هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
#19

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
مـاگـل
پیام: 929
آفلاین
فلور: خب خب (رویه صندلی کنار باغچه نشستم!)
آوریل که کنار فلور ایستاده و دستشو به کمرش زده و قیافه اش شده اینجوری
راجر: من هیچ کارم همه ی کارا تاخصیر ققنوسه!
ققنوس: استخر داشت بی ناموسی می شد من نمی خوام باز این مدیرا بلند شن بیان اینجا!!!
فلور: تو غلط کردی اصلا اون خوابگاه منه تو چی کار داری؟
ققنوس: ها...ها ...
فلور روشو بر می گردونه و داد می زنه : هوی جاسمو بلندشو بیو اینجورو تمیز کن دخترارو بکار دورتا دور استخر تا استخر دید نداشته باشه!
جاسم: ها .. حتما کارومو دوروست انجوم می دوووم
راجر: ای خدا از دست اینا
یکدفعه صحنه سریع رد می شه
ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ دیک!
فلور: هوم خوبه جاسمو بلند شو برو
جاسم: هو به روی چوشموم!
همه:
فلور: خب اینجا درست شد استخر وسط دورتا دور درخت اینجوری به بیرون دید نداره!
همه:
حمید:
فلور: خب حالا می مونه که چی کار کنیم برای شیفت دختر و پسر!
دستامو از هم باز می کنم و اینجوری نگاه می کنم خب من یک فکر دارم!
کریچر: چه فکری؟
حمید: بی اسلامی نباشه!
فلور: در اصل بی اسلامیه !اصلا شیفت نمی خواد همه قاطی لپرین تو! و لباسام غیب می شه و مایو می پوشم می پرم تو استخر
همه: نا لباسیوسو لباسا ناپدید می شه و همه می ریزن تو جز حمید!
سام: حمید بپرتو خنکه ها
حمید: به مدیران گزارش می دم!
فلور: خودشونم کم کم پیداشون می شه!
همه: بیب بیب ... هورا
شلپ شلپ شلپ!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۷:۲۶ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۴
#18

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
ساعت 3 صبح
(يه شخصي تلوتلو خوران به طرف باغچه نزديك مي‌شه و بعد خودش رو پرتاب مي‌كنه تو باغچه)

راجر: آخخخخخخخخخ!!!!!! ققنوس!
تمام خوابگاه بيدار مي‌شن و مي‌رن سمت استخر

كريچر: اصلا نگران نباشين! گفتم كه نگران نباشين! تازه‌واردها نگران نباشين همه چيز تحت كنترله! اين پورت‌كي ها شما رو به جاي امني مي‌بره! لطفا صف بكشين پورت‌كي رو بهتون بدم!؟
فلور: كريچر؟
كريچر: ها؟
فلور: ها نه! بله!
كريچر: بله؟
فلور: چرا مي‌خواي پورت‌كي بدي؟
كريچر: خب راجر الان داد زد ديگه قاعدتاً با يه داد ديگه ريون‌كلاو مي‌ريزه سرمون!؟
همه:
فلور: نبايد بريم ببينيم چرا داد زد؟
كريچر: معلومه ديگه! اصلا اهميت نداره! نه خودش نه دادش!
(در همين لحظه راجر كه تمام لباس شناش و خودش همه گليه مياد بالا)
ريونا: واي اي... اين چيه؟
ققنوس: نگران هيچي نباشين! من الان آواز مي‌خونم بهتون آرامش مي‌دم. اوپس... اوپس... اوپس.................................
همه:
آوريل: ببند اون منقارو. اين داره همين‌جوري مياد! آخي بيچاره راجر. حيووني جوون بود از دنيا رفت! جوان ناكام!
سام: چرا مي‌گي از دنيا رفت؟
آوريل: نگاه كن ديگه. ما اومديم اينجا به خاطر فرياد راجر. كريچر هم گفت يه فرياد ديگه تالار رو مي‌ريزه سرمون. ولي فرياد ديگه‌اي نيومد. يعني راجر رو كشتن
بقيه:
(كريچر و ققنوس كه سرازپا نمي‌شناسن با هم مي‌گن): خب گريه‌زاري بسه! جوونه خوبي بود. حيف كه به آرزوهاش نرسيد! حالا بهتره رئيس انتخاب كنيم!
فلور از پشت سر مي‌زنه تو سرشون: ها چي فكر كردين! راجر نباشه من اينجا رو اداره مي‌كنم!
ريونا: تو كه گفتي مي‌خواي بري؟
فلور: من گفتم شايد برم! حالا كه نرفتم! تا هستم اينجا من رئيسم! حرفيه؟
ققنوس و كريچر:
فلور: خب اگه نيست من رئيسم ديگه.
پادما: هي! الان كه رئيسي يه فكري به حال اين غول بيابوني بكن كه راجر رو خورد! شايدم كشت! الان داره مياد سراغ ما!
فلور: من چي‌كارم اصلا به من چه! اين رو بايد با كاراگاه‌ها مطرح كرد. خوب ما هم يه كاراگاه داريم ديگه! ققنوس برو دستگيرش كن!
ققنوس: من؟ چرا من؟
راجر كه سرتاپاش گله: ققنوس!!!!!!! مي‌كشمت !
ققنوس: ديدين اين نمي‌خواست راجر رو بكشه اين براي من اومده! از طرف گيليديه! مطمئنم! چقدر زود دست به كار شد! كمك! من مامانم رو مي‌خوام!
راجر مي‌رسه نزديك: سكرجيفاي! بلافاصله لباسيون! رو خودش
همه:
راجر: ققنوس! به چه جراتي ورداشتي استخر رو باغچه كردي؟ تا فردا صبح وقت داري درستش كني! فهميدي؟


