هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: در كنار شومينه!!!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
#39

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
مـاگـل
پیام: 911
آفلاین
مکان:مهمان ها پشت در سایت جادوگران***
مهمان 1:گیلدی درو باز کن
مهمان2:...که بگم عاشقتم به تو ثابت می کنم لایقتم
گیلدی:شما خجالت نمی کشید...شما حیا نمی کنید...نکنه فکر کردید اینجا سایت بی پی جی هاست اگه از این فکر ها کردید به عنوان مهمان هم...
مهمان 1:تو یه کاری کن این تا فردا حرف می زنه
مهمان 2 مبایلش رو در می یاره و می گه:کارآگاه ققنوس
مهمان 1:از کی تا حالا کارآگاه این شکلی شده...؟
مهمان2:آخه ایکیو سیستم مبایل اسمش رو صدا بزنم خودش شماره رو می گیره!!...تازه هرچی باشه این از کاراگاه ققنوس خوشگل تره

hello کارآگاه I am and me دوستم back a door
plz open the back door
بووووووووووووووووق...بوق...بوق...بوق...بوق...بوق
(سلام کارآگاه منو دوستم پشت در سایت جادوگرانیم...لطفاً در عقبیه سایت رو باز کن(بوق قطع کردن تلفن)
مکان:جلوی دریاچه سایت جادوگران ***
آوریل:کی بود؟
ققنوس:نمی دونم هرکی بود از خارج بود...چون فینگلیش می گفت می خواست قاتیش فارسی هم کنه...
آوریل:خوب چی گفت؟
ققنوس:هیچی چرت و پرت می گفت
آوریل:خوب بگو زبانم ضعیفه چرا تفره میری؟
ققنوس:من زبانم ضعیفه برم مدرک کافلم رو از تو خوابگاه بیارم...
آوریل:تافل داری یا کافل؟
ققنوس:گیر دادیا...من هردوشو دارم
آوریل:خوب بگو چی گفت ترجمه کنم
ققنوس:hello کارآگاه
آوریل:سلام کارآگاه
ققنوس:چرا کارآگاه رو ترجمه نمی کنی؟نکنه فحش داده؟!!
آوریل:ای خدا چرا هرچی آدم خر گیر من می یفته کارآگاه با تو بوده
ققنوس:آهان...I am and me دوستم
آوریل:منظرش از می...مای بوده و از دوست فرند یعنی من و دوستم
ققنوس:back a door
آوریل:ما عقب دریم...یعنی چی...؟!!...آهان منظورش از عقب یعنی ما دنبال در می گردیم...مگه تو در فروش بودی؟!!
ققنوس:اه ادامه ش رو گوش کن...
ققنوس:plz open the back door
آوریل:یعنی از در عقب وارد شوید
ققنوس:پس کلا یعنی...سلام کاراگاه من و دوست دنبال دریم...از در عقب وارد شوید
آوریل:گفتییplz اینجا مبایلت آنتن نداده گفته asl plz
ققنوس:ای اس ال منو می خواسته...نکنه ساحره بوده...عجب آدم با کلاسی بود خارجی صحبت می کرد
آوریل:خوب بعدش چی شد؟
ققنوس:بعدش بوق زد دیگه...
آوریل:بوق ...وای اصلا کل این مکالمه بی پی جی بوده ببین به کلمه هاش توجه کن از اول تا آخر داشته فحش می داده آخرشم که بوق بهتره بریم به مدیران بگیم
ققنوس:تو با این هوشت چرا کارآگاه نشدی؟بریم عجب آدمایی پیدا می شن زنگ ی زنن فحش می دن...

ققنوس و آوریل به طرف دفتر گیلدی حرکت می کنن...
مکان:توی راه به طرف دفتر گیلدی***
حمید:ببخشید برادر ققنوس با خواهر فلور جلوی دریاچه چیکار می کردین...
-----
مهمان 1:فلور
مهمان 2:کریچ


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: در كنار شومينه!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
#38

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
مـاگـل
پیام: 1223
آفلاین
چند دقیقه بعد
کریچر: اینا وقتی میخواسن برن تو به ابعاد سوراخ نگاه نکردن؟
فلور: نمیدونم
راجر و حمید درحالی که دو نفری تو سوراخ گیر کردن
راجر: هی کریچر یک کاری بکن
کریچر: خوب چی کار کنم عقلم خوب چیزیه ها
حمید: کریچر برو کنا هیچی حالیت نیست خواهرا بیاین کمک کنین من دارم له میشم
ای خدا راجر خدا بکشت چقدر چاق شدی
دلاکو: من میدون همش به خاطر اون چیپساست
فلور: فکر کنم با یک ورد گشاد شونده همه چی حل شه
راجر: ای قربونت برم خوب زودتر ورد رو بگو دیگه
فلور: خوب مسئله اینجاست که ورده یک نموره بی ناموسیه
راجر: از وضعیت من که بی ناموسی تر نیست
فلور: باشه میگم سوراخیوس گشادیوس
دینگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به دلیل استفاده از لغات بی ناموسی شناسه ی شما بسته میشود
دینگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهمان: دیدی شناسم رو بستن
راجر: اشکال نداره این کار تو یک نوع فداکاری بود
مهمان شماره ی دو: شناسه ی من رو چرا بستن؟
دینگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شناسه ی شما به دیلل این که نویسنده ینمایش نامه هستید بسته شده
دینگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهمان 2: یعنی چی بگزارین جوهر پستم خشک بشه بعد


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۴
#37

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
خارج رول : بچه ها. بیاین رول بنوویسین دیگه. هرچقدرم بد بنویسین به افتضاحی ماله من که نمیشه. پس بیاین یه خورده فعالیت کنین تورو خدا.
===================================
آخر هفته و طرفای غروب بود که بچه های ریون دوره هم جمع شده بودن .
راجر : بچه ها بیاین یه کاری بکنیم دیگه.
کریچر : آخه چیکار کنیم؟ ها؟
راجر : دِه اگه من میدونستم که نمیومدم مخ شما رو به کار بگیرم. یهو میگفتم بچه ها بیاین فلان کارو بکنیم.
کریچر : من که هیچ فکری به مغزم خطور نمی کنه.
ارنی : تو مگه مغزم داری که یه چیزی بتونه بهش خطور کنه؟
کریچر : تو دیونه ای یا خودتو میزنی به دیوونگی؟
ارنی : نه دیوونه ام. هیچ تظاهری در کار نیس.
آوریل : بسه دیگه. دعوا رو تموم کنین.
فلور : من حوصله ام سر رفته.
راجر : بمیرم من...نکن گریه...همش تقصیر من بوده.....منو ببخش..نه یعنی اینکه حالا گریه نکن ایشالا درست میشه همه چی.
دزیره : آخه این چه وضعشه؟ همه آخر هفته که میشه خوشحال میشن، ما اینجوری غمبرک زدیم اینجا.
پادما : غم چی چی؟؟؟
دزیره : غمبرک....همون معنای زانوی غم بغل گرفتن رو میده.
پادما : آهـــــــــا
سام : من میگم بیاین یه جشن بگیریم.
همه :
راجر : چیچیو جشن بگیریم؟ مگه قراره کره بگیریم که همینجوری میگی؟ مگه کشکه؟دوغه؟ ماسته؟
حمید : مگه لبنیجاته؟؟؟؟
راجر : نمیشه همین جوری هر تقی به توقی میخوره جشن بگیریم که....ایشالا یه 2-3 ماهه دیگه میتونیم.
سام : پس الان رو چیکار کنیم؟
حمید : کاش میشد بریم هاگزمید. انقده خوبـــــــــــــه
کریچر : خب شما بفرما برو ببینم چه جوری میری؟ حمید : نمیشه از روی اون نقشه بریم؟
راجر : اگه میشد که من تاحالا 100 بار رفته بودم به قرارام تو اون کافه مادام پدیفوت میرسیدم.
همه :
فلور : چی گفتــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟
راجر : هـــــــــــــــا؟؟؟ اها...هیچی...منظوره خاصی نداشتم. یعنی میدونی...چیزه....
حمید : ای بابا...اون مرض "چیز" مثه اینکه مسری بود. به این یکی هم از آوریل سرایت کرد.
فلور : زود تند سریع بگو. منظورت چیه؟
راجر : خاله، دختر خاله، پسرخاله. هاگزمید.قراره ملاقات.
فلور : اینا یعنی چی؟
راجر : ببخشید از این تندتر نمی شد بگم.
فلور : اها میخواستی بگی با خاله ات اینا قرار داری؟
راجر : ااااااااااااااره
فلور : :bigkiss:
شاهزاده امید که تا حالا هیچی نگفته بود شروع کرد
ساهزاده : من یه راهه مخفی بلدم.
آوریل : این فلورو کفن کرد راست میگی؟
فلور :
شاهزاده : آره بابا. دروغم چیه. من از اینجا یه راه مخفی پیدا کردم که به هاگزمید میخوره.
همه :
حمید : آفرین برادر. واقعا لذت بردم از این کشف شما.
سام : حالا از کجا میشه رفت؟
شاهزاده : همینجا.
همه :
کریچر : از اینجا که فقط من میتونم برم. کس دیگه ای نمیتونه بره.
راجر : حالا یه راهم باز میشه تو بیا خرابش کن. باشه کریچ؟
شاهزاده : بله همینجا. دقیقا همین شومینه. بیاین کنار...
همه میرن کنار.
شاهزاده : سنجــــد باز شـــــــو.
ولی اتفاقی نمیفته
همه :
ارنی : واستا ببینم. این که ماله علی بابا ئه. داستانا رو قاطی کردی بچه؟
شاهزاده: ها؟؟؟اها...ببخشید باید میگفتم : کناریوس شومینهیوس.
شومینه با یه صدای عجیب و با یک حالت عجیب تر میره کنار.
همه در یه حالت عجیبتر تر (خودم ازقصد روی این "تر" تاکید کردم ) به سر میبرن.
همه : :bigkiss: :bigkiss:
حمید : برادرا و خواهرا لطفا فاصله اسلامی رو رعایت کنین. خواهرا 124.5 سانت و برادرا هم (برای جلوگیری از پدیده سنگسار) 88 سانت.
راجر : حمله به هاگزمید.
همه : حملـــــــــــــــــــــــــه


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۴
#36

ارنی پرنگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ شنبه ۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۴۶ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶
از اتوبوس شوالیه
گروه:
مـاگـل
پیام: 34
آفلاین
نظر به پخش فیلم هری پاتر 3 از یکی از شبکه ها! این رول پلینگ نوشته شده است.
روابط عمومی رول پلینگ روین کلاو
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در یکی از روزهای گرم تابستان همه دور شومینه تالار جمع شده بودن و شعله شومینه هم به طرز جادویی مثل کولر دو تیکه خنک می کرد.
ارنی:خب بچه ها چی کار کنیم؟
سام:من میگم بریم بیرون یخ در بهشت بخوریم
فلور: نخیرم ...از وقتی وبا اومده من هیچی از بیرون نمی خورم
راجر:منم با فلور موافقم
همه:
آوریل:می خواین گیتارم رو بیارم بنوازم براتون؟
حمید که تاره به جمع پیوسته بود و بین خواهرا برای خودش جا وا می کرد :استغفرا...نه خواهر این آهنگا ضد آسلامیه!!!!
همه:
ارنی:می خواین یه داستان براتون تعریف کنم؟
همه:
ارنی:جون داداش خیلی باحاله
کریچ:پس بزار من برم از آشپزخونه تخمه بیارم. و یه بشکن میزنه و غیب میشه و 2 ثانیه و اندی بعد با تخمه ها ظاهر میشه:خوب بگو
ارنی عینکشو صاف میکنه و شورع تعریف داستان میکنه:
یکی بود یکی نبود زیر این گنبد کفود
کریچ:کدوم گنبد؟
آوریل:همین دیگه...ایناهاش
کریچ:آهان...بگو
ارنی: یه پسری بود که با عمو و خاله و پسر خالش زیر یک سقف زندگی می کردن. عمو و خاله و پسر خاله پسره خیلی بهش ظلم می کردن...

راجز: بابا این داستانو که همه می دونن
ارنی:اگه راس می گی چیه؟
راجر: الیور تویست!
همه:
فلور:آی کیو این یوگی و دوستانه
ارنی:نه خیر گوش کنین...یه روز اون پسره سوار اتوبوس شوالیه میشه و میره سوار یه هیپوگریف میشه و بعش میره جفت یکی از خواهر های مدسه وای میسه(حمید: ) و دوباره سوار هیپوگریف میشه و دوباره میره توی بیمارستان پیش یه برادر (حمید: ) و قصه ما همین بود جغده به خونش نرسید. بالا رفتین نوشیدنی کره ای بود پایین ااومدیم آب کدو حلوایی بود قصه ما هوایی بود...
راجر:وا...تموم شد؟
ارنی:بعله دیگه....
سام که تا حالا ساکت بود: این که از تام و جری هم کمتر بود(تام و جری ییک کارتون ماگلی می باشد) ؟؟؟!!!!
فلور:راست میگه هنوز شرو نشده تموم شد
ارنی:نه بابا این داستان کامله فقط یه قسمت هاییش به درخواست برادر خوبمون حمید جان حذف شد.
آوریل:حمید...این چه کاری بود؟
حمید:آروم باش خواهرم...این داستان قسمت های بی ناموسی زیادی داشت....
راجر:بابا برین بگیرین بخوابین...
ارنی: می خواین یه داستان دیگه تعریف کنم؟
+++++در این لحظه صحنه سیاه میشده و صداهایی میاد++++
ارنی در حال پاک کردن عینک ته استاکانی اش می باشد و برادرا و خواهرها (به همراه حمید) رفتن بخوابن.
ارنی هم برای خودش آهنگ اون فیلمه رو با دهن میزنه.....
دینگ دیلی دینگ دینگ دینگ.....
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
بی مزگی این رول پلینگ به علت بیماری نویسنده به مرض می مزگی مزمن می باشد. پس از پذیرفتن انتقاد ات و پیشنهادات معذوریم
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
طرح اولیه تالار ریون کلاو:
Ravenclaw'sCommonRoom
این طرح از روی نقشه ای که کریچر جان کشیده اند ساخته شده.
نظر یادتون نره!!!!!


