هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شیطنت های گریفیندوری
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
#63

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۱ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 224
آفلاین
تالار راونکلاو

هری با چشمان نیمه باز به چو که سراسیمه به دنبال گربه حنایی رنگ بود، نگاه کرد. کمی سرش را تکان داد تا هوشیار شود، که ناگهان چک دیگری او را به خودش آورد.

- پسره ی لوس تو چرا بیهوش نشدی؟

پسر برگزیده چشم با چشمان اشک آلود به دوست قدیمی اش نگریست، رون نیز دلش برای او سوخت و نویسنده نامزد دریافت هندی ترین رول سایت شد. چو همچنان با جارو به دنبال گربه بود که زیر میز به سوی در رفته بود. هری به رون که کنار او ایستاد بود، گفت:
- رون، من میدونم تو نمیتونی اینکارو بکنی! تودوست منی! یادت نیست با هم بید کتک زنو ترکوندیم؟
- نه.
- یادت نیست با هم جان پیچ های ولدکو ترکوندیم؟
- نه.

در آن سوی تالار چو ناگهان دست از تعقیب گربه برداشت و دست به کمر ایستاد و ابرویش را بالا انداخت و با همان قیافه به هری نگاه کرد. پاتر جوان لبخند ملیحی به چو زد. ناگهان چانگ مثل بمبی که منفجر شده باشد گفت:
- شما دو تا که همه چیو زدین ترکوندین! چرا اینارو به من نگفته بودین؟
- خب چون نمیخواستم درگیر این مسائل پیش پا افتاده کنمت.

چند دقیقه بعد.

شترق! بوم! شترق! بوم! ( افکت اردنگی زدن به هری و رون و زمین خوردن آن ها. )

- برید دم خونه خودتون بازی کنید! حالا که اینجوریه منم گربه رو بهت نمیدم، باید بعدا بیای معذرت بخوای!

با این حرف، چو در تالار راونکلاو را با صدای مهیبی بست! رون و هری به یکدیگر نگاه کردند، هر دو به یک چیز فکر کردند، حالا چطوری وارد تالار راون بشوند؟



به یاد گیدیون پریوت!

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های گریفیندوری
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
#62

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1513 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بدنبال این حرف سیریوس، هاگرید، آرسینوس و هرمیون پشت دیواری میروند و جیمز ناگهان با لگد درب دفتر اسنیپ را باز میکند! به موجب این کار اسنیپ چندین طلسم به سمت جیمز پرتاب میکند که البته همه ی آنها خطا رفتند و اسنیپ نعره زد:
- صبر کنید بگیرمتون! بهتون میگم! پوستتون رو میکنم! تو پاتیل میجوشونمتون.

با شنیدن داد و بیداد اسنیپ، جیمز و سیریوس با تمام سرعت شروع به دویدن کردند، با توجه به این نکته که اسنیپ به دنبال آنها می آید.

به محض اینکه اسنیپ از آنها دور شد هاگرید گفت:
- من اینجا مراقبت میکنم! آرسی، سریع بپر برو برگه هارو بذار سرجاشون.

آرسینوس سرش را با تاسف تکانی داد و گفت:
- ولی ای کاش یه کپی ازشون نگه میداشتیم.

پس از اینکه آرسی این حرف را زد هرمیون پس گردنی محکمی به او زد و غرید:
- سریع اون برگه های لعنتی رو بذار تو دفتر! اگه اسنیپ برگرده مطمئنا ده هزار امتیاز ازمون کم میکنه. :vay:

آرسینوس میخواست وارد دفتر شود که ناگهان با چهره ی خشمگین پروفسور مک گونگال روبه رو شد!

هاگرید که چهره اش از ترس سفید شده بود سریع گفت:
- اممم... پروفسور! من گم شده بودم، با اجازتون برگردم راهمو پیدا کنم.
هرمیون که مشخصا چهره اش گناه کار بود گفت:
- من اومده بودم از پروفسور اسنیپ سوال بپرسم! اما ظاهرا اینجا نیستن! با اجازه من برگردم خوابگاه.

پس از این حرف ها هرمیون و هاگرید با تمام سرعت از جلوی چشمان مک گونگال غیب شدند و مک گونگال رو به آرسینوس نعره زد:
- دویست امتیاز از گریفیندور کم میکنم آقای جیگر! این موقع دقیقا با پروفسور اسنیپ چیکار داشتید؟

آرسینوس که فهمید جیگر بودنش هم چندان کمکش نمیکنه سریع گفت:
- اممم... هیچی پروفسور میخواستم یه چند تا برگه ی دستور العمل معجون بهشون بدم! با اجازتون برم بعدا برمیگردم.

پس لذا برای اینکه سوژه به این زودی تموم نشه آرسینوس هم با سرعت نور از مقابل مک گونگال فرار کرد و به تالار گریف برگشت.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ ۱۴:۰۹:۲۸
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ ۱۴:۱۱:۰۴
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ ۲۰:۱۴:۳۸


پاسخ به: شیطنت های گریفیندوری
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
#61

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
مـاگـل
پیام: 976
آفلاین

تالار راون


رون و هری جلوی در ورودی تالار ریون ایستاده بودند. هری که اینه ی کوچیک جینی رو کش رفته بود ، در حال درست کردن موهایش بود.

رون: « داری چیکار می کنی هری؟ »

هری: « خب دارم یکمی به خودم می رسم! »

رون در همین هنگام با یک حرکت اکروباتیک روی هری پرید و او را نقش بر زمین کرد بعد یقه اش را گرفت و با عصبانیت داد زد: « ببین پسره ی لوس! اگه بخوایی قلب خواهر منو بشکنی ، استخون هاتو می شکنم! »

در همین هنگام چو از تالار ریون خارج شد و با دیدن هری نقس بر زمین شده ، کنار هری رفت با صدایی ناز و عشوه ای گفت: « عزیزم؟! چت شده؟ »

هری نیز گفت: « چو ... چو من همیشه به یادت خواهم بود ... تو برو به فکر من نباش! ... تو باید زندگی کنی .... تو صاحب چند تا بچه میشی در آینده .... تو باید زندگی کنی! »

رون در این هنگام مشتی محکم بر صورت هری خوابوند تا هری این صحنه تایتانیک رو دوباره بازسازی نکنه! هری بیهوش شد و رون رو به چو کرد و گفت: « برو گربه ی هرمیون رو بیار وگرنه تو و هری با دیگه از طبقه ی هفتم می ندازم پایین و و اسه خواهرم هم یه دوست پسر جدید پیدا می کنم! دٍ زود باش .... »

و چو با سرعت زیاد به تالار ریون برگشت تا گربه هرمیون رو بیاره!


دفتر اسنیپ



سیریوس گفت: « خب بچه ها ... من الان میرم اسنیپ رو صدا می کنم تا بیاد بیرون بعد که ما خب حواسشو پرت کردیم ، شما برین تو »


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۰:۳۹ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
#60

اسلیترین

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۸:۴۵:۲۳
از تالار اسرار
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
اسلیترین
پیام: 279
آفلاین
خلاصه :

سیریوس و آرسینوس برگه های امتحانی معجون سازی رو از دفتر اسنیپ دزدیدن ، بقیه که میدونن اسنیپ متوجه این قضیه میشه سعی میکنن یه نقشه بریزن تا قبل از اینکه اسنیپ بفهمه ، برگه ها رو برگردونن به دفتر اسنیپ . در اولین تلاش ، گربه هرمیون از دستش فرار میکنه و وارد تالار راونکلاو میشه تا مشکلات گریفیندوری ها از قبل هم بیشتر بشه.

---
هرمیون رنگش سفید میشه ، شروع میکنه به لرزیدن و تعادلش رو از دست میده و رو اولین مبل تالار میفته. رون بهش با سرعت نزدیک میشه و دستاش رو میگیره و میگه :
-هرمیون چت شد یه دفعه ؟ حالت خوبه ؟

هرمیون رنگش از سفید سریع به قرمز تبدیل میشه به سرعت از سر جاش بلند میشه و با صدای بلندی داد میزنه :
-حالم خوبه ؟ به نظرت میاد که حالم خوب باشه ؟ اصلا به قیافه من میخوره حالم خوب باشه ؟ یعنی اصلا تو یه درصد ممکنه فک کنی حالم خوبه ؟ :vay:

جیمز و سیریوس که این صحنه عصبی شدن هرمیون رو میبینن به سرعت خودشون رو به پشت مبل ها میرسونن تا اونجا قایم شن.هرمیون میره به سمتشون و یقه سیریوس رو میگیره و بلندش میکنه میاره وسط اتاق.
-همه اینا تقصیر توئه ، حالا اسنیپ میفهمه هممون رو رد میکنه . من تاحالا امتحانی رو نیفتادم ، حالا به خاطر حماقت های تو هممون رد میشیم. :vay:

هرمیون که دوباره به فکر افتادن میفته ، رنگش سفید میشه و دقیقا به صورت قبلی روی مبل میفته و رون نزدیکش میشه و همون دیالوگ های قبلی رو رد و بدل میکنن. این وسط گیدیون که به نظر از همه با آرامش تر میرسید ، همه رو آروم کرد و دعوتشون کرد که به صورت دایره ای دور هم جمع بشن و نقشش رو با صدای آرومی گفت :
-خیلی راحت میتونیم این مشکلات رو حل کنیم. اولا که هری و رون رو میفرستیم برن راونکلاو و اونجا با چو چانگ حرف بزنن و گربه هرمیون رو پس بگیرن که به این بهونه ازمون امتیاز کم نشه.
جینی:

گیدیون نگاهی به جینی میندازه ، آرامش خودش رو حفظ میکنه و ادامه میده:
-جینی تنها راهمون همینه ، نگران نباش مطمئنم که هری رابطه ای با چو برقرار نمیکنه.
هری:

گیدیون با حرکت دست ، هری و رون رو میفرسته که به طرف تالار راونکلاو برن و نقشه رو شروع کنن. به محض اینکه هری و رون از تالار خارج میشن ، گیدیون ادامه میده :
-در مرحله دوم ، هرمیون ، هاگرید و آرسینوس جیگرطلا میرن دفتر اسنیپ تا برگه ها و بذارن سر جاش. چون اگر گیر بیفتن ، هرمیون میتونه بگه که سوال درسی داشته ، هاگرید میتونه بگه تو هاگوارتز گم شده ، آرسینوس هم اینقد جیگر هست که کسی کاری بهش نداشته باشه.

هرمیون و هاگرید و آرسینوس که به نظرشون نقشه منطقی میرسید ، برگه های امتحانی رو از دست سیریوس میگیرن و به سرعت از تالار خارج میشن. گیدیون دوباره ادامه میده:
-از اون طرف ، جیمز و سیریوس میرن پیش اسنیپ و با مسخره بازی ها و اذیت کردنش ، معطلش میکنن که برای اون سه نفر قبلی وقت بخرن تا بتونن برگه ها رو قشنگ سر جاش بذارن.
سیریوس و جیمز : ایول برنامه ردیفیه ، حالا باید یه راه پیدا کنیم که اسنیپ رو به شدت اذیت کنیم.

گیدیون نگاهی به اون دو تا میندازه و سیریوس و جیمز در حالی که مدام نقشه های مختلف میریختن از تالار خارج میشن. بقیه اعضای گریفیندور هم با امیدوار به موفقیت نقشه در تالار میمونن تا به ادامه درس خوندنشون برسن.


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۲:۵۸:۰۰

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

بخشی از خاطرات سالازار اسلیترین : تاریکی که زنده ماند!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳
#59

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 533
آفلاین
- معو.

گربه ی هرمیون قبل از آنکه هری و جیمز بتوانند کاری بکنند بسته رو با دندانش گرفت و با سرعت به سمت تابلوی بانوی چاق حرکت کرد. همه ی گریفیندوری ها با سرعت دنبال گربه میکنند اما او با سرعت از تابلوی باز عبور کرد و وارد راه پله ها شد.

- بگیریـــ ...

قبل از آنکه جیمز سیریوس بتواند جیغ بزند هرمیون دستش را روی دهان جیمز گذاشت و به افرادی که درون تابلو ها خواب بودند اشاره کرد.

- میخواین همه بفهمن؟ آهسته و پیوسته برین دنبالش.

ملت گریفیندوری به فرماندهی آرسینوس، در حالی که آهسته و پیوسته و روی پنجه پا راه میرفتند، به گربه نگاه کردند. وی درحالی که بسته سوالات را در دندان داشت به سرعت از راه پله ها پایین رفت و راه برج راونکلاو را در پیش گرفت.

- بدو داره فرار میکنه.

سیریوس با این حرف ضربه ای به شانه شاخدار ( جیمز بزرگ ) زد. جیمز با درماندگی شانه ای بالا انداخت و به هرمیون اشاره کرد. بلک آهی کشید و ناگهان به سرعت به سمت گربه دوید. همه ی گریفی ها با تعجب به او نگاه میکردند که روی پنجه میدوید.

- کجا میری سیریش؟
- یه بوق دارم قلقلیه...
- هرمیون کو؟
- تو به هرمیون چیکار داری؟ جفت پا بیام تو حلقت؟
- اینجا چه خبره؟

همه ی سر ها به سوی منبع صدا برگشت، سیوروس اسنیپ با چهره ی خالی از احساس نگاهی به بقیه گریفی ها انداخت. در حالی که وانمود میکرد فکر میکند گفت:
- من اشتباه میکنم یا شما الان باید تو خوابگاهتون باشین؟ 50 امتیاز از گریفیندور کم میشه. اگه تا دو دقیقه ی دیگه خوابگاه نباشین 100 امتیاز کم میشه.

با این حرف، ملت به سرعت به سوی تابلو بانوی چاق دویدند و عده ای زیر پا جان به جان آفرین تسلیم کردند که این از خود گذشتی آن ها همواره در یاد ها زنده باقی ماند. بالاخره همه نفس نفس زنان داخل تالار شدند. بعد از آنکه چند ثانیه ای گذشت، آرسینوس گفت:
- حالا چیکار کنیم؟ اسنیپ که اینجاس ... گربه هم که رفت تو تالار رانکلاو... حالا چیکار کنیم؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
#58

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1513 | خلاصه ها: 1
آفلاین
گریفندوری ها تلاششون رو میکنن تا جا رو برای هاگرید باز کنن که خودش به تنهایی جای 3 نفر رو میگیره و البته موفق نمیشن و هاگرید ناچار میشه پشت جمعیت وایسه و به صحبت های بقیه گوش کنه.

هرمیون که همچنان خشم در چهرش موج میزنه در حالی که به سیریوس و آرسینوس که هنوز درحال خندیدن هستن چشم غره میره و میگه:
- الان ساعت یازدهه یکی از ما باید این زحمت رو بکشه و این برگه هارو ببره بذاره تو دفتر اسنیپ چون همونطور که میدونید اسنیپ همیشه بعد از ناهار میره و دفترشو چک میکنه و اول از همه هم به گروه ما شک میکنه!

فرد که داشت با جدیت(!) به هرمیون گوش میداد گفت:
- خیلی خوب اما ما که نمیتونیم بذاریم این فرصت به دست اومده از دستمون بره! باید حتما یه نمونه از سوالا رو پیش خودمون داشته باشیم که حداقل یه بار تو زندگیمون معجون سازی رو با نمره ی خوب قبول بشیم.

