هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۵
#64

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
همه پسرهای تالار ریونکلاو توی خوابگاهشون رو زمین نشستن و با چشمانی که از شدت ذوق و شوق برق میزند و آب دهانهای به راه افتاده تو دهن ادی رو نیگا میکنن.
ادی : آره آقا خلاصه دیشب خواب دیدم که دارم همینجوری تو خیابون راه میرم، یهو یه دختر خوشگل و خوش تیپ از توی یه 206 جیگری گفت : بپر بالا!! منو میگی اومدم سوار شم با خودم گفتم دیوونه، اینجوری که خیلی سه میشه!! به روی خودم نیاوردم و به راهم ادامه دادم....
سدی : آخه چرا انقد الاغی؟ تو خوابهات هم از این کارا میکنی؟
ادی : نوچ، تو نمیفهمی!! کلاس کار همیشه باید حفظ بشه!!
صدای دخترانه ای میاد : مرده شور اون کلاس کارت رو ببرن!!
پسرا همه از ترس یه متر میپرن هوا و سپس به دلایل نامعلومی میپرن بغل هم که ادی از فرصت سوء استفاده کرده و به انجام کارهای بیناموسی مشغول میشه!!
ققی : این صدای کی بود؟
ادی : نمیدونم، مهم نیس، مهم اینه که ما همه در بغل هم احساس آرامش میکنیم
ققی : ولی خیلی آشنا بود، از زیر این تخت میومد......
ققی خم میشه و زیر تخت رو نگاه میکنه و داد میزنه : آوریل!! و با چنگالش دست یک دختر بینوا و بیچاره رو که هیچ تفریحی نداشته میکشه بیرون.
ققی : زود باش اعتراف کن اینجا چیکار میکنی؟؟
آوریل : باشه اقا نزن، اعتراف میکنم، آوریل هستم 20 ساله، دارای تعداد غیرقابل دسترسی فرزند و از شوهرمم به علت اعتیادش جدا شدم.
ققی : میگم بگو چیکار میکنی اینجا وگرنه....
آوریل : وگرنه چی ها؟ منو از چی میخوای بترسونی؟
ققی : وگرنه مجبور میشی تا صبح پیش ما بمونی
آوریل با شنیدن این حرف از ترس 8 متر میپره عقب تا از دسترس تمامیه برادرا دور بشه و وقتی یه خورده احساس امنیت میکنه میبینه که همه دارن میان نزدیکش!!
آوریل : نــــــــــــــه، میگم، به پر ققی میگم، به روح سدریک میگم، به عمامه حمید میگم!! من ....من.....خب حوصله ام سر رفته بود، دخترا هم مثه مثبتا خوابیده بودن، اومدم اینجا یه خورده به شماها بخندم!!
ادی : مگه ما خنده داریم؟
آوریل : نه، ولی خواباتوون خیلی بامزه اس
ادی : به زودی تو هم بامزه میشی!!
آوریل : مگه من دلقکم بی ادب ؟
ادی : نخیر!! ولی گویا امشب قراره مارو سرگرم کنی!!
آوریل : مارو؟ یعنی کیا رو؟
ادی : کل پسرای خوابگاه
آوریل : ای بوقی بدبخت!! شماها چند نفرین؟ 10 نفر به یه نفر؟ خدای من!!
آوریل از ترسش غش میکنه ولی در همون عالم هپروت یادش میاد که اگه همینجوری اونجا بمونه سالم و تا صبح نمیتونه از در خوابگاه بیرون بره، در نهایت تلاش خودشو بهوش میاره و میبینه که تعداد غیرقابل شمارشی از برادرا به دورش حلقه زدن!!
آوریل : کمــــــــــک!!
______________________________________________
پستی قشنگ برای اینکه دور هم باشیم دوستان


