اهم اهم.من ديدم مدت هاست كسي اين جا نميبوقه.من اومدم ببوقم.
-----------------------------------------------------------------------
پسران ريون در خواب نازي بودن.همه به جز جان...
جان در عالم هپروت خودش داشت سير ميكرد.
جان:اگه اين دختره يه جواب بعله ميداد ديگه كار تموم بود...
يهو در باز ميشه و بينز وارد خوابگاه ميشه.جان خودشو ميزنه به خواب.
بينز:مسخره.فك كرده خيلي برام مهمه بدونم خوابه يا نه.
جان بلند ميشه و ميگه:اهم.راستش ميخواستم راحت بري بخوابي!
بينز نگاهي خشم آلود و از اين جور چيزا به جان ميكنه بعد با دستش يه حركت زشت انجام ميده و ميره بخوابه.
جان:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
تو با من بودي؟مردتيكه ي روح چت شده دوباره؟دوباره كي از توت رد شده؟
بينز دوباره اين كار رو انجام ميده...
جان:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
مع.كثيف.چندش.حيف اون رفاقتمون...
بينز مجددا...
جان:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
هوي بوق يه بار ديگه...
سدريك:اه خفه ميشي يا من بيام خفه ات كنم؟
جان ساكت ميشه و ميگيره ميخوابه...
صبح روز بعد.
جان بيدار ميشه هنوز ادي و ققي خواب بودن.
جان:چطوري بينز.اگه امروز كاري نداري.بيا با من بريم دم اين خوابگاه دخترا.كارت دارم...
هنوز حرفش تموم نشده بود كه بينز پاشد و مثل(سانسور)از اتاق رفت بيرون.
جان:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
اين ديوونه چشه؟
سدريك:به به.ميبينم دو يار قديمي از هم جدا شدن.
جان به سدريك محل نميذاره و به دنبال بينز ميره.سر راه به يك چهره ي جديد بر ميخوره.
مادام:اوه.اگه اشتباه نكنم تو بايد جان باشي.درسته؟
جان:كاملا درسته.و شما؟
مادام:مادام.
جان:بعله مادام.شما نديدين بينز كدوم وري رفت؟
مادام:چرا...داشت ميرفت سمت دستشويي دخترا.
جان:مع
سپس به سرعت به سمت موال دختران دويد.اما وقتي به در موال رسيد آوريل رو ديد.
جان:بينم آوريل بينز رو نديدي؟گفتن اومده اين طرف...
آوريل:نه نديدمش جان.ولي فكر ميكنم از دستت خيلي شاكيه..
جان با حسرت به سمت دختري كه كنار آوريل بود نگاهي ميكنه(مطمئنم ميشناسينش)و بعد به سمت تالار اصلص حركت ميكنه.
تالار اصلي:
جان يه ميكروفون گرفته دستش...
جان:از تمامي دوستان محترم ريوني.از جمله خانم ها و آقايان خواهشمندم به تالار اصلي بيان.خانم ها و آقايان...
بعد از مدت 5 دقيقه ملت ريون تو تالار جمع ميشن.بينز هم مياد...
جان:اهم اهم...اي ملت غيور ريون.من از همين جا در حضور شما از عزيزترين و بهترين و همه چيز ترين تموم و خفن ترين روح دنيا يعني بينز معذرت خواهي ميكنم.راستش من نميدونم چي شده كه اين گرام با ما سرسنگين شده ولي...
الكسا به آرومي در گوش گابريل ميگه:يه آدم چقدر ميتونه خودشو كوچيك كنه؟؟؟
جان:راستش تو عمرم انسان يا روح به اين باحالي نديده بودم.كسي كه حتي جونش رو از دست داده.ولي...ولي واقعا انسان تموميه.
مادام به آوريل ميگه:اين چي داره ميگه؟
آوريل:نميدونم فكر ميكنم.منظورش بينزه...
مادام:ماشاالله.اينو كه خودشم گفت.
جان:شخصي كه زندگي من رو دگرگون كرد.شخصي كه در غم ها ياور من بود.شخصي كه به جز همياري چيز ديگه اي رو نميشناسه.
شخصي كه روحه ولي از زنده ها بهتره.كسي كه باعث شد من بفهمم ريون يعني چي؟كسي كه وقتي من تو ريون تنها بودم ياريم كرد.شخصي كه...
ديگه نتونست حرف بزنه.چشماش خيس خيس بود...وخودم هم گريم گرفت...
..........ادامه دارد...................
-----------------------------------------------------------------------
اينم يه پست مخصوص واسه عزيز دلم پروفسور بينز عزيز.نبينم ما رو تحويل نگيري جيگر....
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137af26c3c.gif)
...