خلاصه:
جام آرزوها به ملت اسلی ماموریت داده که ظرف سه روز لرد سیاه رو از تالار بیرون کنن.در غیر این صورت یکیشون به طرز فجیعی کشته میشه.اسلیترینی ها سعی میکنن شرایط رو سخت کنن که لرد به میل خودش از تالار بره.ولی بی فایده اس! اسلی ها به این نتیجه میرسن که جون لرد به نجینی وابسته است و اگه اون رو بیرون کنند، لرد هم بیرون کردند.
نقشه میکشند که نجینی رو بدزدند و ببرن بندازن تو تالار گریفندور. قبل از اون هم تزئینات تالار گریف و اسلی رو عوض کنند تا لرد گیج بشه و بره به تالار گریف پیش نجینی و همونجا بمونه. سالازار و لوسیوس و سوروس با معجون مرکب تو تالار گریفندور هستند تا اونجا رو به شکل تالار اسلی در بیارن که مدیر گروه گریف، گریفی ها رو تو تالار جمع میکنه...
--------------------
تالار گریف سوروس رو به لوسیوس و سالازار کرد و با وحشت درحالی که به موهای همچنان چربش، چنگ میزد داد زد:
_ جد کبیر! چی کنیم حالا؟!
سالازار دست به ریشش کشید و با لحن اسلی اندر گریفی به سوروس نگاه کرد:
_ صب کن بچه جان... عجله نکن جوون!
گریفندوری ها به شکل مشنگانه ای دور هم جمع شده بودند و هی برای خودشون غر میزدند که بعد از 9دقیقه و اندی ،بمب تاپاله ای سوروس در شومینه تیریکید و ملت گریف همه درجا بیهوش شدند. لوسیوس با حالت تعجبناکی به صحنه نگاه میکرد :
_ چرا ما بیهوش نشدیم اونوقت؟!
سوروس کروشیویی نثار لوسیوس کرد که باعث شد جیغی بزنه و چرت مورفین رو در اون سر هاگوارتز تو تالار اسلی رو پاره کنه.
_ کروشیو لوسیوس! بذار سوژه پیش بره!
همان لحظه تالار اسلی واقعیبلا و ایوان و آیلین کار ِ گریفی کردن تالار اسلی رو تموم کرده بودند. چرت مورفین با فریاد جیغ لوسیوس پاره شد و به هوا پرید:
_ شی شده؟! من کیم؟! اینجا کجاست؟!
در همون لحظه کلاه گروه بندی فریاد زد:
_ اسلیترین!مورفین کلاه رو از سرش برداشت:
_باو خفه ژو! اینجا تالار گیریفه... این نجینی هم ... شی شد؟! آها یادم اومد.. بدو که رفتیم!
مورفین، نجینی رو که دچار آزاد سازی ظرفیت شده بود حلقه کرد و انداخت تو کلاه گروه بندی و گذاشت رو سرش و سریعا به سمت تالار گیریف اصلی دویید. از در تیریکیده ی تالار اسلی واقعی رد نشده بود که لرد سیاه با کروشیویی متوقفش کرد!
_اوهوی ! کجا میری تو؟
مورفین دست به کلاه گروه بندی زد و مطمئن شد نجینی مشخص نیست:
_هیچی لرد سیاه... من ... شیزه... من ... آها شدای جیغ لوسی رو شنیدم گفتم برم تو تالار اسلی ببینم چش شده!
لرد سیاه نگاهی به در تالار انداخت و گفت:
_اینجا الان تالار اسلی نیست مگه؟! من خودم درش رو چند پست پیش ترکوندم!
_وای نه لردی... نکنه چیز میز زدی ؟! برو ببین ... اینجا تالار گیریفه!
لرد سیاه سر مبارک و کچلش رو به داخل حفره کرد و نور قرمز تالار گیریفی چشمش رو زد و به سرعت برگشت :
_عجب! یعنی چه اتفاقی افتاده که نواده ی سالازار کبیر تالار خودش رو اشتباه بیاد؟!
مورفین که هیچ ایده ای به ذهنش نمیرسد سراسیمه از لرد سیاه دور شد و در ته کریدور گفت:
_نگران نباش لردی... تاثیرات چیزهای شیشه ایه... الان من میرم تالار اسلی.. شما هم بیا دنبالم... همون جای تالار گیریفه... یعنی تو ذهن چیز زده ی شما به نظر میاد اونجا باشه
مورفین در کنج راهرو گم و گور شد تا سریعا خودش رو به تالار اسلی تقلبی برسونه و نجینی رو اونجا ول بده.