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۸۵
#63

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
موضوع:نظافت
خوابگاه پسران ریونکلاو مسیری طولانی داشت و ادی هم که از کار های روزمره خسته شده بود این پیاده روی هم به مشکلاتش اضافه شده بود.اخه چقدر باید از دست افرادی که مسئولیتشون رو انجام نمی دادن میکشید.بالا خره به در خوابگاه رسید و درو باز کرد.
کریچر و اکتاویوس به طوری که انگار تا همین چند لحظه پیش کار دیگه ای میکردن،خودشونو مشغول درس خوندن کردن.ادی یه نیم نگاهی به ان دو کرد وبا صدای نسبتا ملایمی گفت:میبینم که شما دوتا چند وقته از وظایفی که بر عهدتون گذاشتم سر باز زدید.
کریچر سرشو از روی کتاب بلند کرد وگفت:جدی میگی؟
اکتاویوس هم که همچنان در حال خوندن کتاب بود گفت:من که این طوری فکر نمی کنم.
ادی:ولی من اینجوری فکر میکنم.شما چند وقته که خوابگاه رو تمیز نکردید.که من اینو به مقامات بالاتر گزارش میدم.حالا هم اکتاویوس پاشو و تا به جرمتون اضافه نشده یه جارو دستت بگیرو خوابگاه رو تمیز کن.
اکتاویوس:من خسته ام به کریچر بگو.
ادی:کریچر برو خوابگاه رو تمیز کن.
کریچر:من دارم درس میخونم به اکتا بگو بره تمیز کنه.
ادی:اکتاویوس پاشو خوابگاه رو تمیز کن.می خوام برقش بندازی.
اکتاویوس:تودر مورد من چی فکر کردی ؟هان؟من یه پیرمردم که تا چند وقت دیگه رفتیم.ولی کریچر یه جن خونگیه.نظافت و اشپزی وظیفه کریچره نه من.
ادی:شنیدی کریچر این ظیفه تو اه.
کریچر:مثل اینکه من توی سایت بیشتر فعالیت میکنما.در ضمن من ناظر هم هستم.ایا تو شان یه ناظر هست که خوابگاه رو تمیز کنه؟از تو انتظارشو نداشتم ادی.به اکتا بگو بره تمیز کنه.
ادی در حالیکه تن صداش بالاتر میرفت به اکتاویوس گفت:اکتا می خوام خوابگاه رو تمیز کنی. همین الان.
اکتاویوس:ببینم تو کتاب ششم رو خوندی؟رولینگ منو تو کتاب 6 گم و گور کرده و می خواد تو کتاب 7 دوباره از من استفاده کنه.تو که نمی خوای یکی از شخصیتای مهم کتاب پاشه خوابگاه رو تمیز کنه.خودت که میدونی من خیلی پیرم.یه وقت اگه سر کارم استخونام بشکنه دیگه رفتنیم.پس حالا به کریچر بگو بره خوابگاه رو تمیز کنه.
ادی:کریچر سریع پا میشی خوابگاه رو تمیز میکنی.
کریچر:اگه نمیدونی لازمه بهت بگم که من تو کتاب رابطه خیلی نزدیکی با هری پاتر دارم.که هنوز اون نقش اساسیمو تو کتاب ها بازی نکردم.تو که نمیخوای از یه همچین شخصی کار بکشی میخوای؟یه وقت ممکنه سر کار از حال برمو دیگه به کتاب 7 نرسما.اون وقت تو جواب این همه طرفدار هری پاترو چی می خوای بدی؟خیله خب پس به اکتا بگو که بره خوابگاه رو تمیز کنه.
ادی که این بار دیگه داشت با تمام وجود داد میزد رو به اکتاویوس گفت:تا3 میشمارم میری خوابگاه رو تمیز میکنی.
اکتاویوس:تو مگه نمیدونی من تازه واردم؟اگه این مهمان هایی که از سایت دیدن میکنن یا خیلی ها که میخوان تازه عضو شن از یه جایی متوجه بشن که شما با اعضای تازه وارد اینگونه برخورد میکنید میدونی چه الم شنگه ای به پا میشه؟تو هم که خودت میدونی دهن من چفت و بست نداره.به کریچر بگو بره تمیز کنه.
ادی:کریچر فکر نکنم این بار بهونه ای داشته باشی.ببینم چه جوری خوابگاه رو برق میندازی.
کریچر:میدونی ادی جون اگه یه وقت پات به اونجاهایی که من ناظرم باز بشه چه اتفاقی میفته؟اگه دوست داری مثل همیشه بتونی به همه جا سر بزنی به اکتا بگو بره تمیز کنه.
ادی که این بار داشت گریه میکرد گفت:اصلا می خواید من کار نظافت رو بر عهده بگیرم و شما با ارامش کامل به کارتون برسید؟
اکتاویوس:تازه داری سر عقل میای.تعجب کردم که nقدر طولش دادی تا تا بهترین تصمیمتو بگیری. نه کریچر؟
کریچر:اره تازه داره مثل جادو گرای اصیل حرف میزنه.خب ادی جون میدونی که باید چی کار کنی یا لازمه که واست توضیح بدم؟
ادی:نه میدونم باید این جارو جوری برق بندازم که هرکی از این جا رد میشه نور چششو بزنه درسته؟
اکتاویوس:زدی تو خال.نه کریچر مثل اینکه داداشمون این کارس.خب پس چرا وایسادی؟تو که نمیخوای منو کریچر عصبانی بشیم؟
ادی:نه فقط می خواستم ببینم کار دیگه ای هست که من انجام بدم؟
کریچر:خوب شد گفتی.بعد از این که کارت تموم شد برو حموم رو واسم اماده کن.فقط حواست باشه که ابش ولرم نباشه وگرنه عصبانی میشم.
ادی:اکتا جان شما کاری چیزی نداری؟
اکتاویوس:خیلی خودمونی و پررو شدیا.اسم من از این به بعد جناب اکتاویوسه.در ضمن می خوام از اشپزخونه برام نوشیدنی داغ کره ای بیاری مفهوم شد؟
ادی:بله جناب اکتاویوس.
بعد ادی برگشت تا از خوابگاه خارج بشه ولی یهو وسط راه وایساد.
کریچر در حالی که نارنگی میخورد خیلی عادی گفت:مشکلی پیش اومده ادی؟پس چرا وایسادی؟
ادی در حالی که چوبدستیشو به سمت اکتاویوس گرفته بود گفت:میخواستم ببینم کدوم ورد به درد همچین لحظه ای می خوره و اول از کدومتون شروع کنم.
اکتاویوس در حالی که چشاش از حدقه در اومده بود گفت:تو که نمی خوای..
ادی سریع گفت:چرا می خوام .اهان فهمیدم از کریچر شروع میکنم چون ممکنه خودشو غیب کنه.
کریچردر حالی که نارنگی تو گلوش گیر کرده بود گفت:ما داشتیم با هات شوخی میکردیم.می خواستیم تا تو بری بیای خوابگاه رو واست مثل دسته گل کنیم.
ادی خیلی با ملایمت گفت:میدونم.منم میخوام باهاتون یه شوخی کوچولو بکنم.
کریچر گفت: پس حداقل از اکتا شروع کن.
ادی:نترس بهمتون میرسه.
بعد با صدای بلندی رو به کریچر فریاد زد:سکتوم سمپرا


