هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴
#89

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
مـاگـل
پیام: 93
آفلاین
پرفسور عزیز ممنون ا..شما لطف دارین...سعی میکنم دیگه نوشته های آینده رو اصلاح کنم.
ولی بازم شرمنده چون من ادامه داستان جشن رو نوشتم

------------------------------------------
دوبل به طرف خوابگاه حرکت میکنه که ناگهان از دور میشنوه که یه نفر صداش میکنه...دوبل..دوبل...دوبل...دوبل با خودش:کیه ..کیه ..کیه که با من کار داره ...هو دوبل باتو هستم مگه نمیشنوی...دوبل:ها تو کی هستی سیاهی؟.....من وجدانتم پسر ....چرا داری اینجوری میکنین چرامیخواین تو خال ققی بدبخت فلک زده بزنین...چرا میخواین زحمتاش زو به باد بدین..دلتون میاد آخه نامردا کفتر به این ماهی رو اذیت کنین؟؟؟
دوبل تو فکر فرو میره و باخودش فکر میکنه:آره این راست میگه..این داره باسه ما زحمت میکشه ...پس چرا ما باهاش اینجوری کنیم ..نامردی...ای الستور بدجنس...مثلا این دوست این ققیه...الهی من بمیرم باسه ققی که یه دوست وفادار نداره.......
دوبل:آهای بچه ها ...بچه ها....جادوگران..ساحره ها....بشتابید و.....بشتابید....بیاین ببین این طرف تالار چه خبره ......اگه نیاین از دستتون میره ها
آوریل:چته بابا سالن رو گذاشتین رو سرت ...خجالت بکش..این سدریک زده تو مایه های هیپوگریف خونی ....بزار در آرامش به مطالعه انگلیسیش ادامه بده آخه
دوبل:هی باشما ها هستم همتون یه لحظه بیاین....تانکس از خوابگاه بیا بیرون کارت دارم....اومدین همه؟؟؟؟؟؟؟؟
در همین هنگام که دوبل در شلوغ پلوغ کردن بود و داشت بچه های تالار رو به سمت خودش جمع میکرد ققی و الستور وارد سالن شدند
ققی:آهای بچه ها بیاین اینجا ....ببینین چه خبره اینجا...خبرای خوب ...خوب دارم براتون...بیاین ..بیاین
بچه ها همه باهم:چه خبره ققی؟؟؟؟؟چی شده ....همه به سوی ققی خوشحال رفتن
بچه ها همه:
اینا چیه ققی ....چه خبره...چیکار کردی تو پسر......جشن باسه چیه گرفتی.....وای چه قدر خوب شد که یه جشن گرفتی ..دلمون باسه یه جشن درست و حسابی تنگ شده بود....ایول ایول
ققی:تازه اینا که چیزی نیست...اینا باسه سر شب دوستای نازنیم...حالا همه بیاین باهم شادی کنیم و بزنیم و برقصیم....خانوما رقص آقایون دست حالا برعکس ...بزنین دست و برین وسط که براتون یه آهنگ دی جی توپ یافتیدم
همه باهم میرن وسط و شروع میکنن به پای کوبی سدریک و دوبل میپرن وسط رو خالی میکنن و خودشون دوتا اونجا مشغول تکنو زدن میشن همه براشون دست میزنن و همه بچه ها شادن و میخندن و ققی بین بچه ها نوشیدنی کره ای پخش میکرد که سدریک اونم کشید وسط و ققی به جای تکنو زدن شروع کرد به برک زدن از نوع کفتری....حالا بیا ..حالا برو..بپر وسط..قرش بده ....ایول ایول ..جشن خوبیه ..هورا ..هورا....در این زمانا که همه بچه ها دارن شادی میکنن و میرقصن در گوشه ای از سالن الستور تنها نشسته و داره به کار زشت خودش فکر میکنه وناگهان از جاش بلند میشه و به طرف ققی هجوم میبره
الستور:ققی...ققی...ققی جونم...منو ببخش..من به تو بد کردم.....من میخواستم جشنت رو خراب کنم....من ایتجا اعتراف میکنم....من آدم حسودی هستم...نه ققی ..ققی جونم منو ببخش
ققی:الستور دوست خوبم خودت رو نارحت نکن من میدونستم تو اینکارو میکنی ...ولی اشکال نداره..تو هنوز دوست خوب منی..هرچی باشه بخشش از بزرگاس الستورکم(در اینجا یعنی الستور من)
همه بچه ها دارن به آن طرف سالن نگاه میکنن که الستور و ققی همدیگه رو در آغوش گرفتن.... تو چشمای همه بچه ها اشک جمع شده و سدریک و دوبل رقصشون رو رها کردن که ناگهان همه با صدای بلندی که به گوششون رسید به خودشون اومدن و دوباره ققی ماده داشت به سوی ققی میرفت..با خوشحالی میگفت:ققیقا ققی ققیو (ققی خوشگل من سلام من اومدم دوباره)
ققی:ننننننننننننننننننه ......من نمیخوام.....کمک..منو نجات بدین....تانکس...آوریل..الستور من نمیخوام گیر این ققی ماده بیفتم ...من اینو دوست ندارم ....من ..من..من ......نه...کمک
همه بچه ها چوب دستیهاشون رو بالا میارن و به طرف ققی ماده میگیرن و .......


