هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
فردا صبح، خمیازه کشان در خوابگاه دختران:

لودو بگمن با خرسندی از خواب بیدار میشه و داد میزنه:
- بیدار شین بچه ها، بیدار شین.امروز اولین روزه و ما هم نباید وقتو تلف کنیم.
با دید خرناس وزیر دیگر صداشو پایین میاره و ادامه میده:
- یه چیز دیه ای هم باید بگم که نگفتم.وزیر بفهمه کارمون در اومده.میشناسینش که؟

خوابگاه دختران:


چشمان دختر ها با دیدن دست خالی تری خشک میزنه.فلور میگه:
-تری عزیزم، چیزی شده؟
آندرو مدا با صدای لرزونی میگه:
- تری، خوفی؟

تری با نگاهی غمگین چند لحظه به دستش نگاه میکنه.آهی میکشه و میگه:
- نشد.نشد.نتونستم بگیرم.

داف میگه:
- چرا غصه میخوری؟ما پشتتیم.فردا دوبرابر شکلات میدزدیم خو؟

تری نیشخندی میزنه و میگه:
- اما شریکی نمیخوریما!

خوابگاه پسران:

لودو میگه:
- وقتشه گلرت!
گلرت شماشو میبنده.تمرکز میکنه.آب دهنش میریزه و با زمزمه ای زیر لب وردو اجرا میکنه.

ویکتور کرام میگه:
-حالا باید امتحانش کنیم.

چند دقیقه بعد:


در خوابگاه دختران به صدا در آمد و لودو داد زد:
- ساحره های عزیز، لطفا پوشش اسلامی رو رعایت کنین.ما چند لحظه باید وقتتون رو بگیریم.

فلور به در چشم غره ای میره و چند ثانیه ای پتویی رو دور خودش میکشه و میگه:
-بیا تو.

دافنه میگه:
-چیچیو بیا تو؟نخیر.اونا تو نمیان.مخصوصا لودو

اما لودو وارد شد.گلرت گفت:
- تری، ببخشید که شکلاتا رو خوردم.بیا.الان میتونی بخوری.

فلور به دافنه نگاه کرد.
لیسا به ماری و تری به همه.

فلور گفت:
- نخیر.هممون با هم میایم.شما یه جوری مشکوکین انگار.

فلور و تری جلو و بقیه ساحره ها پشت به اونا حرکت میکردن.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۷:۰۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۱

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
گلرت چوبش رو بالا آورد و به سمت تری گرفت،نگاه پسرها به سمت گلرت برگشت و فریاد کشیدند:نه!

تری در جا خشکش زد و به سمت پسرها برگشت، همین که گلرت رو چوب به دست رو به روی خودش دید چشمانش از وحشت گشاد شدند،شکلات ها رو روی تاقچه گذاشت و دستاشو بالا گرفت

بچه های ریون داشتند با گلرت حرف میزدند

ویکتور کرام:بابا این کارو نکن، تری گناه داره

پروفسور ویکتور:بچگی کرد، قول میده دیگه تکرار نشه

گلرت بی توجه به حرفهای آنها زیر لب گفت: آکیو شکلات

تری که تازه فهمیده بود چی شده پرید که شکلات ها رو بگیره اما دیگه خیلی دیر شده بود
گلرت یکی از شکلات ها رو در دهان گذاشت و نیشخندی به تری زد سپس بقیه شکلات ها رو به کرام داد.تری سرش رو انداخت پایین و از خوابگاه خارج شد.

