اما کمی دیر شده بود و استر طلسمی خواند تا مجسمه بدون اینکه آسیبی ببیند به زمین بیفتد. جرج که در جایی پشت مجسمه پناه گرفته بود گفت:
هی اینجا رو نگاه کنید.!!!
در زیر مجسمه حفره ای وجود داشت که سارا دستش را درون حفره برد و کاغذ لوله شده بلند و بزرگی را بیرون آورد. همه به دستان سارا خیره شده بودند. جسی که هنوز درد انگشتانش اذیتش میکرد گفت :
این دیگه چیه. چرا اینجوریه؟
کاغذ لوله شده جنسی واقعا عجیب داشت. نه جنسش کاغذ بود و نه پوست . حتی یک چروک ساده هم روی آن نبود. استر که مانند بقیه به آن خیره شده بود ، گفت :
خب منتظر چی هستی سارا. بازش کن ببینیم چیه.
سارا نشست و کاغذ ( نگم کاغذ خب چی بگم جنسشو که نمیدونم) را روی زمین پهن کرد.
_ : وای !خدای من !! نقشه !!!
همه مثل لیلی که این را به زبان آورده بود هم خوشحال بودند و هم متعجب. چند لحظه بیشتر طول نکشید که بر تعجبشان بیشتر افزوده شد. نقشه شروع به حرکت کرد و تمام آن برجسته شد. در بالای نقشه با حروفی درشت و قرمز رنگ نوشته شده بود :
سرزمین نوادگان گریفندورنقشه تمام شهر و اطراف آن. تپه ای که انتهای تونل به آن ختم میشد و از آنجا به این مکان عجیب و غریب وارد شده بودند کاملا در گوشه سمت چپ - بالای نقشه مشخص بود. تمام شهر که تقریبا در وسط نقشه قرار داشت با خطوطی مشخص از اطراف آن جدا شده بود. همه بهت زده با نگاه هایشان تمام شهر را از زیر نظر گذراندند. لارتن به نقطه ای اشاره کرد و گفت :
اینجا. ما الان اینجاییم. کلیسا.
همه آنها در نقشه مشخص بودند. گویی دوربینی از بالا به آنها نگاه میکند. ناخودآگاه همه به بالای سرشان نگاه کردند. واقعا باورشان شده بود که چیزی در بالای سرشان است. اما هیچ چیز وجود نداشت. لاوندر که منتظر بود تا چیز عجیب دیگری را در نقشه ببیند ، ناگهان گفت :
اینجا باید چی بنویسیم؟ چرا خالیه؟ نکنه چیزی نوشته شده بوده و پاک شده؟!
درست در پایین کاغذ نقشه سفید و خالی بود. حق با لاون ( مخفف لاوندر) بود. جایی برای نوشتن می نمود. استر گفت :
این نقشه واقعا میتونه به ما کمک کنه. چیزی شده لیلی؟
لیلی جوری به نقشه نگاه میکرد که اصلا از آن خوشش نمیاد.
_: یه سوال بی جواب مونده و اونم اینه که چرا به این زودی باید نقشه شهر رو پیدا کنیم؟ مجسمه خود به خود بیفته تا ما اینو پیدا کنیم.
سینیسترا با عجله ادامه داد :
یه چیز دیگم هست. اون پیرمردی که باهاش صحبت کردیم اصلا تو نقشه نیست. فقط ما تو نقشه دیده میشیم.
جرج جواب داد :
شاید یکی میخواد کمکمون کنه.
و سارا با لحنی نامطمئن گفت :
شاید هم ... و لبش را گزید تا ادامه حرفش را نگوید.
جسی که درد دستانش یادش رفته بود گفت :
درسته. ولی این نقشه خیلی به دردمون میخوره. شاید بشه کاری کرد که مردم شهر البته اگه کسی باشه هم رو نقشه نشون داده بشن.
استر با تکون دادن سرش حرف جسیکا رو تایید کرد و گفت :
دیگه بهتره برگردیم. تا حالا حتما کلاس گیاه شناسی هم تموم شده. حتما همه متوجه نبودن ما شدن. بهتره به جای این حرفا دنبال بهانه ای واسه نبودنمون باشیم.
استر کاغذ را لوله کرد و همه آماده رفتن شدند.
*** جلوی تونل ***_ : این چرا بسته شده بچه ها. یعنی اینجا موندگار شدیم.
جرج این را گفت و به بقیه نگاه کرد.
سارا گفت :
استر. نقشه رو نیگا کن. پایین کاغذ داره میدرخشه.
استر به نقشه که لوله شده در دستانش بود نگاه کرد. سریع آن را روی زمین پهن کرد و به جایی که نور از آن ساطع شده بود خیره شد. درست همانجایی که لاوندر حدس زده بود برای نوشتن است این کلمات دیده میشد:
متعلق به سرزمین نوادگان گریفندورو پس از لحظاتی محو شد.
آبرفورث گفت :
پس نمیتونیم نقشه رو با خودمون ببریم؟!
و لارتن با شتاب جواب داد :
ولی میتونیم دو تا نقشه داشته باشیم.
_: یعنی چی؟
_ : من و لیلی و سینی میتونیم تمام نقشه رو روی یه کاغذ دیگه بکشیم.
استر گفت :
پس منتظر چی هستین.
*** در تالار ***سارا مبل را با دقت روی دریچه گذاشت و همه با هم کنار شومینه نشستند.
_: هنوز هوا تاریکه. یعنی چی؟ الان که نزدیک ظهر بود.!!
جز تعجب کسی جوابی به جرج نداد.
==========
============
===============
توضیحات کمکی :1. اینکه نقشه برجسته است ، یه وقت فکر نکنین یه ماکت از شهره. اون نوع دیگه برجستگی منظورمه تو داستان.
2. طبق گفته سارا تونل نباید بسته بشه که منم نبستمش.
3. یه کپی از نقشه رو حالا داریم. اصل نقشه کنار تونل گذاشته شد در جایی مطمئن. دفعه بعد که برگشتیم ورش میداریم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
4. زمان هیچ تغییری نکرده. درست موقعی هست که از دریچه رفتن به سرزمین نوادگان. یعنی هر چقدر هم توی سرزمین نوادگان باشیم زمان در تالار تغییری نمیکنه.
5. برای اینکه جرج و بقیه متوجه بشن که زمان تغییر نکرده ، زمان رو وقتی میگیریم که موقع شامه. همه قرار بوده که برای شام برن سرسرای بزرگ که اینا به جای شام خوردن میان سر وقت دریچه. حالا هم که اومدن بیرون همون زمان شام خوردنه.
ویرایشآی ملت من که سوژه رو خراب نکردم. یه نقشه هم بهتون دادم بسی استفاده کنید.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
اون کپی نقشه واسه زمانی که برمیگردن تالار به درد میخوره. چون کار کارشناسی میشه کرد روش.
سوژه فوق العاده بازه. ادامه بدین لطفا.
دوباره یه قرار بزارید و برگردید به سرزمین. البته بعد از اینکه فهمیدن زمان تغییری نکرده.
اگر هم بد ادامه دادم خب به راحتی نادیده بگیرید.
ببخشید که طولانی شد.
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۷:۴۴:۴۱
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۱۷:۲۴:۰۶