ملت ریون به این صورت => (
) به کتاب مربوطه نگاه میکنن و در همین حین هری که هیچ یک از حالات روحی و عاطفی افراد داخل تالار رو درک نمیکرد به سمت ملت میاد...
هری: هوی!...من فکرامو کردم!
ملت:
هری: چیه به من نمیاد فکر کنم!؟
ملت:
در این لحظه هری دست میکنه تو شلوارش و دکمه ای از منوی مدیریت رو فشار میده و ملت از حالت سورپرایز! در میان!(اطلاعات عمومی: تو صفحه ی شکلک ها نوشته سورپرایز به منم هیچ ربطی نداره چرا "احساس" این شکلکه فارسی نیست از مدیرا بپرسین!)
هری: اهم!...خب این شکلی بهتر شد!...داشتم میگفتم که من فکرامو کردم!!
ملت:
!!
هری: چرا این شکلی شد؟!
هری دوباره دست میکنه تو شلوارش و کل شکلک هارو پاک میکنه! اما بعد از اینکه منوی مدیریت رو در داخل شلوارش جا سازی میکنه از یک چیز غافل میشه!...و اونم اینه که کوئیرل در همون ثانیه یک شکلک جدید درست کرد!!
(خیلی فعاله کوئیرل بابا!!)
هری: خب بچه ها من فکرامو کردم!
ملت:
!!!!!!!!!(ایول من اینو تازه کشف کردم!!)
در این لحظه هری به حالت فوران در میاد!
کریچر: هری پاتر بیرون!!
هری: ها!؟
کریچر: گفتم هری پاتر بیرون!...الان فرش های تالار سوخت!
هری به فرش های تالار نگاهی میکنه و بعد میگه:
-آها باشه...پس فعلا خداحافظ بروبچز!!(نه به اون سیریشی نه به این!!...عجب سیریشیه!
)
بعد از اینکه هری از تالار بیرون میره ملت ریون هنوز دارن به کتاب نگاه میکنن که در این بین کورن به سمت کتاب میره!
کورن: ها ولک!!...این کلاوس رفته اون تو چی کار ولک!؟
کورن دستشو میکنه تو کتاب و کلاوس رو از گردن میگیره میاره بیرون!!(این است قدرت شیرمردان جنوب کشور!!!)
در این لحظه کلاوس با حالتی نامعلوم به ملت نگاه میکنه و ملت هم با همون حالت قبلی => (
) به کلاوس نگاه میکنن!!...اما در این بین راجر به این حالت => (
) داره به کلاوس نگاه میکنه!
راجر: اون تو چی کار میکردی؟
کلاوس: دنبال کار مَگَشتم!!
راجر: مگه تو هر چیزی ببینی باید بری توش؟!
کلاوس: نه ببخشید اما من چیزهای جالبی اون تو دیدم!
در این لحظه ملت به حالتی مشتاق به کلاوس نزدیک میشن و البته دخترها فاصله ی شرعی رو در این بین رعایت میکنن!...اسکی و پنی هم همچنان کف میدن بیرون طوری که کف تالار کفی شده بود!!
ملت: چی دیدی چی دیدی؟!
اما در همین لحظه هری با جهشی! به داخل تالار میاد!
هری: چیه جا خوردین!؟
ملت: نه اصلا!(این برای ضایع کردن هری بود!)
هری: خب باشه!!...فقط بزارین حداقل من حرفمو بزنم!!
ملت: بزن!
هری: خب من میخواستم بگم که من یه کتاب مثل اینو تویه قسمت ممنوعه ی کتابخونه دیدم!
بینز: از بس که فوضولی!
هری: اونو که همه میدونن!...ولی میخواستم بگم که باید یه وردی بخونین قبلش!
راجر: خب من وردو خوندم!
هری: سه بار باید تکرار کنی!
در این لحظه راجر دو زاریش میفته و دوباره به سمت کتاب میره اما سوالی در ذهنش ایجاد میشه!
راجر: ببینم پس کلاوس چه شکلی رفت تو کتاب؟!
هری: این یه طلسمه برای برادر خواهرهای ریونی!
راجر: پس کلاوس اون تو چی دیده!؟
هری: از خودش بپرسین!
ملت ریون به سمت کلاوس برمیگردن...کلاوس با حالتی خجالت زده و صورت های سرخ به اون ها نگاه میکنه:
کلاوس: راستش من یه بوغ! بزرگ دیدم!!
(نکته ضد بیناموسی!: بوغ یعنی بوغ...مثل بوغ ماشین...معنی بوق رو نمیده فکر بد نکنید!)
ملت: مارو باش فکر کردیم چی دیده!
کلاوس بر اثر عکس العمل ملت ریون دوباره به حالت مرلینگاه لازم در میاد و دوباره به طرف مرلینگاه میره!
بعد از این حرکت تکراری! راجر دوباره به سمت کتاب برمیگرده و دستش رو بر روی کتاب میگذاره و سه بار ورد رو ادا میکنه...سپس راجر نگاهی به ملت ریون میکنه....و به آرامی کتاب رو باز میکنه...
-------------------------------------------------------------------------------
تغییر در مسیر داستان؟! پست حاشیه ای؟!
...دیگه نبینم!...این عمل نباید تکرار بشه که من مجبور بشم بیام دوباره روند داستانی رو درست بکنم مگرنه...
ولی هنوزم میگم که نقش کلاوس رو در ادامه ی داستان فراموش نکنید!
از پشت هم اشاره میکنن که تعداد شکلک ها در حد تیم ملیه و من از اینجا میگم که: همینی که هَه!...سایت کامیونتیه!!!
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro