هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵
#23

مك بون پشمالو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۳۰ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۴۸
آخرین ورود:
۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸
از پيش چو !
گروه:
مـاگـل
پیام: 198
آفلاین
هوومك آوريل جان من چون روح خيلي لطيفي دارم مامانم گفته فقط فيلم هاي لطيف و احساسات برانگيزانه نگاه كنم !! ... ماتريس يه نمه خشنه بره همين نفهميدم چي گفتي ... مهم نيست ... ادامه ي پست !


---------------------
ققي و مكي با هم به سمت منو شيرجه ميرن ... ولي چون مكي هم باهوش تره هم گنده تره هم فرزتره هم بي اف چو چانگه هم با مزه تره هم خوشگل تره هم بيكاره هم علافه و هم چون نويسنده ي اين پسته زودتر به منو مي رسه !
مكي : هيپ هيپ !
ملت : هورا !
مكي : هيپ هيپ !
ملت : ه .....
.....


يكي از اون پشت ..
چرا ادامه پستو نمي نويسي ... ملت منتظرن !

مكي : منتظر آب آناناسشم ! ( هووومك آوريل جان !! )‌ !

......

ده ساعت بعد !

مكي : هيشكي از جاش تكون نخوره .. مامور مخصوص حاكم بزرگ سوباسا پشت سر شماست !! ( هي به مامانم گفتم نذاره زياد كارتون نگاه كنما ... ) !
ملت : مكي دستارو ببر بالا ... مكي شناسشو ببند يالله ...

يهو منشي دادگاه طي يه حركت زيداني با كله ميزنه تو شكم مك بون و منو از دست مك بون خارج ميشه !


منو در هوا چرخ مي زنه ... بوق مي زنه ... شادي مي كنه و يهو متوقف ميشه !



- كسي كه منو تو دستشه كسي نيست جز يكي از ارزشي ترين اعضاي سايت يعني ....



تصویر کوچک شده

رون ويزلي !
___________________


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۶:۲۲ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵
#22

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
قاضي دادگاه : آنيتا !
منشي دادگاه : چي هست اصلا ؟
شاكي : ققي و دوستان !!
متهم : كريچر !
تماشاگرنما : مك بون پشمالو !!


كريچ : خب حالا دوباره شروع كنين !

ققی : آقا من از کریچر شیکایت دارم! میفهمی؟ شیکایت!
آنیتا : خب چرا؟
ققی : این امضای منو دستکاری کرده! نوشته «من مدیران را دوست دارم» گووووول دسترسیت رو خوردی؟ بی جنبه!

و از همون بالا یه تخم کفتر پرت میکنه به سمت کریچر میخوره تو چشمش و بلافاصله یکی دیگه که اون هم میخوره تو چشمش!
سرافینا که چشمش به چشمای پوست تخم مرغی کریچ میفته سریع یه قلم مو بر میداره و توی چشمای جدید کریچر رو سیاه میکنه.

ملت : هر هر هر کر کر کر

پشمالو که کاملا مشخصه برای دریافت منوی مدیریت این همه پاچه خواری مدیران رو میکنه و یکی نیس بهش بگه که «حتما بهت منوی مدیریت رو میدن، اونم با آب آناناس اضافه!»، چکش فلور رو قرض میگیره و پشت سر کریچر وایمیسته و محکم پس کله کریچر رو نوازش میکنه، طوری که حداقل علاوه بر اینکه پوست تخم مرغا از پلک کریج میفتن بیرون، دندون مصنوعیای کریچر بعلاوه چیزی شبیه منوی مدیریت نیز پرت میشه بیرون!

ققی و پشمالو با چشمای وق زده : منوی مدیریت؟!

و جفتشون به سمت منو شیرجه میرن....

زیر نویس : به دلیل کمبود امکانات، شما میتونین در این لحظه نئو و مامور اسمیت در فیلم ماتریکس I و سکانسهای پایانی رو تصور کنین که جفتشون تفنگ دستشونه و روی هوا به سمت هم در حرکتن، با این تفاوت که ققی در نقش نئو، پشمالو در نقش مامور اسمیته و تفنگ هم لا موجود و فقط روی زمین یه منو مدیریت به چشم میخوره!

ادامه دارد....


ویرایش شده توسط آوریل در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱۹ ۱۶:۲۵:۴۳

[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
#21

مك بون پشمالو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۳۰ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۴۸
آخرین ورود:
۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸
از پيش چو !
گروه:
مـاگـل
پیام: 198
آفلاین
دوباره مي گيريم ... يك . دو . سه !

کریچر:خب بسه دیگه! حالا تو باید مجازات بشی به جرم چرت و پرت گویی! مجازاتتم دستیار والای من، یعنی مك بون پشمالو تعیین می کنه!
الک: نه! شما نمی تونین این کارو با من بکنین! نه! این انصاف نیست! حذبیا کمک کنین! من در خواست عضویت داده بودم!
ققی:اما قبول نشدی!
الک:این انصاف نیست! نه! ( لازم نيست انقدر " ه " بذاري ... !! )
كريچر : هوومك .. حالا كه مي بيني انصافه !

در همين لحظات ...
مائده شيطون : ققي امضات چه باهال شده !
ققي : ا مائده جون اينجا چيكار مي كني ؟!
مائده شيطون : من به همه تالارا دسترسي دارم!!
ققي : چي گفتي عزيزم ... چيم باهال شده ... بووووقم !!!
مائده واتسون : امضات جييگرم ... به سرژيا سلام برسون !
مائده واتسون غيب ميشه !!!
ققي يه نيگا به امضاش مي كنه ...


ققي با خودش : خب بايدم قشنگ باشه ... حميد كشيده ديگه ... نهههههههههههههه_( خب بعضي وقت ها لازمه " ه " زياد بذاري .. { براي انتقال بيشتر حس }‌ ) !
" من مديران رو دوست دارم .... hacked by nemesis "

ققي : كريچر ... مي كشمت دستم بهت برسه !!

بر و بچ حذب كه تازه در حال خروج از تالار محكومين بوده ان دوباره با كله مي ريزن تو!!
همشون دسته جمعي حمله مي كنن به سمت كريچ ...


كريچ : هوومك ... چند لحظه وايستين ....
هيشكي واي نميسته و ملت همچنان دارن كريچ رو مي زنن !!
كريچ : يه لحظه .... صبر !



قاضي دادگاه : آنيتا !
منشي دادگاه : چي هست اصلا ؟
شاكي : ققي و دوستان !!
متهم : كريچر !
تماشاگرنما : مك بون پشمالو !!


كريچ : خب حالا دوباره شروع كنين !

ادامه دارد ....



تصویر کوچک شده

رون ويزلي !
___________________


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۰:۰۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
#20

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
آنیت یه صحنه به کریچر و ملت نگاه میکنه که اونچا رو تبدیل به مطرب خونه کردند!!
یهو الکسا می پره بالا جان و آنیتا رو هل میده یه ور میگه:من من من! من شکایت دارم! من من من!
کریچر:آدم باش الکسی! درست حرف بزن بینم چی میگی؟!
الک:من خیلی شکایت دارم اومدم از ادی شکایت کنم خیلی بوقه!
کریچر:چرا؟!
الک:آخه... آخه دوباره تاپیکه ترین ها رو باز کرده!
کریچ:اشکالش چیه؟
الک:آخه...ای مامان آخه من نمی خوام رنکمو تحویل بدم!
کریچ:
الکسا:نمی دونین چقد زحمت کشیدم تا بدستش آوردم! اونم یه سال بعد از عضویت! کلی اکانت و پول تلفن بالاش رفته! اون وقت زارت بیام تحویلش بدم به این کی..رزی؟
کریچ: شما خودت مگه تو ترین ها شرکت نکردی؟؟
الک:چرا!
کریچ: به کی رای دادی تو بهترین تازه وارد؟
الک:رزی!
کریچر:
الک:خب چیکار کنم؟؟ نمیشد که به خودم رای بدم!
کریچر:خب رای نمی دادی!می مردی؟
الک:نه نمیشه! این وظیفه ی هر ریونی ایه که پاشه بیاد تو ترین ها رای بده! من دولت تعیین می کنم! من...
کریچر:خب بسه دیگه! حالا تو باید مجازات بشی به جرم چرت و پرت گویی! مجازاتتم دستیار والای من، یعنی بوووووووووق(سانسور شد یه کمی هیجان انگیز بشه!) تعیین می کنه!
الک: نهههههههههه! شما نمی تونین این کارو با من بکنین! نه! این انصاف نیست! این اند بی عدالتیه! حذبیا کمک کنین! من در خواست عضویت داده بودم!
ققی:اما قبول نشدی!
الک:این انصاف نیست! نههههههههههههههههه!
ادامه دارد؟!

پ.ن:در ضمن به جای بوووووووووووووق یه نفرو جایگزین کنین که جالب تر بشه!


[b][siz


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۸۵
#19

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
مـاگـل
پیام: 1323
آفلاین
قاضی: کریچر بن کاچار الدوله!
متهم: آنیتا دامبلی!
وکیل مدافع: لا موجود!
شاکی: جان راونکلاو
دادستان: جان راونکلاو
هیئت منصفه: بر و بچه های غیور ریون!!

کریچر در حالی که روی ققی سوار شده! وارد میشه و میره روی میز تلپ میشه!
و با چکش فلور، تخ تخ تخ، میزنه توسر ققی تا ملت .... بگیرند!!
و ملت ساکت میشن!
قاضی به جان اشاره میکنه و میگه:
_ جان!... بدو بیا شکایتتو بگو که می خوام برم ملت رو تایید کنم!!... بدو!.. آ قربون شکل ماهت!
جان بدو بدو می ره بالای صندلی وایمیسته و یه نگاه خشمالوک(!) به آنیت می ندازه و میگه:
_ ها!... ای دختره خیلی بده!...من پست زدم که بچه دار شدم... نه!... یعنی پستی زدم که مثل بچه ی آدم می مونه، بعد این دختره ی بوقی بوق زاده ی بوقنده اندر رول(!) می یاد ویرایشش میکنه! ... ای بیمیری!...
آنیتا میزنه زیر گریه!! جان نیشش تا بناگوش باز میشه!
جان ادامه میده:
_ تازه... با من پدر کشتگی داره!... هی پستای من رو ویرایش میکنه!... شرط می بندم می خواد بگه من بر نگشتم!... بی ادب!... بی نزاکت... خرمالو!.. بادمجون!... چغندر! ..( ناسزا ورژن 2020!)
باز آنیتا گریه میکنه، باز جان میخنده! کریچر یکی میزنه روی میز و داد میکشه:
_ آهوی هوی!... خیله خب بسه!... آنیتا به مجازات محکوم میشه! فردا باید اعدام بشه!
همه ملت کف میکنن و یهو یهو بر و بچه های حذب مپریزن تو دادگاه( یعنی همه بودن، سرژ رو هم قاچاقی وارد میکنند!) و داد میزنند:
_ مدیریت عدالت محور نیست... ما شما را قلقلک خواهیم داد! ( چه ربطی داش ترو خدا!)
کریچر یه صحنه مثل دامبل بندری میزنه و میگه:
_ خیله خب... آنیت حرفی داری بگو!!
آنیتا اول با بلوز آوریل بینیغش! رو پاک میکنه و بعد میگه:
_ آقای قاضی... حضار محترم!!...اقا جان، ما یه تاپیک زدیم خیر سرمون، بعد این جان جان، احتمالا در جریان داستان شاه آرتور نبود و خب اشکالی هم نداشت!... بعد پست اولش که خیلی خودش محور داستان بود... توی پست بعدی هم که تمام داستان رو تغییر داده بود و یه جوری نوشته که من نفهمیدم از آخر باید چه میشد!... دیدم دیگه چاره ای نیست، پستش رو یه کم، کم و زیاد کردم و دادم تا ویرایشش کنند... باور کنید تاپیک گره خورده بود... باید به فکر فعالسازیش می بودم... درسته، کار خوبی نبود، اما بلاخره باید یه جوری تاپیک راه می افتاد؟!... هان؟!.... بعدشم، کی گفته با ایشون پدر کشتگی دارم؟!... هین؟!... شما ندیدین من چجوری با کسی لج میکنم، وگرنه همچین چیزی نمی گفتین!... اما باور کنید با هیچکی دعوا ندارم!... اینقدر هم آدم رو زجر ندید!... سر یه چیز کوچولو!... خوبه وقتی همین جناب جان، سوژه ای که من توی شبی از شبها بود فکر کنم، دادم که ولدی وارد میشه، اون رو یه پست دیگه زد و موضوعش رو اونچیزی کرد که خودش می خواست و چمی دونم اگه اشتباه نکنم داستان زندگیش بود، منم می یومدم می گفتم" آره این جان با من لجه... از من بدش می یاد... برای همین اینجوری کرده"! باید اینکار رو میکردم؟!... آره؟!... چیه شاید چون میبینه ناظر هستم، همچین چیزی میگی... نه آقاجون!... خیالت راحت باشه، فقط تا آخر تابستون در خدمتتونیم و از اول مدرسه ها، چشمتون به من نمی یفته!... غصه نخور... فدای سرت.... فدای سرت... دوف دوف دیف دوف... فدای سرت اگه من خیلی تنهام...
_ خانم محترم نظم دادگاه رو رعایت کنید!
آنیت یه صحنه به کریچر و ملت نگاه میکنه که اونچا رو تبدیل به مطرب خونه کردند!!
---
ادامه دارد؟!!... اداممه دارد!... شاید هم نداشته باشد!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۵
#18

فینیاس نایجلوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۲۹ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
از توي تابلو
گروه:
مـاگـل
پیام: 117
آفلاین
دادگاه بررسي جرم بينز
قاضي : كريچر
شاكي : الكسا
متهم : بينز
شاهد : فينياس


كريچر : بينز شوما متهم هستيد به جرم رمانتيك بازي و ...
بينز : با كدوم مدرك؟
الكسا : من شاهد دارم
كريچر : شاهد وارد جايگاه شهود شود
فينياس وارد شد
بينز : اين كه فينياسه باب اين خاليبنده اين كي شاهد بود؟
كريچر : اعتراض وارد نيست.
فينياس :
بينز :
فينياس : من شهادت ميدم به جرم اين بينز خيلي رمانتيك بازي مي كنه .
بينز :
كريچر در حال فكر كردن
كريچر : بينز شوما بر اساس ماده 176 قانون مجازات هاي جادوگري مجرم شناخته شده و به شش ماه حبس با اعمال شاقه و پرداخت جريمه ي نقدي 1000 گاليون محكوم مي شويد.
الكسا :
بينز :
فينياس :
فينياس : شرمنده بينز نميدونستم مجازاتت انقدر سنگينه
بينز : دشمنت شرمنده
فينياس : خراب مرامتم خودم هر روز ميام ملاقاتت
بينز :
فينياس :



Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۵
#17

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
دادگاه ریون
قاضی دادگاه : قاضی
منشی قاضی : منشی
متهم : متهم
حضار : حضار
قاضی دادگاه رسمیست
منشی دادگاه داره مینویسه
قاضی : خوب متهم شما متهمید از خودتون دفاع کنید
متهم : خوب من متهم به چی هستم
قاضی : شما متهم هستید فقط همین
متهم : خوب باید بگم تقصیر من نبود تقصیر دوست بد بود
قاضی : یعنی دوست بد باعث شد شما متهم بشید
متهم : نه
قاضی : پس چی
متهم : من کلا تو زندگی متهم بودم همه منو متهم میکردن
قاضی : واضح تر بگو
متهم : باب حالا هی سین جین کن ولمون کن دیگه
قاضی : دادگاه وارد شور میشود
دقایقی بعد
قاضی : رای دادگاه به دین صورت اعلام می گردد شما محکوم میشید به متهم بودن با اعمال شاقه
متهم :
=====================================
هرچی فکر کردم نتونستم ارزشی تر از این پست بزنم


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۵
#16

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
جفت درای تالار محکومین محکم بهم دیگه کوبیده میشه و کریچر از شدت ترس نهصد متر میپره هوا و اون وسط به طرز مشکوکی هوا بارونی میشه! الکسا با خشم وارد میشه و در همین لحظه کریچر میفته روش و الکسا شکل کاغذ میشه! اما تهیه کننده بدو میاد بادش می کنه و درست میشه!
الکسا:"خب کریچر جون من شکایت دارم شدیــــــــــد!"
کریچر:"ایول! "
الکسا:"چی چیو ایول؟! خب حالا نمی خوای کاری بکنی؟!"
کریچ:"نه! "
الکسا:"مرسی!"
کریچ:"خواهش می کنم دیگه تکرار نشه!"
الکسا:"کریچ جووووون؟! "
کریچ:"چِکته؟!"(بر وزن سکته!)
الکسا:"واقعا نمی خوای کاری کنی نه؟!"
کریچ:"نه!"
الکسا:" "
کریچ:" معلومه که می خوام! ممکنه تو کمک بخوای و من بهت کمک نکنم؟!اونم من! جن به این حساسی و دل رحمی! به این زیبایی! به این جاداری! به این مطمئنی! حالا چی می خوای؟!"
الکسا:"می خوام شکایت کنم!"
کریچ:"واقعا!؟"
الکسا:"آره! "
کریچ:"چه جالب!"کارگردان لوله رو از تو جیبش در میاره! الکسا تصمیم می گیره که تا آخر این رول مثل آدم رفتار کنه اما کریچ هر چی تلاش می کنه نمی تونه! اما با اندکی تلاش و اراده موفق میشه! هر چه باشد او بهترین نویسنده ی تالار است! (چه ربطی داشت؟!)
کریچر دوباره جدی میشه!
_"خب از کی شکایت می خوای بکنی؟! مورد شکایت چیه؟!"
_" من از بینز و جان شدیدا شکایت دارم! به جرم رمانتیک بازی!آقا جان من چقد بگم من از رمانتیک بازی بدم میـــــــاد! و بازی کردن با احساسات من و مارتی و ارزشی بازی و..."
_"چــــــــی گفتــــــــــیییییی؟!ارزشی بازی؟؟؟ "