گلرت لبخندی از سر رضایت به لودو زد و منتظر ادامه ی سخنان لودو ماند

لودو کمی مکث کرد و حرفهاش رو سبک سنگین و سپس گفت:گلرت، میتونی یه کاری برام انجام بدی؟

گلرت:شما جون بخواه آقای وزیر منتها کیه که بده

لودو ادامه داد:راستش یه چیزایی در مورد طلسم جدیدت شنیدم، منظورم طلسم مانع مونث هاست

ملت ریون:  

گلرت:آهان،بله جناب وزیر،چیزه... میخواین این رو روی در ورودی تالار کار بذارم؟

لودو:نه نه نه، گفتم شاید بتونی ورودی اینجا رو باهاش مراقبت کنی

گلرت:باشه جناب وزیر،همین فردا هلش میکنم، امری ندارین؟

لودو:عرضی نیست

و اینگونه جلسه ی شبانه به پایان میرسد


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
اگه اشکال نداره، سوژه جدید:

لودو بگمن با صدای آرومی وسط خوابگاه پسران سخنرانی میکرد.پسر ها مات و مبهوت شده بودند و با منگی به او گوش میکردند.لودو حرف های دلشون رو گفته بود.همه او راتحسین میکردند که چنین جرئتی دارد.

- بچه ها، خیلی وقته که ساحره ها مارو اذیت کردند و حق مارو خوردند.اونا از زورشون به نفع خودشون استفاده میکنن و ما رو عذاب میدن.مثلا همین تری، تا حالا دیدین تو خوابگاه خودمون حتی یه شکلات باشه؟اون یواشکی میاد این جا و اونا رو قاپ میزنه.
چو هم که به ما نمره نمیده همش به دویپستاش میده و ما رو آدم حساب نمیکنه.ویکتور، این جای زخم چیه؟
- وقتی داشتم شیرینی روی زمینو میخوردم، تری چنگ زد.
لودو ادامه داد:
- ایناهاش.نگفتم؟ فلور هم که هیچی، میدونین چند بار شورش کرد تا منو بکشه موقعی که برای وزارت کاندید بودم؟
پروفسور ویریدیان گفت:
- چند بار؟

-به تو چه احمق.وای چه روزی بود، اونوقت که اومده بود برای شورش و دستگیرش کردم.بعد نشستیم و با هم چایی خوردیم.آه...
پسرا:
لودو به خودش اومد و ادامه داد:
-آره.خوب، داشتم میگفتم.همین داف، دیدین که با من چی کار کرد؟
ویریدی دوباره از سر کنجکاوی(شایدم فضولی) با هیجان له له زد و گفت:
- چی کار؟

لودو چشم غره ای رفت و داد زد:
- فضول، به تو چه؟ما باید حق خودمونو پس بگیریم و ساحره ها رو مطیع خودمون کنیم.اینجا هم محل استقرارمونه.
چون هیچ ساحره ای نمیتونه وارد شه.

گلرت گفتک
- جز تری.
و به تری که داشت به طرف بسته شوکولاتا شیرجه میرفت، اشاره کرد.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۸:۰۳ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۱

ماری مک دونالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
از اینجا تا آسمون... کرایه ش چقدره؟!
گروه:
مـاگـل
پیام: 180
آفلاین
خلاصه سوژه

هیولایی درخت شکل که هم نر است و هم ماده از جنگل وارد خوابگاه پسران شده و بعد از نگاه کردن به آنجا تصمیم میگیرد آنجا را تبدیل به قلمروی خود و توله هایش (!) کند، ریونی ها ترسیده اند و ارگ و مری در حالیکه به هم بسته شدن در خوابگاه پسران گروگان گرفته شدن ...

این وسط ترنت جذب زیبایی خیره کننده ی لینی میشه, اونم میبره خوابگاه پسرا. ریونیا برا حل مشکل میرن کتابخونه تا راهی پیدا کنن. فلور از بقیه ریونیا جدا میشه میاد خوابگاه پسرا و میبینه و لینی و ترنت دارن به هم لاو میپرونن پس برمیگرده و به بقیه میگه یا لینی طلسم شده یا واقعا عاشق ترنت شده.

