقت وسوسه نشه. تازه وسوسه هم که بشه به جهنم.اینا که ندید بدید نیستن و با هم ندارن! شما که وزیر سحروجادو به این خوبی و خوشگلی دارین چرا از این کارا می کنین؟ مگه مرلین این همه تو کتاب مقدس زرزر نکرد؟ بیا! اینم نتیجش!اول گفتین بیاین مدرسه ی جادوگری بزنین گفتیم چشم.گفتین معلم مونث بیارین گفتیم چشم.گفتین کلاسا رو مختلط کنین گفتیم چشم.گفتین آمبریج رو اخراج کنین جاش نیکول کیدمن رو بیارین گفتیم عمرا . گفتین استخر و جکوزی بزنین گفتیم چشم...آخه اینجا هم؟!خجالت بکشین بیناموسا!"
ملت: الکسا:"ها؟چیه نگاه می کنین؟ببینم سدی اصلا مگه خودت زن نداری؟لا اقل به جای اینکه با نامحرم حرکات بیناموسی انجام بدی برو زنت آنیا رو ساپورت کن تا انقد نیاد به جون ما گیزر بده که بیا رول پلیینگ بنویس. الانم همین که گفتم. ادی تو برو پیش ققی بخواب.مایکل تو هم برو با دویل...برادر حمید...تو هم انقد سدریکو ساپورت کن تا جونش دراد! "
مایکل:" نه آقا قبول نیست...پس کریچر چی؟"
الکسا:"برای جلوگیری از هرگونه بی ناموسی کریچر هم رفت با دابی. "
همه همچنان در حال
ادی:"نه بابا...خالی می بنده!کریچ که تا 3 ثانیه پیش تو خوابگاه دختران بود."
الکسا:" ام...نه...چیزه...اصلا به شما چه؟ نخیرم اصلا کریچ پاشو تو خوابگاه نذاشت داره دروغ می گه!به کارتون برسین همین الان!"
سدی:"چیزه...بهت بر نخوره ها...ولی یه وقت خواستی برو بیرون!"
الکسا:"تو کارتو بکن به این کارا کاری نداشته باش!من دارم نظارت می کنم ببینم از کسی خطایی سر نزنه. "
یهو آوریل مثل تارزان شیشه ی خوابگاه رو می شکنه و داد می زنه:"بله بله؟نفهمیدم؟ من ناظرم تو فیضشو ببری؟عمرا!مگه از رو جنازه ی من رد بشی! "
الکسا:" نفهمیدم چی شد؟حالا مثلا تو ناظری کجای دنیا رو گرفتی؟"
آوریل:"می دم شناستو ببندنا! "
الکسا در حالی که پوزخند پیروزمندانه ای بر لبانش نقش بسته:"می شه بگی می خوای بهشون بگی به چه جرمی؟! به جرم فیض بردن؟! "
برادر حمید:"یکی بگه ما شروع کنیم یا نه؟ "
آوریل:"ام...نه...خب...ا...اصلا اذیت نکن دیگه!نصف نصف با هم."
الکسا:"خب پس تصویب شد! شروع کنین."
ناگهان عرق شرم از عدسی دوربین می ریزد و به سمت دیگری می رود.آن طرف تالار دابی بر سر کریچر مشغول داد و بیداد کردن ست.
دابی:" برو بابا!تو از اولش ضایع بودی.برو اول یه کاریو یاد بگیر بعد..."
کریچر در حالی که با تاسف دور شدن دابی را تماشا می کند آهی می کشد و می گوید:"ای خدا...آخه چرا من انقد ضایم؟"
و پرده بسته می شود.
پایان
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
البته با عرض پوزش فراوان از جناب کریچر!من که البته با تو ریفیق نیستم اما این تاپیکه تو تاپیک هم باید نوشت!ریفیق و ناریفیق نداره!اگرم ناراحت شدی بوگو تا دیگه اینجا مطلب نذارم.قربونت الکسا


