خارج رول : بچه ها. بیاین رول بنوویسین دیگه. هرچقدرم بد بنویسین به افتضاحی ماله من که نمیشه. پس بیاین یه خورده فعالیت کنین تورو خدا.
===================================
آخر هفته و طرفای غروب بود که بچه های ریون دوره هم جمع شده بودن .
راجر : بچه ها بیاین یه کاری بکنیم دیگه.
کریچر : آخه چیکار کنیم؟ ها؟
راجر : دِه اگه من میدونستم که نمیومدم مخ شما رو به کار بگیرم. یهو میگفتم بچه ها بیاین فلان کارو بکنیم.
کریچر : من که هیچ فکری به مغزم خطور نمی کنه.
ارنی : تو مگه مغزم داری که یه چیزی بتونه بهش خطور کنه؟
کریچر :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4dc4e6ed4.gif)
تو دیونه ای یا خودتو میزنی به دیوونگی؟
ارنی : نه دیوونه ام. هیچ تظاهری در کار نیس.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
آوریل : بسه دیگه. دعوا رو تموم کنین.
فلور : من حوصله ام سر رفته.
راجر : بمیرم من...نکن گریه...همش تقصیر من بوده.....منو ببخش..نه یعنی اینکه حالا گریه نکن ایشالا درست میشه همه چی.
دزیره : آخه این چه وضعشه؟ همه آخر هفته که میشه خوشحال میشن، ما اینجوری غمبرک زدیم اینجا.
پادما : غم چی چی؟؟؟
دزیره : غمبرک....همون معنای زانوی غم بغل گرفتن رو میده.
پادما : آهـــــــــا
سام : من میگم بیاین یه جشن بگیریم.
همه :
راجر :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a50bb0ac.gif)
چیچیو جشن بگیریم؟ مگه قراره کره بگیریم که همینجوری میگی؟ مگه کشکه؟دوغه؟ ماسته؟
حمید : مگه لبنیجاته؟؟؟؟
راجر : نمیشه همین جوری هر تقی به توقی میخوره جشن بگیریم که....ایشالا یه 2-3 ماهه دیگه میتونیم.
سام : پس الان رو چیکار کنیم؟
حمید : کاش میشد بریم هاگزمید. انقده خوبـــــــــــــه
کریچر : خب شما بفرما برو ببینم چه جوری میری؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413871c9ea5.gif)
حمید : نمیشه از روی اون نقشه بریم؟
راجر : اگه میشد که من تاحالا 100 بار رفته بودم به قرارام تو اون کافه مادام پدیفوت میرسیدم.
همه :
فلور :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4dc4e6ed4.gif)
چی گفتــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟
راجر : هـــــــــــــــا؟؟؟ اها...هیچی...منظوره خاصی نداشتم. یعنی میدونی...چیزه....
حمید : ای بابا...اون مرض "چیز" مثه اینکه مسری بود. به این یکی هم از آوریل سرایت کرد.
فلور : زود تند سریع بگو. منظورت چیه؟
راجر : خاله، دختر خاله، پسرخاله. هاگزمید.قراره ملاقات.
فلور : اینا یعنی چی؟
راجر : ببخشید از این تندتر نمی شد بگم.
فلور : اها میخواستی بگی با خاله ات اینا قرار داری؟
راجر :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
ااااااااااااااره
فلور : :bigkiss:
شاهزاده امید که تا حالا هیچی نگفته بود شروع کرد
ساهزاده : من یه راهه مخفی بلدم.
آوریل : این فلورو کفن کرد راست میگی؟
فلور :
شاهزاده : آره بابا. دروغم چیه. من از اینجا یه راه مخفی پیدا کردم که به هاگزمید میخوره.
همه :
حمید : آفرین برادر. واقعا لذت بردم از این کشف شما.
سام : حالا از کجا میشه رفت؟
شاهزاده : همینجا.
همه :
کریچر : از اینجا که فقط من میتونم برم. کس دیگه ای نمیتونه بره.
راجر : حالا یه راهم باز میشه تو بیا خرابش کن. باشه کریچ؟
شاهزاده : بله همینجا. دقیقا همین شومینه. بیاین کنار...
همه میرن کنار.
شاهزاده : سنجــــد باز شـــــــو.
ولی اتفاقی نمیفته
همه :
ارنی : واستا ببینم. این که ماله علی بابا ئه. داستانا رو قاطی کردی بچه؟
شاهزاده: ها؟؟؟اها...ببخشید باید میگفتم : کناریوس شومینهیوس.
شومینه با یه صدای عجیب و با یک حالت عجیب تر میره کنار.
همه در یه حالت عجیبتر تر (خودم ازقصد روی این "تر" تاکید کردم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
) به سر میبرن.
همه :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d89d56cfe4.gif)
:bigkiss: :bigkiss:
حمید : برادرا و خواهرا لطفا فاصله اسلامی رو رعایت کنین. خواهرا 124.5 سانت و برادرا هم (برای جلوگیری از پدیده سنگسار) 88 سانت.
راجر : حمله به هاگزمید.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d89d56cfe4.gif)
همه : حملـــــــــــــــــــــــــه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù