ققي با مغز ميخوره زمين و بيهوش ميشه...
سدريك:تو يه قاطلي تانكس
همه دستشون رو به طرف تانكس ميگيرن:اي قاطل,اي قاطل.
تانكس:نه من قاطل نيستم شمام الكي شلوغش نكنيد وايستيد كنار.ناسلامتي ما كاراگاهيما
تانكس مشغول بازرسي ققي ميشه:چيز مهمي نيست ميتونست بدتر از اينم بشه.
سدريك:حالا چش شده؟
تانكس:گفتم كه چيز مهمي نيست احتمالا فقط ضربه مغزي شده و قطع نخاع.
همه:
سدريك:خب اشكالي نداره چيز مهمي رو هم از دست نداديم.
همه ي بچه ها سرشون رو به علامت مثبت تكون ميدن.
كريچر در حالي كه در پوست خودش نميگنجه:اصلا چطوره جشن بگيريم؟
همه:موافقيم.
تانكس:اين جنازه رو چيكارش كنيم؟
كريچر:بزارش دمه پنجره لاشخورا ببرنش
-----------------------------------------------------------
مكان:تالار عمومي
زمان:٣ روز بعد
همه بعد از مرگ ققي به مدت سه روز در حال جشن و پايكوبين كه ناگهان كفتر رو ميبينن كه بال بال زنان بهشون نزديك ميشه.
كريچر:ميدونستم اين دست از سره كچل ما بر نميداره.
ققي به طرز عجيبي به طرفشون مياد:سلام, شما ميدونيد من كي هستم؟و بعد تعادلشو از دست ميده و ميافته رو زمين.
تانكس:يعني چش شده؟
سدريك:فكر كنم حافظشو از دست داده.
كفتر:من تشنمه.
كريچر:نه بابا هنوز تشنه ي قدرته.
تانكس:نه كلهم حافظشو از دست داده.
كفتر دوباره تقلا كنان بال بال ميزنه ولي به طرز فجيعي به لوستر ميخوره و ميافته تو بغل تانكس.
كفتر كه از ضربه سرش به لوستر دوباره حافظشو به دست آورده با تانكس مشغول تنفس ميشه :bigkiss:
چشمهاي مبهوت بچه ها...ثانيه اي ميگذرد و ناگهان تانكس با يك حركت تاكتيكي,استراتژيكي كفتر رو از دم ميگيره و به سمت ديوار پرت ميكنه.
كفتر با مخ ميخوره به ديوار...
تانكس:
بوقي خجالت نميكشه اگه نمرده باشه خودم ميكشمش.
كفتر به خودش مياد:من كيم؟
كريچر:سدريك بيا سريع تا دوباره حافظشو به دست نياورده از پنجره پرتش كنيم بيرون.
تانكس: كاملا موافقم
[size=medium][color=0000FF]غÙ
٠اÙدÙ٠را Ù
٠ستاÙÙ
زÙرا ÙÙ
Ùار٠ÙÙ
را٠Ù
٠بÙد٠Ø