هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
#78

خانم بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۳ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۴۵ یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۷
از خانه ی بلک ها
گروه:
مـاگـل
پیام: 68
آفلاین
از کی تا حالا گربه هام حرف می زنن؟؟
این سوال را خانم بلک در حظور جمع پرسید!!
فلیچ : گربه ی منه دیگه!!!!!!
_برای همینه که صدا باسیلیسک میده؟
_آره دیگه......نه....اون ماره کجاست؟
ملت در برون :
ملت در درون:
هوکی در همین حین : بی نزاکت!:slap: :slap: اون جا نرو.....
فلیچ:چی؟؟؟؟
هوکی: هیچی
فلیچ : باید بگردمت.........
ملت اسلی : هوییییی تو به ناموس ما چیکار داری؟
فلیچ : یه کارایییییییی دیگه......
در همین حین صدایی از کنار در مستراح خواهران ،سخن فرمود:بنده هم موافقم!!جایز نیست شما در شلوار و اندرون ناموس مردم کاری داشته باشی!!!شما هر کاری داشتی به خودم بگو تا برایت انجام دهم!!!!!
ملت یک صدا با آهنگ آقا پلیسه زرنگه.....:ببببببببببلللللللهههه
فلیچ : اما این طوری ک نمیشه برادرم!زحمته براتون!!
برادر حمید :رو حرف آسلام حرف نزن برادر!
_نه......
_آواکادر!!
ملت اسلی:
برادر حمید:
_خیلی خب برادر ما دیگه باید رفع زحمت کنیم!!
_ولی من که هنوز نمی دونم تو شلوار هوکی چیه!!
هوکی : حالا مگه باید بدونی؟
_پس واسه چی یکی از خلایق خدا رو کشتم؟
_ :no:
_


هرجا که باشی خوبه...روشن و بی غروبه...


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
#77

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
مـاگـل
پیام: 125
آفلاین
خب بچه ها گوش کنین من براتو برنامه ریزی کردم برنامه های کوییرل حرف نداره

قراره برین جنگل ممنوعه گراپو بکشین اون نمیذاره من یه سری کارهارو برای زنده موندن لرد انجام بدم

باسی:بریم

جاگسن:کجا بریم وایستا ببینیم نه پایین خره

ملت:

کوییرل:بله؟

جاگسن چی به ما میرسه؟

کوییرل:

خب اگه این کارو بکنین درس دفاع در برابر جادوی سیاه 10 میدم

ملت: بیریم

در حال عبور ار در خروجی هاگوارتز

خانوم نوریس:میووووووووووووووووووووووووووووووو

باسی:سسسسسسسساااااااااا شااااااا پخخخخخخخخخخ

نوریس:ممممممممممممیو میو میو میو میو
باسی:یوآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاا

نوریس:
فلیچ از دور در حالآمدن

جاگسون:باسی بدو برو تو شلوار هوکی

باسی و هوکی:

باسی در شلوار هوکی: :root2:

فلیچ:اینجا چه خبره:

ملت:هیچ چی

فلیچ:دروغ میگید

نوریس میگه باسیلیسک اینجا بوده


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
#76

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۰:۳۵:۴۱
از سوسک می ترسم
گروه:
مـاگـل
پیام: 303
آفلاین
در همین لحظه یکدفعه پروفسور کوییرل ظاهر میشه و در یک حرکت انتحار طلبانه چوب دستیشو میکشه : آواداکداور.
طلسم به یاکسلی برخورد می کنه وجان در جان آفرین می میره و شناسشهم بسته میشه .
رابی : حقش بود بارفیق ما از این کارها کردن همچین مجازاتی داره .
باسی : بله با معاون من در سازمان معجون سازان قرن همچین کاری کردن چنین جزایی داره
رودولف و بلا : کسی که بخواد بین ما فاصله بندازه همچین مجازاتی حقشه .
بلیز : ...
ایگور : ...
...
ملت با هم : مرسی پروفسور کوییرل این یاکسلی تو این حضور کمش همه ما رو اذیت کرده بود .
جاگسن : مخصوصا من رو
گریفیها : اه بد شد ها این کوییرل جاسوسمون رو ازمون گرفت .
در همین حین بچه های اسلی می بینن که یه مدیر اومدن اینجا دست از خرابکاری بر می گردن و به سمت تالارشون حرکت می کنند.
--------------------------------------------------------------------
بچه ها یه داستان جدید رو شروع کنید . من خطم این داستان رو با ترکیدن باکسلی اعلام می کنم .
یه دستت درد نکنه داشتم خدمت پروفسور کوییرل به خاطر این حرکت انتحار طلبانه و به خاطر همین اسمشان در یکی از داستانهای تالار اسلی به عنوان قهرمان ثبت شد.


من یه شبح و�


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۰:۱۶ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
#75

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
مـاگـل
پیام: 125
آفلاین
باسیلیسک در حرکتی ارزشی:هوی یاکسلی با معاون من چیکار داری

یاکسلی:کرشیو

باسیلیسک:

جاگسون قدرتی وارد صحنه میشود:مرلین اللهیش بیگیر که اومد اکسپلیارموس

یاکسلی:

رونان به هوکی:
دیدی جداشون نکردیم قشنگ شد

باسیلیسک:عمویی رونان بیا ببینم تو چشام چی میبینی

رونان:بای بای من دسشویی دارم بعدا باشه

جاگسون:باسی جون بیا یاکسلی رو کباب کنیم

باسیلیسک:با اینکه من اصلا اهل خشانت نیستم ولی باشه

یک دفعه بلاکتریس ظاهر میشود

کمک کمک کمک


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#74

 آميكوس کروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۳ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۶ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
من فكر مي كنم يه مگسي داره اين جا وزوز مي كنه ومن بهش مي گم دهن كثيفشو ببنده و خفه شه .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ياكسلي عرض تالار را طي كرد و به اسلي ها پيوست . جاگسن فحش ركيكي را بر زبان كثيفش راند و ياكسلي با وردي جوابش را داد .
يياكسلي جلو رفت و قبل از اين كه جاگسن بلند شود فرياد زد : كروشيو !
جاگسن روي زمين غلت زد واشك در چشمانش حلقه كرد و روي صورت متعفنش ريخت . ياكسلي : پيشنهاد مي كنم صورتتو بشوري .
چوبش را تكان داد و تمام كثيفي هاي بدن جاگسن بلند شد ، لحظه اي در هوا معلق ماند و بعد با فشار وارد دهان جاگسن شد . جاگسن چوبش را بالا آورد . ياكسلي : اكسپليارموس !
چوب جاگسن به عقب پرتاب شد . ياكسلي : حالا يه نمايش باشكوه !
جاگسن با ضرب چوب ياكسلي بالا رفت و در هوا معلق ماند . صورت جاگسن رو به سقف بود و گريه مي كرد .
ياكسلي : حالا !
لباس هاي جاگسن پاره شدند و وروي زمين ريختند و حالا هيكل تمام برهنه ي جاگسن در هوا معلق بود . بعضي بچه ها پوزخند مي زدند . ياكسلي با جادو جاگسن را در هوا به آرامي چرخاند تا همه ي بدنش ديده شود و آن جا بود كه همه به او خنديدند .



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۸:۴۰ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#73

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۰:۳۵:۴۱
از سوسک می ترسم
گروه:
مـاگـل
پیام: 303
آفلاین
آقای باکسلی بلد نیستی ارزشی پست بزنی و جنبه ارزشی بازی نداری با ما سر و کله نزن اگه بی جنبه بازی در بیاری پستام انقدر جدی میشه که حالشو نداری یه کلمشو بخونی .
من در بدر ورودم به تالار از همه جدی تر می نوشتم .
یه چیز دیگه هر کی هر وقت وارد داستان بشه نقش خودش رو پر رنگ تر می کنه یاکسلی جان
----------------------------------------------------------------------
در همین حین دامبل می خواست طلافی دوئل چند روز پیش رو سر مالفویها خالی کنه .
رونان داشت با هوکی برادر بازی می کرد .
رونان : برادر باید اینها رو از هم جدا کنیم .
هوکی : باشه برادر
هوکی یه پرچم سفید بر می داره و میگه ما تسلیمیم برادران گریف .
رونان هم همان کار هوکی رو می کنه : ما هم تسلیمیم برادران اسلی .
در همین حین کسی می خواد از حفره شرارت بیاد تو تالار .
جاگسن که تازه به هوش آمده : تو چیستی تو کیستی .
فرد : گنجشگگ اشی مشی .
فرد نمایان میشه .
جاگسن : ای بابا این که همون یاکسلی که به ما متلک می اندازه .
یاکسلی : درست فهمیدی.


من یه شبح و�


Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۰:۱۲ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
#72

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
از جاگسن خوشت نمياد نه ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دراكو : بلا سرتو بدزد !
بلا ناخودآگاه سرش را پايين كشيد و نور سرخ رنگي از بالاي سرش عبور كرد و به خرده هاي ديوار خورد .
گريفي ها در جلوي تالار با لبخند پيروزمندانه اي ايستاده بودند :
ايگور : فكر مي كنم يه مشكلي پيش اومده...
رون : واقعا خيلي احمقين ...يعني نفهميدين ما داريم نقش بازي مي كنيم ؟
ملت اسلي :
آخ !
اسلي ها برگشتند و با هدويگ روبه رو شدند كه با بوقش در حال پاره كردن بدن جاگسن بود . بليز جادويي را به سمتش فرستاد ولي هدويگ بال زد و در حالي كه بدن بي جان جاگسن را در ميان بوقش گرفته بود از بالاي سر اسلي ها گذشت و كنار گريفي ها جاگسن ار انداخت .
دراكو : يه اخراج تمام عيار .
چارلي : اشتباه نكنين....ما به اساتيد چيزي نگفتيم ...اومديم خودمون حسابتونو برسيم .
بلا : كه اين طور .
گريفي ها : حمله !
بلا : كروشيو !
دراكو : ايمپديمنتا .
رابستن : ريداكتو .
ملت اسلي و گريفي به هم رسيدند ....
ــ كات !
رابستن : بله ؟
كارگردان : الآن كه وقت اين شكلك نيست .
رابستن : پس بايد چي مي زدم ؟
كارگردان : بايد اينو مي زدي :
رابستن: باشه ... باشه .
كارگردان : دوباره مي گيريم....حاضري ؟
رابستن : آره .
كارگردان : نور ، صدا ، حركت !
ملت اسلي و گريفي بهم رسيدند و جنگي خفنزي بينشون رخ داد.
ادامه دارد...




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵
#71

 آميكوس کروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۳ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۶ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
اين رول رو زدم تا همه بفهمين رول زدن يعني چه و اين بيشتر قابل توجه جاگسن با اون پست هاي چرت و پرته كه همه ش توش خودشو وارد داستان مي كنه هست . آقاي جاگسن ياد بگير و انقدر عقده اي نباش .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گريفندوري ها چوبشان را در آورده و تمام در و ديوار را نشانه گرفته بودند . تا اين كه چشمشان به آرشام ( فارامير ـ گوايهير ـ كوئيرل ـ مسعود پاترونوس ) افتاد و آه بلندي كشيدند .
هدويگ با افسون پنهاني دراكو بيهوش شد و به پشتروي تت افتاد و گرمپي صدا كرد . با افسون بليز هم منقل آرشام را منفجر كرد تا اين طور به نظر برسد كه آن باعث فرو ريختن ديوار شده است . اما درخشش افسون بليز را هري پاتر به صورت نصفه و نيمه مشاهده كرد و با گام هاي آهسته و با ترديد به سمت آرشام حركت كرد . ايگور : الآن حفره رو مي بينه ...يه كاري بكن .
بلا چوبش را تكان داد و بلافاصله حفره پرشد و قاليچه ي كوچك قرمز رنگي بر رويش افتاد . هري پاتر سرش را خاراند و شانه هايش را بالا انداخت و برگشت . مري تات داشت با آرشام صحبت مي كرد : آرشام تو اين جارو تركوندي ؟
آرشام به ديوار پشت سرش نگاهي انداخت و بعد به منقل خرد شده و كباب ها نگاه كرد و بادبزن را با سردرگمي تكان داد و گفت : من نمي دونم .
رون : بي خيال بچه ها . من مي گم برگرديم بخوابيم ، آرشام خواب گردي داشته و ديوارو هم منفجر كرده .
لاوندر : آره ولي اول بايد ببريمش پيش مك گونگال تا شايد طلسم شده باشه .
گريفندوري ها موافقت كردند و عجيب تر از آنكه همه از تالار خارج شدند و تنها كسي كه درون تالار ماند هدويگ بود كه با صداي بلندي خروپف مي كرد .
رودولف : عزيزم...مثثل اين كه رفتن...اين جارو درست كن بريم تالارشونو خراب كنيم .
بلا سري تكان دادو با يك حركت چوب دستي دهانه ي حفره را به حالت قبلي بازگرداند . سپس همه از آن بالا رفتند و آماده ي تخريب تالار گريفندور بودند و بايد اين كار را هرچه سريع تر انجام مي دادند . رابستن : جاگسن برو كنار هدويگ و هر موقع ديدي داره بيدار مي شه يه افسون بيهوشي ديگه بفرست طرفش .
جاگسن سرش را به نشانه ي موافقت تكان داد و كنار هدويگ رفت . دراكو : همه حاضر هستين ؟
زمزمه ي تائيد آميزي بند شد . دراكو : حالا !
ده ها طلسم با فرياد : ريداكتو ! به اين سو و آن سو رفت و تمامي تالار را منفجر كرد و در نهايت تنها چيزي كه از تالار باقي ماند جز خرده گچ هاي ديوار ، دسته هاي مبل و گچ بري روي شومينه چيز ديگري نبود .
ادامه دارد...



Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
#70

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
ايگور روي منقل نشسته بود . آرشام كنار منقل با يه بادبزن كباب ها رو باد مي زد ، چشماش سفيد شده بود ، آرشام گفت :
شام باحالي مي شه .
ايگور به آرشام نگاه كرد و گفت : اين چش شده ؟
بليز گفت : احتمالا شب گرديش كامل شده در اين صورت اون قاعدتا بايد به شكل خروس در بياد .
رابستن با تعجب پرسيد : ببينم اينو از كجا فهميدي ؟ بليز : از كتاب شايعه سازي خوندم
رودولف همچنان استفراغ مي كرد و هدويگ در خواب زمزمه هايي مي كرد كه تنها كلمه اي كه در آن قابل تشخيص بود شير موز بود . دراكو كه خود را از رودولف دور مي كرد گفت : نمي خواين شروع كنين ؟
بلا با سردرگمي پرسيد : چي رو ؟
دراكو با نعجب گفت : اصلا ما براي چي اين جا اومديم ؟
بلا گفت : اومديم به هدويگ شير موز بديم ديگه .
دراكو :
نور قرمز ي مي آد و بلا روي زمين مي افته . رودولف چنان سرش رو بلند كرد كه اندكي از استفراغ هايش روي صورت بلا پاشد ، او با وحشت گفت : بلا !
آراميس گفت : اون جاس !
و با دستش به توماس جانسون اشاره كرد ، توامس آماده شد تا فرياد بزند ولي دراكو روي او پريد ، توماس به پشت روي زمين افتاد و تقلا مي كرد تا هيكل دراكو را بلند كند دراكو با دست چپ دهانش را محكم گرفته و با دست راست چوبدستي را مقابل صورت توماس گرفته بود ، آرشام همچنان بادبزنش را بر بالاي كباب ها تكن مي داد و رودولف گريه مي كرد .
توماس دست دراكو را گاز گرفت و در جواب چوبدستي دراكو در چشمش فرو رفت ، دراكو از درد فرياد كوتاهي كشيد و از او فاصله گرفت و جادويي را با بي دقتي به سمتش فرستاد كه ديوار را منفجر كرد .
مورگان نا خود آ گاه گفت : آخ
بليز : لو رفتيم .
سپس دنبال بقيه ملت اسلي به جز رودولف و بلا براي كمك به دراكو رفتند و اين حركت باعث شد توماس هم مثل بلا بيهوش شود .
صداي گام هاي شتابزده اي از پله ها مي آمد . ايگور فرياد زد : از اين ور !
دراكو و خانم بلك بلا و رودولف را از روي زمين بلند و به دنبال ايگور به سوي حفره اي رفتند كه كورممد در آن بود ، ايگور طنابي را ظاهر كرد و ملت اسلي به سرعت بوسيله ي طناب درون خفره رفتند ، زماني كه همه به زور آن جا داخل شدند ، رابستن و بليز رونان و هوكي را هم با جادو داخل حفره كشاندند و درست هنگامي كه آرشام بادبزنش را با شور و شعف تكان مي داد و آواز مي خواند و موقعي كه هدويگ نعره زد : شيرموز هاي من كو ؟
گريفندوري به آن جا رسيدند و با ديوار فرو ريخته و آرشام در وسط تالار مواجه شدند .
ادامه دارد ....




