هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   5 کاربر مهمان





Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
مـاگـل
پیام: 929
آفلاین
فلور در قلپ قلپ!ناگهان صداهای مبهمی رو از بالا سرش میشنوه!(فکر نکنین من شنا بلد نیستما خیر سرم تو مسابقه جام آتش بودم!)

- من چقدر به فلور علاقه مند شدم!

فلور در حال قلپ قلپ!:این چی میگه؟اینو کی گفت؟

و یهو یکی میپره که نجاتش بده!

قلپ قلپ!

*****************************
به قول الکسا من پشیمونم !


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
مـاگـل
پیام: 178
آفلاین
قلپ ! قلپ !

ــ ایول عجب استخریه ها !
ــ به نظر شما گابریل در پست قبل کمی ژانگولر بازی درنیاورده ؟
ــ به نظر شما با گفتن ورد آگوامنتی ، قبض آب نمیاد برای آدم ؟

قلپ ! قلپ !

ــ بچه ها اون دو تا مگسه رو نگاه کنین که تو هوا به هم چسبیدن !
ــ ایول ! صبر کن الان فیلم میگیرم ازشون بعد میفرستیم رو اینترنت ، ملت ببینن حال کنن !!!
ــ نههههههههه ! گناه دارن مگسا ! آبرو دارن بوقی !
ــ من چقدر به فلور علاقمند شدم !

قلپ ! قلپ !

ــ زهر مار ! کیه انقدر قلپ قلپ میکنه !
ــ بچه ها این فلور نیست داره تو استخر دست و پا میزنه ؟
ــ چرا خودشه ! فلوره !

فلور : قلپ! قلپ !

ــ واااااااای ! فلور داره غرق میشه ! ملت بریم بهش کمک کنیم ! ما نمیتونیم بی فلور بمونیم !

قلپ ! قلپ !

-------------------------
سبک پستو حال کردین ؟


ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱۸:۰۴:۰۸

تصویر کوچک شده


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 708
آفلاین
فلور که روی مبلی توی تالار نشسته میگه: اهم اهم جریان آب جدیه؟

تره ور اون چوبا رو! ول میکنه رو زمین و از گود میپره بیرون.
- به نظرم الان دیگه تموم شده! ها، نه؟
- تو حرف نزن غوری! ما به حرف یه وزغ اهمیت نمیدیم! گابر تموم شده؟

گابریل : آره!
فلور :

و سپس چو از بیرون وارد تالار میشه. به همراه یک سطل آب. آب رو خالی میکنه تو گود و دوباره میدوئه سمت در. همین طور هم داشته شر شر عرق میریخته.

تره ور: هی چو!
چو: هی تره ور!
تره ور: نه! چو!
چو: ها؟
تره ور: ببینم مگه ما جادوگر نیستیم؟

ملت:

تره ور: خب پس با ورده آگوامنتی میتونیم این تو رو پر آب کنیم! کی این کارو میکنه؟
- من من !
آلفرد خودش رو میندازه وسط و چوبدستی میکشه و مثله این کابوی ها چوبدستی اشو دور دستش می چرخونه ! بعد یه ورد خیلی خفن میگه و کل گود بزرگ که استخر بود تهش کاشی میشه! بعدشم توشو آب میکنه.

زارت ! زارت ! ( صدای افتادن سونا و جکوزی!! )

ملت :

و فلور به هیچ کس اهمیت نمیده و میپره تو آب..

----
از این به بعد، سوژه های مختلف در رابطه با استخر بدید!! استخرمون هم ساخته شد!!!


[b]دیگه ب


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۷

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
مـاگـل
پیام: 929
آفلاین
در گود وسط تالار ریون!

تره ور ایستاده وسط و داره حرکات پهلوانی انجام میده!

گابر:تره ور اون وسط چرا داری ورزش میکنی؟

تره ور: میدونی چیه!این گوده تا آب نداره جون میده واسه حرکات پهلوووونی!

گابر:هه!

آلفرد بالای گود ریون نشسته و یه تبلم دستشه!:به نام یزدان پاک شروع میکنیم این دست چه باک از دشمن خونینمان!که ما بشیم همیشه قهرمان!

گابر:اوه! تو مگه این کاراهم بلد بودی!موشالا!

دیر رین رین رینگ!

آلفی: به پا خیز!

تره ور با جستی تو هوا!ملقی در زمین!شروع میکنه میل رو به گردش در اوردن!(میل درسته؟والا من زیاد سررشته ندارم!)

گابر: وای خدای من!

فلور که روی مبلی توی تالار نشسته میگه:اهم اهم جریان آب جدیه؟


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 708
آفلاین
- چاه! چاه بکنید.
- مگه چاه رو هم میشه ک..
- نه بوقی! منظورم اینه که چاه بِکَنید !

فلور شر شر دریا دریا عرق میریخت. چو نیز با کلنگ مشغول کندن چاله ای روی زمین بود. لونا و الکسا هم ایستاده بودند و به کار ملت نگاه میکردن و در نقش فعال ناظر در این مهم کمک میکردند!

- حالا واسه چی چاه کنیم؟
- چون میخوایم آبش کنیم!
- بفروشیمش؟
- نه یعنی اینکه .. میخوایم چیکار کنیم چو آیا؟

چو: هیچی! میخوایم استخر بزنیم! فلور شنا دوست داره!
ملت با شنیدن نام استخر به کار بیشتر مشغول میشن. لونا و الک هم وارد گود میشن و جای اونا رو ویولت و آلفرد پر میکنند.

تره ور: حالا این استخره چی هست؟
- مختلط!

و تره ور هم وارد گود میشه و با دندون و زبون شروع میکنه به کندن!

و بدین ترتیب، حالا باید واسه استخر آب پیدا کنند!! اما چطور؟


[b]دیگه ب


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
مـاگـل
پیام: 466
آفلاین
- خب نوشته ، یک هفته تبعید در دفتر آلبوس دامبلدور با اعمال شاقه و هیچ که جزء خود آلبوس حق دیدار با اون رو نداره !
رنگ از رخسار راجر پرید ؛ با وحشت نگاهی به پچه ها انداخت و گفت :
- به خاطر خدا زودتر بازی رو تموم کنید .
سپس خود به خود راجر ناپدید شد . تره ور آب گلویش را پایین داد و طاس ها را در دستان کوچک و سبزش گرفت و آن ها را روی صفحه انداخت .
- وای جفت شیش اورد . بذار ببینم ، می افته داخل خونه ی قرمز .
با این حرف او ، تره ور تا مرز بیهوشی پیش رفت ؛ چون توانایی هیچ کدام از کار هایی را که به دو نفر قبل از او داده شده بود ، نداشت . تره ور با قور قور شروع به خواندن کارتی تازه کرد .
- خفاش ها به شما و همراهانتان حمله می کنند !
بعد از خواندن کارت ، همه با وحشت به شومینه که مثل همیشه بود نگاه کردند . مقداری دوده و خاکستر از دودکش پایین ریخت و سپس تعداد زیادی خفاش از داخل آن به تالار سرازیر شدند .
- وای بچه های فرار کنید !

جیــــــــــــــــــــــــــــــــغ ( افکت فرار دختر ها )
فریـــــــــــــــــــــــــــــــاد ( افکت فرار پسر ها )

لونا که می دانست آن ها باید به بازی ادامه دهند با بر داشتن صفحه بازی و طاس ها ، داد زد :
- همه برین داخل خوابگاه پسران ، اونجا به بازی ادامه می دیم . یکی این از من دور کنه !
سپس در حالی که می دوید به خفاشید که سعی می کرد موهای او را گاز بگیرد ، اشاره کرد . گابریل با جارویی که در دست داشت به خفاش ضربه ای زد ، خفاش بی جان روی زمین افتاد .

خوابگاه پسران - چند دقیقه بعد

همه به خوابگاه آمده بودند و سه خفاشی را که به دنبال آن ها وارد شده بود را از پنجره بیرون کردند . لونا گنجه ی یکی از پسر ها را جلو کشید و بازی را روی آن قرار داد و رو به آلفرد کرد و گفت :

- حالا نوبت توئه آلفرد ! تصویر کوچک شده



Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۵:۴۱ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
مـاگـل
پیام: 708
آفلاین
ایول آلفرد ، ببین حالا نوبتت بشه چه بلایی بیارم سرت !! تصویر کوچک شده

----

چهره ی گابر ، از حالت نگران به نگران به توان هزار نزدیک شد. کم کم صورتش قرمز تر شد و سپس ، با عصبانیت گفت :
- این چه بازی ِ لوسیه !! اصلا کی گفته که من حتما باید این کاری که اینجاست رو انجام بدم؟ میتونم خیلی راحت بجاش یه دور بازی نکنم ..
آلف : مگه چی نوشته ؟
چو : بذار ببینم چنین قانونی هست .. نخیر! نمیتونی.. باید کاری رو که گفته ، انجام بدی!
گابر : نـــــــــــه !! تصویر کوچک شده

فیلت ویک با صدای جیر جیر مانندی کارت را از دست گابریل بیرون کشید. و سپس با صدای بلند خندید :
- خب اینکه خوبه! واسه جن ها خونگی هم کمکی میشه! بیا باو ، فکر کردیم حالا چی شده !
-چی نوشته؟
فیلتی!: نوشته باید تا یک هفته نظافت تالار و به عهده بگیره!
ملت : تصویر کوچک شده
چو : نخندین! اشکالی نداره گابریل، ماهمه بهت کمک میکنیم!!
- عررررر !