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱:۰۷ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
#35

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 274
آفلاین
----------------یک ماه بعد----------------

همه کنار شومینه دور حمید حلقه زدن و حمید داره روضه میخونه:

حمید: در اسلام ما در دو چیز نباید معصیت کنیم.....یکی در حرامات...یکی در مسئله خواهران!...بلاخص در مسدله خواهران...بله!....خواهران خیلی ظریفن!....اصلا خواهران رو باید بگذارند در گاو صندوق و درش رو قفل کنن کلیدش رو بدن به روحانیت!....بله!....ما امین ناموسیم!.....ما اصلا خود ناموسیم!...

راجر در کف: تکبیر!!!

همه: ال.. اکبر ..ال.. اکبر...مرگ بر ضد ولایت حمید!...مرگ بر ضد ولایت حمید...مرگ بر اچ سی او...مرگ بر منافقین و صدام!...

حمید: ممنونم..ممنونم...برادرا و خواهرا اگه سوالی دراین من در خدمتم!

فلور:ببخشید بردار حکم لمس کردن یک خواهر توسط برادر چیه؟

حمید: احسنت...خواهرمون بسیار نکته سنج هستن!...و معلومه در این باره به کرات فکر کردن.....بله عرضم به محضرتون که در این مسئله شرایطی هست که اگه عجابت شود تازه حرام خواهد بود!...و اگر عجابت نشود که کلا حلال است!...شرایط را در این مجلس نمی شود عرض کرد اگر نیاز به توضیحات بیشتر بود من در کلبه هستم در خدمتتون...

فلور: ممنونم برادر( و میشینه)

کریچر : ببخشین برادر آیا جن ها حرام گوشت هستند یا حلال گوشت؟

حمید:...به مقدار گوشت بستگی دارد هر چقدر گوشتی تر باشد حالش ...نه ببخشید...حلالش بیشتر خواهد بود...و اگر فقط استخوان بود که مکروه است و توصیه میشود استفاده نشود....

کریچر: ممنونم برادر!...(و میشینه)

سام: برادر من به تازگی مرگ خوار شدم آیا خوردن مرگ حکمی دارد؟

حمید: صد البته ...مرگ را در دو حالت میتوان خورد...یک حالتش رو که در خوردن هلوجات هم استفاده میکنیم و حالت دیگری هم هست که در مواقع خاص و بهدانی باید اول نیت کنید و سپس غسل میت را به جا آورده و از خوردن مرگ لذت ببرید!...

سام: بسیار ممنونم!...

حمید: خب برادرا جلسه امروز به پایان رسید ..خواهش خلوت کنین بذارین باد بیاد!...خواهرا هم بمونن من باید کمی در مورده احکام خواهران با عزیزان دل برادر صحبت کنم!


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۱ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۴
#34

روح روشنايي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۶ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۳۳ جمعه ۷ مرداد ۱۳۸۴
از وزارت سحرو جادو
گروه:
مـاگـل
پیام: 36
آفلاین
ادامه پست كريچ...
راجر:هي لونا يه كم وول بده صدا بياد...
كريچ:روح يه دقيقه بيا اينجا...بيا بالا امشب مي خوام بتركونم
روح:صبر كن با هم بندازيم
كريچ:من برم تابل نشيم
راجر:اوي صبركنيد منم مي خوام
روح:نه...تو نه ..آخرين دفه يادم نميره چيكار كردي
آوريل:مگه چيكار كرد
روح:رفته بود به مگي تنفس مصنوعي مي داد
راجر: من چيزي يادم نمياد
روح:اما من خوب يادمه ...به مگي مي گفتي چوچانگ
بچه هاي ريون:
راجر: بچه هرچي داره از جيباش بياريد بيرون
روينا:اين قرص ها چيه؟
روح:اه..اونا بچه بازي كه نيست دست نزن
صداي حميد از پشت در تالار:خدايا...اين گوسفندان را در راه راست ببر..
فلور:اينا اسمارتيز ببين رو ش زده m&m
روح:نه اينا مدلش اينجوريه...نه نخور...اين اك...
كريچ:روح بدبخت شدي در درو امشب همه اينجا قات مي زنن
آوريل:اين چيه Jiver
روح:نه...اون 90 درصده نخور
آوريل و سام::pint: :pint:
راجر:بدبخت شديم الان همه اينجا قات مي زنن
حميد:اونور چه خبره نكنه دارين ماءشعير مي خورين
(از توضيح دادن ماجرهاي داخل تالار معذوريم وضع خرابه)


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۴ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۴
#33

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
مـاگـل
پیام: 339
آفلاین
فلور یه دفه وارد می شه:
راجر :
چو:
کریچر :
راجر : کریچر چشاتو درویش کن و به کارت برس مگه بهت نگفته بودم بری واسمون کیک درست کنی
کریچر : چشم قربان الان می رم
و بعد زیر لب ادامه می ده :
این راجر دیوونه دوباره جوگیر شد
راجر : و بد سعی می کنه یه جوری فلورو بکشه کنار ولی هر کاری می کنه فلور راضی نمیشه و بعد راجر عصبانی می شه و مثه بچه های بد پشتشو می کنه به فلور که همین موقست که یه دفه من:
راجر : چیه؟خنده داره؟
- آره برگرد ببین فلور چه قدر خوشگل شده!
راجر سعی می کنه برنگرده ولی دیگه نمی تونه خودشو نگه داره و برمی گرده و بعد... :
من : یه دست به افتخار شیرین کاری پادما جون :fan:
راجر :




Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۴
#32

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
مـاگـل
پیام: 1223
آفلاین
تصویر کوچک شده











پشت در های تالار عمومی

حمید: در رو باز کنید زود باشید این لعنتی رو باز کنید
داخل تالار: راجر: هیچ کس بهش محل نگزاره
حمید: میگم در رو باز کنید , من باید به جشن نظارت داشته باشم
راجر: بهش جواب ندید
کریچر: فلور بیا وسط یکم حرکات موزون انجام بده
حمید: نه نــــــــــــــــــه .. حرکات موزون نه
خایا توبه ... خدایا ما رو ببخش
روشنایی: وای چقدر قشنگ حرکات موزون انجام میدی فلور
فلور: پس چی , من چند بار نامزد دختر شایسته بودم
حمید: آب در رو باز کنید
حمید: عصب نامردا من باید اونجا باشم
سام: فکر عوض کردن اسم زمر تالار از کی بود
راجر: ریونا
همه: احسنت دست
ریونا: خجل
حمید: هی اونجا چه خبره فلور هنوز داره حرکات موزون انجام میده؟
راجر: اَه یکی صدای این آهنگ رو زیاد کنه صدای این حمید رو نشنویم


تصویر کوچک شده


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
#31

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 274
آفلاین
سام : حوشنگ تو چجوری با روح حرف میزنی؟...احضار روح مگه بلدی؟
حمید: ...بابا ما رو دسته کم گرفتی..من مخترع احضار روحم
هاراگورن:من این حرفا حالین نیست هر کی هر کاری داره میکنه مقصرش سامه!
سام: د بیا!....برو بچه ...گیر دادی به ما چرا؟
حمید:
سام و هاراگورن:
حمید: حالا چرا قاطی کردین؟...چرا خودتونو ناراحت میکنید؟...الان باید برای شادی روح ققنوس فقیر نه ببخشید فقید عزا بگیریم....مسئله جدیه ...چرا نمی خواین درک کنید؟...
کریچر: سام بپر یه زنگ بزن به سنت مانگو این برادر ما حالش خرابه...بره یه حالی بهش بدن!
حمید: اما قبل از هر کاری خواهشا این عکس امضا منو بتدازین تو امضاهاتون تا روحش شاد بشه!.... ققی کجایی؟...کجایی که حمیدتو کشتن!... ...
سام : الان میان...ببندیش به این ستون تا بیان ...


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
#30

هاروگون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴
از mahale ekhtefa) shahrake ekbatan
گروه:
مـاگـل
پیام: 18
آفلاین
هاروگون:حالا که خیلی اسرار میکنین همون کف بمونه
سام اگه جشنو بندازن عقب تقصیر تویه


:bigkiss: :bat:







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.