!


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۰:۳۳ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۴
#17

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 274
آفلاین
حمید که بعد از تخریب استخر تو فکر اجرای طرح کاهش مصرف :bigkiss: بود یک دفعه داد زد.
حمید: آقا من در رابطه با این باغچه یکسری نظریات اسلامی داشتم که الان عرض میکنم!
فلور و آوریل
حمید: بله داشتم عرض می کردم که برای بهبود وضعیت اسلامی گروه به نظر بنده بهتره این باغچه رو چون توش گل و گیاه پرورش میدین و چون گل و گیاه یک فضای درام ایجاد میکنه و ممکنه آدم رو به فکر کارهای اونم به طبع ، درام بندازه و همینطور چون ممکنه اصلا بخواین توش بلال و شمشاد و مخصوصا شمشاد بکارین من پیشنهاد میدم شمشاد ها رو حداکثر تا ارتفاع 30 سانتی پرورشش بدین تا یک وقت زیر سایش کسی رستگار نشه و دوم اینکه فقط از گل های خر زهره و گل کاکتوس و همینطور برای برکت دادن به باغچه گل محمدی بکارین تا هم از میزان جرایم اسلامی کم بشه و هم اینکه بتونیم اینجا یک جشنواره گلاب گیری راه بندازیم تا جذب توریست بشه(در اینجا منظور از توریست عضو جدید هست)