راجر همه را کنار زد و روبروی صفحه ی بازی نشست.. سپس تاس ها را با سرعت روی زمین انداخت. عدد هفت .. مهره ی راجر حرکت کرد و روی خانه ی سفید قرار گرفت. راجر نفس عمیقی کشید، سپس مهره اش به خاطر نفس راجر به جلو حرکت کرد !! ( درراستای اینکه من تنها نباشم !)
راجر: کیه؟ بله؟ آقا یکی داره منو صدا میکنه .. برم کمکش الان میام !!!
آلفرد راجر را نشاند و سپس کارت او را با صدای بلند خواند :

- شما دو راه دارید ، یا همین الان مدیریت رو ترک میکنید ! یا همین الان عشقتونو ترک میکنید !
راجر : تصویر کوچک شده


[b]دیگه ب


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
مـاگـل
پیام: 466
آفلاین
سالن اجتماعات ریونکلاو مثل همیشه شلوغ بود . زیر گنبد تالار بچه ها هر کدام به کاری مشغول بودند . فلور لباس هایش را برای عروس های مختلف پرو می کرد ، آنیتا که شاخ امتحان سمج سراسری رو شکسته بود برای سمج آزاد درس می خواند ، گابریل همواره در تالار رفت و آمد داشت تا اولین شرکت کننده در کلاس های هاگوارتز باشد ، آریانا در فکر طرح سوال برای المپیک دیاگون بود ، لیلی تکالیف هاگوارتزش را برسی می کرد ، سراف برای خود از بار مسئولیت گله می کرد ، چو در گوشه ای از تالار بوسیله تلفن با پدر عربش به زبان ترکی صحبت می کرد ، راجر به گزارش های ارشدیش می رسید ، ادی در فکر شیر موز و دامبلدور بود ، فیلیت ویک کفش های افزایش قد را امتحان می کرد ، تره ور پشت صحنه های فیلم های هری پاتر را می نوشت ، آلفرد کتاب نجومی را بدست داشت و سعی داشت آن را برای المپیاد ماگلی بخواند البته جلد هفتم رمان های عاشقانه آلبوس و گلرت را در روی کتاب نجوم باز کرده بود و سرانجام لونا هم مثل همیشه در کنار قسمت عجیب کتابخانه ی داخلی تالار بود .

صدای لونا سایرین را از ادامه دادن به کارهایشان باز داشت . لونا در حالی که بسته مستطیل شکل خاک گرفته ای را در دست داشت رو به بچه ها کرد .
- وای بچه ها من این جا یک بازی پیدا کردم . بیاین بازی کنیم !

سپس بچه ها را به نشستن به دور میز گردی ، معروف به میزگرد خرخون ها ، دعوت کرد .
ملت بیکار و ارزشی با سرعت به طرف میز گرد رفتند و دور آن نشستند . تصویر کوچک شده
لونا بازی را باز کرد ؛ لونا و هر یک از بچه ها آدمکی پلاستیکی را از توی آن برداشتند .
- صبر کنین قوانین بازی رو بخونم !
- خب حالا اسم بازی چیه ؟
- صبر کن ببینم ... روش نوشته « جومانجی » تصویر کوچک شده
ملت بیکار : تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

یکی یکی مهره هایی رو که برداشته بودند روی بازی انداختند ، اما هر کدام از مهره ها به ترتیب روی خانه شروع قرار گرفت .
لونا : صبر کنین ببینم ... این جا نوشته کسانی که مهره ها را برداشته اند باید حتما بازی را تا انتها بازی کنند تصویر کوچک شده
ریونکلاویون : تصویر کوچک شده
چو : تصویر کوچک شده ( می گن یه رگش ژاپنیه دیگه )
لونا : پس بهتره بازی رو شروع کنیم ! خب اول نوبت توئه گابریل بعدشم نوبت راجر ! ولی صبر کن بخونم قوانین رو کمی... اینو که خوندم و خب بازی 100 خونه داره و اولین نفری که به پایان برسه بازی تموم می شه و تمام اتفاقات به حالت عادی بر میگرده به خونه های سفید براحتی می تونی ازشون بگذری ، خونه های سیاه یعنی یک دور محرومیت از طاس انداختن که تعدادشون معدوده و خونه های قرمز ، که چند خونه یکی هست ، اگر رفتین توی اونا بازی یه کارت به شما می ده !

گابریل با خشم دو طاس بازی را برداشت و انداخت .
- خونه ی قرمز .
مهره خود به خور حرکت کرد و روی خانه ی قرمز قرار گرفت . سپس بازی کارتی را از شیاری روی صفحه بازی بیرون داد و گابریل آن را با صدای بلند خواند :

....



××××××××××××××××××××××××

هدف پست :
خز کردن اعضا ، خز کردن ویرگول ، خز کردن شکلک و در انتها خز کردن خز

پ . ن : تره ور سوژت توی تعطیلات هم زده بودی!



Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
مـاگـل
پیام: 178
آفلاین
سوژه جدید :

در و دیوار تالار ریون پر شده از بادکنک و شرشره ، این ور و اون ور تالار پارچه نوشته هایی چسبونده شده که عباراتی از قبیل :( روز زن مبارک ! و بیایید حقوق زنان را پایمال نکنیم ) روش نقش بسته.

دختر های تالار کنار شومینه جمع شدن و دارن روزشونو جشن میگیرن .
پسرهای تالار هم در حالی که از شدت تغزیه نادرست لاغر و رنگ پریده شدن یه گوشه ای دور هم جمع شدن و دارن مواد غذایی باقی مانده رو بین خودشون تقسیم میکنن .

یهو در تالار باز میشه و راجر شاد و خندون میاد تو !

راجر : ملت نشستین این جا بوق میزنین ؟ بدوین برین بیرون ، یه وام مدیریت گرفتم یه اتوبوس خریدم !
سراف : اتوبوس خریدی که چی بشه مثلا ؟
راجر : از اون جایی که من خیلی بخشنده می باشم و تابستون هم هست ، قرار شد همراه با کادر مدیریت و شما عزیزان به سفر تابستونی بریم ! ..الانم سریع برید وسایلتونو جمع کنید که وقت تنگه ، میخوایم به عنوان شروع سفر به قزوین یه سر بزنیم !
گابریل :چه جای خوبی ! من شنیدم خیلی باصفاست !

-- چند دقیقه بعد --
ملت همه چمدون به دست آماده رفتن به سمت اتوبوس هستن .

راجر : مدیرا هم تو اتوبوسن پس با ادب باشید و با من باتربیتی صحبت کنین تا من جلوی استر کم نیارم !...راستی فلور تو نمیای ؟
فلور : نه من نمی تونم بیام ! کل فک و فامیلان عروسی دارن تو تابستون ، پاتختی هم بعدش دارن ، خودمم عروسی دارم ! اصلا وقت نمی کنم ! ترم تابستونه دانشگاه دارم ! سربازی هم باید برم !!!...نهههههههههه ! منو نبرید !!!

بدین ترتیب فلور به صورت خفت توسط ملت ریونی به سوی اتوبوس میره .

-------------------
خب ، سوژه مشخصه ، سوژه اصلی سفر ملت ریونی همراه یا ملت مدیر با اتوبوس راجر به شهر ها و کشور های مختلف هستش ، سوژه دیگری هم که در کنارش باید حفظ بشه خفانت و خشانت دخترا و بدبختی پسراست.


تصویر کوچک شده


Re: تالار عمومی ریونکلاو (ایفای نقش)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۴۸:۱۶ سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 706
آفلاین
بعد از این که سرژ حالش خوب میشه رو به بقیه میگه: واایی چه اب قند خوش مزه ای بود بازم برام درست میکنی؟
کورنلیوس:
سرژ: خب نمیخوای درست کنی چرا قیافه میگیری برام؟
ولی با این حال لازم شد که منم یه مدت رفتنم رو به تاخیر بندازم تا اینارو ضایع کنیم!
ققنوس: چه عجب خون ریونکلایی توی تو دیدیم ای سرژ عشق تالار نه!ما نمیخوایم رفتنت رو تاخیر بندازی به خاطر ما تو برو.
سرژ: اولا که من به خاطر شما رفتنم رو به تاخیر نمیندازم! دوما من میدونم که همه ی شما دلتون میخواد که من این جا بمونم و براتون راه حلی پیدا کنم.
بقیه:

ققنوس: خب همون طور که میدونید ما یه مشت اسلیترینی میخوان که به تالار ما حمله کنن. و کار ما هم اینه که جلوی اینا رو بگیریم پس باید نقشه بکشیم کسی فکری نداره؟

سرژ: چرا من دارم!من میگم شبانه بریم توی تالارشون مسمومشون کنیم!
ققنوس: اونوقت ایا شما ای سرژ رمز تالار رو دارید؟
سرژ: خب اگه راست میگین خودتون نقشه بریزین.
فنگ: سرژ تعداد اونایی که داشتن میگفتن میخوان به تالار حمله کنن چند نفر بود؟
سرژ: ام... یه ده تایی میشدن البته اگه بیشتر نباشن!
کورنیلوس: خب تعداد زیادی هستن بهتره ما هم یارای بیشتری جمع کنیم پاشید هر کدومتون برید اعضای فقط ریونکلایی جمع کنید بیارین این جا تا یه نقشه ای بریزیم.

هر کدام به طرفی رفتند تا یار جمع کنند...


Only Raven !


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.