به نام خدا!
لودو هستم اين ساله از جادوگران!
سوژه جديد و نو و قشنگ!!!----------------------------------------------
- هي هي هي هي...!
...
- هييييييييييييييييييييييي!!!
...
- فييخخخخخخخخخخخخخ!!!!
...
- اَررررررررررررررررررررررررر!
لودو گوشه اي نشسته و داره اشك ميريزه! (اون آخري صداي لودو نبود. تكذيب ميكنم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
)
پيوز از آسمون فرو مياد: چته؟!
لودو روشو برگردونه و يه طلسم از منوي نظارت انجمن ميفرسته طرف پيوز: "معلقيوس توتالوس!"
پيوز خشك ميشه و از سقف تالار معلق ميشه!!!
-----چند دقيقه بعد-----
دانگولي داره ميره دست به آب كه چشش ميفته به لودو...
- لودو چه خبر شده؟ شير دستشويي بازه؟ سيل اومده؟ بارون اومده؟ كف تالار نم داده؟ چرا خيسه اينجا؟! ... لودو چرا داري اَر-اَر ميكني؟! (توجه: اين "اَر-آر" با اون "عر-عر" فرق داره ها..
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
)
لودو جواب نميده!
دانگولي كه دست به آبش خيلي واجبه ميپره تو دست به آب تا دست به آب شه و دستش رو به آب برسونه تا دست به آبي رسونده باشه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
اندكي بعد دانگول هنوز از دست به آب بيرون نيومده كه فلورين داره دنبال گربش ميگرده و از اونجايي كه از بين دستان لودو صداهاي عجيبي مياد بيرون و گربه ي فلورين هم بسيار عجيبه(!) فكر ميكنه اون زيره گربش؛ بنابراين سينه خيز و درحالي كه يه بستني تمشكي گرفته دستش ميره زير دستان لودو كه چمباتمه زده و گريه ميكنه!
در همين اثناست كه صورت لودو پر از بستي ميشه و اعصاب لودو خورد ميشه و فلورين توسط ورد "آواداكداورا" به ملكوت ميپيونده!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
اندكي بعد نيمفادورا در حالي كه داره گل سرش رو به كلش ميزنه از كنار لودو رد ميشه و زير لب ميگه: اينم خول شد! يكي ديگه به ديوونه هاي تالار اضافه شد! ديگه اصلآ اينجا جاي من نيست. من مطمئن شدم!
و رد ميشه ميره پي كارش!!
چند دقيقه بعد ننه بزرگ هلگا در حالي كه MP4 player گذاشته تو گوشش و به يكي از جديدترين آهنگهاي آورين لاوين گوش ميده ميرسه به محلي كه لودو چمباتمه زده!
دست به سينه دم در دست به آب واي ميسته و همراه با ريتم آهنگ پاشو ميكوبه به زمين و منتظره كه دست به آب از حالت اشغال خارج شه... (ننه صداي گريه رو نميشنوه مگر نه از اونجايي كه خيلي باهوشه -قربون ننم برم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
- مفهمه كه نوش چشه!)
اما در همين لحظه دنيس بدو بدو مياد بره دست به آب كه پاش گير ميكنه به لودو كه دم درش چمباتمه زده و با سر ميره تو در و در خورد ميشه و دنيس پرت ميشه تو و دانگ رو ميبينه كه نشسته و داره زور ميزنه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
در همين لحظه ننه براي ايراد سخن راني گوشي رو درمياره كه ناگهان متوجه صداي گريه ميشه...
- اي واي لودو جونم عزيز دلم چي شده فدات شم؟
----لحظاتي بعد----
- ميگي چته يا بدم پوستت رو بكنن؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
شترق! (صداي اصابت شلاق!)
- دِ حرف بزن!
شترق!
هلگا سعي ميكرد از لودو حرف بكشه و درك هم بعد از هر اشاره ي اون با شلاق به پشت لودو كه روي يكي از تخت هاي خوابگاه بسته شده بود ميزد! بروبچ هم همه جمع شده بودن و نيگا ميكردن...
اما لودو مثل قبل فقط گريه ميكرد و هيچ تغييري نكرده بود!
هلگا: عليرضا رو بياريد...
- نه نه ميگم! با اون كاري نداشته باشيد!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
دوباره لودو ميره تو موود غم و اينا و ادامه ميده:
- راستش چندين وقته كه... خيلي وقته كه...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137af26c3c.gif)
...
هلگا: حرف ميزني يا بگم عليرضا رو بگيرن رو اجاق؟!
- نه نه ميگم... خيلي وقته اِما از تالار رفته بيرون و برنگشته... دكترا گفتن به بازگشتش هيچ اميدي نيست(
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
)... الان چندين وقته كه عليرضاي من مادر نداره
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d42991c0eb.gif)
... من زن ميخوام.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
ننه واسم زن بستون!
![تصویر کوچک شده](http://qsmile.com/qsimages/302.gif)