Re: حفره شرارت !!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۵
#69

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
هدویگ از جاش بلند میشه.
ملت اسلی میفهمن که اون این همه مدت خواب بوده و هیچی نفهمیده.
هدویگ:استرجس جوون اون شیر موز با پیاز و نخود رو بده من بخورم تشنم شده.
دراکو به ارامی میگه:بچه ها چطوره یک مقدار سر کارش بذاریم!
ایگور:"موافقم!!!
دراکو با صدای نازکی:عزیزم هدویگ جان شیر موزمون تموم شده.
هدویگ:حالا چرا اینقدر صدات عوض شده؟نکنه شیر موز های منو خوردی؟
دراکو:آره هدویگ جوون!
هدویگ:مگه نمیدونی شیر موز های من مخصوص پرندگان هست و هر کسه دیگه ای بخوره 2 ماه سرما میخوره؟
ناگهان رودلف بالا میاره و شروع میکنه به اه ناله کردن.
ایگور:نکنه باز ...
رودلف:آره
بلیز:چقدر تو باهوشی
بلا:اره شوهرم خیلی باهوشه
ملت اسلی:
بلا:اهان فهمیدم چی شد!رودی جون چرا این کارو کردی؟
رودلف:خب گرسنم بود
هدویگ:این صدای کیه استر جون؟
دراکو:صدای ارشام هست عزیزم.تو نگران نباش الان برات درست میکنم فردا بخوری دوباره!
هدویگ: دستت درد نکنه،من رفتم بخوابم.
دراکو:کی گفت این احمق رو باخودمون بیاریم؟
بلا:چییییی؟به شوهر من فحش میدی؟خوبه من به انیتا فحش بدم؟
دراکو:حرف انیتا رو نزن که میزنم درب و داغونت میکنما
ایگور:ای خداااااااا!اون از رودلف،این از دراکو بلا،گیر چه آدم هایی افتادم.
هدگی:راستی بوی سوختنی هم میاد مواظب باش چیزی نسوزه!
بلیز:چی داره میسوزه؟
ایگور:من خیلی احساس گرما میکنم،بوی سوختنی هم از نزدیکی من میاد و ...
ناگهان خانم بلک فریاد میزنه:ایگور پاشو که رو اوتو نشستی تاحالا نفهمیدی
ایگور پا میشه ولی با یک چیز دیگه روبه رو میشه
... .
--------------
ادامه بدهید!


ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱۴ ۰:۴۲:۴۴

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.