پایان


یک زن چیزی ج


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲:۲۶ جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۸۵
#62

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
خوابگاه پسران
ادی و ققی روی تخت بقل همدیگه نشستن ودارن نقشه میکشن
ققی : بابا این بینز دیگه کیه میخواد تو رو سرنگون کنه به ما میگفت بیائید ادی رو بیرون کنیم تازه نقشه هم میکشید این تازه وار.... ببخشید حواسم نبود تو هم تازه واردی
ادی : پس میخواست اظهار وجود کنه حالا پاکش میکنم تا بفهمه این همیشه نمک میزه نمیدونه که بعدا باید پس بده
ققی : بریم زیرآبشو پیش مدیر بزنیم
ادی : حالا باهاش برخورد میکنم اگه درست شد که شد اگر نشد زیرآبشو میزنیم
بینز وارد خوابگاه میشه
ادی و ققی خودشون رو متحد نشون میدن و با لحن جدی با هم شوخی میکنن

پروفسور بینز : سلام به بروبکس تیریپ خفنی
بچه ها : سلام
بینز : چقدر شما ها جالبید خیلی خوبه ها
ادی : چی خوبه
بینز : همین همه دور همیم
ادی : حالا اینا که میگی درست راستش رو بگو با ما چیکار داری اومدی پیش ما
بینز : خوب چطور بگم شما میدونید قدرت کریچر در چه حدیه
ققی : خوب آره ما بهتر از تو میدونیم خوب هرچی باشه ما قدیم.......اصلا ولش کن حرفت رو بگو
بینز : خوب دوست ندارید یکم از قدرتش نصیبتون بشه
ادی : معلومه که میخواهیم
چشمای بینز برق شرارت میزنه
بینز : خوب اگر ما همه با هم متحد بشیم با یک نقشه ساده سر نگونش میکنیم . نظر شما ها چیه
ادی و ققی با حالت آدمای کودن به هم نگاه میکنن
بینز لبخند موذیانه ای میزنه
ادامه دارد .............

دو پست بینز به هم وصل شد، بینز عزیز لطفا همه پستات رو توی یکی بزن و بعد از 5ساعت نیا پست جدید بزن!! آوریل


ویرایش شده توسط آوریل در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۱۸ ۱۸:۴۴:۴۳

[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۵:۱۰ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#61

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
در خوابگاه پسران همه دور بینز جمع شدن
بینز : حالا که آوریلو ناقص کردیم تا دموکراسی کامل فقط ادی رو پیش رو داریم ما باید کلک ادی رو بکنیم تا از دستشون راحت بشیم
دویل : خوب منم موافقم که دخل ادی رو بیاریم
بقیه پسرا : ما هم موافقیم
بینز : خوب باید فکرامون رو جمع کنیم تا بدون مشکلی این کارو بکنیم تا مدیرا بهمون گیر ندن والا دستمون رو میشه حالا خوب گوش کنین من یه نقشه دارم نقشه من اینه که .........


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۷:۵۵ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#60



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
مـاگـل
پیام: 433
آفلاین
موضوع : ادامه پست یونا
هدف : همون ادامه پست یونا
=========================
در اوج شادی و پایکوبی ادی با عصبانیت داد میزنه : خجالت بکشین این چه رفتاریه که از خودتون نشون میدین
ملت :
ادی: حالا که همه ساکت شدین می خوام یه چیزی بگم
ملت :
ادی : آقا همه پسرا بستنی مهمون دویل
پسرا :
دویل :
دخترا :
تانکس : چرا فقط پسرا مهمون شدن ؟؟؟
دویل: کی گفته باب من عمرا چیزی بخرم
آنتونی : چون اینجا تاپیک خوابگاه پسرانه
دویل : اصلا من که کسی رو مهمون نکردم
یونا : این نهایت تبعیض قائل شدنه
ققی : می تونین برین خوابگاه دخترا همدیگر رو مهمون کنین
دویل : باب من از همه مفلس ترم
کریچر : آره برین ما رو به دخترا چه !!!
ادی : کریچ من گفتم همه پسرا مهمون دویل . تو چرا خودتو قاطی ما می کنی
کریچر : خیلی نامردی !!!
چو : خیل خوب دخترا ما می ریم تو خوابگاه خودمون
دویل داد میزنه : اصلا به من چه چرا خود ادی ما رو مهمون نمی کنه
ادی : خیل خوب گدا خوب همه مهمون سدریک
دویل :
سدریک : راست میگه چرا خودت مهمون نمی کنی ؟؟؟؟
ادی : خوب .... کریچ ... عزیزم .... می خوای برا اینکه دور هم بوده باشیم تو مهمون کنی ما رو ؟؟؟
کریچر : چه پور رو
بینز : چرا حاشیه میری ؟؟؟ بچه ها همه مهمون ادی
ادی یهو جدی میشه : اصلا کی گفته به هر بهونه الکی یه مهمونی راه بندازین ؟؟؟
ملت :
ادی : فعلا تنها ناظر اینجا منم . هیچ مهمونی برگزار نمیشه همه برین تو خوابگاهاتون
همه این جوری => به سمت خوابگا هشون میرن .
در خوابگاه پسرا ن .......



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۷:۳۵ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#59

یونا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
از بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
گروه:
مـاگـل
پیام: 120
آفلاین
موضوع:همين جوري گفتم ادامي پست مايكل رو بزنم!
هدف:هيچي
===============================
به مدت پنج دقيقه همه آوريل،مايكل و همديگرو نگاه مي كردند اما بعد با شنيدن صداي آمبولانس هوايي به همراه پليس جنايي و ضد شورش و...به خودشون اومدن و در رو هدف گرفتند و با آخرين سرعتي كه مي تونستند دويدند البته بعضي ها هم زير دست و پا له شدند!
آمبولانس و پليس هي نزديك تر مي شدن و اعضاي گرامي راون دورتر. در تالارهم قفل بود و نمي شد بيرون رفت. هركس سعي مي كرد يه جايي قايم بشه:دويل و بينزسر قايم شدن تو شومينه دعوا داشتند چون دوتايي اون جا،جا نمي شدن.سويچ دنبال جايي با نور كافي بود تا به درسش ادامه بده.بعضي ها هم مثل دزيره،يونا،لونا،ادي،سدريك و..زير تخت ها بودن.قفي از راه پنجره فرار كرده بود و كريچر چون كوچيك بود خيلي جاهاي خوبي براي قايم شدن پيدا مي كرد و...
بالاخره آمبولانس خودشو رسوند اما چون يك نفره بود آوريلو برد تا بعدا مايكل رو ببره.كاراگاه ها هم از فرصت استفاده كردن و چون كسي جز مايكل اون اطراف نبود،رفته بودن بالاسرش و مي گفتند:اعتراف كن...اعتراف!
مايكل هم تا اين جمله رو شنيد شروع به هذيان گفتن كرد:نه...من معتاد نيستم آوريل!
كاراگاه ها تا اسم آوريل رو شنيدن دستاي مايكل رو دستبند زدن و اونو پشت يه جارو گذشتند و رفتند.
اعضاي خوش قلب و مهربون راون هم كه هميشه در سختي ها همديگرو ياري مي كردن،از پناهگاه هاشون بيرون اومدن بعد باهم فرياد زدن:"آخجون!فقط يك ناظر مونده!!!" وبعد شروع كردن به پايكوبي و جشن!


هنوز در همين نزديكي شايد منتظر ماست
يك جاده ي جديد يا كه دروازه اي مخفيØ


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴
#58

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۵ شنبه ۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۲۰ سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳
از دفتر کارآگاهان !
گروه:
مـاگـل
پیام: 162
آفلاین
موضوع : ادامه پست غیر ارزشی بینز با پستی ارزشی
هدف : هدف نمایشنامه نویسی هست دیگه!
================================================
آوریل : خب شما فعلا قرنطینه میشی
دو تا گردن کلفت میان بینز رو می برن
بینز : نه ، دروغ گفتم ، تو رو خدا منو نبرین ، بچه ها کمک ...
و بینز رو می برن ، همه بچه ها وحشت کردن
آوریل : از نفر بعدی می خوام بیاد اینجا
هیچ کس از جاش تکون نمی خوره
آوریل : خب از همون اول یکی یکی میاید ، هی ... مایکل پاشو بیا
مایکل : اهه ، چرا من بیام ، از سمت دخترا شروع کن
آوریل : بالاخره که همه باید بیاین ، باشه از دخترا شروع می کنیم ، دزیره پاشو بیا
دزیره با ترس و لرز بلند میشه میاد و همونجا می ایسته
آوریل : خب عزیزم شروع کن
دزیره : چی بگم ، آخه من اعتیاد ندارم
آوریل : بهتره دروغ نگی ، دوستان ما اینجا یک جادوی دروغ سنج داریم که جناب دومبول شخصا اختراع کردن و هر کسی که اعتراف نکنه با این جادو طرف هست و جریمش هم شش ماه حبس در آزکابان هست
همه :
دزیره : خب ، خب ، من به ، من به اذیت و آزار اعتیاد دارم ، البته نه به شدت بینز ها ، خودم هم ترک می کنم ، دستتون درد نکنه
آوریل : خب شما هم باید قرنطینه بشی
دو تا گردن کلف (خواهر!) میان تا دزیره رو ببرن که دزیره یهو غیب میشه
همه از دیدن این صحنه به وجد میان
ققی بلند صوت می کشید
مایکل : ایول دزیره ، خب حالشونو گرفتی
کریچر با حرکات موزون خوشحالی خودش رو ابراز می کرد
سدریک و دخترا هم با دست زدن دزیره رو تشویق می کردن
آوریل : خب دوستان زیاد خوشحال نباشید بزودی گیرش میاریم ، تازه اون خودش رو غیب کرد ، شما ها میخواین چیکار کنید؟ ، نفر بعد از طرف پسرا بیاد !!!
مایکل خودش رو به اون راه زده بود و به سقف نگاه می کرد
دویل : مایکل با توئه
مایکل : هوووم! ، چی؟ ، من؟ ، کجا؟
ادی : زود باش پاشو بیا دیگه
مایکل بلند میشه به سمت آوریل میره تا سخنرانی کنه
مایکل در راه : آخه دوستان من که اعتیاد ندارم
آوریل : تو که روی هر چی معتاده کم کردی
مایکل : ای بابا ، اصلا خودت چی؟ ، خودت چرا اعتراف نمی کنی
ادی : هوووم ، راست میگه ، خودت چی؟
آوریل : إإإ ... من قبلا تست دادم
ققی : نمیشه ما هم باید ببینیم
ادی : یا اعتراف می کنی همین الان یا به زور مجبورت می کنیم
آوریل : اصلا بی خیال ، الان با خودم گفتم اگر اینجوری باشه که عضوی باقی نمی مونه ، خب پس برین بخوابین ، بینز هم از قرنطینه در میاریم
ادی : امکان نداره
و ادی دو نفر خواهر گردن کلفت رو صدا می کنه
آوریل مجبور میشه بره جلو ، رنگش بدجوری پریده ، میره روبروی پایه میکروفن قرار میگیره اما قدش به میکروفن نمیرسه
مایکل : میخوای بیا رو شونه های من ها؟
آوریل بلافاصه یک کشیده می زنه تو صورت مایکل
مایکل : اِ ... چرا میزنی؟
آوریل : ناظرم دلم خواسته
مایکل : من دیگه اینجا نمی مونم ، من اعتراض دارم ، من دولت تعیین می کنم ، من توی دهن این مدیر می زنم با این ناظر انتخاب کردنش ، ...
یک بار دیگه همه به وجد میان
دویل : مرسی مایکل
ققی باز چه چه صوت مانند می کنه
سدریک : مایکل دمت گرم
دخترا : مایکل ، مایکل ، مایکل
مایکل که دست هاشو بالا برده و داره به ابراز احساسات همگروهی هاش جواب میده با صدای دختران بیشتر به وجد میاد و با یک فن کشتی کج آوریل رو نقش بر زمین می کنه
همه ساکت میشن
ادی به سمت آوریل میاد میبینه بیهوش شده ، همه چشمهاشون گرد شده و از ترس دارن می لرزن
دزیره هم یک بار دیگر بالای صحنه حاضر میشه
دزیره : مایکل چیکار کردی؟
مایکل با تعجب یه نگاهی به آوریل می کنه و غش میکنه
ادی : حالا بیا و درستش کن ...