در همین حال آندرو یه راه حال پیدا میکنه که اونم دزدیدن یه مجسمه س که بتونن تبدیل به جفت ترنت بکننش. ریونی‌ها با هم مشورت می‌کنن و تصمیم میگیرن که مجسمه دامبلدور تو هاگزمید رو بدزدن. ریونی‌ها (لونا، تری، آندرو، آماندا، فلور) به هاگزمید می‌رن ولی‌ می‌بینن که اونجا خیلی‌ شلوغ و دزدیدن مجسمه راحت نیست. تری با دیوونه بازی به کمک لونا تونست حواس ملت رو به خودش پرت کنه تا بقیه مجسمه رو بدزدن، اونا موفق میشن و بعدش به سمت تالار ریون رهسپار میشن.

اطلاعات در مورد ترنت (دزدیده شده از لونا!) : ترنت ها موجوداتی همانند درختان هستند و سالها با کمک الف ها از جنگلها مراقبت می کنند آنها بر خلاف درختان قابلیت حرکت دارند. سالهای بسیاری است که جنس مؤنث آنها گم شده و آنها نمی توانند تولید مثل کنند بچه های انتها را که در زمان جوانی می توانند از زیر خاک سر برآورده و به دنبال جفت خود بگردند ترنت گویند..."


ویرایش شده توسط ماری مکدونالد در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۲۰ ۸:۰۶:۳۵


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۱۵ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۵:۲۶ جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5459
آفلاین
- تو این شلوغی چطوری مجسمه رو بدزدیم؟

تری پشت چشمی نازک میکنه و با غرور میگه: به راحتی! فقط منو داشته باش!

تری شروع به راه رفتن کج و کوله به سمت مخالف مجسمه میکنه و چندبار به ملت برخورد میکنه. بعد از اون یهو خودشو رو زمین پرتاب میکنه و شروع به داد و هوار کردن و در آوردن حرکات عجیب میکنه.

ملت جادوگر و ساحره با تعجب و شگفتی و البته نگرانی به تری خیره میشن و کم کم حلقه ی گشادی دور تری بوجود میاد و همه به تری زل میزنن.

لونا از جمع بقیه ریونیا خارج میشه، چهره ی نگرانی به خودش میگیره و در حالیکه داره با دستاش رو سر خودش میکوبونه به سمت تری میره و میگه:

- ای وای! دیدین چی شد؟ دوستم از دست رفت. وای به دادمون برسین. کمک کنین! کمـــــــــک!

و از بین جمعیت راهی پیدا میکنه و خودشو به تری میرسونه. آماندا، آندرو و فلور مدتی به این شکل به اتفاق پیش اومده نگاه میکنن. اما آندرو یهو به خودش میاد، سقلمبه ای به دوتای دیگه میزنه و میگه:

- چی رو تماشا میکنین؟ مجسمه رو بردارین!

دو نفر دیگه چشمشونو از جمعیت جمع شده دور تری و لونا برمیدارن و مشغول انجام عملیات "مجسمه ی دامبلدور دزدی" میشن.

چن مین بعد:

لونا که متوجه رفتن ریونیا با مجسمه دامبلدور شده، به تری چشمکی میزنه و از رو زمین بلند میشه. لونا دستاشو برای پراکنده کردن جمعیت تکون میده و میگه:

- خب دیگه دوستان از همکاری شما ممنونیم. مث اینکه دوستم حالش خوب بود. برین دیگه! برین! :d:

و مردم پچ پچ کنان از اونجا دور میشن. تری و لونا هم گرد و خاک رو لباسشونو میتکونن و سریع به سمت تالار راونکلاو، رهسپار میشن!




پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
مـاگـل
پیام: 497
آفلاین
تری در حالی که صندلی اش را عقب میکشید ادامه داد:

- مجسمه دامبلدور که خوشحال میشه. با این ریشایی که دامبلدور داره ترنت راحت گول میخوره!

لونا سرش را تکان دادو گفت:

- هر چی زود تر بجنبیم بهتره. امتحانش که ضرر نداره؛ داره؟

شب همانروز!!
تالار ریون؛ تاریک، سرد، ترسناک


چو خیلی محترمانه در خوابگاه پسران را زد و وارد شد. لینی و ترنت را دید که در بالکن خوابگاه نشسته بودند و همانند دو کبوتر عاشق در باره آیندشان بق بقو می کردند.

ترنت با دیدن چو، به نرمی گفت:

- شما ناظر تالار هستین؟

چو با سرش پاسخ داد و با صدایی لرزان رو به ترنت گفت:

- اومدم ببینم چیزی لازم ندارین؟!

لینی به جای ترنت پاسخ داد:

- خیلی ممنون چو! من به ترنت گفتم با شما خوب رفتار کنه. چون شما هم قراره تو فرمانروایی ما جایگاه مهمی داشته باشین! راستی مری و ارگم دارن کم کم بیدار میشن!

چو زمزمه کرد:

- بهتره اونا اینجا بمونن تا... تا... :worry:

ادامه حرفش را بلند گفت:

- تا اگه چیزی خواستین سریع بهمون بگن! :pretty:

ترنت که خوشحال شده بود، به لینی گفت:

- رفتار خوب دوستات، داره منو بیشتر عاشقت می کنه!

چو:

دهکده هاگزمید؛ روشن، گرم، شلوغ

آماندا در حالی که به دنبال یک دیوار می گشت تا سرش را به آن بکوبد رو به لونا، آندرو، تری و فلور گفت:

- تو این شلوغی چطوری مجسمه رو بدزدیم؟


ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۰ ۱۴:۲۷:۱۱
ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۰ ۱۴:۲۸:۴۳


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۴۸:۱۶ سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 706
آفلاین
ریونی ها بدون هیچ حرفی دنبال آندرو به سمت میز گرد خرخونا حرکت میکنن و لینی و ترنت رو تنها میذارن.

لینی با چشمایی براق به ترنت نگاه میکنه و میگه: البته میدونی؟ من اصلا از آشپزی خوشم نمیاد ... این به عهده ی تو باشه! من نمیتونم لباسا رو اتو کنم چون از سوختن انگشتام میترسم. هفته ای چهار بار باید با لونا برم بیرون اگرنه افسرده میشم پس نگهداری از بچه ها هم با توئه ...

ترنت:

میز گرد خرخونا:


ریونی ها به جز لینی دور میز جمع شدند و قیافه های عجیب هر کدوم گویای وضعیتی هست که توش گیر افتادن.

آماندا پرسید: حالا مجسمه از کجا پیدا کنیم؟

آندرو ابروهاشو بالا میده و میگه: خب اگه میدونستم که دیگه شما ها رو نمیکشوندم اینجا که درباره ش حرف بزنیم! باید یه مجسمه ی تقریبا بزرگ پیدا کنیم که حداقل سی سال عمر داشته باشه ... بعد میریم سراغ درست کردن معجونه ش.

تری بشکنی زد و گفت: مجسمه ی دامبلدور تو دهکده ی هاگزمید چطوره؟

ریونی ها به همدیگه نگاه میکنن و پیشنهاد تری رو سبک سنگین میکنن ...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۴۸:۱۶ سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
مـاگـل
پیام: 706
آفلاین
خلاصه

خلاصه: هیولایی درخت شکل که هم نر است و هم ماده از جنگل وارد خوابگاه پسران شده و بعد از نگاه کردن به آنجا تصمیم میگیرد آنجا را تبدیل به قلمروی خود و توله هایش (!) کند، ریونی ها ترسیده اند و ارگ و مری در حالیکه به هم بسته شدن در خوابگاه پسران گروگان گرفته شدن ...

این وسط ترنت جذب زیبایی خیره کننده ی لینی میشه اونم میبره خوابگاه پسرا. ریونیا برا حل مشکل میرن کتابخونه تا راهی پیدا کنن. فلور از بقیه ریونیا جدا میشه میاد خوابگاه پسرا و میبینه و لینی و ترنت دارن به هم لاو میپرونن پس برمیگرده و به بقیه میگه یا لینی طلسم شده یا واقعا عاشق ترنت شده.

حالا لینی میخواد ترنت رو به بقیه معرفی کنه.

اطلاعات در مورد ترنت : ترنت ها موجوداتی همانند درختان هستند و سالها با کمک الف ها از جنگلها مراقبت می کنند آنها بر خلاف درختان قابلیت حرکت دارند. سالهای بسیاری است که جنس مؤنث آنها گم شده و آنها نمی توانند تولید مثل کنند بچه های انتها را که در زمان جوانی می توانند از زیر خاک سر برآورده و به دنبال جفت خود بگردند ترنت گویند..."



Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۲:۴۲ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۵:۲۶ جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5459
آفلاین
کتابخانه:

ماری با عصبانیت کتابشو میبنده، از سرجاش بلند میشه و میگه: دیگه اوضاع داره از کنترلمون خارج میشه! باید زودتر یه بلایی سر این ترنت بیاریم!

و میخواد از میز دور شه که با دیدن آندرو که به شدت تو کتاب فرو رفته میگه:

- جمعش کن بریم، هیچی نمیشه از تو این کتابا پیدا کرد.

اما آندرو بی توجه به ماری میگه: ولی من دارم به چیزای جالبی دست پیدا میکنم!

ماری آهی میکشه و به سمت در خروجی کتابخونه میره. بقیه ریونیا همراش از کتابخونه خارج میشن، اما آندرو همچنان به یه صفحه از کتابش زل زده.

تالار:

لینی و ترنت در حال پایین اومدن از پله ها هستن که با دیدن ریونیا که به تازگی وارد تالار شدن، با سرعت بیشتری پله هارو طی میکنن.

لینی با خوش حالی دست ترنتو بغل میکنه و میگه: منو ترنت فهمیدیم که واسه همدیگه ساخته شدیم. بمون تبریک بگین!

ریونیا با چشم غره های متعدد تبریکات خودشونو به لینی میفرستن!

همون موقع در باز میشه و آندرو توی تالار پرت میشه و میگه: هییییی! یافتم! یافتم! مطمئنم نتیجه میـ...

اما با دیدن لینی و ترنت بلافاصله ساکت میشه.

- زشته لینی! ول کن دست اون بوقیو!

لینی ابروشو بالا میندازه و با حالت تهدید آمیزی میگه: آندرو، حواست باشه با جفت من چطور حرف میزنیا!

آندرو دقایقی رو به نگاه کردن متعجبانه به لینی و ترنت میگذرونه اما سریعا یاد کاری که با ریونیا داشت میفته و آهسته میگه:

- یه جوری بپیچونین بیاین بیرون، من راهشو پیدا کردم. باید از تغییر شکل استفاده کنیم! یه مجسمه ای چیزیو شبیه جفت ترنت در میاریم و اونو سمت جنگل میکشونیم و ... همه چی آروم میشه!




Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 1024
آفلاین
فلور وقتی با اون صحنه مواجه شد فوری یه ورد خوند و دوید بیرون .
چند ثانیه بعد فلور به بقیه که تو کتاب خونه مشغول بودن رسید . ریونیایی که تو کتابخونه که منتظر فلور بودن به طرفش دویدند و ریختن رو سرش .

آرنولد : چی شد ؟
- حال لینی خوب بود
-وردرو اجرا کردی ؟
اما فلور هر چی دهنشو باز می کرد صدایی از اون بیرون نمی اومد .

بالاخره لونا متوجه شد یه چیزی درست نیست .
لونا : اه یه لحظه ساکت .
در ایکی ثانیه اعضا ساکت شدن.
لونا پرسید : فلور چی شده ؟
فلور قرمز شد و با صدایی آهسته گفت : یا لینی از این ترنت خوشش اومده یا ترنت لینیرو جادو کرده که لینی ازش خوشش بیاد .
اعضای باهوشه ریوکلا هم که کلا معنیه حرف فلورو درک کرده بودند
قیافشون اینجوری شد :

در همون حال در خوابگاه پسران

لینی و ترنت که متوجه شده بودن که یکی تو اتاق اومده و رفته فوری از هم جدا شدند .
لینی به ترنت گفت : بیا بریم به بقیه معرفیت کنم .


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱۵ ۱۷:۰۶:۱۷







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.