پست دومولدمورت با ابهت خاص خودش به در نزدیک شد و با چشمان آتشینش که هر سنگی را ذوب میکرد به تابلو خیره شد.
- همین الان درو باز کن!
تابلو خندهء مضحکانه ای را تحویل لردسیاه داد و گفت :
- اول رمز !
ولدمورت با عصبانیت چوب جادویش را به سمت تابلو گرفت.
- تو تابلوی فکسنی ِ قراضه با چه جرئتی منو معطل میکنی؟ الان نشونت میدم...
ولدمورت با چرخاندن چوبدستیش در هوا طلسم انفجار را روانهء تابلو کرد.
-
ریــداکــتــو !پرتوهای سرخ رنگی که از چوب دستی ولدمورت خارج شدند نرسیده به تابلو، بومرنگ وار کمانه کردند و به سمت خودش برگشتند.و با وجود تلاشی که ولدمورت برای جا خالی دادن و کنار کشیدن خود از معرض طلسم داشت، طلسم به گوشه ردای او برخورد کرد و ردایش را با شعله های آتش مزین نمود!
تابلو که شادمانه به صحنهء تقلای لردسیاه برای خاموش کردن ردایش و بالا و پایین پریدنش میخندید، گفت:
- ها ها ها... اینم از تدابیر جدید مدیر مدرسه اس. تا کسی نتونه با زور و منفجر کردن در وارد تالار بشه!
ولدمورت که بالاخره موفق به خاموش کردن ردایش شده بود درحالیکه کنترل خشمش را بـِلکل از دست داده بود با مشت و لگد به سمت تابلو حمله ور شد .
- چطور جرئت میکنی؟ تو به چه جرئتی ابهت مارو به تمسخر گرفتی؟ لعنتی.... بکش کنار قراضه....
در همان هنگام صدای هیـــس هـــیسسی به گوش رسید، اما ولدمورت بی توجه به صدا همچنان با تابلو درگیر بود و کم کم داشت از شدت عصبانیت به خودزنی نیز روی می آورد.
- نمیری کنار؟ نمیری؟؟ به حرفهای ما اهمیتی نمیدی بی قوارهء زهوار در رفتهء اسقاطی؟ میدیم بازیافتت کنن... اصلن میدیم به عنوان هیزم توی شومینه ازت استفاده کنن... برو کنـــار... برو اونور ... :vay:
تابلو بی خیال، لبخند ملیحی زد.
- رمز ؟
همچنان صدای هیـــس هیــــسسی در میان فریادهای لردسیاه به گوش میرسید...
- چه کسی جرئت میکنه میون کلام ما به ما بگه هیس !؟ اینهمه بی حرمتی به لرد آو دِ دارکـنِس؟ اصلن ما باید کل این مدرسه رو به آتیش بکشیم!
ولدمورت یکباره متوجه چیزی شد که دور پایش پیچیده میشد.
- اوه اینکه نجینی ِ کوچولوی ماست!
ولدمورت که از داد و فریادهای بی نتیجه اش خسته شده بود در کنار نجینی روی زمین نشست و شروع به نوازش مارش کرد.
- میبینی؟میبینی چه بر سر ابهت و جذبه و اقتدار ما اومده؟
نجینی خودش را به دور ولدمورت حلقه کرد. طوری که انگار او را در آغوش گرفته است و مجددا تکرار کرد :
هیــس هیــــسس !- نمیفهمم... منظورت از سبز لجنی چیه؟
در همان هنگام چهرهء تابلو درهم رفت و در حالیکه گویی با خودش صحبت میکند، گفت:
- اه لعنتی! این مار رمزو از کجا میدونس؟ بهرحال باید رمزو توی گوشم میگفت... که هنوز نگفته و من میتونم دبه در بیارم و ...
لردسیاه پوزخندزنان به تابلو نزدیک شد و کلمه رمز را با لحن خشمناکی در گوشش زمزمه کرد. تابلو با ناراحتی خود را کنار کشید و ولدمورت که نجینی را در آغوشش گرفته بود وارد تالار شد.
- که حالا منو پشت در تالار علاف میکنن؟
نشونشون میدم!