یک روز کریچر آن یگانه جن سایت که خیلی خیلی برتر و سر تر از جن های دیگر بود به همین دلیل اجنه ی دیگر را قبول نداشت داشت در فروم قدم همی زد
ناگاه چشمش به تاپیکی ارزشی خورد نامش بس عجیب با خود اندیشید که الافی تا به کجا ؟ ارزشی بازی نهادینه شده است؟ دل خود را به این اراجیف خوش نموده و در میان یکدیگر به خود می بالند؟غافل از این که کریچر آن نامی و آن نامدار را چه باک از باد هوا( استعاره از سخنان پوچ مخالفان)
خواست بی توجه بگذرد شاید کودکان خوش باشند و نخواست ناجوان مردانه بازی اینده سازان این سایت را خراب کند( چه کنم اینها اگر 10 سال دیگر هم در سایت باشند به جایی نرسیده گل دختر مدیر خواهد شدندی ولی این عده ناظر تالاری قله ی رفیع موفقت آنها در این دنیا و آن دنیا است)
اما دید این کودکان قائده بازی ندانسته پای به میدان گذاشته حرمت ها را شکسته اند بیش از آن غفلت را جایز ندانسته به سوی آنان رفت تا رسم بازی به انها بیاموزد
ادی وسط تالار نشسته بود و سدی و کفی و کفیه دورش جمع شده بودند و ادی داشت براشون حرف میزد
ادی: من دیشب خواب دیدم زلزله اومده بعد من با یک نفر مشروع مشروع :bigkiss:
همه :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5241397cbb511.gif)
کفیه خم میشه جلو : بعدش چی شد ؟
کفی بلند میشه و یک چک میزنه تو گوش کفیه : برو تو اتاقت من خوشم نمی یاد زنم با مردای نامحرم حرف بزنه
کفیه : میترسم تا اونجا برم هوا تاریک شده
کفی: خوب ادی وسدی تو رو میرسونن
45دقیقه بعد
سدی و ادی به این حالت میرسن پیش ققی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d41105fcee.gif)
ققی: نگران شدم یک ساعته کجا رفتین؟
ادی : خوب رفته بودیم کفیه رو برسونیم دیگه یک کاری پیش اومد معطل شدیم
کفی : خوب مهم نیست بیا بقیه ی داستان رو بگو
و سه تایی میشینن و به حرفای ادی گوش میکنن
ساعت 3 نیمه شب
ادی : همین که اومدم برم جلو از خواب پریدم
سدی و ققی:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a50bb0ac.gif)
ادی: خدا کنه امشب بقیش رو ببینم
کفی با حال ولع : فردا یادت نره حتما برامون تعریف کنی
سدی: یعنی میشه ما هم یک روزی........
کفی: خوش به حال ادی که حداقل تو خواب یک فیضی میبره
هر سه با هزار امید و ارزو بلند میشن برن بخوابن که کریچر از در وارد میشه
کریچر در آستانه ی در بر میگرده و با عده ای که گویا تا اونجا همراهش اومده بودند صحبت میکنه
کریچر: پاتی , هرمی , جینی , الی خیلی خوش گذشت فردا ساعت 9 اجازتون رو از دامیل میگیرم بریم هاگزمید
هرمیون : همون جای همیشگی؟
کریچر: اره عزیزم
صدای ول وله و شادی افراد پشت در به گوش میرسه
کریچر: بای تا فردا
کریچر در رو میبنده و می اد از کنار اون سه نفر رد میشه
اون سه نفر:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5241366c9473c.gif)
کریچر : سلام بچه ها من صبح که داشتم میرفتم شما اینجا بودین الانم که برگشتم اینجایین که حتما باز داشتین در مورد خواباتون حرف میزدین اخه با این کارا می خواین به کجا برسین؟
سدی :نخیرم ما بیرون بودیم همین الان رسیدیم
کریچر: کجا رفته بودین؟
ادی: با اوریل و فلور و چو و لونا و رونا رفته بودیم بیرون
آوریل که از پله های خوابگاهشون پایین میاومد : دروغ گو من که امروز با شما هیچ جا نیومدم
کریچر: رونا و لونا هم با من بودن
ادی و سدی وکفی:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413871c9ea5.gif)
کریچر: اوریل تو هم که بیداری
اوریل : داشتم به حرفای اینا گوش میکردم wink:
کریچر : پس بیرون نرفته بودین؟
آوریل: نه فقط ادی و سدی یک تریپ با کفیه رفتن بیرون
کفی: کی؟
آوریل: همون موقع که تو دستشویی بودی
کفی :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a50bb0ac.gif)
داشتیم
ادی وسدی :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
کریچر: ادی و سدی و کفی با یک شب بخیر جمع رو خوشحال کنید اوریل تو هم این قدر به حرفای بی ناموسی اینا گوش نکن
کفی و ادی وسدی خوشحال و خندان به امید یک رویا ی شیرین به رختخواب میرن و اوریل هم با این که از گوش کردن به حرفای اونا لذت میبرد ولی به خودش قول داد تا دیگه به صحبتهای این سه بی ناموس گو گوش نده