هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
خلاصه:

اعضاي ريونكلاو كه با بي حوصلگي شديد رو به رو شده بودند.
پيشنهاد فلور براي رفع اين بي حوصلگي اين بود: اولين نفري كه برگشت و به تلار ريونكلاو وارد شد بايد ذله شود!!!

تمام بچه هاي ريون با اين پيشنهاد موافقت كردند و كمي بعد چو چانگ از خدا بي خبر با چمدان واارد تالار شد. تري براي عذاب دادن چو به او شكلات مي دهد و فلور وردي صدا خفه كن را روي چو انجام مي دهد؛ اين وسط چو با صداي خفه شده حيران از اتاقات افتاده سر مي كند.


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲

آندرومدا بلک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۰۰ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸
از ماست که بر ماست...
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 252
آفلاین
فلور با حالتی که انگار سعی داشت خنده اش را پنهان کند و جدی باشد گفت: خب میتونی از وِرد میوزیشِنیوس (musicianius) استفاده کنی! این یکی از وِرد های جدیدِ ساختِ خودمه! :zogh:

چو: فلور! مطمئنی این ورد جواب میده؟!

- صد در صد! اصلا شک نداشته باش! مگه میشه من وِردی بسازم و کار نکنه؟! اصلا میدونستی سلنا گومز از این وزد استفاده میکنه؟!

- خب، پس در این صورت . . .؛ گفتی تلفظ صحیحش چی بود؟!

- میوزیشِنیوس!

چوی از همه جا بی خبر چوبدستی رو به سمت گلوش میگیره و میگه: میوزیشِنیوس؛ سپس شروع به آواز خوندن میکنه اما صدایی از گلوش خارج نمیشه! در این لحظه چو به سمت فلور بر میگرده و با حالتی از عصبانیت، ترس و ناباوری به اون نگاه میکنه. فلور با تعجبی ساختگی به چو نگاه میکنه و میگه: این چرا اینجوری شد؟!

چو که سعی در تولید اصواتی داره، رو به فلور میگه: اِاِ اَعوئی آعه؟!

فلور لبخندی شیطانی تحویل چو میده و میگه: چی میگی؟! منظورت رو نمی فهمم! الان خیلی خوابم میاد؛ هر کاری داری بزار فردا!



ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۲ ۲۱:۵۵:۲۳

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱:۵۹ یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
چو سرش را به شدت تکان داد و با شدت استفراغش را بر روی سر و صورت ریونی ها ریخت.فلور استفراغ ها را از سر و رویش تکاند و گفت: چوی عزیز!موافقی با من بیای یه جای؟
چو با شک گفت: کجا؟

فلور دستش را کشید و همان طور گفت:حالا بیا!
بعد از مدتی هر دو وارد یه اتاق آبی شدند که در سرتاسر آن نوشته بود"تولدت مبارک چو چانگ!"چو با تعجب گفت:الان که تولد من نیست.
فلور گفت:هست اگه م بخوایم و برای شروع، تو، چو، باید برامون یه دهن بخونی.
چو با دیگر سرش را به نشانه منفی تکان داد.همه از صدای مضخرف(این مدل نوشتن مده ها!) او خبر داشتند.
فلور دست به کمر گفت:خب؟


یکدفعه کل بچه ها تالار داخل شدند.چو زیر لب گفت:نه.حالا اگه دونفر بودیم یه چیزی...
همه به ها با هم میگفتند:چو، یه آواز بخون!چو، یه آوازه بخون...
چو سرش را پایین آورد و گفت:متاسفانه صدای من تو حموم فقط قشنگه و بیرون نمیتونم بخونم.پس بیخیالش شین.خب؟


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
مـاگـل
پیام: 474
آفلاین
تری با عصبانیت به آماندا نگاه کرد و زیر لب گفت : نفر بعدی خودتی!

در همین حین چو بالا و پایین می پرید تا جایی برای تخلیه کردن معده ش پیدا کند. به طرف در تالار رفت اما بچه های ریون آنجا تجمع کرده بودند و مشغول گپ زدن بودند. چو هر چه تلاش کرد نتوانست از بین ریونی ها به در تالار برسد.

- هی چو! من میدونم چیکار کنی!

چو با خوشحالی به صاحب صدا نگاه کرد و با دهان پر (!) شروع به صحبت کرد.

- اوووممم ایم ایییم آآآم ؟

- هان؟!

- اووووووووووووم. :vay:

آندرو با حالت تعجب و انزجار به چو نگاه کرد و گفت : چی میگی؟ من که نمی فهمم! اما چاره ش اینه که همه ی چیزایی که تو دهنته رو قورت بدی!

