خب خب خب، واقعا ممنونم از همه چی، یعنی نمیدونم از چی، از همه چی دیگه، هرچی که شده (این از اون جمله دومبولیسم های خفن بود که خودمم نمیفهمم چی گفتم)
امروز اومدم اینجا رو یه حالی بدم بهش و درواقع یه مرتب سازی انجام بشه اینجا تا کارا راحتتر شه.
موضوع کلی : به دلایلی که هنوز نمیدونیم (پیشنهادا برای این دلایل خیلی زیادن، به ادامه متن مراجعه کنید) آوریل تصمیم میگیره توی شهر قزوین یه ویروسی بسازه که باعث بشه فرد ویروسی، دولا دولا راه بره و هر کسی هم که فرد دولایی را!! نمود، خودش هم نموده بشه، یعنی درواقع ویروسی بشه، بدین ترتیب شما شاهد این هستین که در مدت 1 ساعت کل جمعیت قزوین دولا دولا راه میرن
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
.
این موضوعه کلیه، یعنی داستان بر پایه اینه، تاحالا پیشنهادای زیادی داده شده در مورد ادامه فیلم، یا نحوه ویروسی شدن و ....، که در ادامه متن بهشون میرسین.
اینجا میام قسمت اول فیلم که یکبار توسط من، یکبار توسط پنی و بار دیگه توسط ادی نوشته شده (نوشته ادی کامل شده نوشته پنیه) رو قرار میدم.
البته حمید هم اینجا یه اپیزودی نوشته بود، که خودش گفت برای فیلم ننوشته و فقط دلیلش شفاف سازی بوده، از اونورم چون الان دیگه شخصی به نام الستور نداریم باید یه سری تغییرات در فیلم بوجود بیاد، بنده پست خودم رو با توجه به یه سری پیشنهادات عوض کرده و مینویسم ولی کاری با پست پنی یا درواقع ادی ندارم و نظر دادن مربوط به شماس.
تذکر : مواردی که با رنگ قرمز توی پرانتز نوشتم توضیحات اضافه ای که در متن اصلی فیلم نیس و فقط برای شفاف سازی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
نوشتم.
پست آوریلریون کلاو اینترتنیمنت تقدیم میکند :
رزیدنت آوریل Resident Avril
بازیگران فعلی :
آوریل لاوین
کریچر
السنور مودی
ادی مارکای
و سدریک در نقش سرایدار بیمارستان!!!
این برای وقتی بود که سدریک هافل بود، الان دیگه این نقش رو نداریم[/[color
صفحه سیاه است، سیاهی به سیاهی دل شیطون، کم کم روشن میشود و تصاویر نامفهمی دیده میشه، راهرویی است بس باریک، دو طرف آن نقره ای رنگ است، دوربین با سرعت نور از آن عبور میکند، همینطور تو در تو دیوارهای نقره ای کشیده شده [color=FF0000]این راهرو درواقع مثه سیمهای برق و وسایل سخت افزاری کامپیوتر بوده.......از وسط دیوارهای آجری میگذرد........از بین انواع و اقسام لوله ها میگذرد و سر از تونل فاضلابی اصلی شهر درمیاورد، در یکی از تونل های فرعی سوسکها بیجامه پارتی گرفته اند......دوربین میگذرد و از طریق این تونل ها کشور به کشور و شهر به شهر میگردد و میگردد تا در جایی ناگهان می ایستد.....دوربین بالا را نگاه میکند، دریچه ای به چشم میخورد، با سرعت مگس وار به سمت دریچه حرکت میکند و دریچه کنار میرود
- : آخ.....
- : به شهر آخ پرور قزوین خوش آمدید.....امیدواریم از اقامت خود در این مکان لذت کافی را ببرید....با تشکر امضا محفوظ!!
دوربین چرخشی انجام میدهد ولی شخص مجهول غیب شده پس به دلیل درد لنگان لنگان به سمت بیمارستان در آن سوی خیابان حرکت میکند، دوربین روی سردر بیماستان زوم میشود:
"بیمارستان مرکزی قزوین مکان درمان انواع دردهای ناشی از آخ با پزشکان با تجربه"
تصویر قطع میشه و نمای داخل بیمارستان را نشان میدهد.
داخل بیمارستان مردم در دو دسته دیده میشوند:
اشخاصی با لباس های سفید بدون احساس درد، و افرادی بدون لباس سفید و احساس درد شدید.
آخ اول : آی دکتر جون به دادم برس.....خیلی ضربش مهلک بود.
آخ دوم : دکی جون بدو بیا که از درد مردم......وامونده چه چیزی هم بود......فکر کنم مربوط به باتجربه ترین فرد این شهر میشد.
آخ اول : بی معرفت صبر نکرد پامو بذارم، از اتوبوس پیاده شدم دیدم یه 1 گالیونی روی زمینه، دولا شدم ورش دارم که یهو چشام سیاهی رفت....
پزشک : خب شما باید قبل از ورود به این شهر دفترچه راهنما رو مطالعه......
دوربین از آنان گذشت و صدای دکتر به تدریج محو شد.........به تابلویی میرسد : اولین آسیب دیدگان
دوربین وارد میشود....اتاق پر است از شیشه های آزمایشگاهی و لباس های آزمایشگاهی و تعداد متعددی صندلی های از شکل در رفته که احتمالا برای افراد تازه وارد درست شده اند ولی در اتاق دکتری نیس، دوربین چرخش 180 انجام داده و دوباره به راهرو برمیگردد، روبری اتاق قبلی، اتاق دیگری است که روی آن نوشته شده : آزمایشهای پیشرفته، ورود افراد متفرقه ممنوع!
دوربین با احتیاط کامل در را باز میکند، شخصی آنجا نیست ولی صداهای نظیر بوب و گومب به گوش میرسد......زمین و هوا میچرخد (به علت غلت زدن دوربین روی زمین)، و ناگهان صفحه سفیدی روی آن ظاهر میشود......زیرا دوربین چی پشته روپوش پزشکان ایستاده....به دری که سروصداها از آنجا میاید نزدیک و نزدیکتر شده و آنرا باز میکند.
دختری مو سیاه با قدی بلند (به علت پوشیدن کفش آل استار با پاشنه 10 سانت!!) روی چیزی خم شده، در اطراف او چیزهای رنگی.....یا همان نورهای رنگی در جریانند....ماده ای به ظرفی آبی رنگ که بخارهای سرخابی از آن بلند میشود اضافه میکند، اتاق را ابری سبزرنگ فرا میگیرد.....و قطره ای از معجون قرمز رنگی به آن اضافه میکند......اتاق را نوری قرمز فرا گرفته و رنگ ماده به نارنجی نبدیل میشود.
دختر مو سیاه قد بلند مجهول : موهاهاهاها......موفق شدم......با این ماده میتونم دنیا رو به آخ بکشونم......این هم ویروس من، آوریل.
دوربین آهسته و پیوسته با سرعت متعادل و شتاب 0، ترسان و لرزان عقب عقب میرود. دخترک ظرف معجون رو بالا آورده و بلند بلند میخندد......
دوربین یواش یواش جلو میرود تا ظرف را از نزدیک ببیند که یک دفعه دخترک مثل اینکه حضور چیزی رو حس کرده باشد بر میگردد، روی روپوشش با حروف نقره ای و کلاسیک نوشته شده اوریل لاوین. بعد از این که به این ور آن ور نگاه میکند دوباره به کارش مشغول میشود.....
دخترک مقداری از ماده رو داخل ظرف کوچیکتری میریزد و اون رو از پنجره روی شخصی که داشت از پایین پنجره رد میشد، میریزد.
مرد چند لحظه خشکش زده و ناگهان دولا شده و به راهش ادامه میدهد.
اوریل سرش رو از پنجره داخل آورده و لبخندی از سر رضایت میزند.
پست پنیدختریست به زیبایی کلمنس پوئسی!!،لم داده روی مبل.سیگار میکشه و تلویزیون نگاه میکنه.در وسط تصویر نوشته ای به آرامی ظاهر میشه:رزیدنت آوریل
محو میشه،دوربین هر لحظه به دختر نزدیک میشه،نوشته ی بعدی:کارگردان:آوریل لاوین
دختر سرفه میکنه،بازیگران:آوریل لاوین،الستور مودی.
صدای زنگ تلفن،دختر:بله؟:ادی ماکای،سدریک دیگوری
دختر:ولم کن بابا،دارم شوی جدید آوریل رو نگا میکنم...
سکوت:باهنرنمایی کریچر.دختر:گیر دادیا!کانال چند؟
کنترل تلوزیون رو ورمیداره.کانال رو عوض میکنه،تلویزیون داره تصویر شطرنجی آوریلو نشون میده:من فقط میتونم بگم اخفال شدم...!(گریه)
صدایی آرام:توصیه ت به جوونا چیه؟
تصویر شطرنجی:با دوست ناباب نگردن،این کارا آخر عاقبت نداره،حرف مامان باباهاشونو گوش بدن...اوهواوهو...
دوربین زوم میکنه رو صورت دختر.دختر در حالی که به تصویر شطرنجی آوریل خیره شده،گوشی از دستش میفته. میزنه زیر گریه.دوربین کمی میره عقب دختر رو میبینیم که چاقویی رو گذاشته روی گلوش.
تصویر سیاه میشه و بعد آوریل رو میبینیم که بارونی چرم بلند پوشیده،با بوت پاشنه20سانتی.(و عینک دودی سیاه)با ژست خاصی از پله های فرودگاه پایین میاد و از جلو دوربین رد میشه.دوربین هنوز به فرودگاه خیره شده.
صدای کارگردان:احمق برو دیگه!!
دوربین راه میفته دنبال آوریل که یه دستمال کاغذی گرفته دستش و با هر فینی که میکنه کل قزوین میلرزه:چته دنبالم راه افتادی...؟
برمیگرده.قیافه ش مچاله میشه:برو گمشو...چی میخوای از جونم؟کیفشو میکوبه تو سر دوربین.
پای آوریل هر دو ثانیه یک بار پیچ میخوره.به رو خودش نمیاره و همچنان تند تند راه میره.آخرش یه جا وامیسته:دربست!500تا ماشین ردیف میشن جلوش.راننده ی اولی:آخ بمیرم برات.دردت چیه؟دردی داری درمونش کنم؟
آوریل:خوشم اومد ازت.چند سالته؟
راننده:به هم میخوریم.بپر بالا.
آوریل سوار میشه.بوگلاب بی هوشش میکنه.به رو خودش نمیاره:پیکانت چه خوشگله...اسمت چیه؟
راننده:من ،الستور مودی،16سال دارم.
پست ادیصداي همهمه اي در فضا پيچيده...با پخش يك موزيك ملايم سكوت همه جارو فرا ميگيره...
بيني كريچر جلوي ديدمان را گرفته...به صندلي كناري ميرويم تا بتوانيم پرده سينما را مشاهده كنيم...
دختري زيبا روي مبل لم داده،سيگار ميکشه و تلويزيون نگاه ميکنه.
در وسط پرده نوشته اي به آرامي ظاهر ميشه:آوريل لاوين
محو ميشه...
دوربين هر لحظه به دختر نزديک ميشه
نوشته ديگه اي ظاهر ميشه:الستور مودي
دختر سرفه ميکنه...
صداي زنگ تلفن...
-بله؟
"پنه لوپه كلير واتر"...
-ولم کن بابا،دارم شوي جديد آوريل رو نگا ميکنم...گير داديا...کانال چند؟
"ادي ماکاي"...
دختر کنترل تلويزيون رو برميداره،کانال رو عوض ميکنه.تلويزيون داره تصوير شطرنجي شخصي رو نشون ميده كه از صداش معلومه آوريله:من فقط ميتونم بگم اخفال شدم...!(گريه)
"و با هنرنمايي:كريچر"
صدايي آرام:توصيه ت به جوونا چيه؟
تصوير شطرنجي:با دوست ناباب نگردن،اين کارا آخر عاقبت نداره،حرف مامان باباهاشونو گوش بدن...اوهواوهو...
آهنگ قطع ميشه و پرده سياه ميشه و روِي پرده هك ميشه"رزيدنت آوريل"
دوربين روي صورت دختر زوم ميکنه.دخترك در حالي که به تصوير شطرنجي آوريل خيره شده،گوشي از دستش ميفته و ميزنه زير گريه...دوربين عقب ميياد...دختر رو ميبينيم که چاقويي رو گذاشته روي گلوش...
"كارگردان:آوريل لاوين"
تصوير سياه ميشه.
دوربين كلوزآپ آوريل رو گرفته که باروني چرم بلند پوشيده،با بوت پاشنه20سانتي.با ژست خاصي از پله هاي فرودگاه پايين مياد.
دوربين به سرعت كمي به طرف آوريل حركت ميكنه و با سرعت دور سر آوريل ميچرخه...باد توي موهاي آوريل ميپيچيد و صورتش پشت موهاش قايم ميشد...صحنه آهسته ميشه...آوريل با يه حركت سر موهاشو از جلوي صورتش كنار ميبره...
(صحنه آهسته تموم ميشه)
دوربين در كنار آوريل حركت ميكنه...آوريل از فرودگاه بيرون ميره و جلوي خيابون وايميسته...يه ماشين بي ام و جلوي آوريل وايميسته:ساعتي چند؟
آوريل سرخ ميشه:خفه شو مرتيكه...
ناگهان صحنه سياه ميشه و جمله اي سفيد رنگ روي اون نوشته ميشه:"به علت بيناموسي،اين قسمت فيلم توسط اداره ارشاد كل سانسور گرديد"
دوربين آوريل رو نشون ميده كه داره دنبال ماشين ميدوه...آوريل پاش پيچ ميخوره و به ساكش تكيه ميده كه زمين نخوره...
آوريل بر ميگرده جلوي فرودگاه...
بعد حدود ده دقيقه يه پيكان قرمز رنگ جلوي آوريل وايميسته و آوريل سوار ميشه...دوربين تا ميياد بره تو ماشين،پيكان حركت ميكنه و ميره.
دوربين:وايسا بابا...
با رساندن امدادهاي غيبي دوربين سوار ماشين ميشه...
داخل ماشين:
آوريل:بازم مثل هميشه دير كردي...آخه چرا من برات مهم نيستم؟
دوربين روي صورت راننده زوم ميكنه...صداي جيغي شنيده ميشه،دوربين به لرزش ميوفته...ناگهان همه جا تاريك ميشه...
كارگردان:اين كه سكته كرده...فكر كنم از ترس بوده!الستور اينهمه بهت گفتم يكم به اين قيافت برس!دوربين بعدي بيا كارتو شروع كن...
"از طرف اداره ارشاد مرگ اين عزيز را به شما و خانواده محترمشان تسليت عرض ميكنيم"
دوربين روي صورت راننده زوم كرده...
راننده:آخه جلوي صف اوتوبوس يه سوژه جالب دستم اومد...ولي حالي دادا!حسابي آخ در اوردم...
خب، این سه تا پست برای قسمت اول فیلم زه شده بودن، پست حمید رو همونطور که گفتم نمیذارم اینجا چون دیگه الستور نداریم، خودش گفته این رو برای فیلم نزده هرچند اگه قسمتهاییش در فیلم باشه خوب میشه.
حالا میریم تو کاره بررسی:
این ایده رو وقتی من دادم حمید، الستور بود و اون موقع ما روی شخصیت الستور میگشتیم ولی الان الستور نداریم و مشکلات زیاد هستن
نکته : پست من با توجه به نقدای کریچر عوض شد چون خیلی راحت میشد نقدش رو روی این پست پیاده کرد ولی نقدای بقیه رو باید روش سه ساعت فکر میکردم، مثلا اینکه چه جوری آوریل سر درمیاره از اینجا و ......