[b][siz


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#15

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
مـاگـل
پیام: 911
آفلاین
همه بچه ها تالار با ضید های خود به گردش رفته حتی کفگرگی هم ضیدی داشت اما کریچ...با لونا و بقیه دختر های تالار بیرون می رفت چون فقط اونا تحویلش می گرفتن
کریچر در تالار تنهای تنها بود و داشت کف تالار رو برق می انداخت...حدود دو ساعتی گذشته بود نگاهی به کاری که کرده بود نگاهی انداخت...انصافا مثل جونیش خوب کار می کرد...نیمی از تالار انقدر برق فتاده بود که نور خورشید وقتی به آن تابش می کرد شدت بازتابش بیشتر می شد به همین علت خورشید در مقابل کریچر کم آورده بود و هر روز از سمتی طلوع می کرد که رو به پنجره ریون نباشد...و به همین سبب بود که هر روز صبح که کریچر کار می کرد برو بچ که از خواب بلند می شدند می گفتن آفتاب از کدوم طرف در اومده مهربون شدی...بله به ادامه داستان می ریم
کریچر به ادامه برق انداختن تالار ادامه داد و با هیکل نحفیش روی زمین خم شد و با شدت و عرق ریزان مشغول کار شد...

ناگهان سدی وارد تالار شد و بدون توجه به کریچر با کفش های گلی روی سنگ فرش تالار قدم نهاد و همه جا رو به گند کشید سپس وارد خوابگاه شد....
کریچر:مرتیکه بوقی فکر کردی میتونی منو اذیت کنی تا فردا صبحم پاک کنم بازم به کارم ادامه می دم...
کریچر در حال نعل و نفرین بود که ققی با تمام خونسردی از روی دست کریچر عبور کرد و طبق معمول هر روز استخون های کریچر خورد و خمیر شد...و به سوی درمانگاه رهسپار شد...
جلوی در ادی به او گفت:کریچ سریع درمانش کن باید بیای خوابگاه پسران رو تمیز کنی...
....ساعت 9 شب همه به خوابگاه رفته و کریچ به دستور ادی یگانه سرپرست با ارزش ریون رفت تا خوابگاه پسران رو تمیز کنه...
کریچ درو باز کرد و وارد تالار شد و دید همه تخت ها در حال جنب و جوش هستند و پتو ها به شدت تکون می خورن...
کریچر:اه باز اینا دارن خواب می بینن ...کریچر پتوی تخت اول رو کنار زد و دید حاجی با یک حوریه فوق 5 از 5 در تخت است...
کریچر:وای حاجی اینو از کجا آوردی؟...حاجی جون من...منم می خوام...
حاجی:نمیشه وقتی فرستادن تاکیید کردن به هیچ جنی ندیم چون شیطون به او انسان ها تعظیم نکرد شما از این نعمت محرومین...من به مناسبت سال ارزش های 5 از 5 با مقامات بالا صحبت کردم تا حوری هایی رو از بهشت بفرستن...و فقط 4 تا فرستادن یکیش که اینه اون 3 تا هم پیش ادی و ققی و سدی هستن...

کریچر:نمیخوام...چرا من جن شدم...ای بابا کاش منم جای ققی بودم...
چهره حوری برای همیشه در ذهن کریچر نقش بسته بود...او دیگر کف تالار را تمیز نمی کرد روز ها روی طاق پنجره می نشست و محوطه نگاه می کرد و یه فکر به حوری و یه به فکر اینکه او با لونا و فلور و ... بقیه بیرون بره اما سدی و ققی و ادی تنها دشمنان او حوری هاییی فوق 5 از 5 داشتند...


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#14

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
مـاگـل
پیام: 523
آفلاین
نقل قول:
یک روز کریچر آن یگانه جن سایت که خیلی خیلی برتر و سر تر از جن های دیگر بود به همین دلیل اجنه ی دیگر را قبول نداشت داشت در فروم قدم همی زد


ايول آره منم قبول دارم تو اجنه ها سرتري حالا اينگار اجنه هاي چين كه كريچرشون خوردن داشته باشه تازه ما دو تا تاپيك زديم مهم شدي وگرنه هنوزم بايد در فروم ها قدم ميزدي.

