در هواپیما
ایگور : اه اینجا عجب جاییه ها خوب ارباب گفت چه کار کنم .آهان گفت برم یه خبر از اسنیپ بگیرم و بیایم.
لس آنجلس
جاگسن : اینجا مثل اینکه نیروی جدید پیدا نمی کنیم .
رابی : یه کم بگرد پیدا می کنیم .
یه مرد به سمت رابستن و جاگسن میاد : سلام فکر کنم شما در هاگوارتز درس می خونید من می خوام بیام و تو هاگوارتز و تو گروه اسلیتیرین.
جاگسن : رابی دیدی بالاخره نه پائین خره یه نفر رو پیدا کردم .
رابی : من
جاگسن : من
فرد : من یه دوست دیگه هم دارم که اونم یه اصیل زادست و دوست داره تو اسلیتیرین باشه .
جاگسن : پس من ایشون رو پیدا کردم . لطفا شما هم آدرس این دوستتون رو به این رابی بدید تا ما بریم هتل اسلیتیرین.
فرد آدرس رو به رابستن میده و با جاگسن به طرف هتل راه می افتند .
در هتل
رودی : اه ارباب من رو نگاه کنین میرم هوا .
ولدی : ساکت شو رودی جان
رودی : من رو نگاه کنید می پرم رو تخت میرم هوا
رودی : اووووووووو
رودی : اوووووووووووووو
ولدی : خفه شو
ولدی : اگه خفه نشی خودم خفت می کنم .
ولدی : جینا کانالهای اینور آبی عجب ضایع هست .
تهران
ایگور : خوب الان برم خونمون یه خبر از اسنیپ بگیرم .
ایگور می رسه در خانه اسنیپ و می فهمه اون رفته خونه رفیقاش .
ایگور میره دم خونه رفیق اسنیپ زنگ آیفن رو می زنه و میگه : ببغشید سوروس هست باهاش کار دارم .
فرد : الان میگم بیاد پائین .
سوروس یعد از 1 ساعت میاد پائین
صحنه : زیر پای ایگور علف سبز شده بود .
اسنیپ همه چی که بهشون گذشته بود رو برای اسنیپ تعریف می کنه .
ایگور : خوب باشه ازتون خبر گرفتم حالا بر می گردم لس آنجلس.
اسنیپ : یعنی ما رو با خودت نمی بری .
ایگور : نه
اسنیپ :
ایگور میره و سوار هواپیمای لس آنجلس میشه .
لس آنجلس
جاگسن : راستی اسمت چیه ؟
فرد : رباستین لسترنج . برادر رودولفس.
جاگسن : یعنی تو برادر رودولفی
رباستین : آره .
جاگسن و رباستین به سمت هتل با سرعت حرکت می کنند .
لس آنجلس
مکان : خانه دوست رباستین
رابستن زنگ خانه رو میزنه .
فرد : بله
رابی : میشه یه لحظه بیاین دم در .
فرد : حتما
رابی : شما می خوای بیای هاگوارتز تو گروه اسلی .
فرد : بله
رابی : من یکی از اعضای اسلیم اسمم هم رابستن لسترنجه .
فرد : اسم من هم مایز بلچلی هست .
بلچی و رابستن هم به سمت هتلف راه می افتند .
در هواپیما : ایگور در حال برگشت