پنی دوباره چادر گل گلیش روسرش می کنه و به فکر فرو میره!
پنی یه ساعت بعد: آخه الکسا میدونی؟! سرژ که اصلا اینجا پست نمیزنه!تازه از کجا معلوم از من خوشش بیاد؟ اما کاچار یه چیز دیگه ست! حتی اسمش دقیقا همون چیزیه که خودم انتخاب کردم!
کریچر از در میاد تو! به فنگ:جناب! من رو میشه مرخص کنید؟
فنگ درحالی که چند تن از دختران دارن بادش میزنن! البته در توهمه چرا که داره خواب میبینه!
فنگ:هان؟برای چی؟!
کریچر:میخوام برم خواستگاری!
فنگ:معععععععع! خواستگاری کی؟
-پنی!
فنگ:تو مگه خونه زندگی نداری؟
-چرا! اما این وینکی چیه خداییش؟ آدمه؟البته بهش نگیا! وگرنه طلسم (...) رو روم انجام میده!
فنگ: پس تکلیف ...
کریچر:برو بابا! و رو به پنی میکنه و:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
پنی: همون شکلک بالایی !2!
وینکی با عصبانیت رو به پنی میکنه و میگه:باشه دیگه!لا هانی!
و نگاهی به کاچار انداخت و گفت: کریچ!نمیدونم چی بهت بگم!یو!یو بودی که اون همه حرف به من زدی؟(حالا چی گفته؟کی گفته؟خودم نمیدونم!)
کریچر با چشمانی بدون احساس: وینکی!1تو نمیفهمی!
وینکی:من نفهم قبول!ولی کی بود که همیشه به من میگفت تیزهوشانم یانه؟
کریچر:من که نگفتم!مک تو پستش گفته به حساب من!تو جدی گرفتی!
-تازه کسی دلش به حال این نمیسوزه!
و با دستش اشاره میکنه به سمتی!که هیچ چیزی نیست!
پنی:وینکی؟دچار توهم شدی؟هانی!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
وینکی:من دیگه هانیه تو نیستم!
پنی:با تو نبودم!با کاچی بودم!
وینکی:کاچی نه!کریچر! دوما اینکه!وینچر کجا رفتی/
یه بچه جن کوچولوی بانمک از در میاد تو و زل میزنه به وینکی:بله مامی؟
-کجا رفتی؟نگرانت شدم!
-دیدم داری از کاچی طلاق میگیری!رفتم به ویلچر خبر بدم!
الکسا:ویلچر؟
رزی:دوست خیالیشه!مگه نه خاله؟ این بچه متوحمه!:دی قدرت تخیلش بدتر از بقیه بالاست!
وینکی رفت و ایستاد روی مبل و ویلچر، نه ببخشید وینچر رو بغلش گرفت! رو به مه: واقعا مرسی !مرسی از همه به خاطر کاری که کردین! من طفلکی و غریب میشم مثل همون روزای اول که اومده بودم اینجا!(همه گریشون میگیره!) ولی فرقش اینه که ویلچر یعنی نه وینچر باهامه!
بعد رو به پنی:دوستی دیگه! چی کار میتونم بکنم؟منم خراب رفیقم و خانواده!(پیام اصلی فیلم!) برای شما 2 کبوتر آروزی خوشبختی ، سعادت و شادکامی و غیه دارم!
از روی مبل میپره پایین و رو به کریچر:
بدو گفت کاین بر من از من رسید زمانه به دست تو دادم کلید!
و بعد از کریچ زورکی یه نشان گرفت تا ببنده به بازوی وینچر!
-باشد که من دیگه برم از این تالار و شما خوش باشید!میرم توی هاگزمید گم و گور میشم! بای کریچ!!!
دست ویلچرو گرفت و به طرف در رفت! برای آخرین بار برگشت:بای ملت!(این قسمت فیلم همه اصولا باید احساساتشون تحریک شه!گریه کنن!ولی برعکس همه خوشحالن!:دی)
و رفت و در رو ترق پشت سرش بست!
پنی:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
....
____________________
این دو کبوتر هم به هم رسیدن!من و ویلچر هم گوشه خیابون هستیم دیگه!بعدشم میریم هاگزمید گم و گور میشیم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
همه چیز همینه...
Only Raven