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴
#88

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
کاملا خارج از رول:
آقا به خدا من اون پست پنی رو واسه عمه ام ویرایش نگرده بودمااا......ویرایش کرده بودم که یه خورده بهش توجه بشه، فقط دویل اون راه رو ادامه داد، بقیه رفتن تو کاره جشن....ایول ایول، راستی نیمی عزیز، شما خیلی خوب مینویسی فقط بهتره انقده دیالوگ نباشه توی رول هات، یه خورده محیط اطرافت رو هم توصیف کن، اینجوری آدم خلی خسته میشه هی دیالوگ ببینه، آفرین دختر خوب


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴
#87

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
مـاگـل
پیام: 536
آفلاین
تانكس:ببينم چي گفتن اينا؟
سدريك كه يه كتاب دستش بود از رو كتاب ميخونه:آي...آي...دو نات...آي دونت كنو(I don't know)
آوريل:چي چي ميگي؟
سدريك:دارم تمرين ميكنم...دفعه ديگه بهتر حرف بزنم!
تانكس يه نيگا به سدريك ميندازه و روشو ميكنه اونور:چييييش(مثل بگوري...فكر بد نكنين!)
دوبل:ول كنين باب...من ميگم بريم دنبال اينا...ببيينم دارن چيكار ميكنن.
پني:موافقم...

همه به سمت در ميرن كه ناگهان در باز ميشه و الستور ميپره تو...
آوريل:چي شده؟
الستور:هيييييييييس...الان كفتر ميفمه...فقط اومدم بگم...كفتر ميخواد جشن بگيره كه شماها سوپرايز شين...ولي وقتي جشن گرفت نشون نديد كه خوشحال شدينا...
پني:برا چي؟
الستور:خب برا اينكه دپرس بشه ديگه...
تانكس:تو مگه دوست اون نيستي...اي نامردا...اي آدم فروشا...
آوريل:ا...به ما چه ربطي داره اون داره نامردي ميكنه...ولي خداييش هم حال ميده...حسابي حال اين كفتر گرفته ميشه!

صداي ققي از بيرون مياد:آهاي...الستور...كجايي؟
الستور سراسيمه به بيرون ميره و در حال بيرون رفتن ميگه:پس حواستونو خوب جمع كنين...

سدريك:پس من ميرم به آموزش زبانم ادامه بدم...
آوريل:وايسا منم بيام...يه چند وقتيه خارجي نخوندم...
پني:دلتون خوشه ها...
تانكس:بيا بريم خوابگاه...

پني و تانكس ميرن خوابگاه...
دوبل كه تنها شده بود به اطراف يه نيگا مياندازه و ميگه:ادي چرا ساكتي...ادي...ادي...كجايي؟
يكم اطراف رو نيگا ميكنه و پيش خودش ميگه:مگه اهميتي هم داره...
بعد به طرف خوابگاه ميره...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴
#86

