هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸
#77

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲۳:۱۱:۵۶
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
گردانندگان سایت
پیام: 567
آفلاین
خلاصه:

جام آرزو ها مدت هاست که به چندتا از اعضای اسلیترین ماموريت داده ظرف سه روز كاري كنن كه هكتور دگورث گرنجر، دراكو مالفوي، بلاتريكس لسترنج، ريگولوس بلك و وينكي نتونن توي كوييديچ شركت كنن. اونا تصمیم می گیرن قبل مسابقه تو ليوانای این افراد نوقای تهوع آور بريزن و برای همینم با کلی ترفند اینکارو با وینکی شروع میکنن و روششون جواب میده و تصمیم می گیرن نقششونو روی بقیه تیم هم عملی کنن.

* * *


شاید دیگر برای عملی کردن نقشه کمی دیر شده بود.

-گفتم فقط سه روز نه سه سال! دیگه وقتتون تمومه. از الان برنامه اتفاقات فاجعه بار رو در پیش داریم. تو...بیا جلو میخوام مرگ فاجعه بارت رو رقم بزنم.
-نه تو رو مرلین! من بچه کوچیک داشتن میشم.

جام نگاهی مشکوک به رابستن و بچه اش انداخت.
-پس تو...آره خودت که ملاقه دستته.
-منم بچه کوچیک دارم! نگاه اونم هسته هلو مامان.

جام که انتظار دیدن کودکی همسن و سال بچه رابستن را داشت به محلی که مروپ اشاره می کرد نگاهی انداخت.
-اینکه همسن پدر جد منه که الان توی موزه لوور به عنوان عتیقه نگهداری میشه!
-الان به ما گفت عتیقه؟!
-نه جام مامان...بچمو غم روزگار شکسته کرده وگرنه سنی نداره که! اصلا همین دیروز بود براش جشن الفبا گرفتن.
-
-خب بچه ها برای والدین هیچ وقت بزرگ نمیشن گوجه کبابی مامان. مثلا یادته روزی که آش دندونیتو پختم؟ یا اون روزی که اولین گلاب به رو....
-یادمان آمد مادر...یادمان آمد! خیلی ممنون که یادآوری کردید!
-ولی عزیز مامان هیچ وقت یادم نمیره روزی رو که اولین بار پوشکتو خیس...
-مادر جان شما یک تنه برای نابود کردن ابهت ما کافی هستید.

مروپ که این حرفاها را در تعارض با ابهت دردانه اش نمی دید همچنان در حال تعریف خاطرات شیرین کودکی پسرش بود.
-راستی عزیز مامان بهت گفته بودم اولین پوشک زندگیتو هنوز نگه داشتم. ببین...
-نـــــه ما نمی خواهیم ببینیم.

حتی جام هم نمی خواست!
-خب خب خانم محترم ولش کنید اصلا...متقاعد شدم. اصلا یه ماموریت دیگه به اسلیترنی ها میدم. فقط از این تالار برین بیرون. اگر بازم این طرفا ببینمتون کاری میکنم یه بمب اتمی صاف بخوره وسط تالارتون بترکین...بیرون!

و اینگونه بود که ملت اسلیترینی بی خانمان شدند.

-یعنی الان کارتن خواب قلعه هاگوارتز هستن میشیم؟

برف می بارید و قلعه هاگوارتز در سرمای فلج کننده ای فرو رفته بود. اسلیترینی ها باید قبل از انجماد محلی را برای سکنی می یافتند.


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged


پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۸
#76

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۹ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
از سیرازو
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 265
آفلاین
سلینا تا حالا ارباب نبود و نمی دونست که باید چیکار کنه!
شروع کرد به فکر کردن...خیلی فکر کرد ولی به نتیجه نرسید.

-وینکی جن منتظر!
-من هیچ دستوری ندارم!

آیلین و سوروس از این موقعیت استفاده می کنن و در گوش سلینا یه چیزی می گن!

-دستور رو یافتم...وینکی اینو بخور.
-چشم ارباب...وینکی جن خورنده! وینکی جن خوب؟
-آره وینکی تو جن خوبی هستی!

وینکی با خوشحالی اولین دستور اربابش رو اجرا کرد و نوشیدنی رو یک نفس، تا آخرش خورد!

-وینکی جن تمام کننده ی دستور!

آیلین و سوروس منتظر بودن که ببینن نتیجه چی می شه...ولی هیچ نتیجه ای نیومد!

-ارباب، وینکی اجازه داره تا بره؟
-آره وینکی می تونی بری. هر موقع کارت داشتم صدات می کنم.
-چشم ارباب!

وینکی از جمع اونا جدا شد و رفت!

-وینکی جن دستشویی دار!

این نقشه عملی می شد!


تا همیشه، لرد ولدمورت، ارباب من هستن می شن!

تو قلب من جا داشتن میشه!


پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۷
#75

بانز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۳۸ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸
از زیر سایه ارباب
گروه:
مـاگـل
پیام: 539
آفلاین
وینکی به سلینا خیره میشه.

همه میدونن داره فکر میکنه...ولی خیره میمونه. میمونه و بازم میمونه.

دقایق میگذرن و خیرگی وینکی تموم نمیشه. تا این که صبر سوروس تموم میشه و با انگشت اشاره یه ضربه به وینکی میزنه.

وینکی یهو به خودش میاد.
-ها؟ چی شد؟ من به فکر فرو رفته بودم. چی گفته بودین؟

سوروس و آیلین که فکر میکردن نقشه شون گرفته، با دست روی پیشونی میکوبن.
-گفتیم این سلینا کراوچه. اربابت حساب میشه.

وینکی به سلینا خیره میشه.

سوروس و آیلین امیدوارن این دفعه خیرگی زود تموم بشه...ولی همون برنامه ی قبلی تکرار میشه.

بالاخره سوروس شونه های وینکی رو میگیره و میبره جلوی سلینا. در حالی که تکونش میده که دوباره به فکر فرو نره میگه:
-اینو ببین. کراوچه. اربابت! تو جنی...اینم ارباب.

چشمای وینکی پر از اشک میشه. یهو میپره و از گردن سلینا آویزون میشه.
-اربااااااااااااااب...من صاحب یک ارباب شدم. وینکی جن مرباب! ارباب دستور بدین. میدونین وینکی از کی هیچ دستوری اجرا نکرد؟ پیچ و مهره هاش شل شد. همین الان دستوری به وینکی بدین.


چهره و هویتم مال شما...از زیر سایه ی ارباب تکان نخواهم خورد!


پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ جمعه ۲۰ مهر ۱۳۹۷
#74

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
-عمرا...وینکی نخورد که نخورد! آدم اگه جن شد باید آدمیت خویش فراموش کرد؟ نباید کرد! جن هم وقتی آزاد شد نباید جنیت خود را فراموش کرد. البته وینکی اخراج شد...به خواست خودش آزاد که نشد. پس وینکی نخورد.

سوروس به فکر فرو رفت.
-این قبلا جن کی بود؟ کراوچ ها؟ الان بارتی اینجا نیست که...چیکار کنیم...چیکار کنیم...یافتم!

سوروس رفت و یقه سلینا مور را گرفت و کشان کشان به حضور وینکی آورد.
-وینکی...ببین من اینجا چی دارم!

وینکی سر تا پای سلینا را برانداز کرد.
-چی داری؟ ساحره ای کلاه دار و متعجب که عینکی گرد بر چشم داشت؟ این اصلا جالب نبود و هیچ معنایی برای وینکی نداشت.

سوروس سرش را به دو طرف تکان داد.
-نه دیگه...این سلیناست...سلینا کراوچ! عضو رسمی خانواده کراوچ...اربابان سابقت...




پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷
#73

بلو مون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
از من به شما!
گروه:
مـاگـل
پیام: 101
آفلاین
پس از فکر کردن های زیاد و کشیدن نقشه های فراوان، آب ریختن روی نقشه ها و نابود شدنشون، کشیدن دوباره ی نقشه و هنگ کردن ذهن و آسان کردن نقشه، بلاخره آیلین و سیوروس پشت در آشپز خانه، برای اجرای نقشه ایستادند.
آیلین نگاهی به سیوروس که بغلش استاده بود کرد و با چهره ای که لبخند شیطانی بر لب داشت، در آشپزخونه را با شدت باز کرد.
_وییییییییییینکیییییییی جووووووونم!

با این حرف آیلین، وینکی از روی صندلی ای که روی آن نشسته بود افتاد و تمام مهتویات دهانش_ گوجه، خیار، نون، موز، شکلات، آدامس و... _ همزبان روی زمین ریخت.
_ ندیدی وینکی غذا خورد؟ آیلین بد!

وینکی با عصبانیت از روی زمین بلند شد و غذا هایش را گرفت و زیر بغلش زد و راهی جای شد که آیلین نباشد.

آیلین با شتاب به سمتش آمد و جلویش ایستاد.
_کجا میری؟

وینکی در حالی که زیر بغلش پر غذا بود سرش را بالا گرفت و زول زد توی چشم های آیلین.
_جای بدون آیلین. آیلین رو اعصاب هست.
_خوب... باشه... برو!

وینکی سرش را پایین انداخت که برود. اما با لیوانی که روبه رویش قرار گرفت، دوباره به آیلین نگاه کرد.

_خوب، بیا اینم ببر بخور. انرژی بگیری.

_وینکی چیزی نخواهد. وینکی جن قانع، وینکی جن خوب.

آیلین اشاره به غذا هایی که زیر بغل وینکی بود کرد.
_اهوم. خیلی قانعی.
_
_با زبان خوش میگم، اینو بخور.
_

آیلین هر لحضه عصبانی تر و قرمز تر میشد.
_وینکی، میگم، این... رو... بخور. خیلی سریع.


ویرایش شده توسط سلینا مور در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۴ ۱۹:۳۶:۱۸
ویرایش شده توسط سلینا مور در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۴ ۱۹:۳۷:۴۶

دست به حباب هام نزنید. پاهم نزنید حتی. تصویر کوچک شده


پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶
#72

آستوریا گرینگرس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۴ چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۳۴ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
از زير سايه ى ارباب
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 240
آفلاین
خلاصه:
جام آرزوها، به سيوروس و آيلين ماموريت داده كاري كنن كه هكتور دگورث گرنجر، دراكو مالفوي، بلاتريكس لسترنج، ريگولوس بلك و وينكي نتونن توي كوييديچ شركت كنن. و به عنوان راهنمايي، دوپينگ كردن رو پيشنهاد كرد.
—————————————————————
-وينكي براي سيوروس و آيلين، نوشيدنيه خنك آورد. وينكي جنِ نوش خاورِ خوب؟!

سيوروس با ديدن وينكي خيلي ناگهاني به هوا پريد. در اثر باد حاصل از به هوا رفتن ردايش، وينكي و سيني دستش هم به هوا شوت شدند.

-سيوروس اسنيپ جن بد! سيوروس اسنيپ نوشيدني وينكي رو ريخت. سيوروس اسنيپ جن بي ملاحظه!

و با چشم غره، سيني و ليوان هايش را زير بغلش زد و دور شد.

-فهميدم چيكار كنيم. دومينگه، دولينگه چيه؟...اونو ول كن! فردا، قبل مسابقه تو ليوان نوشيدنيشون از اون نوقاهاى تهوع آور پودر ميكنيم و ميريزيم. اينام حالشون بد ميشه و نميتونن مسابقه بدن. و اگه تو مسابقه ى فردا شركت نكنيم، حذف ميشيم و تموم ميشه ميره!

آيلين كمي فكر كرد.
-هوووم! فكر بدي نيست...فقط به نظر من امشبم امتحان كنيم ببينيم نتيجه ميده يا نه! فقط خيلي بايد مراقب باشيم كه حتما خودشون بخورن و ليوان ها جا به جا نشه!



پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵
#71

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۳ چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶
از کاخ مالفوی ها
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 52
آفلاین
-خیله خب. اصلا یه چیزی(سوروس)

-چه چیزی؟(آیلین)

-من میگم چرا حتما باس از معجون دوتینک چمیدونه دوپینگ استفاده کنیم؟

-چون به نظرم این راحت ترین راهه.

-خب با انتخاب راحت ترین راه فقط وقتمون رو نابود می کنیم.

-حرفتو بزن ببینم چی می گی زرزروس

-چیییییییییی؟ بعد از این همه سال؟

-همیشه

-این دیالوگ منو دامبلدور نبود؟ تو از کجا فهمیدی؟

-بی خیال تو فرعی نپیچ دیگه داداش برو سر اصل مطلب.

-آها. اوکی . کجا بودیم؟ فهمیدم. به نظرم اول باس از کوچیک ترین فرد تیم شروع کنیم و براش یه نقشه بکشیم .

-امممم. فک کنم کوچیک ترینشون دراکو هس. فقط من از باباش می ترسم . بلا ملا سرش بیاد پوست دو تامونو به اتفاق هم میککنه.

-نه بابا نترس. چیزیش نمیشه . حالا باس فک کنیم ببینیم چه بلایی سر این پسر مغرور ولی باحال اسلیترینی بیاریم.

تق تق تق. صدای پله های سالون بود.

(سوروس و آیلین همزمان)

-ینی کی میتونه باشه؟


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...


شرارت ماسک های زیادی رو میزنه.
اما هیچ کدومش بدتر از تقوا نیست.


پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵
#70

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶
از کاخ مالفوی ها
گروه:
مـاگـل
پیام: 54
آفلاین
سیوروس و آیلین در تالار اسلیترین روی کاناپه راحتی نشسته بودند

- سیریوس ، من منظور لرد رو نفهمیدم. ما چه جوری باید معجون نیروزا جور کنیم؟

فک می کنی من فهمیدم؟ این دستور جام لرد رو خیلی بهم ریخته معلوم بود خودشم نفهمید چی گفت.

- همه اینا ولش . به نظرت لرد واقعا مشنگ زاده ست؟

نمی دونم ولی این قضیه کلا مشکوکه. به نظرت بریم یه سری به تاریخچه هاگوارتز بندازیم تا بهفهمیم؟من که......

ناگهان سایه بلندی توجه آنها را به خود جلب کرد. لرد سیاه باغضب از پله خواب گاه پایین آمد

- مگه به شما ها نگفتم برید دنبال معجون چرا اینجا نشستین؟ نکنه دارین درباره اصل و نسب من حرف می زنید؟

- لرد گرامی الهی من برای شما تیکه تیکه بشم. شما نباید اعصاب خودتون رو خرد کنید برای سر خوشگل و مبارکتون بده. تازه چشمای آبی خوشرنگ تون هم دید قوی ش رو از دست می ده. ما که نمی خوایم.......

- بسه برید دنبال معجون زود باشید. جام منتظره هر چه زود تر باید معجون رو به دست بیارید وگرنه مرگ بدی در انتظار همه مونه.

سرور عزیز مگه شما جان پیچ ندارید؟ پس چه طور جام شما رو نابود می کنه؟

- نمی دونم به هرحال باید دستور جام انجام. شما هم به جای پرسیدن این سوال های بی جا کاری که جام بهتون محول کرده انجام بدید.

باشه سرور گرامی فقط شما بگید از چه عصاره ای باید استفاده کنیم؟

- نمی دونم. اگه می دونستم هم به شما نمی گفتم. لرد سیاه لبخند شیطانی می زند و به طرف خوابگاه می رود و سیوروس و آیلین را با سکوت مرگ بار تنها می گذارد.

یعنی باید چی کار کنیم؟

نمی دونم.



پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱:۴۶ سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵
#69

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
هکتور دگورث گرنجر، ریگولوس بلک، دراکو مالفوی، وینکی، بلاتریکس لسترنج، پاتیل و حتی اون فندک!

اخطار جام واضح بود. باید بلایی سر این افراد می آوردند. ولی مشکلی در میان بود.

-دوپینگ جادوی جدیده؟ من اصلا نشنیدم.
-یعنی کاربردش چیه؟ فلجشون می کنه؟ از کمر نصفشون می کنه؟ سنگینشون می کنه که نتونن پرواز کنن؟
-شاید تاثیر روانی می ذاره. از کوییدیچ متنفرشون می کنه.

اصولا در اسلیترین مشنگ زاده زیاد پیدا نمی شود. ولی همان کمش هم کافی بود.
-دوپینگ یعنی بهشون معجون های نیروزا بدهید که شرکتشان در مسابقه خلاف مقررات محسوب شود!

لرد سیاه این جمله را به آرامی گفت. انتظار داشت کسی متوجه حضورش نشود. ولی اسلیترینی های موقعیت نشناس، برگشته و به چهره اش زل زدند!
-ارباب؟ شما مشنگ زاده هستین؟

-کروشیو بزنیم؟ این چه سوال بی ادبانه ای بود؟
-اون بالا نوشته "اصولا در اسلیترین مشنگ زاده زیاد پیدا نمی شود"...الان که پیدا شد یعنی شما هستین؟

لرد سیاه چشم غره ای به مرگخوار اسلیترینی مذکور که ول کن قضیه نبود، رفت.
-ما فقط روشنگری نمودیم. حالا برین دنبال معجونی بگردین که نیروزا باشه که بتونین به خورد اینا بدین. از هکتورم که نمی تونین کمک بگیرین. چون خودش جزو قربانی هاست.




پاسخ به: جام آرزوها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵
#68

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶:۲۹ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 956
آفلاین
توضیح در مورد جام آرزو ها:
جام آرزو ها جامیه که به اعضای تالار اسلیترین ماموریت هایی میده که اگر در مهلت تعیین شده توسط جام انجام نشن به شکل بسیار فجیعی کشته میشن.
-----------
خلاصه:
ملت اسلیترین آخرین ماموریت جام رو به پایان رسوندن و حالا باید برای اطلاع دادن این موضوع به سراغ جام برن.