________
ادامه ی این رول ارزشی را ترجیحا آوریل جوووووووون بزنه!


[b][siz


Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#15

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
مـاگـل
پیام: 181
آفلاین
در باز ميشه و جان و آوريل با هم داخل مي شن.جان با ريلكسي تمام و آوريل با خشم تمام.پشت سرشون هم دوربين مياد...
آوريل:جناب قاضي من طلاق ميخوام...اهم اهم ...ببخشيد...من شكايت دارم...
ولي در دادگاه هيش كسي نبود.
جان:هه هه هه هه .ميبينم كه اين تيرت هم خطا رفت
آوريل با يه حركت جانانه جان رو به اون ور دادگاه ميندازه.
جان: اينو از كجا ياد گرفتي؟
آوريل:چوي عزيزم بهم ياد داد.
از پشت دو نفر (يكي دست به كمر و ديگه ولو رو زمين)كريچ وارد ميشه.
كريچ:ديگه نبينم تو حوضه ي استحفاضيه ي من دعوا بشه.
آوريل مث موش ميشه و ميگه:كريچ جون من از اين آقا شكايت دارم.
كريچ:تو هم كه از همه شكايت داري...
جان:به جان جان(جان دوم اسمه)خالي مي بنده.
كريچ:اين خواهر كه هنوز چيزي نگفته؟؟؟
آوريل:داش به من مي خنديد.ميگف خيلي بوقي...
كريچ:خوب دروغ كه نگفته .منظورم اينه كه غلط كرده.
جمله ي دوم رو بعد از چشم غره ي آوريل ميگه.
جان:من ميرم شاهد ميارم كه خالي ميبنده.
...
-----------------------------------------------------------------------
چقدر ما اعضاي فعال داريم.مگه اين كه دستم بهشون نرسه(اونايي كه فعاليت نميكنن )



Re: تالار محکومین
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#14

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
کریچر تک و تنها توی دادگاه نشسته و داره با عنکبوتهای روی میزش یه قل دو قل بازی میکنه و دقیقا در لحظه ای که از شدت ناراحتی باختش به این جونورا داشت لهشون میکرد، در دادگاه باز شد و آوریل بدو بدو با قیافه ای در حد هشت تا ناراحت اومد اونجا.

آوریل : هوووم، سلام کریچر!! چیکار میکنی؟
کریچ قیافه رئیس مانندی به خودش میگیره و یقه بالشت کهنه ریش ریش شده اش رو صاف میکنه و یه حالی هم به گلوش میده : داشتم به پرونده های قبلی رسیدگی میکردم!!
آوریل : آره جوون عمه ات، حالا بیخیال، آقا من شکایت دارم!!
کریچر از شدت خوشحالی 5 متر میپره هوا و با مغز میره تو سقف و میاد پایین : ایول ایول، از کی؟
آوریل : از خودت!!
کریچر : خیلی بوقی!! مگه من چیکار کردم؟ بزنم نصفت کنم؟
آوریل : هیچی بابا شوخییی، همر به اون گندگی داشت که!! نه ولی جدی از ادی شکایت دارم.
کریچر : خب واسه چی؟
آوریل : دلایل زیادن، آدم مزخرفیه، گیره، دیوانه کننده اس، دلم میخواد سر به تنش نباشه!!
کریچر : از اینا میشه تو پرونده بر ضدش استفاده کرد ولی علت اصلی چیه؟
اوریل : دماغش همیشه آویزوونه، هروقت میبینمش حالم بهم میخوره!!
کریچر : خب اون که مشکلی نیست، اینجا دماغ همه آویزوونه، ولی چون خیلی باهات پایه ام و اون نیلو قدر مطلق جوون رو بهم معرفی کردی و با ادی اصلا حال نمیکنم باشه، یه جلسه دادگاهی میذارم واسش!!
آوریل : چاکککککریم.
کریچر : ولی یه کاری باید بکنی در قبالش!!
آوریل : چیکار؟
کریچر : یه جلسه بذاری با حضور من و خودت و از همه مهمتر نیلو جووووون !!
آوریل : باشه حالا ببینم چی میشه!!
کریچر : قربونت، تاریخ جلسه رو اعلام میکنم.
و آوریل با خوشحالی میره بیرون


[size=small]جادوگران برای همÙ







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.