همه ی گریفی ها:

هرمیون:
- نه! این کار خلاف قوانینه! مطمئنم گیر میفتیم و مجازات میشیم.

هری که لابلای جمعیت گیر افتاده بود به سختی خودشو جلو میکشه و میگه:
- هرمیون خواهشا این دفعه اذیت نکن، بذار کارمون رو درست انجام بدیم.

هرمیون:
- پس من تو کار شما همکاری نمیکنم! خودتون هرکاری میخواید بکنید.

بلافاصله جرج سیریوس نگاه دیگه ای به بسته میکنه و تلاششو میکنه تا بدون آسیب زدن به کاغذ پوستی روی بسته اون رو باز کنه و فقط یکی از برگه هارو در بیاره تا از روش کپی بزنند.

پس از دو دقیقه:

- چی شد پس؟

- باو خوب باز نمیشه چیکار کنم؟ معلوم نیست اون اسنیپ بوقی چیکار کرده بسته رو!

- خوب معلومه دیگه با طلسم قفلش کرده!

جیمز نگاهی به گریفندوری ها میندازه و سری تکون میده و چوبدستیشو میگیره به سمت بسته و میگه:
- آلوهومورا!

بلافاصله قسمت بالای بسته با صدای پق کوچکی باز میشه.

ملت گریفی: :hyp:

جیمز:
- خوب پس منتظر چی هستید؟ برگه هارو در بیارید کپی کنید دیگه!

پس هری سریعا یک برگه بیرون کشید که ناگهان....


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۹ ۱۸:۵۲:۳۱


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۱۸:۱۹ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
#57

اسلیترین

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۸:۴۵:۲۳
از تالار اسرار
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
اسلیترین
پیام: 279
آفلاین
سوژه جدید :

سر و صدای زیادی تالار خصوصی گریفیندور رو گرفته بود. هر کسی به طرفی میرفت ، با کسی کلمه ای حرف میزد ، کتابی بر میداشت و یه گوشه ای میرفت کمی میخوند و دوباره با ناراحتی و سردرگمی پیش دختری که بغل شومینه نشسته بود میرفت ، چند دقیقه ای در مورد کتابی که دستش بود سوال های میپرسید و دوباره با ناراحتی و سردرگمی بیشتر به گوشه خودش بر میگشت.

-هرمیون ، هاگرید اومده گوشه منو گرفته داره با اژدها ها و چند تا حیوون خطرناک دیگه بازی میکنه. :vay:
-اشکال نداره تو برو یه گوشه دیگه پیدا کن اینقد من رو درگیر نکن. فصل امتحاناس ، بقیه مشکلات بزرگتر از اینا دارن ، تو به گوشت فک میکنی جیمز ؟
-خب چیکار کنم من سال ها قبل شما هاگوارتز رو تموم کردم و تازه یا بارم تجربه کشته شدن دارم. من امتحان اینا ندارم دیگه مثل شما ها.
-به من ربطی نداره ، مدیر گروه که نیستم من. تازه شوهرم هم مدیر گروه نیست دیگه از وقتی منوی مدیریت تصمیم گرفته مدیریت گروه رو از رون بگیره بده به گیدیون. اگر سوالی نداری برو اینقد وقت منو تلف نکن.
-چرا اتفاقا یه سوال دارم ، اگر لیلی میدونست که میتونه با قدرت عشق از هری مراقبت کنه ، چرا نیومد که همون کار رو با من بکنه که از همون اول هم من نجات پیدا کنم ، هم بچش بی پدر مادر نشه هم لرد سریعتر از بین بره ؟ من از اول هم میدونستم لیلی اسنیپ رو بیشتر از من دوست داشت ، اصلا از کجا معلوم هری پسر من باشه ؟

هرمیون نگاهی جدی به جیمز انداخت ، جیمز از ترس رفت و پشت مبل های تالار گم و گور شد. در همین بین بود که سیریوس و آرسینوس جیگرطلا به سرعت وارد تالار شدن و با خوشحالی به طرف هرمیون رفتن تا بسته کاغذی که دستشون بود رو بهش تحویل بدن.

-این چیه ؟
-این برگه های امتحانی معجون سازیه که از اتاق اسنیپ کش رفتیم هرمیون . دیگه نیاز نیست کسی درس بخونه ، همه قبول میشیم.

سیریوس و آرسینوس به نشانه موفقیت به همدیگه نگاه کردن و بعد نگاهی به هرمیون انداختن که با عصبانیت و نگرانی بهشون خیره شده بود و از قرمزی زیاد نزدیک بود منفجر بشه.

-شما احمقا چه فکری کردید با خودتون ؟ چرا اصل برگه ها رو آوردید تو تالار ؟ خب الان اسنیپ میفهمه این برگه ها نیست میاد اینجا میفهمه ما دزدیمشون و هممون رو رد میکنه و 2000 امتیاز از گروهمون کم میکنه.

به این ترتیب بود که هرمیون همه گریفیندوری ها رو از تمام گوشه ها دور خودش جمع کرد تا نقشه ای برای برگردوندن برگه های امتحانی قبل از اینکه اسنیپ بفهمه بکشن.


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

بخشی از خاطرات سالازار اسلیترین : تاریکی که زنده ماند!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۸:۵۸ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#56

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
سوژه ی جدید!

جو هاگوارتز بشدت در میان بچه های گریفیندور موج می زد. همه یا سر کلاس بودند و یا در کارگاه هاگوارتز سخت درس می خواندند. تقریبا اواخر ترم، تمامی بچه ها در کارگاه جمع بودند.

گرمای تابستان آزار دهنده بود و مخ همه بصورت پیش فرض روی هنگ تنظیم شده بود. گودریک برگه هایی با عنوان «تمرین اضافه» را بین همه قسمت کرده بود و همه سخت مشغول کار روی آن ها بودند.

این میان گاه گاه رون با شعارهای انقلابی اش روحیه ی ملت را تقویت می کرد و الستور هم که مثل همیشه با تکیه کلام «هشیاری مداوم»ـش روی مخ ها رژه می رفت. تنها بیل بود که یک گوشه نشسته بود و بی توجه به بقیه تند و تند با تبلت جادویی اش برای همه پیام شخصی های خفن می فرستاد!

- کجا پاورچین پاورچین داری میری؟ می خوای از زیرکار دربری آره؟

دختری که گودریک اورا مورد خطاب قرارداده بود تنها به یک چشم غره اکتفا کرد و همچنان بی صدا بسمت در خروج به راهش ادامه داد.

گودریک که گویا بشدت تحت تاثیر چشم غره ی او قرار گرفته بود گفت:

- نگفتی کجا میری جیگر!

«جیگر» باز هم چیزی نگفت. ملت هم که آنقدر سرگرم کارهای خود بودند به او توجهی نداشتند.

- خوشگله چرا جواب نمیدی؟ می خوای شماره مو بدم بعدا زنگ بزنی جوابمو بدی؟ ( )

دخترک که نمی خواست لو برود درحالی که داشت از کارگاه خارج می شد گفت:

- بیشین بینیم باو پیری!

و تنها کسی که به این حرف او واکنش نشان داد کسی نبود جز؛

- این صدای زنم بود، همسر عزیم، فلور!

ملت تازه دوزاری افتاده:

ده دقیقه بعد، یکی از اتاق های تنگ و تاریک تالار!

- این یه توهینه! جاسوسیه! حتی تصویرش تو دوربینای مداربسته ی جادویی تالار هم موجوده!

مودی این ها را گفت و مشتش را محکم کوبید روی میز. گودریک متفکرانه گفت:

- خب چه کاری از دستمون برمیاد مثلا؟

فرد و جرج همزمان گفتند:

- مقابله به مثل!