---------
پایان سوژه قبلی و آغاز سوژه جدید:

در حالی که لینی داشت جیغ و داد میکرد که حاضر نیست برای صحبت با جام بره، در تالار باز میشه و زلزله ای چند ریشتری با همراهانش در حالی که هر کدوم با صدای بلندی سر اون یکی جیغ و داد میکرد وارد میشن.

- همش زیر سر توئه ریگولوس ، حالا چجوری به بلا بگیم جاروش رفت تو دفتر دامبلدور؟
- درسته که من یه ریگولوسم ولی من جستجوگرم فقط دنبال اسنیچ بودم
- به هر حال تقصر توئه!
- اگه اون پاتیل مزخرف خنگت اون بلاجرو نمیزد سمت من، منم هول نمیشدم بزنم پس کله ی فندک که اونم بخوره به جاروی بلا که بعدش دم جاروی بلا آتیش بگیره و از ترسش بلا رو بندازه تو بغل دراکو که با هم سقوط کنن پایین و خودشم بره پیش دامبلدور که از ما شکایت کنه.
- به پاتیل من گفتی خنگ؟
- بهتره همتون ساکت بشید تا رگباری کروشیو نزدم بهتون!
- اصلا من میرم به مادر بزرگم میگم همتونو بلاک کنه!
- تو هرگز نتونست یه جن خوب رو تهدید کرد.

برای مدتی در حدود چند ثانیه جماعت در حال دعوا به یکدیگر نگاهی کردند و از نگاه های یکدیگر به این نتیجه رسیدند که با این دعوا ها نمیتوانند با یکدیگر کنار بیایند بنابراین در چشم بر هم زدنی پنج عضو تالار به همراه پاتیل و فنک به توده ای از گرد و خاک تبدیل شدند که در حال زدن یکدیگر بودند و در اثر حرکت و جیغ و دادشان دیوار های تالار به شکل خطرناکی به لرزه در آمده بود.

ملتی که کمی پیش از این درگیر انتخاب افرادی برای رفتن نزد جام بودند چنان مبهوت اتفاقی شدند که پیش رویشان در حال وقوع بود، که متوجه نشدند لینی وارنر از این فرصت استفاده کرد و با استفاده از منوی مدیریت به سرعت به ریونکلا تغییر گروه داد و خودش را نجات داد.

ساعتی بعد- تالار اسلیترین

بلاخره ملت اسلیترینی موفق شده بودند اعضای تیم کوییدیچ را از هم جدا کنند و هر کدام را در گوشه ای از تالار ببندند تا مبادا دستشان به یکدیگر برسد و حالا دوباره مشغول یافتن افراد مناسبی برای رفتن به سراغ جام بودند.
- سیوروس کار خودته پاشو برو به جام بگو، آیلین هم باهات میاد. کیا رفتن این دو نفر موافقن!

دست همه اعضای تالار به جز سیوروس و آیلین بالا بود. حتی به گفته برخی شاهدان دست آبی لینی وارنر هم به شکل بالا دیده شد.
بنابراین سیوروس و آیلین به ناچار نزد جام رفتند.

دقایقی بعد- مقابل کمد لباس خالی- نزد جام آرزو ها

سیوروس و آیلین نگاهی به هم کردند و آیلین با تکا سر آمادگی خودش را اعلام کرد. سیوروس هم آب دهانش را قورت داد و در کمد را باز کرد. هنوز فرصت نکرده بودند حرفی بزند که دوباره صدای داد و هوار و دعوا و کتک کاری اعضای تیم کوییدیچ دوباره به هوا بلند شد.

آیلین آهی کشید و به سمت جام چرخید و دهانش را باز کرد تا بگوبد که ماموریتشان را با موفقیت به انجام رسانده اند.

- از سر و صدا متنفرم، از کوییدیچ متنفرم، ماموریت جدیدتون اینه که یه بلایی سر اینا بیارید. نباید بتونن تو مسابقه شرکت کنن. هر بلایی که باشه. فقط باید دیگه نتونن تو مسابقات شرکت کنن.
آیلین و سیوروس مبهوت شده بودند، منظور جام از "این ها" را نمیفهمیدند!
- چقدر شماها خنگین! هکتور دگورث گرنجر، ریگولوس بلک، دراکو مالفوی، وینکی، بلاتریکس لسترنج، اون پاتیل و حتی اون فندک! من با همشون مشکل دارم. با همشون مشکل دارم!
- اما آخه چه بلایی سرشون بیاریم که نتونن شرکت کنن؟
- میتونید با دوپینگی کردنشون شروع کنید! فقط یه کاری بکنید وگرنه اتفاق های فاجعه باری براتون رخ میده. فقط هم سه روز مهلت دارید!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.