هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:
باسیلیسک حفره اسرار، گنج اسلیترین را بلعیده. اسلیترینی ها سعی می کنن معجون تهوع آور درست کنن که باسیلیسک گنج رو بالا بیاره! مهمترین مواد معجون موی گرگینه و موی سگ هستن که هنوز پیدا نشدن. اولین گزینه هایی که به ذهن ملت اسلی می رسه ریموس لوپین و سیریوس بلک هستن.

______________________

-ملت؟

اسلیترینی ها به جرو بحث ادامه دادند.

-ملت!

اسلیترینی ها با حرارت بیشتری به جر و بحث ادامه دادند!

-ملت!

اسلیترینی ها صدایشان را بالا بردند و حتی عده ای از آنها اصالت را به کناری نهاده، دست هایشان را روی گوش هایشان گذاشتند و با خواندن آواز "لالالالالالا" سعی کردند صدای فلورانسو را نشنوند! ولی فلورانسو ول کن نبود!
-ملت! ما چرا دنبال گرگینه می گردیم؟ مگه اینجا گرگینه نداریم؟ فنریر گری بک عضو گروه ماست.

سیوروس دفترچه ای از جیبش در آورد وشروع به ورق زدن کرد.
-هوم...گری بک. آخرین ورود...آخرین پست!...بله! باید می دونستم که راه حلی که این دختره بده به هیچ دردی نمی خوره. آخرین باری که گری بک اینجا پست زد کی بود؟

فلورانسو مصرانه ادامه داد.
-این چیزی رو عوض نمی کنه. ایوان هم خیلی وقته نیست. ولی اینا هنوز اعضای این گروهن و در مقابلش مسئولیت هایی دارن! یکی بره یه تار مو از گری بک بگیره و ما رو نجات بده. در مورد موی سگ! سیوروس؟ مگه شما و سیوروس در وزارتخونه توی یک اتاق کار نمی کنین؟ از اونجایی که موهای شما در اثر در صد بالای چربیش به سرتون چسبیده و نمی ریزه، هر تار مویی که روی ردای شما یافت بشه احتمالا متعلق به وزیر سحره!

ملت اسلی شدیدا به مغزهایشان فشار آوردند که راه حل های فلورانسو را رد کنند...ولی خب...نمی شد!


ساعتی بعد:

-کثیف شد! همه جا کثیف شد! سر تا پای من به اضافه همه گوشه و کنارای این تالار اصیل کثیف شد و هنوز کسی نمی تونه توضیح بده که چرا باسیلیسکه بعد از نوشیدن معجون ترکید؟! حالا کی قراره اینجا رو تمیز کنه؟!

کسی توجهی به سیوروس نداشت. فلورانسو تاج طلایی رنگی را برداشت و روی موهایش گذاشت. هکتور از لا بلای کوه طلاها و جواهرات درخشان، پاتیل جواهر نشانی را برداشت و به معجون های بی نقصی که می توانست داخل ان درست کند اندیشید!
مورگانا رشته ای مروارید سیاه به دور گردن گربه اش که زیاد آرام به نظر نمی رسید، بست.
-حالا ما صاحب گنج هستیم. چقدر خوبه که هممون از خانواده های ثروتمند هستیم و هیچ حرص و طمعی برای تصاحب این گنج نداریم.

ظاهر ملت اسلی: :angel:
باطن ملت اسلی:




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۵:۲۶ جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5459
آفلاین
آیلین(چیه خب؟ تو این سوژه کاملا محو نشده، هنوز کم و بیش داریمش!) با چشمایی گرد شده نگاهی به پسرش می‌ندازه و می‌پرسه:

- جدی می‌گی؟ موی گرگینه و سگ؟

سیوروس نگاهی به سرتاپای مادرش می‌ندازه و می‌فهمه که این سوال جدیه و هیچ سرکار گذاشتنی در کار نیست. بنابراین خیلی گیج می‌شه!

- بله دیگه. دقیقا کجاش نامفهومه؟

آیلین جلو میاد و به چشمای سیوروس خیره می‌شه.

- سیوروس! نگو از بین این همه موادی که برای معجون سازی داری یه دونه تارموی گرگینه و سگ پیدا نمی‌شه که اصلا باور نمی‌کنم!

حضار که کاملا حرف آیلینو منطقی می‌دونن به نشانه‌ی تایید سری تکون می‌دن و به سیوروس زل می‎‌زنن.

- بت زل زدیم.
- بم زل زدین.
- الان تو یه جوابی باید به ما بدی!
- الان من باید یه جوابی به شما بدم.
- چه جوابی؟
- اینو شما باید بگین.
- خب ما اگه می‌دونستیم که از تو نمی‌پرسیدیم!
- منم اگه می‌دونستم که بتون داده بودم.

حضار چند ثانیه به سیوروس فرصت می‌دن تا با زبون خوش اعتراف کنه که اینا همه‌ش یه شوخیه بی‌مزه‌س. اما تنها واکنشی که سیوروس نشون می‌ده بالا انداختن شونه‌هاش از سر ندونستنه.

- این یعنی چی الان؟ واقعا تار موی گرگینه و سگ نداری؟

- نه ندارم! دانگ بهم دستبرد زده و شیشه‌هایی که توشون مو نگه می‌داشتم شکستن و همه موها با هم قاطی شدن. حالا اگه مشکلی ندارین می‌تونم تحویلتون بدم هربار یکیشو بریزین ببینین چی می‌شه، اما عواقبش با خودتونه.

اسلی ممدی از ناکجاآباد برمی‌خیزه و می‌گه:

- اونوخ ما با چه امیدی می‌خواستیم تار موی گرگینه و سگو از ویزلیا کش بریم؟ نکنه زیر بالشتشون قائمش می‌کنن؟ یا شبا بغلش می‌کنن می‌خوابن؟ یا از شدت کمبود غذا به خوردن موی همدیگه رو آوردن؟

-------------

خز هم خودتونین!




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
آيلين كه ديگر فقط چشمهايش ديده ميشد روبه سيوروس گفت:

- من دارم ميرم و وصيت ميكنم يه حموم بري.
- مامي نرو!
- ميرم.
ننننررررو!
- مييييررررم.
- نرو ديگه!
- عجب سيريشي هستيا!

و بعد در برابر ديدگان اشک بار و حتى خون بار...
......،
سيوروس:
......،
بله در برابر چشمان بدون خون و اشک سيريوس از صحنه ي رول ها محو شد.

- أيييي...بدم مياد از اينجور صحنه ها.

ملت که در حس و حال سيوروس و مادرش بودند با صداي نكره ي ممد به خود آمدند.

ملت اسليترين: جان؟

و ممد به صورت خود جوش به همان جايي رفت كه آيلين رفت.

- سيوروس! حالا اين ماده چى هست؟
- آره، اصلا اين ماده چى هست؟
- اين ماده چى هست؟
- ماده چى هست؟
- چى هست؟
- هست؟

سيوروس كه هنوز به فكر مادرش بود رو به فاطى پاتر کرد و گفت:

- تو بگو.

فاطى هم دست هايش را باز كرد، صدايش را بالا برد و گفت:

- ماده اى شگفت از ايران زمين، چشم رو نمى سوزنه و از همين سوپر بغلی هم ميشه خريد.

سيوروس آهي كشيد، يك عدد پس گردني تحویل فاطي داد و گفت:

- اون نه كناريش ماده اصليه! ماده اصلي مخلوط موي گرگينه اي هستش با موي يه سگ.
- لوپين؟
- سيريوس؟


ویرایش شده توسط فلورانسو در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۱ ۱۱:۵۲:۴۸


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
مورگانا به آرامی ملت اسلی را کنار زد و جلو رفت.
-ببخشید؟

آیلین که به دلایلی نامعلوم شدیدا در حال کمرنگ شدن بود ذوق زده شد!
-پناه بر سالازار! یه تازه وارد دیگه. تو می دونی اون ماده رو باید از کجا تهیه کنیم؟ نه؟ می دونستم. باید به تازه واردین بها داد! باید بهشون خوش آمد گفت. باید قدمشون رو روی چشم این ایوان نهاد. بگو مورگانا...بگو عزیزم...راه حلت رو بگو.

مورگانا در حالیکه داشت گل رز سیاه رنگش را بو می کرد جواب داد:
-من فقط یه سوال داشتم! چرا شلوغش می کنی؟ چرا همتون زل زدین به من؟! فقط یه سوال ساده بود!

آیلین شکست...کمرش خم شد! تارهای موهایش در مقابل چشمان بقیه سفید شدند. و زاغی قار قار کنان ازسمت راست صحنه خارج شد!

آیلین که هر لحظه ممکن بود بطور کامل محو بشود پرسید:
-اشکالی نداره حالا! سوالت چیه؟

-عکس دامبلدورو نشونش دادین؟ تاثیری نداشته؟!

فریاد اعتراض فلورانسو به صورت "عکس ارباب خودتونو نشونش بدین" به هوا بلند شد و مورگانا فهمید که احتمالا بی تاثیر بوده و همواره باید حضور محفلیان را در تالار به خاطر داشته باشد.
ملت اسلی مجددا وارد شور شدند!

-از حفره شرارت بریم گریفیندور؟
-سخته!
-بریم از ماندانگاس ماده رو بگیریم.شاید داشته باشه؟
-سخته!
-از باسیلیسک خواهش کنیم بصورت خودجوش بالا بیاره؟ اصلا یکی به من بگه این ماده اصلی چی هست!




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۵:۲۶ جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5459
آفلاین
- قبلا دادم که!

آیلین دست به سینه وایمیسه و می‌گه:

- چی چیو دادی؟ کی دادی؟ اگه دادی پس کجاست؟ چرا تو دستم نیست؟ منو به بازی گرفتی سوروس؟ اگه نمی‌خوای بدی عین بچه آدم بگو نمی‌دم. چرا بازی در میاری؟

سوروس که از این عصبانیت ناگهانی‌ـه آیلین تعجب کرده، شروع به دوره‌ی خاطرات درون ذهنش می‌کنه اما چیزی دستگیرش نمی‌شه. نه! واقعا چنین چیزی از مادرش بی سابقه بود. نکنه ... نکنه آیلین قراره از پیششون بره؟ یعنی این شناسه قراره بسته بشه؟

اسنیپ تکون شدیدی به سرش می‌ده و خودشو از تمام افکارش جدا می‌کنه و به وضع حال برمی‌گرده.

- بیا اینم مدرک! خودم بهت دادمش!

و نوشته های ابتدای پست نویسنده‌ی قبلی رو جلوی همه به اهتزاز در میاره.

نقل قول:
آیلین: امممم... پسرم مواد تهیه معجون تهوع آور رو رد کن بیاد..
سوروس: بیا!
آیلین: مرسی عزیزم...


آیلین شروع به بیرون ریختن محتوای تو رداش می‌کنه و از بقیه هم می‌خواد همین کارو بکنن. ولی هرچی می‌گردن هیچی پیدا نمی‌کنن. آیلین دست از گشتن جیباش برمی‌داره و به سوروس خیره می‌شه.

- اصلا تو چطور می‌تونستی به این سرعت موادو بهم بدی؟ ندادی دیگه! بده سوروس بازی در نیار. ما عجله داریم.

