با اجازه!
-----------------------------------------------------------
:: سوژه جدید::نصف شب - کافه راوندر کافه با صدای قیژژژ بلندی باز میشه و شخص شنل پوشی در آستانه ی در ظاهر میشه! شخص به طرف یکی از میزها میره و یه صندلی رو عقب میکشه و میشینه روش.
توی آشپزخونه ی کافه ، دوتا چشم بالای اُپن (open) ظاهر میشه و با ترس اینور و اونور رو نگاه میکنه و بعد کامل صورتشو میاره بالا و با دهن پر از شیرینی بادقت بیشتر نگاه می کنه و ناگهان چشمش روی شخص شنل پوش ثابت میمونه. با ترس و لرز خودشو مخفی می کنه تا از دید شخص مخفی بمونه.
بعله ، اون کسی نیست جز تری که اومده مخفیانه شیرینی ها رو بخوره!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
شخص شنل پوش دستشو میزنه رو میز و داد میزنه : هی! کسی اینجا نیست؟
تری هم که فکر میکنه لو رفته از آشپزخونه میاد بیرون و میگه : چ چ چرا م م من هستم.اااامری دا دا داشتین؟
مرد شنل پوش نگاهی به تری میندازه و وقتی میبینه که اونو میشناسه ، شنلشو جلوتر میکشه تا کامل صورتشو بپوشونه.
تری :
مرد شنل پوش با صدای خشنی میگه : برو و برام نوشیدنی بیار!
تری مرد رو تنها میذاره و با ترس به سمت آشپزخونه میره و لحظه ای بعد با یه لیوان نوشیدنی برمیگرده.
- من گفتم یه لیوان؟؟؟ هان؟؟؟؟ من یه پارچ نوشیدنی میخوام.
- خب با با باشه چ چته!
و دوباره به سمت آشپزخونه میره و با یه پارچ برمیگرده!
قلوپ قلوپ قلوپ!!! (صدای خوردن نوشیدنی!
)مرد پارچ رو محکم میزنه روی میز و داد میزنه : یکی دیگه.
و اونقدر میخوره تا مست میشه!
تری هم از این فرصت سواستفاده میکنه و به سمت مرد میره تا بفهمه کیه ولی هرچی سعی میکنه نمیتونه صورتشو ببینه.
ناگهان مرد میزنه زیر گریه و داد میزنه : آخه چرا تنهام گذاشتی؟؟؟؟ چــــرا؟؟؟؟؟؟ چـــــــــــــــرا؟؟؟
تری دو متر میپره بالا و درحالی که میلرزیده میگه : به خدا من کسیو تنها نذاشتم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
مرد بی توجه به حرف تری سرشو محکم به میز میکوبه و یهو بدون اینکه خودش بفهمه شنل از روی صورتش میره کنار.
- چی؟؟؟؟ تو؟؟؟ آن...آنتونین؟
-------------------------------------------------------
بی مزه شد؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)