پروفسور داد زد:
- چه جوری؟من بلد نیستم.خواهش.
کسی به او توجه نکرد.
همه راهی شدن تا نقشه رو اجرا کنن.
بعد از چند دقیقه...
تری،فلور و آندرو پاک یادشون رفت که باید دنبال چه استادی بگردن و سعی کردن که وزیرو پیدا کنن تا ازش بپرسن.
فلور:
- یکم فکر کنین.میفهمین.
تری اخم آلود گفت:
- خودت فکر کن.هر وقت تو یادت اومد منم یادم میاد.
آندرو با همون عصبانیتی که موقع خبردار شدن از دستکاری نمره ها رو داشت غر زد:
- من بخواطر کار خلاف شما باید خودمو تو دردسر بندازم.خو،شما نباید این کارو میکردین اصن.این وزیر لعنتی معلوم نی کجا ست.
تری گفت:
-
خب رفتن دنبال اسنیپ دیه.
فلور اخمی کرد وگفت:
- ببین باهوش، تو واسه اون گروهو حفظ لازم نی بکنی.تو واسه گروه خودمونو باید یادت میموند که یادت نموند.
شرط میبندم الان میدونی لیسا و چو و آماندا کجا میخوان برن.نه؟
تری گفت:
- مثل شما ها که خنگ نیستم.اونا رفتن دنبال اسپراوت.
آندرو گفت:
- بس کنین.حالا که میدونیم وزیر و همراهاش کجا میرن،می تونیم که پیداشون کنیم.
چند دقیقه بعد:- اوناها شون.اون جان.
فلور و تری دوان دوان به سوی وزیر رفتن تا ازش بپرسن اما...
- هیچ معلومه شما این جا چی کار میکنین؟قرار بود برین دنبال مگی نه من.آخه فخر سلطنت باید از دست شما چی
کار کنه؟ها؟جوابمو بدین.
تری به این نتیجه رسید که بهتره حالا که جوابشونو گرفتن، مری و دافو با وزیر خروشان تنها بذارن!!!
فلور هم به همان نتیجه رسیده بود.
تند تر از قبل دویدن و به دنبال مگی رفتن.
در این میان،گروه آماندایی - گروه به نام سرگروه خودش نامیده میشه - اسپراوت رو پیدا کردن و متاسفانه او زودتر از این که اونا اونو ببینن اونا رو دید و بدون اون لبخد همیشگی داد زد:
- همتون بیاین اینجا.
او با چهره عصبانی، انگار که آنها را در حال دست کاری نمره ها دیده بود، ادامه داد:
...
...
...
_____________________________________________________________________________________
اونایی که ادامه میدن جای چو رو در پست فلور دلاکور با گلرت یا کس دیه ای عوض کنن.چون چو یکی از همونایی بوده که باید طلسم میشده و ویریدیان مسئولش بوده.
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