ملت تحت تاثیر


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
#16

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
مـاگـل
پیام: 911
آفلاین
ققنوس وارد تالار مي شه
ققنوس:پاشو جمع كن اينا رو از اين وسط
فلور:اين چه طرز برخورده مگه من كلفتم
ققنوس:بيش بينيم باوو...حرفي داري نحوه برخورد...
نورممدهووووووووووووووي...بيارش اينجا
آوريل:اين چيه ديگه؟
ققنوس:ماله مرلينه...چاه خالي كنه؟
آوريل:خوب براي چي آوردي اينجا؟
ققنوس:تو مگه نمي دوني من تشنه قدرتم...اومدم آب استخر رو خالي كنم
كريچر:چـــــــــــي؟تو غلط مي كني من خون و دل خوردم واسته اين استخر
ققنوس:تو مگه نميدوني من تشنه قدرتم...تا وقتي من تو تالار نبودم حق نداشتي هيچ كاري كني
كريچر:خوب ممكن بود تو تو ابد نياي
ققنوس:تو بايد در همه حالات به اربابت وفادار باشي
كريچر:ققنوس نكن اين استخر چراغ اينجاست
ققنوس:چه چراغ روشني من ديشب ليز خوردم با كله رفتم تو
...بيار آب خالي كن
روينا:خوب اينجوري كه بد تره هركي باسرليز بخوره مرگش حتميه
ققنوس:روينا ازتو انتظار نداشتم تو كاراگاهو دسته كم گرفتي واسه اونم فكر كردم
خوب خالي كنيد آب رو
كريچر:
راجر تا مياد تو شروع ميكنه به گريه و هق هق :
ققنوس ظالم...تو به چه جرئتي داري استخر رو خالي مي كني...زيراب تو پيش مديران ميزنم
ققنوس:تو مگه نمي دوني من تشنه قدرتم....من هر كاري دلم بخواد مي كنم...تازه مگه مديري هم مونده
هاروگون:اه حالم به هم خورد از بي اين حرف رو زدي كه من تشنه قدرتم...هوغ
ققنوس:رو اعصاب من راه نريد الان بهتره پشت من باشيد به نفتونه من وقتي مدير شدم خودم اينجا استخرم ميزنم سونا هم ميزنم گير ديد...صبر كنيد من مدير شم
ملت:
ققنوس:چيه باو نميكنين مگه نديدين چه جوري همه مديران رو انداختم بيرون فقط گيلدي و مگي موندن مگي كه زياد عمري ديگه ازش باقي نمونده گيلدي هم كه با برو بچ شبونه مي خايم سرشو ريز آب كنيم ...ديگه راجب اين قضيه صحبت نكنيد(اين قسمت پيام بهداشتي بود براي مديران كه با اين حرف كه من ميخوام بندازمشون بيرون تحريك شن و بمونن جدي نگيريد همش روله)
خوب نور مد جان ادامه بديد كارو
فلور:ققنوس تو بيشتر شبيه دراكولايي تاققنوس
ققنوس: ...همه بريد كمك نور ممود و جاسم و اون گوني ها رو بيايد...يه وظيفه عموميه
راجر:كريچر تقصيره تو اگه تو نمي گفتي مشاوري اينم الان رييس نمي شد...اصلا من نميدنم چيكارم تو ريون
كريچر:تو روحيه مديريتي نداري به من چه
فلور:چرا اينا انقدر بو ميدن چيه تواينا
ققنوس در حالي كه فيگور مدريتي گرفته:در داخل گوني هايه بالا پشگل و در گوني هاي پايين خاك خالص
فلور:من از بالايي برداشتم (همون جا غش مي كنه)
آوريل:منم تازه حموم بودم(اينم غش مي كنه)
راجر: كن ار پاييني ها گرفتم
كريچر:منم همي...
ققنوس:كارتونو انجام بدبد حرف زدن ممنوع
كريچر:تو چرا همش حرف منو قطع مي كني
ققنوس:براي اينكه من تشنه قدرتم
راجر:اينا رو چيكار كنيم
ققنوس:كدوم ها رو؟
راجر:اين دوتا رو مي گم
ققنوس:آهان شما كارتونو انجام بديد دواي اينا دسته منه
ققنوس:گيلدي گيلدي اگه اينجايي بيا به كمكت نيازه
آوريل تا اسم گيلدي رو ميشنوه بلند ميشه:آخ جون كجاست گيلدي
(فلور هم زيرچشمي مي بينه گيلدي اومده با نه)
ققنوس:گيلدي تو كه هميشه داري كيشيك مي دي بيا يه لحظه
گيلدي از زير ميز مياد بيرون
ملت:
ققنوس:ببخشيد بهاين دوتا برس تا من بعد ببينم چرا تو باز اينجا تلپي
گيلدي: :bigkiss: :bigkiss:
فلور:فلور مي ره يه گوني ديگه پشگل بر ميدار و مياد جلو گيلدي غش مي كنه
گيلدي: :bigkiss:
آوريل هم كم نمياره و ميره يه گوني بر مبداره مياد جلو گيلدي غش مي كنه
گيلدي: :bigkiss:
ققنوس:من نميدونم مگه تو وزير نيستي پس چرا هميشه اينجايي
گيلدي:بر خر مگس معركه لعنت
راستي اون حرفات راجب مديريت چي بود اگه شناسه تو دوست داري به زار من كارمو بكنم
ققنوس:منو ميترسوني...هركي اينجا غش كنه از تالار بيرون انداخته ميشه و امشب رو پشت در تالار مي خوابه
فلور:به توچه؟
ققنوس:همينه كه هست
گيلدي:خير از جونيت نبيني من رفتم دوستان
فلور و آوريل كه دمق شده بودن مي رن روي ميزها مي شينن
ققنوس:خوب همه خاگ ها وپشگل هارو خالي كنيد تو استخر
راجر:چيكار مي خواي كني؟
ققنوس:باغچه
كريچر: استخر كجا باغچه كجا
(استخر از خاك و پشگل پر ميشه
ققنوس:خوب جاسم جان دو رديف گل بزن دو رديف سبزي
ملت:
وقتي كار تموم مي شه همه مثل جن ها خونگي مي افتن يه گوشه
ققنوس:خوب راجر و كريچر بياين وسط سبزي ها ميخوام راجب تيم كوييديچ صحبت كنم
راجر:بابا دارم مي ميرم از بس كار كردم من ميخوام برم بخوابم
ققنوس:مگه من كار نكردم بايد همينالان راجب تيم تصميم گرفته شه
كريچر:تو كار نكردي كه دستور دادي
ققنوس:بيا اين وسط بينيم...
(چه قدر دستور دادم)
(در ضمن كسي جون من بخاطر اين پست اگه مورد داشت نبره نحوه برخورد من يه پام اونجاست يه پام اينجا )
اينم گزارش تصويري:
تصویر کوچک شده


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
#15

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
مـاگـل
پیام: 1223
آفلاین
راجر طبق معمول تو استخر مدیتیشن میکرد که ققنوس با عصبانیت درهای تالار رو به هم میکوبه و می یاد تو
ققنوس: خوب تو این مدت که نبودم واسه خودتون بریدید و دوختید
راجر در حالی که حوله رو دور خودش میپیچه: کجا بودی این چند وقته؟ در مورد چی صحبت میکنی؟
ققنوس: کی ایم مردک کریچر رو مشاور کرده ؟ کی به اون گفته کاپیتان کوئیدیچ باشه؟ کی اجازه داده غریبه ها بیان تو تالار خصوصی ما؟ شما مگه نمیدونید من تشنه ی قدرتم
راجر: من کسی رو کارهای نکردم , کریچر از جلوی خودش این کارا رو کرده
ققنوس: که این طور اما بدونید که من برگشتم دیگه نمیتونید هر کاری خواستید بکنید
فلور: ققنوس دادو بیداد نکن اونایی که اومدن تو تالار با هماهنگی من اومدن و من رمز تالار رو بهشون گفتم
تازه خیلی هم خوش گزشت و خیلی هم حاتل داد
ققنوس: این چیه این وسط ساختین؟
کریچر: داد بیداد نکن بینیم بابا
این استخره و من ساختمش و میبینی که خیلی هم باحاله
لقب مشاور رو هم خودم به خودم دادم چون هر چی تو تشنه ی قدرت باشی من دو تای تو تشنه ی قدرتم
در مور کوئیدیچ ه من کاپیتان نیستم که دیدم کسی محل نمیگزاره من اومدم بالاخره یک تیم درست کنیم و به یک جاهایی هم رسیدیم فقط مونده اعضا رو پستا به توافق برسن
ققنوس: گفته باشم من میخوام کاپیتان و جستجوگر باشم
کریچر: به درک
حمید: منم مربی باشم؟
کریچر: تو فعلا ذخیره باش اگه ققنوس رو حذف شناسه کردن به جاش جستجوگر باش
راجر: من هم مهاجم هستم نه دروازه بان بنابر این خودت ردوازه وای میستی
کریچر: باشه بابا , راستی شنیدم یکی رو خودش لقب مشاور جزء داده اون کیه؟
حمید: منم داداش حرفی بود؟
کریچر: نه


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
#14

هاروگون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴
از mahale ekhtefa) shahrake ekbatan
گروه:
مـاگـل
پیام: 18
آفلاین
اولا:جای استخر خیلی هم خوبه و پرده هم داره دیگه فقط یک شومینه کم داره
ثانیا: چرا نمایشنامرو ول کردین


:bigkiss: :bat:


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۴
#13

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
مـاگـل
پیام: 929
آفلاین
ببخشید می تونم بگم این استخر وسط سالن عمومی چی کار می کنه؟ ما دخترا جلو شما پسرا بپریم تو استخر؟


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۴
#12

هاروگون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴
از mahale ekhtefa) shahrake ekbatan
گروه:
مـاگـل
پیام: 18
آفلاین
کریچر شومینه به این مهمی رو فراموش کردی
نمایشنامتم ادامه بده خیلی باحاله


:bigkiss: :bat:


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۴
#11

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
مـاگـل
پیام: 1223
آفلاین
این عکس تالاره ( گیر ندین من بویی از هنر نبردم)
اون دو تا گردا پله ها به سمت خوابگاه پسران و دخترانه
اون قهوه ای ها هم مثلا مبل و میزن
استخرم که تابلوه
در مورد استخر شما اگه میتونید جوری قرارش بدید که تو دیدی نباشه و پسرا به قول فلور دخترا رو نبینن بیاین بگین ببینم عمرا نمیتونید
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط کریچر(gray elf) در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۹ ۷:۴۸:۴۴

كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ماجراهای تالار عمومی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۸۴
#10

هاروگون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴
از mahale ekhtefa) shahrake ekbatan
گروه:
مـاگـل
پیام: 18
آفلاین
همه بر ميگردن و لب استخر يک تازه وارد ميبينن
اون هاروگون
هاروگون:سلام به بروبچ با صفاي ريون پسر چي ساختين
منم اومدم .......(چايي نخورده فاميل شدم)








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.