تصویر کوچک شده














کارآگاه و بازرس ویژه
----------


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴
#57

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
در باشدت باز میشه و آوریل میاد تو : بچه ها زود بسیج شین بیاین پایین
بینز : برو بابا حال داری ما داریم منچ بازی می کنیم
دویل :برو بابا خودمون کلی کار داریم داریم کرم تشریح می کنیم بعدش هم میخواهیم کریچ رو تشریح کنیم
راجر : برو بابا دارم جدول حل میکنم تو هم حال داریا
آوریل: اگه نیایید پائین همتون رو ویروسی میکنم به مقدسات قسم راست میگم
بروبکس یهو انگار برق گرفتتشون از جا میپرن و به صف منظمی پشت سر آوریل میرن پائین
تو تالار یه تیریبون گذاشتن و مقابلش چند تا صندلی دخترای گروه یک طرف نشستن و یک طرف خالیه
آوریل رو به پسرا : برید بشینید اونجا
پسرا خیلی مظلوم میرن و میشینن و آوریل میره سمت تیریبون و شروع میکنه به صحبت
آوریل : امروز یک همایشی داریم با حضور حداکثری بچه ها بی ارزش موضوع همایش 60 درجه زیر صفره یا یه همچین چیزی
دزیره : ها 60 درجه زیر صفر چیه ؟
آوریل : نه بابا 60 درجه چیه کنگره 60 منظورم بود
بینز : ها کنگره 60 چیه ؟
آوریل : از ادی خواهش میکنم بیاد توضیح بده من نمیتونم
همه آوریلو تشویق میکنن
ادی میاد پشت تیریبون
ادی : سلام . کنگره 60 جائیه برای ترک اعتیاد افراد گروه یعنی از امروز هر کس بیاد و نوع اعتیادش رو بگه تا همه کمکش کنیم تا ترکش بدیم قابل توجه همه دیگه از الان هر گونه اعتیاد ممنوعه و الا سرو کارش با ویروسه
با گفتنه کلمه ویروس همه چشماشون گشاد میشه و اینجوری ترس رو می تونی تو چشماشون ببینی
ادی : حالا اولین نفر بیاد خودشو معرفی کنه
پروفسور بینز اولین داوطلبه بلند میشه میره پشت تیریبون شروع میکنه
بینز : من بینزم یک مسافر
بچه ها : سلام بینز
بینز : سلام به همه بروبکس تیریپ خفنی . اعتیاد من به بحثه بحثای بی خودی . شلوغ پلوغ کردن گروه . ایجاد جدائی میان افراد گروه . به هم انداختن دوستای صمیمی مثل ققی و کریچ . جنگ و دعوا با ناظرا گیر دادن به بچه ها . زدن پست پشت سر هم . انداختن تقصیر گردن ناظرا غلو و بزرگ نمائی اینکه ما با قدرت هر چه تموم تر آخریم . اصلا من معتادم به اینکه گروهو از هم بپاچونم .
(بغض شدیدی گلوش رو می گیره و از اینجا با گلوئی فشرده صحبت میکنه )
نمیدونم چیکار کنم چند بار منو بستن به تخت ولی خوب نشدم چند بار تو توالت انداختنم ولی خوب نشدم یه چند باری هم از طرف آوریلو ادی تهدید به ویروسی شدن شدم که البته از ترسش یه چند وقتی ترک کردم ولی تا حواسشون پرت شد باز من شروع کردم
بینز سرش رو میاندازه پائین و میره سر جاش میشینه
بچه ها تشویقش میکنن
دوربین زوم بک میکنه ( شرمنده دوربین من زوم اوت نداره ولی فید اوت داره ) و میرسه به لانگ شات


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴
#56



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
مـاگـل
پیام: 433
آفلاین
موضوع : نمی دونم
هدف : خاله بازی
===================
همه تو خوابگاه بودن و هر کی مشغول کاری بود ...
مایکل رو تختش دراز کشیده بود و زیر لب آواز میخوند : نازه نازه ولِک نمک میریزُم ولِک ...
ققی و سدریک و ادی و بینز منچ بازی می کردن :
- هی ققی چرا 5 تا رفتی تو که 3 آوردی ؟؟؟
- آقا جر زنی نکنین دیگه نوبت منه .....
دویل گوشه ی خوابگاه داشت یه کرم رو تشریح میکرد و آنتونی هم کنارش نشسته بود
آنتونی : دویل این جا کجاشه ؟؟؟
دویل : ایــــــــــــــــــــن ؟! فک کنم سیرابیش باشه !!!
آنتونی :
سویچ یه گوشه دیگه از خوابگاه بود و داشت درس می خوند ...
راجر داره جدول حل میکنه : بچه ها حیوان نجیب چی میشه ؟؟؟
ادی : سگ
راجر : نه باب سه حرفیه
ققی : شیر ؟؟؟
راجر : احتمالا خودشه ... نه دو حرفش در اومده اولش الفه آخرش هم ب!!!
سدریک : اسب !!!
دویل : بله ؟!
آنتونی : کی با تو بود
راجر : آره درسته میشه اسب !!!!
همه نگاه تحسین آمیزی به سدریک میندازن ...
سدریک :
در باز میشه و کریچر میاد تو و بدون مقدمه میگه : بچه ها بیاین یه کاری بکنیم !!!
همه :
ادی : مثلا چه کار ؟
کریچر : مثلا بیاین همه با هم تالار رو تمیز کنیم و دستشویی هارو بشوریم و دست در دست هم دهیم به مهر و این حرفا
همه :
دویل که انگار نشنیده بود کریچ چی گفته میگه : آره فکر خوبیه چه طوره کریچ رو تشریح کنیم من تا حالا یه جن خونگی رو تشریح نکردم ...
کریچ : چه سعادتی رو از دست دادی ...
در باشدت باز میشه و آوریل میاد تو : بچه ها زود بسیج شین بیاین پایین ........



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
#55



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۴ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
از خودم هم نمیدونم(آواره)
گروه:
مـاگـل
پیام: 8
آفلاین
الستور : ولمون کن بابا تو هم حوصله داری من که رفتم
مایکل : چی میگی تو زده به سرت؟ با کی حرف میزنی؟
الستور : مگه تو نمیشنوی ؟
مایکل : چیو؟
الستور : همین صدارو دیگه
مایکل : کدوم؟ قاطی کردی ها مثل اینکه از وقت خوابت گذشته ها(!)
الستور همچنان بهت زده به اطراف نگاه میکند ،چشمش به یک چمدان می افتد
الستور : این چیه ؟
مایکل : بیا کنار ببینم چه خبره
دستگیره در را میکشد اما در باز نمیشود این بار با تمام قدرت میکشد و دستگیره کنده میشود
ناگهان یک نفر از آن طرف در محکم بالگد به در میکوبد ودر باز میشود
چهره یک مرد نمایان میشود
مرد : سلام من آنتونی گلد استین هستم عضو تازه وارد
مایکل :کی؟
آنتونی : آنتونی گلد استین ،خوشبختم
دستش را دراز میکند تا دست بدهد
الستور میخواهد با او دست بدهد اما مایکل دستش را میگیرد
مایکل :صبر کن ببینم چرا ای موقع صبح اومدی؟
آنتونی : بابا راست میگم به خدا قطار تاخیر داشت به من چه
مایکل : خیلی خب بیا تو اشکال نداره
آنتونی : ببخشید آقایون کمکم میکنید ؟ آخه چمدونهام زیادن
الستور : باشه
و....
---------------------------------------------------------------------------

دوستان ببخشید اگر خوب نبود چون من هنوز همه دوستان رو نمیشناسم امیدوارم خوب باشه

دوست عزیز، به ریونکلاو خوش اومدی، اگه سوال داری این آی دی رو اد کن، avril_jadoogaran ، امیدوارم عضو فعالی در گروه باشی!! آوریل

منم به عنوان يك عضو ارزشي ورود شما رو به راون تبريك ميگم با تشكر...ادی


ویرایش شده توسط آوریل در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۰ ۱۵:۱۸:۴۱
ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۰ ۱۵:۵۵:۰۲

when you need a light in aloanly night cry me like a fire in your heart :bigkiss:







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.