اما با دیدن اسنیپ که قیافه حق به جانبی به خودش گرفته بود و می‌خواست دهن باز کنه و به دفاع از خودش بپردازه سریع اضافه می‌کنه:

- باشه تو موادو دادی اما ما گم کردیم. عیبی نداره! من مادرتم. مطمئنم می‌تونی یه بار دیگه بری و یه سری مواد تازه برای تهیه معجون بهم بدی! نه؟

سوروس شونه‌هاشو بالا می‌ندازه و پشت قفسه‌ها ناپدید می‌شه. حواسش هست که تو پست نفر قبلی یه سری مواد گم شده و با توجه به سابقه مدیر هاگوارتز، طولی نمی‌کشه که بفهمه همه ش زیر سر دانگ بوده! اما دانگ باید می‌دونست صرفا به این دلیل که بازیگران و دست اندرکاران این سوژه توی هاگوارتز فیلم برداری می‌کنن، دلیل نمی‌شه که بخواد به عوامل درون صحنه دستبرد بزنه!

بالاخره اسنیپ پیش بقیه برمی‌گرده و این بار کاملا مطمئن می‌شه که آیلین مواد رو گرفته و خبری از ناپدید شدن اجسام نیست.

- بیا! از همه مواد یه نمونه دیگه داشتم جز یکیشون و البته اصلی‌ترین ماده! یا می‌تونین سوژه قبلی رو دنبال کنین و دنبال ویزلیا برین یا موادی که دانگ ازمون کش رفته رو ازش پس بگیرین.

جماعت اسلی: خسته نباشی.




پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
چکیده:
باسیلیسک عظیم حفره اسرار، گنج اسلایترین را خورده است و چند نفر از اعضا سعی میکنند او را وادار به بالا آوردن بکنند تا گنج را بدست بیاورند منتها تنها ماده ای که میتواند روی یک باسیلیسک تاثیر بگذارد و باعث شود او بالا بیاورد، ماده ای است که در اختیار ویزلی ها است و تیمی شامل سالی به شکل جینی، آیلین به شکل هرمیون، یاکسلی به شکل بیل ویزلی و آنتونین به شکل هاگرید تصمیم میگیرند وارد تالار گریفندور شوند و آن ماده را بدست بیاورند ولی در میانه راه آیلین غیرتی میشود و یادآوری میکند پسرش سوروس اسنیپ بهترین معجون ساز جهان است و میتوانند ماده مورد نظر را از سوروس بگیرند..


طبق رسم روزگار، سوروس بر عکس شده بود، لیلی را از یاد برده بود و دیگر مدام آهنگ های غمگین گوش نمیکرد. آیلین هم مترصد گرفتن زن برای او بود..

آیلین: امممم... پسرم مواد تهیه معجون تهوع آور رو رد کن بیاد..
سوروس: بیا!
آیلین: مرسی عزیزم، حالا که دقت میکنم، میبینم که..
سوروس: یه دختر جدید پیدا کردی؟!
آیلین: آره! دوس داری برات بگیرمش؟
سوروس: کی هست حالا؟

آیلین، به سالی اشاره کرد و گفت: این!
سوروس: اوووم...
آیلین: ببین عزیزم، دختر برازنده ایه..
سالی: جان؟!
آیلین: تو صحبت نکن سالی!
سالی: ببخشید الان دارید در مورد عروس و دوماد کردن کی صحبت میکنید؟
آیلین: تو و سوروس!
سالی: و چرا من نباید در مورد ازدواج خودم اظهار نظر کنم؟
آیلین: چون باید از خداتم باشه با سوروس من ازدواج کنی!
سالی: بیخود! من از این سوروس ایکبیری اصن خوشم نمیاد!
سوروس: مادر، دوباره عملیاتت شکست خورد
آیلین: اصلا برو همون لیلی رو بگیر هر چند میخوام سر به تنش نباشه!
سوروس: لیلی رو هم دیگه نمیخوام! اهداف دیگه ای دارم..
ایلین: اوکی اوکی خفه شو پسرم! رو مخ من نرو! فعلا مواد معجون رو رد کن بیاد..



پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 162
آفلاین
آیلین با دست به ضبط صوت جادویی اشاره کرد و خطاب به سالی گفت:

- چیز! .. سالی اون رو خفش کن.