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
مـاگـل
پیام: 93
آفلاین
کریچر با کفش سفید برمیگرده و کفش رو به دست الستور میده و الستور یه نگاه به کفشه میکنه و میگه :این همون کفش سیاها بود وای خدا جون چقدر تمیز شد کریچ میدونستم از پسش برمیای...آفرین جن خوبه ریونکلا آفرین آفرین...
درهمین زماناس که ققی یه دفعه از خواب میپره و میگه:ققی قیقیا قیقیو قیقیقا
الستور:چی داری میگی کفتر ما که نمی فهمیم تو چیمیگی؟
ققی:آها یادم نبود داشتم میگفتم که وای وای وای کفش کفش کفش کفش کو ققی ماده کو ای خدا جونم
الستور:تو این دوتا قیقی قیقیقا این همه جمله و کلمه بود ما خبر نداشتیم...بگیر بابا کفش پرنس رو انگار حالا چیه کفشه...کفش رو به طرف ققی پرت میکنه ققی هم از خوشحالی یه جیغ بلند میکشه و کفش رو شلپ شلوپ ماچ میکنه
الستور:اه اه اه حالم بهم خورد آخه کدوم کفتری که عقل داره کفش رو بوس میکنه پسر هان؟؟؟؟؟
دراین هنگام تانکس وارد بحثشون میشه و :من که میگم این نوفهمه شماها بگین میفهمه ..حالا خدا رو شکر من یکی از دستش راحت شدم ایشاالله خدا هرچی میخوای بهت بده ققی ماده
سدریک:آره بابا منم از دستش راحت شدم این خیلی شیطانه نمیدونی که نیمفادورا"
ققی:پسر تو به جای اینکه از دوستت دفاع کنی اینجوری میگی..اصلا کوری چشم تو من دیگه این ققی خانوم رو ببینم بهش محل نمیدم ..بگیر ببینم کریچ توپول کفش رو(قیقیا ققی قیقیلو قیتقیلقا)
سدریک:ایکه الا گفتی یعنی چه ؟هاهاهاهاااااا
ققی:یعن اینکه سدریک موذی تو فضولی نکن ...این الستور کجاس..الستور...الستور..آها اونجاس...
الستور:کارم داشتی ققی جونم ...کفتر چاهی من؟؟؟
ققی:آره واستا الان بهت میگم
ققی صداش رو میاره پایین و میگه:الستور جونم من به کمکت نیاز دارم..من میخوام ا کوری چش این دیگوری باسه اینکه از دل این تانکس در بیارم یه جشن بگیرم و حسابی خرج کنم و براشون سورپرایز باشه..پایه ای الستورکم
الستور:هووووووووووووووووووم...اگه فکر میکنی جواب بده باشه منم باهاتم ...پیش به سوی کیک خورون و جشن
ققی:باشه بریم ولی سروصدا نکن نمیخوام بفهمه کسی باید باسش سورپرایز بشه
الستور:خوب بابا انار چی گفتم..اصلا نمیام ها
ققی و الستور از سالن خارج میشن و .......


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴
#85



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
مـاگـل
پیام: 433
آفلاین
ققی:قیققیق ققا قق قو(صبر کنید!شما حتی اسمتونم به من نگفتین...)
ولی دیگه دیر شده بود و ققی ماده دور شده بود ققی نا امید شرسو میندازه پایین و یه کفش اسپرت سیاه رو میبینه اونو بر میداره و بو میکنه
ققی : ههههههههههه ( نفس عمیق ) بوی خودشو میده
اونو بر میداره و میره تالار
در تالار :
مودی : این ققی چش شده از صب اون کفش رو گرفته بغلش و هر چن مین یه بار غش میکنه براش تایم گرفتم الان دیگه باید غش کنه
ققی یهو از حال میره همه میرن دورش جم میشن آوریل کفش رو میگیره و بوش میکنه آوریل هم از حال میره
گریچ کفش رو میگیره و بوش میکنه
کریچ : حق داشتن از حال برن این بو ... میده
مودی : پس چرا تو نغشیدی ؟؟؟
کریچ : اینم یکی دیگه از مزایای جن بودنه
دویل : خوب قربون دستت حالا که اثر نمیکنه بت برو خوب بشورش برقش بنداز بعد بیا
ادی : راس میگه کریچ دست بجنبون
مایکل : اره یکم عجله کنی قبل از اینکه اینا به هوش بیان میتونی بشوریش
کریچ :
مودی : اصلا این به چه دردی می خوره ؟؟
دویل : شاید توش گنج باشه یه نیگا توش بنداز کریچ
ملت :
دویل : ااا چیزه منظورم این بود که .....
تانکس : شونصد تا پسرن نمی تونن یه نظر خوب بدن عقل همشونو سر هم بزاری .........
سدریک : نه من هنوز نظر ندادم چه طوره کریچ بره اینو بشوره ؟؟؟
تانکس : فکر خوبیه کریچ برو اینو بشور
دویل : منم که همینو گفتم
ادی : نه اون موقع که تو گفتی وقتش نبود ولی الان حرف سدریک به جا بود
لونا : برو بشور کفش رو دیگه
کریچ : برا چی من باید بشورم؟؟
مودی : چون تو جنی چون تو جنی و چون تو جنی
ملت : کریچر منتظریم کریچر منتظریم
کریچر کفش رو بر میدتره و میره ........
کریچر با یه کفش سفید بر میگرده .......



Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴
#84

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 239
آفلاین
ققی ماده:قوقق قاقاقققیقی(تو به چند زبون بلدی حرف بزنی؟)
ققی:قیقا!(من به همه ی زبونای زنده ی دنیا مسلطم)
آوریل:داشتم با تو زر میزدم!
ققی:...چی میگفتیم؟
آوریل:یادم نی...ممم...ها...کریچ بپر این ققی ماده رو برسون به مقصدش گناه داره خانواده ش نگران میشن!

بعد از رفتن ققی ماده
ققی:
تانکس:خب الان تو چته؟
ققی دماغشو بالا کشید و گفت:دلم برات تنگ شده جونم...میخوام ببینمت نمیتونم....
همه:هووووق!
لونا:آخی!الهی بگردم(معلوم نیست کجا میخواد بگرده)عاشق شده!


فردا

ققی و ققی ماده تو محوطه ی هاگوارتز در حال قدم زدن هستن.ققی ماده نگاهی به ساعتش میکنه:ق...قوقیقیقاقا(وای...دیرم شد...)
بعد پراشو به هم میزنه و میگه:قه ققیق قیقاق(به امید دیدار)
و پرواز میکنه میره.اما یادش مره که لنگه کفششو ببره.
ققی:قیققیق ققا قق قو(صبر کنید!شما حتی اسمتونم به من نگفتین...)


اینو ویرایش کردم که بگم آقا اینو بیاین سیستم سیندرلا ولی به صورت کاملا جوک ادامه بدین، به خدا خیلی فاز میده!!! از من گفتن....


ویرایش شده توسط پروفسور لاوین در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۶ ۲۲:۰۶:۴۲


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴
#83

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
در آن سوی تالار ققی نر با ققی ماده وارد بحث و گفتگو کاملا آسلامی شدن.
ققی ماده : اوهوی مستر، ور ام آی؟
ققی نر : ور ام ای نه عزیزم، ام آر آی، تازه اون برای اوناییه که مورد کمر دارن و کمرشون گرفته و دیکس ( ) کمر دارن و ....، من و تو باید بریم آزمایشگاه.
ققی ماده : هو ده هل آر یو (how the hell are you )(جان من ادب خارجیا رو حال میکنین؟) ای دونت آندرستند یو.....
بعدش پشتش رو میکنه به ققی و رو میکنه به جمعیت تالار.
ایز در انی بادی هو کن تاک ویت می (is there anybody who can talk with me) (اگه غلطه به بزرگواریه خودم میبخشمتون، مهم مفهومه، مورد گرامری هیچ عیبی نداره)
همه با قیافه این شکلی (این شکلی : چشمای مثه وزغ دراومده، دهان باز به طول 50 سانت و نصفی، فک ولو شده روی زمین-فک کریچر به زیر زمین هم رسیده-) زل میزنن به ققی ماده.
دویل : ای که این گفت یعنی چه؟
آوریل : نمیدونم، یه جاییش گفت انی، شاید عربه و پ ندارن به جای پنی گفته انی، پنی برو ببین چی میگه....
پنی : ا، اصلا به من چه؟ تو خودت چرا نمیری؟ مگه انگلیسی بلد نیستی؟
آوریل : من.....چرا.....ولی خیلی وقته تمرین نکردم یادم رفته
سدریک : صبر کنین، من امتحان تافل دادم، من میتونم، من باید بتونم، من فیلم خارجکی زیاد دیدم، من میتونم اصطلاحهایی که توی فیلم استفاده کرده بودن رو بگم، من میفهمم...
الستور : واستا ببینم، فیلمات پی جی 18 بودن؟
همه با نگاه جادوگر اندر اسکویب به الستور نگاه میکنن
سدریک میره جلوی کفتر ماده....
سدریک : های
ققی ماده : های...کن یو تل می ور ایز هیر (can u tell me where is here)
سدریک (در ذهنش) : کن؟ نکنه مدیره میخواد کنفرانس بذاره با ناظرا؟ تل؟ میخواد به کی تلفن بزنه؟ اصلا اینجا تل نداریم، ور؟ با من بود؟ من کجا ور زدم؟ من فقط یه های بهش گفتم، ایز؟ نکنه شیمی دانه داره در مورد ایزوتوپها حرف میزنه؟ واقعا این چی میگه؟ سدریک به ققی ماده : اوهوی شیت، ور ایز (!!) وی (!!) فرام؟
ققی ماده یه نگاهی میکنه به سدریک و بهش اخم میکنه و داد میزنه : ریلی آی ماست نو، هو ده هل آر یو، یو آر سو رود (really I must know, who the hell are you, you are so rude) (من واقعا باید بدونم، بوق بوق، خیلی بی ادبی)
سدریک : فهمیدم، فهمیدم، ماست میخواد، براش ماست بیارین.
چو : نه یه لحظه صبر کنین، دامبی زبون ققنوس رو بلده، اون سری جلو خودم حرف زد، ققی هم بلده، ققی باهاش حرق بزن.
ققی میره جلو : قو قیقا قیقاق قاقی قوققهقه (تو اینجا چیکار داری خوشگله؟ )
ققی ماده : اوق، ققد قوق، ققی ققده قا قن قق بققه (اوه، چه خوب، یکی بلده با من حرف بزنه)
ققی : قق ققو اق ققا قوققی (خوب بگو از کجا اومدی؟)
ققی ماده : قق قاققم قوقم قاقی قیقرقم قه یقو اق ایقا قق قق اققدم (من داشتم توهم بازی میکردم که یهو از اینجا سر دراوردم)

ملت همینجوری توی کف صحبت این دو کفتر مهربون بودن که ققی با قیافه خشمگینانه رفت طرف آوریل.
آوریل : چته چرا مثه سگ بولداگ اقا پتیول (یاد کارتونهای زمان بچگی بخیر) زل زدی به من؟
ققی : اون موقع چرا از سقف خاک و خل ریخت رو سرمون؟ این چه تالاریه تو درست کردی؟ اصلا بالای تالار ما چیه؟
آوریل : مگه چی شده؟ تالار به این خوبی.....خوب معلومه بالای تالارمون اتاق توهمات زائده، هرکی میخواد توهم بزنه میره اونجا، تازه از اتاقای توهمات سراسر جهان هم به این اتاق راه داره.
ققی : خوب این بدبخت بیچاره رفته بوده تو کاره توهم، یهو از اینجا سر دراورده بدبخت، باید بفرستیمش بالا......


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۴
#82



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
مـاگـل
پیام: 433
آفلاین
5 دقیقه بعد...گرد و خاک میشینه و همه پرنده ای با پرهای طلایی و سرخ شبیه کفترو میبینن که رو زمین بال بال میزنه!!!
کفتر طلایی : اکس کیوز می ور ام آی ؟؟؟
ققی : ای ول خارجیه بزا من جابشو میدم
مودی : باز تو یه مونث دیدی جو گیر شدی خودم جوابشو میدم اا...
آوریل میپره وسط : چی میگی تو من اخر انگلیسی حرف زدنم . و روشو میکنه طرف کفتره : ببین مستر....
کریچ : این که مستر نیست
آوریل : اصلا به من چه خودتون جوابشو بدین
تانکس ققی رو پرت میکنه اون ور سالن و خودش میره جلو : حالا واقعا خارجیه ؟؟؟
دویل : میشه بش دست بزنیم ؟؟؟
ادی : چه طوره ببریمش بیرون به بچه ها نشونش بدیم بعد در عوض ازشون پول بگیریم
مایکل : اره فکر خوبیه
مودی : اینا چی میگن کریچ ؟؟؟
کریچ : حالشون خوب نی
سدریک : میگم چه طوره ازش بپرسیم از کجا اومده ؟؟؟
دویل : من فک می کردم فقط خودم گیج میزنم این که ...
مودی : سدریک جون فک می کنی ما تا الان می خواستیم چه کار کنیم ؟؟؟
آوریل : راستی ققی کو ؟؟؟
چو : تانکس باز چه کارش کردی ؟؟؟
تانکس : ااا به من چه ؟!
همه بر میگردن یه نیگا به اون ور سالن میکنن و میبینن...
کریچ : ببین ما خودمونو کشتیم اون داره حال میکنه
اون طرف سالن ققی و اون کفتره دارن دل میدنو قلوه میستونن

...............



Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
#81

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 1771
آفلاین
الستور: وا! کفتر عزیزم چی شده؟؟؟

ققی: پاشو برو اونور..!!! نمیخوام ببینمت!

مودی زل میزنه تو چشای باد کرده ققی!

مودی: بی وفا..!!! دیگه دوستم نداری..!!!! ببین چیکار کردی با من! ندیدی تو اون روزا رو که پرهاتو از رو زمین جمع کردم!!! نبودی وقتی پرهات میخواست بریزه طرفو جادو کردم!!! تو...

چشمش به آوریل میفته و حرفشو قطع میکنه!

مودی: چیه؟ چرا عین بوق زل زدی تو چشای من؟؟؟ نمیبینی داغدارم!!!

آوریل: سوال فنی داشتم!!!

مودی: سوال و زهرمار! بپرس حالا!

اوریل: وقتی طرفو جادو میکردی که پرهای کفتر نریزه، چطوری پرهاشو جمع میکردی!؟



بوم...!!!!


از سقف خاک و خل میریزه رو سر ملت!!! ققی به بغل تانکس پناه میبره..!!!



5 دقیقه بعد...گرد و خاک میشینه و همه پرنده ای با پرهای طلایی و سرخ شبیه کفترو میبینن که رو زمین بال بال میزنه!!!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: شبی از شبهای ریون کلاو
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴
#80

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
مـاگـل
پیام: 93
آفلاین
کریچ:نخیر کی همچین حرفی زده ...بزار جون مادرت عزاداریمون رو بکنیم آوریل..بیخیال..تازه داریم نفس میکشیم از دستش
آوریل:خیلی نامردین..نامردا..بی وجدانل..کفتر مردم رو زدین اینجوری کردین انگار نه انگار...خیلی نا مردین
تانکس:بابا ولمون کن آوریل جون...اصلا خودم کردم دوست داشتم حقش بود کفتره بوقی
مایک:خوب دوستان من گرد این کفتره ببرم بلکه به کارم برسم و معجونم رو درست کنم
تانکس و کریچ:جمعش کن ببرش زودتر ..از شذش خلاص بشیم
آوریل:بابا نکنین اینکارو آخرعاقبت نداره ها
ودراین هنگام ناگهان کفتر جون تازه در وجودش میاد و بلند میشه و اون وسط نگاه میکنه
ققی:بق بق بقو بق بق بقو(صدا کفتر)اینجا چه خبره کی مرده اینجا اینجوری شده ؟؟؟؟
کریچ:اه به خشکی شانس عجب شانس بوقی داریم ما نمیشد این واقعا میمرد از دستش راحت میشدیم؟؟؟
آوریل:خداروشکر..زنده ای تو کفتر سالمی
مودی تو همین گیرودار آهنگ اسکوتر رو میزاره و صداشئ تا آخر بلند میکنه و میاد وسط به تکنو زدن حالا تکنو نزن کی بزن و از این حرکات موضون از خودش در میاره و سدریک با تکنو زدن مودی جو زده میشه و اونم میاد وسط و به تکنو زدن حالا دوتایی اومدن وسط و تالار رو گرم کردن که در این هنگام تانکس فریاد کشان:خجالت بکش الستور سن بابای منو داری اومدی وسط داری تکنو میزنی ...یکم خجالت بکش سدریک تو تازه دو روزه اومدی ریون آبروت رو یکم بخر اینکارا چیه مر گنده
که سدریک و الستور به خودشون میان و میبینن زیادی جو زده شدن که الستور میگه:بابا مگه چیه داشتم باسه برگشت دوباره ققی جون خوشگلم به جمعمون جشن میگرفتم چش نداری ببینی ققی برگشته دختره کارآگاه....بیا توهم وسط یه قری بده از دستت میره ها
تانکس:برو بابا توهم خجالتم نمیکشه پیرمرد ۹۰ ساله ...یکم خجالت بکش
دراین هنگام کریچ:ددد راست میگه تانکس...مگه برگشتن این کفتر بی چشم و رو جشن گرفتن داره همون بهتر که میمرد و از دستش ما راحت میشدیم کفتره بوقی زشت
تا الستور میاد زبان به سخن بازکنه و چیزی بگه و از ققی دفاع کنه ناگهان صدای گریه ی بلندی به گوششون میرسه و همه ققی تنها رو میبینن که داره گوشه تالار زار زار گریه میکنه و ....
------------------------
لطفا ادامه بدین این داستان ادامه دارد ....


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.