نقل قول:
اوریل تو هم این قدر به حرفای بی ناموسی اینا گوش نکن


دوست داره گوش ميده زورش زياده ورزشكاره دوست داره گوش بده مشكليه؟

نقل قول:
اوریل هم با این که از گوش کردن به حرفای اونا لذت میبرد ولی به خودش قول داد تا دیگه به صحبتهای این سه بی ناموس گو گوش نده


متاسفانه قولش شكست به حرفاي من يكي كه گوش ميده.پس نتيجه ميگيريم داداش كريچ ضايع شد.

نقل قول:
بالاخره باید یک فرقی بین من و شما باشه دیگه منم بیام مثل شما بدون فکر و الابختکی پست بزنم نمیشه که


آره خدايي بين ماها فرق زياد ميباشد مثلا تو يه جنه ضايع و مفلوكي ولي ما واسه خودمون توي سرا سري هستيم.

نقل قول:
نه پینگ پونگ من رو دیدی نه مال سهیل رو پس خواهشن


اصلا تو قدت به ميز پينك پونگ ميرسه؟

نقل قول:
جون مادرت یکم تحقیق کن بعد حرف بزن ارا تو عمرش آهنگی به نام سرزمین نخونده اون اهنگی هم که گفتم خوشم می یاد سنتنسه


اه اه هرچي باشه خز و خيله ديگه زنه مياد هوار ميكشه مرده مياد تاييد ميكنه به اين آهنگا اصولا ميگن كريچر پسند.

نقل قول:
در ضمن من هر جور دلم بخواد خودم رو معرفی میکنیم از اول من یگانه جن سایت بودم الانم با این که چند تا جن دیگه تو سایت هستند ولی من کجا اونا کجا وقتی اعتراض نمیکنن یعنی قبول دارن


يگانه جن سايت بودن هنره؟منم يگانه سدريك ديگوريه سايتم و سه گانه كريچ ضايع كنه سايت.

نقل قول:
حالا که این طور شد از نظارت ریون برت میدارم ببینم چی کار میخوای بکنی اصولا ناظر باید یکم جنبه داشته باشه


ها آره ديگه معمولا اين كاره آدماييه كه كم ميارن و لجشون در اومده. اصلا منظورم كسه خاصي نبودا منظورم كريچر بود

نقل قول:
حالا برین خوش باشین که نظارت پشتتون نیست


شايد نظارت پشتمون نباشه ولي خداوند كه پشتمون هست


در ضمن داريم تلاش ميكنيم آواتورمون رو توي سايت جهاني كنيم تو كه مشكلي نداري البته خيلي بي اهميته چون اين آواتور اصلا ماله تو نيست منو ققي و ادي طراحيش كرده بوديم.


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۲:۱۶ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#13

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
مـاگـل
پیام: 523
آفلاین
ببخشيد الكسي جان من اينو نوشته بودم قبل از شما پس ميزنم فكر نكني شما رو بي توجه قلمداد كردم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ها خب مثل اينكه اين مربوط به يه كنفرانسه من نبودم پس يه ذره بي ربط شد شرمنده مهم اينه كه كريچر بدش بياد بقيه چيزا مهم نيست.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

كريچر كه ذوق زده بود با سرعت به سمت خوابگاه دختران ميره ولي خوابگاه دختران با كريچ حال نميكنه با سرعت از كريچر فاصله ميگيره.كريچر بدو خوابگاه دختران بدو كريچر بدو خوابگاهه دخارن بدو...

كريچ همچنان داره دنبال خوابگاه دختران ميدوه كه سدريك با دختراي گروه وارد ميشه:خب دخترا تا خوابگاه برسونمتون؟
نصف دخترا ميافتن رو زمين قش ميكنن بقيه ژكتاشونو در ميارن ميندازن هوا و تيشرت خودشون رو كه با حروف قرمز روش نوشتهI love you cediبه نمايش ميزارن آوريلم به افتخار سدريك يه آهنگ ميزنه و همونجا ميافته قش ميكنه.

سدريك رو ميكنه به كريچر: ديگه گذشت اون زمون كه قده كوتاه مد بود الان بايد قد بلند و رعنا باشي كريچ جون تازه تو اينقدر اون پايين پايينايي دخترا قيافتو نديده بودن وگرنه هاگوارتز تلفاتش از يه زلزله ي ٧ ريشتريم بيشتر ميشد.
كريچ كه از تعقيب خوابگاه دختران بازايستاده مياد روبروي سدريك واي ميسته:اه سدي اه من نميتونم اينهمه درد و رنج را تحمل كنم آيا كسي نيست كه مرا ياري كند؟من در زيره اين پل ايستاده ام و در تاريكي انتظار ميكشم ...

آوريل بلند ميشه و گيتارو ميكوبونه تو سره كريچ:اه ببين شعره منم زد خز كرد.
لحظاتي بعد دره تالار باز شد و دامبل اومد تو:سلام كريچ جون حاضري با من دوست شي؟
سدريك:ها دامبل تو به من خيانت كردي.
برادر حميد:به منم خيانت كرد نامرد.
ادي:بوقي به منم خيانت كرد.
كفي:به منم خيانت كرده اي اي اي,
كفيه:ها به منم خيانت كرد.
آوريل:به من هنوز خيانت نكرده قول داده بياد منو بگيره
لحظاتي بعد تالار پر شده بود از هوادارانه دامبل.

كريچ:باشه باشه قبول ميكنم با اينكه پذيرفتنش يه كم سخته ولي حاضرم يه زندگي خوبيرو در كنار هم آغاز كنيم.
ولي در همون لحظه بانوي چاق به دامبل جشمك زده بود و او يك دل نه صد دل عاشق شده بود.
كريچر:خدايا خداوندا چرا مرا اينگونه آفريدي؟اينقدر ضايع اينقدر زشت؟
ناگهان پيغامي زيره تالار زيرنويس شدkrich_kachal_koshgelbala has ignored by khoda.


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#12

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
الکسا داشت رد می شد که دید صدای ضجه و شکنجه دادن کسی می یاد.
الکسا رفت و پا در میانی کرد گفت:" بچه ها چکار دارین می کنین این گناه داره مگه چکار کرده انقد اذیتش می کنین ها؟ طلسمتون کنم هان؟ادی از تو بعیده تو که بچه ی خوبی بودی؟"
سدی:" آخه تو که نمی دونی این جز مدیران سایته!"
الکسا:" چی گفتی؟مدیر؟ ایول پایم تا جون دارین بزنینش!همینا بودن که داستان منو تایید نکردن. "
کریچر گریان و نالان گفت:" آخه به من چه؟ باک بیک باید تایید کنه!"
الکسا:" مدیر با مدیر چه فرقی داره هان؟اون تائید نگنه انگار تو تائید نکردی! من حالیم نیست. اصلا حالا که رو حرف من حرف زدی بگیر!" آواداکداورا!!" ای بابا!یادم رفت شکنجش بدم که!عیب نداره دوباره زندش می کنم!"
همه:
الکسا:"برگردیوس به حالت اولیوس! خب...الان وقتشه!کروشیو!"


****یک سال بعد****
همه:" بسه دیگه کوتا بیا!"
الکسا:"به خاطر گل روی سرژ کوتاه می یام.کافیوس!خب...حالا:آواداکداورا!"
همه:"خب حالا ما چه جوری ادامه ی تاپیک رو بزنیم ؟"
الکسا:"وای خدا با چه آی کیوهایی طرفم! خب وردشو که یادتون دادم! "
کفیه:"از اون لحاظ ! "
الکسا:"خب بچه ها من رفتم آنیا چن روز پیش منو احضار کرده بود. فقط یه پیام برای کریچر:اگه باک بیک داستان منو تایید نکنه منتظر از این بدترش باش! خدافظ!"
و پرواز کنان از اونجا دور شد.


[b][siz


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#11

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
مـاگـل
پیام: 536
آفلاین
****ادامه پست كريچ****
(شما پست آوريل رو ادامه بدين!)


صبح روز بعد كريچ بلند ميشه و ميره پيش دمبول!

كريچ:سلام دمبولي...اومدم اجازه دخترا رو برا رفتن به هاگزميد بگيرم
دومبول:كاراي تالار ريون و آشپزخونه رو انجام دادي؟
كريچ:يعني چي؟ منو چه به اينكارا!
دومبول:تا اونكارا رو انجام ندي حق نداري از هاگوارتز بري بيرون

كريچ به طرف تالار برميگرده و توي راه هرمي رو ميبينه!
هرمي كه قدش دو برابر كريچ بوده، ميياد و بالاي سر كريچر وايميسته.
هرمي:كريچ جون...ساعت چند ميريم هاگزميد؟
كريچ:نميدونم...الان دارم ميرم تالار موهامو ژل بزنم. بعدش ميرم از دومبول اجازتونو ميگيرم!
هرمي:ببين منو...
كريچ سرش رو بالا ميگيره تا هرمي رو نگاه كنه ولي سرش گيج ميره و به پشت ميفته رو زمين.

كريچ با چشماي كج و كوله ميره توي خوابگاه پسران تا اونجارو مرتب كنه.
كريچ:ا...آوريل!!!
آوريل كه سرخ شده بود:هوووم...چيزه...
كريچ:تو هم؟ فكر ميكردم خيلي باناموستر از اين حرفا باشي!
آوريل:اينچيزا رو ول كن. ببين كريچ منم با خودت ميبري هاگزميد؟
كريچ:شرطش اينه كه بري و خوابگاه خودتون رو مرتب كني!


كريچر و آوريل پس از كار كردنهاي فراوان بلاخره تالار رو مرتب ميكنن.
كريچر ميره و اجازه هاگزميد رو از دومبول ميگيره!
هر چي اينور و اونور ميره، هيچ خبري از دخترا نميبينه! بلاخره مجبور ميشه تا با آوريل به هاگزميد بره!

توي راه ققي رو به ميبينه كه سه تا مرغ عشق دارن بادش ميزنن و يه گله كفتر مونث اونو ساپورت ميكنن!!!
كمي جلوتر سدريك رو ميبينه!
سدي:اه...دخترا...شلوغ نكنين ديگه. بياين اينجا به صف شين...
همه دخترا اطاعت ميكنن.
سدي:1...2...3...
...14...15...ا، پس پنجتاي ديگه كو؟ادي...برو ببين اون پنج تا كجان! ادي...كجايي پس؟
آوريل ميره و به جمع دخترا ميپيونده. دخترا دنبال سدي ميرن توي كافه.

كريچر خسته و كوفته بعد از اونهمه كار به تالار ريون برميگرده و ميره روي مبل جلوي شومينه ميشينه.
ادي رو ميبينه كه گيج و منگ و باچشايي قرمز، از خوابگاه دخترا بيرون ميياد و زير لب زمزمه ميكنه: يعني اونهمه خواب توي دو ساعت تعبير شد؟..واي...

كريچر كه ذوق زده بود با سرعت به سمت خوابگاه دختران ميره...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#10

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
و تعداد پنجاه شصت عدد شپش رو که روی بدن کریچر بیجامه پارتی گرفته بودن رو یکجا میبلعه....همه ی ملت با دیدن این صحنه فداکارنه-ایثارگرانه اشک تو چشماشون جمع میشه.
گراپ با افتخار به کریچر نگاهی میندازه و چشماشو میبنده و منتظر میشه که از طرف کریچر تشویق و مورد تقدیر واقع بشه ولی کریچر با حرکتی آکروباتیک از بغل گراپ بیرون میپره و با چکشی که از بازی چکش بازی فلور* جا مونده بود محکم رو سر گراپ میزنه، سر گراپ به طرز خوفناکی گیج میره و با مغز میاد رو زمین و کریچر به گوشه دیگه تالار میره و زار و زار میزنه زیر گریه.

ملت همه اندر کف این قضیه ان که چرا کریچر زده گراپ رو ناقص کرده و حالا هم داره مثل بچه های دوساله ای که تو خیابون یه الگانس پلیس رو مینبینن و میگن : من اینو میخوام!! و بعدش میزنن زیر گریه، زار و زار گریه میکنه.
لیندا به عنوان دخترپروانه ای تالار با لونا میرن یپش کریچر تا علت این حرکت رو دریابن، و بعد از پرسش از کریچر که آخه عزیز جان چرا گریه میکنی، با انواع و اقسام فحشها مواجه میشن!!

لیندا : اقا یکی اینو بیگیره، اصلا حالش خوب نیس!!
دویل به عنوان مادربزرگ تالار میره پیش کریچر و با مهربانی ازش میپرسه چی شده عزیزم؟
کریچر : شماها میخواین منو دق بدین!! مگه من چه بدیی بهتون کردم؟ اون شیپیشهای بیچاره چیکارتون کرده بودن؟ بیجاره ها با هزار بدبختی ازم مجوز گرفته بودن تا یه شب حال کنن، به چه حقی از هستی نیستشون کردین؟ شما آدمین؟ شما زندگی میفهمین چیه؟ شیپیش موجود به این خوشگلی کی تا حالا دیده.....
و دوباره زار و زار میزنه و زیر گریه و از شدت گریه بیهوش میفته وسط تالار، ملت تالار به جز کفی و سدی و ادی هرکدوم میرن یه چیزی واسه کریچر بیارن تا بهوش بیاد ولی.....
ولی در پس چهره مظلومانه این سه تفنگدار چه نقشه شومی میگذرد؟ ادی در کمال شیطانیت از توی جیبش دفترچه ای بیرون اورده و میزاره جلوش، هر سه کله هایشان را به هم نزدیک کرده و پچ پچ خفنی میکنن و خنده مستانه ای میزنن، ادی چیزی روی کاغذ مینویسه و اونو به دوتای دیگه نشون میده :

101 راه برای ذله کردن کریچر :
در شامپوی او محلول از بین برنده شپش بریزید!!



*چکش بازی فلور : از این بعضیا هست که توی سیرکا اجرا میکنن با چند تا توپ، هی میندازنشون بالا، نمیدونم اسمش چیه، ولی فلور هم همین بازی رو باچکش انجام میده!!
________________________________________________
من اینجا فقط به منظور دور هم بودن مینویسم و هیچ گونه مشکلی با کریچر ندارم، اینو گفتم که گفته باشم خدمتتون!!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: صد و يك راه براي ذله كردنه كريچر
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#9

پرستو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۴ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
از پيش هگر
گروه:
مـاگـل
پیام: 7
آفلاین
شترق بوم. در خوابگاه كنده ميشه.غولي وحشتناك و گنده خم شده است . خون جلوي چشمانش را گرفته است. عصباني است.او گراپ است.
افراد حاظر درون خوابگاه از ترس به گوشه اي كنج پناه ميبرند تا از دسترس همچين خداي قدرتي دور باشند.

گراپ:كرچ مال من.كسي نبايد حرف بد زد. هر كس كرچ زد گراپ زد اون . كرچ كرچ كرررررچ؟
كريچر:بچه ها با منه؟
همه: اره
گراپ: كرچ بقل گراپ . محافظت كرد از تو. كام ان بيبه
كريچر با ترس و لرز ميره بغل گراپ و گراپ با رمانتيك ترين حالت خود كريچر رو نوازش ميكنه.و بعد با صداي قرچي گراپ خم ميشه و لبان همچون سنگ خود رو نزديك كريچر ميكنه و...
سدريك:بچه ها .من داره حالم بد ميشه








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.