چو :

ملت ریون : اووووووووووووووغ!


Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۲:۳۱ شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
مـاگـل
پیام: 497
آفلاین
چو شکلات را نزدیک دهانش برد اما ناگهان آن را کنار گذاشت.

- نه من نمی خورم!

تری که کم کم داشت عصبانی میشد پرسید:

- چرا عزیزم؟
- آخه صورتم به جوش میزنه!

در همین حال ویکتور خود را به چو چسباند و گفت:

- ای بابا چو... تو که از مد روز بی خبری! یه نگاه به صورت تری بنداز...جوش هاشو ببین که چطور تمام صورتشو فرا گرفتن! فکر می کنی چرا تری زود تر از همه ی شما دخترا رفت خونه بخت؟ بخاطر همین جوشاش! الان پسرا عاشق این تیپ دخترا با همچین قیافه های حال بهم زنین.

چو که هم از حرف های ویکتور و هم از بیش از حد نزدیک بودن او تحت تاثیر قرار گرفته بود، یک شکلات را در دهانش گذاشت و لبخند عریضی تحویل ریونی ها داد که ریونی ها هم با خنده های شیطانی بی جا به او پاسخ دادند.

ناگهان چو ایستاد و به سمت مرلینگاه هجوم برد. آندرومدا با صدایی بلند تر از جیغ های تری به سمت ویکتور فریاد زد:

- کجا؟؟؟ اونجا اشغاله!



پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۵ جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
مـاگـل
پیام: 474
آفلاین
با صدای چو ، همه ی سر ها به طرف در ورودی تالار برگشت. چو چمدانش را روی یکی از مبل ها پرت کرد و خودش هم روی مبل دیگری ولو شد.

ریونی ها که با علاقه ی خاصی به چو نگاه می کردند و لبخند از روی لبانشان محو نمیشد ، تعجب چو را بر انگیختند.

- بچه ها؟! چیزی شده؟!

ریونی ها همچنان لبخند میزندند...

چو به خودش نگاهی کرد و گفت : چی شده خو؟! زیپم بازه؟ هان؟ نه باز نیست... پرسیدم چی شـــــــــــــــــــــده؟؟؟

تری با عجله به سمت اتاق دوید و درحالی که چند شکلات در دست داشت ، برگشت و به طرف چو رفت.

- بیا عزیزم ، یکم از این شکلات ها بخور!

- تری؟ خودتی؟! تو که شکلات هات رو به هیچکس نمیدادی!

- خو حالا نظرم عوض شده! بخور دیه ، اگه نخوری به زور تو حلقت می کنما!

چو با سوءظن به تری و بقیه ی بچه نگاه کرد و شکلاتی را انتخاب کرد و برداشت. تری به فلور چشمکی زد و آرام گفت : بازی شروع شد!

آماندا :


Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 1024
آفلاین
نیو سوژه

روز آرومی در تالار بسیار خلوت ریونکلاو بود.ریون کلاوی های بی حوصله در هر جای تالار لمیده بودند و هر از چند گاهی از سرمای هوا و خاک خوردن تالار می نالیدند.اگر هم حوصله داشتند می نشستند و به جان ناظر همیشه غایب و اعضای غیرفعال غر می زدند.

بالاخره پرنس فضای ملال آور تالار را شکست و گفت:من خسته شدم!همش این جا نشستیم نه درس می خونیم نه کار جالبی می کنیم!حوصلم سر رفته!

تری که با غم بس عظیمی به شکلاتهایش نگاه می کرد تایید کرد:منم همینطور!دیگه هیچ شکلاتی بهم مزه نمید! حنی کیندر بویینو!

-می تونیم این دفعه از روشای من استفاده کنیم!

آماندا با حیرت به دافنه که این حرف را زده بود نگاه کرد و پرسید:مثلا چه روشی؟

دافنه با شور وشوق جوب داد:یکم اطرافیانو اذیت کنیم!

در کمال تعجب هیچ کس به این ایده اعتراض نکرد.فلور که در فکر بودپرسید:خوب کیو اذیت کنیم؟بر و بچس تالارای دیگه؟

_نه ،اولین نفری که به تالارخودمون برگشت!

چند ساعت بعد

چو با خستگی وارد تالار شد و فریاد زد: من برگشتم!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 674
آفلاین
اسپم!

این تاپیک حیفه یکی رو انتخاب کنید تا تاپیک رو بزنیم به نامش!!!



فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ جمعه ۳ آذر ۱۳۹۱

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
مـاگـل
پیام: 1024
آفلاین
پست آخر

لودو با عصبانیت گفت : با وزیر سحر و جادو می خوای دوئل کنی؟

وزیر با خونسردی جواب داد: اوهوم!

لودو چشم غره ای به وزیر رفت و گفت: فردا می بینمت! خدافظ.

وزیر هم از اتاق خارج شد و زیر لب زمزمه کرد: فردا...

روز بعد _ همان محل قدیمی_ حیاط پشتی

وزیر و لودو در حیاط پشتی بودند و به هم چشم غره می رفتند تا با سر زدن سپیده دوئل را شروع کنند. فلور و تری و دیگر ریونی ها نیز با کنجکاوی و نگرانی به آن دو خیره شده بودند.
بالاخره سپیده ی صبح سر زد ، وزیر گفت : یک،دو،سه!

لودو سریع یک کروشیو خواند اما در کمال تعجبش نه تنها طلسم بر روی وزیر اثر نگذاشت بلکه بر خود او برگردانده شد و با طلسم دوم وزیر لودو به طور کلی ناک اوت شد!

مونالیزا با عصبانیت از در بیرون آمد و فریاد زد : بی جنبه ی ضعیف! و با چوب دستیش یکی بر فرق سر لودو زد و از آآن جا رفت!

تری که با دیدن این صحنه های غم انگیز اشکش در آمده بود فوری کنار لودو دوید او را بلند کردو تنفس مصنوعی بسی عمیقی به او داد لودو که کم کم به هوش می آمد با خوش حال
ی تنفس مصنوعی را ادامه داد و در همان هنگام فلور عکس بسی زیبایی از این صحنه گرفت!

عصر آن روز

دختران ریون همه با رکابی و شلوارک نشسته بودند و گل میشنفتند و گل می گفتند و به چشم غره های لودو توجهی نمی کردند.

لودو با ناراحتی به عکس تنفس مصنوعیش نگاه می کرد ، فلور تهدیدش کرده بود که اگر قانون بگذارد عکسش را همه جا نصب می کنند.


و این گونه ظلم و ستم های لودو بدو ندوی اسلامی به پایان رسید!

پایان سوژه


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: صد و يك راه براي ذله كردنه لودو!
پیام زده شده در: ۱۰:۳۶ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱

وزیر دیگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۲:۱۷ شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲
از اینور رفت!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 367
آفلاین
خلاصه از طرف فخر سلطنت:

لودو بگمن به تازگی وزیر سحر و جادو شده و لیست قوانین این چنینی رو بر هاگوارتز حاکم کرده:


نقل قول:
از امروز قوانین زیر در تالار لازم الاجراست و با متخلفان به طور جدی برخورد خواهد شد.

1. رعایت پوشش آسلامی حتی در خوابگاه دختران
2. شرکت در نماز جماعت
3. رعایت فاصله قانونی بین دختر و پسر (حداقل 2 متر)
4. مکالمه پسر با دختر بالای یک کلمه ممنوع است
5. هر گونه صمیمی شدن، راز و نیاز و تنفس مصنوعی با هماهنگی قبلی با رئیس بسیچ گروه (لودو بگمن) و در حضور ایشان انجام میشود!

بقیه قوانین در آینده به مرور ابلاغ می گردد.

پی نوشت: در صورت عدم همکاری با اینجانب با سوء استفاده از قدرت وزارت، از شرکت گروه راونکلا در کلاس ها و مسابقات هاگوارتز جلوگیری خواهد شد.



اعضای تالار ریونکلا تصمیم میگیرن با لودو مقابله کنن.. برای همین لودو رو دنبال می کنن و از مهمونی های مبتذلی که مخفیانه می ره با خبر میشن و ازش عکس می گیرن و مونالیزا رو که فکر می کردن لودو عاشقش گروگان می گیرین و اما در ملاقات تابلوی لودو روی دیوار و مونالیزا اتفاق غافلگیر کننده ای میوفته! تری عاشق لودو بگم میشه!!! تازه حسابی از مونالیزا هم کتک می خوره!! :|
بچه ها سعی می کنن تری رو با معجون عشق عاشق کس دیگه ای بکنن ولی راه حلشون نتیجه ای نداشت.. چراش هم هیچ وقت معلوم نشده! در نهایت ریونی ها توی خوابگاه پسرا لودو و مونالیزا رو با هم می بینن و در حالی که همشون از لودو خشمگینن لودو رو برای دوئل با وزیر تنها می ذارن!

*خوندن پست آخر الزامیه!


یک روز جادوگر به سراغ جادوی واقعی می رود!

به یاد اغتشاشگران خوف:

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.