خلاصه:
لرد سیاه در اثر خوردن سوپ مسموم شده. اسلیترینی ها که از حضور دائمی لرد خسته شدن اونو به همراه نجینی به حفره شرارت می برن و همونجا ولشون می کنن و به تالار بر می گردن.
__________________________
-هی...زندگی...سرنوشت...همه رفتن! یه روزی اربابی بودیم برای خودمون. الان می بینی؟ کسی دور و برمون نیست. مریضم که هستیم. د خب تو هم یه چیزی بگو...همش چنبره زدی منو نگاه می کنی.
نجینی با بی حوصلگی سرش را برگرداند. برای اون بین تالار با شکوه اسلیترین و بزستان آبرفورث تفاوتی وجود نداشت. او گهواره اش را می خواست! و جوراب بلندی را که شب های زمستان به تن می کرد.
لرد سیاه روی تخته سنگی در حفره شرارت نشسته بود...ولی کمی بعد دیگر ننشسته بود. چون بالاخره متوجه شد که کسی دنبالش نخواهد آمد...با ناامیدی نگاهی به پشت سرش انداخت و وقتی از بسته بودن در حفره مطمئن شد بطرف جلو حرکت کرد. سرنوشت او را به سمت یکی از راهرو های داخل حفره هدایت کرد. در انتهای حفره دستگیره در خروجی را گرفت و با احتیاط باز کرد. کسی نمی دانست پشت در چه خبر است!
-آبی...آبی... بازم آبی...خب...به نظر تو کجاییم نجینی؟!
-هیسسس!
-هوم..راس می گی...بهتره ساکت باشیم. ممکنه خوابیده باشن.
-هیسیس!
-آهان...منظورت این بود که نمی دونی. خب! تحقیقاتمونو عمیق تر می کنیم. اسامی روی خوابگاه ها رو ببین...پر عقاب، دم عقاب، شاخ عقاب(؟!)، اینور عقاب، اونور عقاب!..اوه...اینجا...
-ت...ت...تالار ریونه ارباب!
-هی...صدات چقدر نازک شده...تو از کی تا حالا به ما می گی ارباب؟!
لرد سیاه بطرف نجینی برگشت. ولی به جای نجینی با ساحره ای زیبا مواجه شد.
-اوه..فلور...از تو هم خسته شدن؟ تو رو هم انداختن دور؟!
-نه ارباب...اینجا تالار ماست. ولی نمی دونم شما چطوری وارد شدین! البته خوش اومدین ها!
چند دقیقه بعد لرد سیاه با حالتی افسرده روی کاناپه آبی رنگی لم داده بود و پاهایش را روی میز گذاشته بود و خودش را با پر عقاب باد می زد. و مطمئنا صدای پج پچ ریونی ها را نمی شنید.
-شما که می گفتین دوسش دارین! بهش احترام می ذارین؟!
-داریم خب...ولی نه دیگه تا این حد! اگه اینجا بمونه بیچاره مون می کنه. باید یه فکری براش بکنیم. تازه نجینی هم هست!
تالار اسلیترین:--همین که گفتم! برای انتخاب جانشین لرد باید دوئل انجام بگیره!
-صبر کنین ببینم...مگه ما از حضور دائمی لرد خسته نشده بودیم؟ مگه آزادی نمی خواستیم؟ پس جانشین برای چی؟! آزادیم خب الان!