سوروس گفت: نه سالی! بزن تراک بعدی. بعدی قشنگه!

ضبط صوت:

آی لیلی ، آهای لیلی لیلی ، های لیلی ، آی لیلی لیلی
های لیلی ، آهای لیلی لیلی ، وای لیلی ، آی آی لیلی
آی لیلی ، آی لیلی لیلی ، های لیلی ، آی لیلی لیلی
های لیلی ، آی لیلی لیلی ، وای لیلی ، آی آی لیلی

سوروس: هـــــــــای لیــــــــــــلی!

ایلین: مرد باش پسرم! جمع کن خودتو! سنگین باش. ارزش داره واسه یه دختر نکبتی خودتو اینجوری ناراحت کنی؟

سالی: زنــــــــته؟؟؟

آیلین: زبونتو گاز بگیر. گوش دامبل کر! ... سالی اون بیلبیلکو خفش کن. گفتم چیزش کن. ... اِاِاِاِ ... ریـــــداکتـــــــو!

ضبط صوت: آی لیلی ... آی لی ... آی لی .. ی .. آیـــــــــــــــــــلــــــــین!

سالی:

سوروس:

آیلین: .... شنیدین چی گفت؟ گفت آیلین. اسم من بود. اسم منو گفت ... کی میدونه چیا میخواست بهم بگه نذاشتم.

و به شکل غمگینی خم شد روی ضبط صوتی که آش و لاش شده بود. چهره ی مظلومانه ای به خودش گرفته بود و لبخند اشک آلودی داشت.

سالی: ولی آیلین .. چیزه ... چیزو یادمون رفت!

آیلین: سیلنسیو! .... خودم یادم هست. هــــی پسرم. ازت مواد میخوام واسه درست کردن معجون تهوع آور! ...فقط یه دونه بعدا از اینا بخر برام باشه؟ باشه پسرم؟


ویرایش شده توسط آشا در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۷ ۱۶:۲۲:۵۹

....I believe I can fly

تصویر کوچک شده



بدون نام
جینی و هرمیون،جلو جلو راه افتادند و زمانی که هاگرید سعی کرد بعد از آنها حرکت کند در درگاه دخمه اسلیترین گیر کرد. یاکسلی همانطور که او را هل می داد داد زد:
-شما برین! مقاومت کنین! ما الان میایم....آخخخخخ!
آیلین در حالی که با تاسف سر تکان می داد گفت:
-هنوز نمی دونه نباید از سرش به عنوان چکش در برابر این غول بی شاخ و دم استفاده کنه!
سالی به او خیره شد. آیلین یک جورهایی خیلی شبیه هرمیون شده بود.البته این حرف را با صدای بلند نزد وگرنه خونش پای خودش بود. هردو مرگخوار در قالب دختربچه های گریفندوری به سمت اتاق سوروس حرکت کردند.
در میانه های راه:
-اوم...آیلین؟
-هوم؟
سالی در حالی که سرش را می خاراند با نگرانی گفت:
-ببین، فکر نمی کنی تا الان باید با تله ای،چیزی مواجه می شدیم؟
آیلین با اخم سر برگرداند و یک اخم هرمیونی نثار سالی کرد.
-منظور؟
-منظورم اینه که ناسلامتی با اسنیپ طرفیم! الان یه اتفاقی نباید بیفته؟ما داریم به قفسه ی معجون ها نزدیک می شیم! اسنیپ قابل پیش بینی نیست!
آیلین توقف کرد و دست به کمر ایستاد.
-الان منظورت اینه که من بلد نیستم پسرمو تربیت کنم؟آره؟؟منظورت همین بود؟
سالی هول کرد.
-نههه!
-مطمئنی؟؟؟
-آ....آره!
آیلین چشم غره ی دیگری به سالی رفت که دختر بیچاره در قالب جینی ویزلی احساس تنگی نفس پیدا کرد.
دو دختر به دخمه ی اسنیپ نزدیک شدند و بدون در زدن در را باز کردند و رفتند تو.(ناسلامتی اسلیترینی بودند و اسلیترین سرور است و در نمی زند! )
تا وارد اتاق شدند چشمشان به جمال اسنیپ روشن شد که گوشه ای ایستاده بود و با ریتم راک اند رول سرش را تکان می داد و موهای چربش توی صورتش ریخته بود.
دو مرگخوار به هم نگاه کردند.
اسنیپ با ریتم چهچهه می زد:
-دنیا دیگه مث تو نداره....نه داره نه می تونه بیاره ...یه...یه....یه!
آیلین زیر لب گفت:
-ای خاک تو سر اون دامبلدور! پسر دست گلمو سالم تحویلش دادم که اینو بهم بده؟
بعد به طرف سالی برگشت تا دستوری به او ابلاغ کند و با دیدن حالت او چشم هایش گرد شد.سالی سرش را بالا حالت دوبس دوبس تکان می داد و حرکات موزون انجام می داد.
آیلین:
اسنیپ بدون آنکه هدست ها را از گوشش بیرون بیاورد گفت:
-بیاید تو بابا!خیلی ضایعید!
آیلین هول کرد.
-اهم اهم!منظورتون چیه پروفسور؟ ما....اومده بودیم...یعنی من...من یه اشکال درسی داشتم!
و قیافه ی مکش مرگ های هرمیونی به خودش گرفت.
سوروس سری به علامت تاسف تکان داد و گفت:
-یک، گرنجر هیچ وقت یونیفرم مرگخواری نمی پوشه، دو،گرنجر الان دیگه 20 و اندی سالشه، این دندونای خرگوشیشم ارتودنسی کرده، سه،گرنجر هیچ وقت از من اشکال درسی نمی پرسید!این طور که به نظر میاد شما مد شنل دهه ی قبل هاگوارتز رو پوشیدید! یعنی شما فیلم های هری پاترو نگاه نمی کنین؟تو این آخریش لباسا چقدر خوشگل بودن؟بیاید تو بابا مجلس بی ریاست!
آیلین کنف و عصبانی پشت سر سالیِ رقص کنان وارد دخمه شد.



پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۲۳:۴۱ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
مـاگـل
پیام: 633
آفلاین
آیلین که در قالب هرمیون با موهای وز کرده و دندان های خرگوشیش چندان احساس راحتی نمی کرد جلوی درب تالار متوقف شد.
- شما فکر نمی کنین یه مشکلی هست الان؟
ملت اسلی:
آنتونین که شدیدا مشتاق دیدن تالار گریفندور بود جلو رفت تا در را باز کند.
- بی خیال آیلین... دم رفتن بدجوری رفتی تو قالب اون دختره مو وزوزیا.
آیلین که به هیچ وجه دوست نداشت با هرمیون مقایسه شود چشم غره ای نثار آنتونین کرد که حتی در قالب هاگرید هم باعث شد موهای سرش از وحشت سیخ شوند.
- ظاهرا فاز هاگرید بیشتر روی تو تاثیر داشته.اصلا معلومه ما قراره دقیقا چیکار کنیم؟بریم دیاگون یا تالار گریفندور؟ قرص تهوع آور پیشنهاد کدوم نابغه ای بود؟
به خاطر سنگینی نگاه آیلین اسلیترینی ها جرئت نکردند بگویند در پست سالی آن نابغه خودش بوده. شاید هم از حمله زاغ خبیث آیلین که حتی در قالب هرمیون مصرانه جایگاهش را روی شانه او حفظ کرده بود بیم داشتند. برای همین در کمال ناجوانمردی به جینی که عقبتر از همه ایستاده بود اشاره کردند که صورتش به هیچ وجه با آنهمه شرم و حیا سازگاری نداشت. هرچند زیر نگاه خیره ملت اسلی هم تاب نیاورد و آب شد و در کفپوش سنگی سالن فرو رفت.
ملت اسلی:
آیلین: ای بابا مگه قبل از رفتن نقشاتونو تمرین نکردین؟الان با این وضع می رفتیم تالار گریفندور که همه می فهمیدن این جینی قلابیه. بگذریم. یه ذره دقیقتر نگاه کنین ببینین ما الان کجا هستیم؟
- هوم...هاگوارتز؟
- یه ذره ریزتر به قضیه نگاه کنید.
- هان یافتم زیر دریاچه ایم.
- آفرین داری نزدیک میشی.
لیلی لونا پاتر که تازه از در تالار به عنوان تازه وارد داخل شده بود ویبره زنان(درست مثل دختر داییش رز) داخل کادر پرید.
- من بگم مامان بزرگ؟من بگم؟تو تالار اسلیترینیم الان!
آیلین لبخندی زد.
- آفرین نوه خونده...دقیقا!ما الان تو تالار اسلیترینیم. جایی که قدرتمندترین جادوگرا و معجون سازارو داره. حتی رولینگ بوقی یه جای کتاباش نیاورده یه معجون ساز با استعداد از گروهای دیگه وجود داشته... اونوقت شما نوابغ دارین میرین تالار گریفندور از اون دوتا ویزلی آب نبات تهوع آور بگیرین؟بوق بر شما با این ایده هاتون!
ملت اسلیترینی:
آیلین موی وزش را عقب زد.
- با این همه مواد تهیه معجونمون ته کشیده. مجبوریم از تالار خارج شیم. ولی میریم به دفتر پسر من!
لیلی: وای یعنی میریم پروفسور اسنیپ رو می بینیم؟ منم بیام؟منم بیام؟
با این همه سایرین از رفتن به دفتر اسنیپ چندان خوشحال به نظر نمی رسیدند. هیچکس شجاعت رو به رو شدن با هفت خانی که اسنیپ جهت رسیدن به کمد مواد اولیه معجون تهیه کرده بود را نداشت. حتی سالی با این که تازه وارد بود خطر را حس کرده بود. در حالیکه از لا به لای سنگ پوش بیرون می آمد گفت:
- ولی آیلین...به نظرت اگر به شکل اولمون در بیایم بهتر نیست؟منظورم اینه که هرچی باشه تو مادرشی خب.
ملت اسلی:
آیلین موی وزش را عقب راند.
- درسته ولی ما کی مثل یه مادر و پسر بودیم؟کی اون حرف منو گوش کرده تا حالا؟چاره ای نیست و در قالب مبدل باید ازش بگیریم. اگر هم گیر بیافتیم نمره از گریفیا کم میشه.


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۶ ۲۱:۳۰:۱۴
ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۶ ۲۳:۱۴:۱۰


پاسخ به: حمام اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۱:۰۴ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
از دهلي نو
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
هنوز از حفره شرارت بيرون نرفته بودند كه فرياد بيل ويزلي يا همون ياكسلي خودمون بلند شد كه ميگفت:من ياكسلي هستم نه ياسكلي.
هاگريد(آنتونين):هستي كه هستي.چي كار كنم خوب؟
-ياكسلي ام عزيزم.....ي ا ك س ل ي نه ي ا س ك ل ي.
ملت اسليترين:
اعضاي تالار كه از اين ديالوگها گيج شده بودند به پست پاييني مراجعه كردند و متوجه موضوع شدند.
هاگريد(آنتونين):
بيل:
آيلين و سالي(سالي جديد) هم به اين مشاجره نگاه ميكردند و نگران گذر زمان بودند.
سالي:اگه ما دو تا با هم بريم كه برخلاف شئونات آسلامي نيست؟
آيلين: فكر خوبيه،با هم ميريم.تازه منطقي تر هم هست.
هرميون و جيني ويزلي از حفره شرارت خارج شدند و راهي مغازه ويزليها شدند.
آن دو دختر....به به


آينده در دستان توست.كافيست به گذشته فكر نكني.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.