- ولی این خلاف قوانینه! یه گریفیندوری هیچ وقت...

رون حرف گودریک را با این جمله قطع کرد:

- مثل اینکه توجه نداشتی گودریک، اسم اتاقی که توشیم «شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور»ـه!

________________
بچه ها این سوژه درمورد اینه، شهیدش نکنین یوقت! -link-


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
#55

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
پست پایانی

شترق!

در با شدت باز شد و فردی هیکلی در آستانه ی در نمایان شد.

- اکسپلیارموس!

فرد هیکلی اسنیپ را خلع سلاح کرد و داخل شد، جلورفت، نقشه را از دست او قاپید و او را بیهوش کرد. بسمت هرمیون برگشت و با ملایمت گفت:

- تو نباید به یه استاد حمله میکردی دخترم. :pretty:

هرمیون که از لحن ملایم او کمی آسوده شده بود، به آرامی پرسید:

- شما کی هستین آقا؟! میشه اون برگه رو به من پس بدین؟

اما قبل از اینکه او فرصت جواب پیدا کند، فریادی توجه همه شان را بخود جلب کرد؛

- خیلی داری لفتش میدی گودریک! بجنب دیگه، ناسلامتی ماموریت داریم و براش به اون برگه بشدت احتیاج داریم!

الستور مودی در آستانه ی در نمایان شد.

- نمی ذاری جواب این خانوم جوان رو بدم؟ :pretty:

الستور باسرعت به گودریک نزدیک شد، برگه را از دست او گرفت و درحالی که بسمت راهرو می رفت فریاد زد:

- من میرم، توجیهشون که کردی بیا!

گودریک که متوجه منظور تهدیدآمیز الستور نشده بود، بسمت بچه ها برگشت و باخوشرویی گفت:

- گنجی درکار نبوده، عزیزان من. نمی دونم این برگه چطور دست شما افتاده، ولی متاسفانه چیزی نیست که به دانش آموزا داد. اگه مدیر مدرسه می فهمید این دست شماست تو دردسر بزرگی می افتادین، چه برسه به دوئل با یه استاد! :pretty:

و قبل از این که کسی حرفی بزند بسمت در روانه شد.
به چهارچوب در نرسیده بود که هری با تعجب پرسید:

- فقط یه چیز دیگه آقا، شما واقعا گودریک... شما؟!

گودریک ایستاد، اما بدون اینکه بازگردد، باهمان لحن دلنشینش پاسخ داد:

- آره پسرم، من گودریک گریفیندورم! :pretty:

پایان سوژه


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ** شیطنت های قدیمی تالار گریفیندور **
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
#54

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
مـاگـل
پیام: 483
آفلاین
اسنیپ رو کرد به رون و گفت :
اون برگه رو بده به من.
رون که خیال نداشت به این راحتی گنج را از دست بده گفت:
من نمی دونم شمادر مورد چی حرف میزنین.
اسنیپ که بی قرار بود گفت :
ویزلی من مثل تو وقت نا محدودی ندارم پس خودت بدش.
_ ولی آقا هری اشتباه میکنه.
_ویزلی نمی خوام بهت صدمه بزنم پس خودت بدش. محض اطلاعت باید بگم اون چیزی که پاتر خورد معجون راستی بود.فکر کنم بدونی معجون راستی چیه نه؟
قبل از اینکه رون حرف بزن هرمیون جلوی رون وایستاد و گفت:
ولی تو به هری حقه زدی ،تنها یک گریفیندوریه واقعی و یا یک انسان شجاع می تونه اون گنجو بدست بیاره ،به نظر میرسه که تو جزو هیچ کدوم از این انسان ها نمیشی.ودر نهایت تاسف من باید بگم ....
هرمیون چوبدستی اش را بالا گرفت اما اسنیپ از او فرزتر بود و فریاد زد :اکسپلیارموس.و چوبدستیه هرمیون از دستش در آمد و به سمت اسنیپ رفت.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.