پسنهادای داده شده:
1- گفته بودن که الستور منشع نباشه، آخه توی پست قبلی من الستور منشع بود، و گفته بودن از مبارزان این ویروس باشه، حالا که الستور نداریم تکلیف چیه؟
2- ادی پیشنهاد داده بود که مثلا آوریل و الستور با هم دوست باشن و وقتی آوریل به هر دلیلی این ویروس رو درست میکنه دوستیشون به هم بخوره و الستور بره جزو مبارزا و .... نکته اینه که الان الستور نداریم
حالا پیشنهادایی که برای خود فیلم هست:
1- اول بیاین بگین کدوم شروع و موضوع برای شروع بهتره؟
الف) ماله من که آوریل توی آزمایشگاه قزوین ویروس رو میسازه.....
ب) ماله پنی یا ادی که منو میگیرن و از قزوین سر در میارم.....
ج) ماله الستور که با شخصیت مودی کار شروع میشه......(این رو اینجا ننوشتم، 80 بار هم گفتم به چه دلیل
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
)
حمید پیشنهاد داده که :
به نظر من بهتره که کار رو با نوشته ی آوریل شروع کنیم...البته دقیقا نه مثل اون ...میشه یکم طولانی ترش کرد و بهش اضافه کرد و کلا اینکه با کمک هم نوشته ی آوریل رو اصلاح کنیم و ادامه ی فیلم رو با یک فلش بک ببریم به دورانی که حالا آوریل چرا این کار رو کرد و خلاصه دیگه......من فکر کردم که یه کاری بکنیم......با موضوع پنی یا ادی شروع کنیم که منو میگیرن حالا به هر جرمی....بعدا نشون بدیم که منو تبعید میکنن قزوین.....از اون ور حالا یه جوری (نمیدونم چه جوری
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
) من و الستور با هم آشنا شیم و برسیم به موضوع الستور، بعدش چی میشه؟....
برای بعدش من چند تا نظر دارم:
1- یه اتفاقی واسه من میفته که باعث میشه از قزوین نفرت خفنی پیدا کنم در حدی که بخوام اون ویروس رو بسازم.....وقتی که میسازم یا الستور مخالف من باشه و مبارزه کنه یا اینکه اون هم با من باشه و بزنیم یه جای دیگه رو به هم بریزیم....دوستان دیگه هم که بخوان توی فیلم نقش خاصی داشته باشن باید خودشون نظر بدن که کجای فیلم و چه جوری وارد بشن.
2- مثلا من با کریچر یا ادی یا چو یا مایکل یا دویل یا هر شخصه دیگه ای دوستم و ونا یه بلایی سرشون میاد و من باز میام ویروس رو میازم و .....
3- اصلا من توی قزوین با چند نفر دیگه که شماها باشین آشنا بشم که شماها هم بدبختی داشته باشین مثه الستور و با هم دیگه بر ضد این شهر قیام کنیم.....
پیشنهادای ادی:
1-آوريل از يه كشور خارجي اومده قزوين براي ديدن دوست قديميش الستور
2-يكي از دوستاش توي يه مغلته در قزوين كشته ميشه و آوريل از قزوين تنفر پيدا ميكنه و ويروس رو ميسازه.
3-الستور با همه مخالفت ميكنه و ميره يه گروه ديگه تشكيل ميده تا ضد ويروس رو بسازن.
4-آخرش آوريل رو ميگيرن و توي تلويزيون نشون ميدن كه الگوي بقيه شه...اين قسمت شروع شدن فيلم در حقيقت آخر فيلمه(با يكمي تغيير)كه وقتي يكي از اعضاي گروه آوريل(كه ويروس رو ساخته بودن)اينو ميبينه خودشو ميكشه...
5-...و الستور ضد ويروس رو ميسازه ولي هنوز ويروس از بين نرفته و فيلم تموم ميشه!
پیشنهادات خودم برای آخر فیلم : هیچی دیگه، من ویروس رو میسازم و شما دوستان، هرکی پایه بود میاد توی گروه من که مثلا ویروس رو ساختیم و .... و آخرش مارو میگیرن و میریم زندان و گروه ضد ما ویروس رو میسازن ولی ویروس بازم در سطح شهر باشه و درواقع داستان تموم نشه.
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù