- حالا لولوخورخوره از کجا گیر بیاریم؟
-
- اممم خب شاید بتونیم از پروفسور مک گونگال کمک بگیریم. لیسا پروفسور مک گونگال تورو خیلی دوس داره این وظیفه به عهده توئه که بری و باهاش صحبت کنی.
لیسا با خوش حالی از روی مبل پایین پرید و گفت: نگران نباشین ، من کارمو خوب بلدم.
دفتر اساتید:لیسا جلوی دفتر اساتید ایستاده بود و مرتب حرفی را که قرار بود به پروفسور بگوید را در ذهن با خود تکرار میکرد.
در دفتر باز شد و پروفسور مک گونگال با قدم هایی کشیده از دفتر خارج شد. نگاهی به لیسا انداخت و گفت:
- عزیزم کاری داشتی که اومدی اینجا؟
لیسا گلویش را صاف کرد و آماده ی گفتن شد: اممم پروفسور راستشو بخواین من میخوام بر روی مسئله ی مهمی یه تحقیق انجام بدم و برای این کار به یه لولوخورخوره احتیاج دارم. شما میتونین به من یه لولوخورخوره قرض بدین؟
پروفسور مک گونگال با دستش عینکش را صاف کرد و گفت: قرض بدم؟ مگه لولوخورخوره دارم که بخوام قرض بدم؟
لیسا که گیج شده بود گفت: نمیتونین برام تهیه کنین؟ آخه من باید حتما در این مورد تحقیق کـ...
- دوشیزه تورپین لولوخورخوره دم دست ما که نریخته. پیدا کردن اون خیلی مشکله ، متاسفم از دست من کاری بر نمیاد.
لیسا که کاملا نا امید شده بود گفت: باشه ممنونم.
و سرش را پایین انداخت و به سمت تالار ریون حرکت کرد. در راه به این موضوع فکر میکرد که حالا باید چه کنند که ...
- هی کی اونجاست؟
کمدی که جاروهای مدرسه درون آن قرار داشت به طرز عجیبی در حال حرکت بود. لیسا کمی فکر کرد و بعد با حالت
به کمد نزدیک شد.
تالار ریون:اعضای ریون با خوش حالی در گوشه ای نشسته بودند و آلفرد و آرنولد هم در میان آن ها بودند.
لیلی جلوی همه ایستاد و گفت: به لطف لیسا تونستیم یه لولوخورخوره پیدا کنیم و گفتیم الان که تعطیلاته میتونیم یه سرگرمی برای خودمون داشته باشیم.
لونا هم به پبروی از لیلی اضافه کرد: یکم با لولوخورخوره کار میکنیم ، جالبه نه؟ تازه بابای من میگفتش که شامپیتون هایی (!) درون سلول های لولوخورخوره وجود داره که بسیار معدنی و با ارزش هستن.
- ایول دختر خودمه ، خب حالا که بحث به اینجا کشیده شد میخوام بیشتر توضیح بدم در این مورد.
زنوف خواست بلند شود و توضیح دهد که لیلی گفت: من کاملا درک میکنم که اعضای ریون مشتاق شنیدن در مورد شامکولی ...
- شامپیتون!
- خیله خب همونی که تو میگی. اما الان فرصت استفاده از لولوخور خوره س من اول میرم!
زنوف و لونا با ناراحتی برای جلوگیری از شکوفا شدن مخشان به دیگران پیوستند که با لولوخورخوره کار کنند.
دقایقی بعد:همه در حالی که خنده ای بر لبانشان بود عقب رفتند تا اینبار آرنولد جلو برود.
آرنولد جلوی لولوخورخوره ایستاد و بلافاصله لولوخورخوره تبدیل به ماری کبری شد و ...
چند دیقه بعدتر:همه مطمئن بودند که اینبار لولوخورخوره در مقابل آلفرد تبدیل به قرص کامل ماه میشود. آلفرد یک قدم جلو رفت و بلافاصله لولوخورخوره دور خود چرخید و تبدیل به یک ... ( خب به ذهنم نمیرسه! )
همان شب:لیلی قدم زنان گفت: باید یکی از اونا باشه اما احتمالا اون چیزی که امروز لولوخورخوره هه تبدیل بهش شد چیزی بود که اونا بیشتر از گرگینه شدن براشون وحشت زا بوده با این وجود باید چی کار کنیم؟
آیدن هیزمی درون شومینه انداخت و گفت: باید راه دیگه ای رو امتحان کنیم.
- مثلا چی؟
- میگیم میخوایم نمایشی برگزار کنیم. حالا یه نمایشنامه مینویسیم ، مهم ترین چیز اینه که توش نقش گرگ وجود داشته باشه و اون دو تا رو برای این نقش انتخاب میکنیم!
- اونی که گرگینه س از این کار خودداری میکنه چون اصلا گرگ بودن رو دوست نداره!
- عالیه!