هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۵
#51

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 3737
آفلاین
روز پیروزی


در اتاق باز شد و هرمیون در حالی که نفس نفس میزد به میز مطالعه نزدیک شد و گفت :
پرسی ، باورت میشه ما توی ترم سوم مدرسه دوم شدیم ! بیا تو سالن عمومی ببین !
- ببینم یعنی ...
ولی هرمیون بسرعت از اتاق خارج شد ، پرسی هم بدنبالش به سمت سالن عمومی گریفندور رفت ؛ فضای سالن از همیشه با شکوه تر و شاد تر بود . در و دیوار ها تزئین شده بودند و شیردال گریفندور نیز بر روی تمام روبان ها و توپ های تزئینی دیده میشد .
بروی تابلوی اعلانات نیز اعلامیه بزرگ و رسمی به چشم میخورد :

بنام خدا

ترم سوم ( زمستانی ) مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز به پایان رسید و گروه ها بعد از مدت ها تلاش نتایج بدست آمده خود را در زیر مشاهده میکنند :

رتبه اول
اسلیترین

رتبه دوم
گریفندور

رتبه سوم
هافلپاف

رتبه چهارم
راونکلاو

با تبریکات فراوان به مناسبت کریسمس
مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز - امضا : مدیر مدرسه



صدای پچ پچ اعضا از گوشه و کنار تالار به گوش میرسید که سعی میکردند با تبریک گفتن به مناسبت رتبه دوم بدست آورده سر صحبت را با دختران گریفندوری هم سن و سال خود باز کنند .
پرسی که نا امید شده بود گفت : نه ، نه امکان نداره ؛ نه نه امکان نداره و با تمام توان خود فریاد زد : نه نه امکان نداره !!!
همه به او طوری نگاه میکردند که گویا دیوانه بود .

استرجس که انتهای تالار مشغول صحبت با جسیکا و سارا بود به سمت پرسی دوید و گفت : هی چت شده پسر ؟
پرسی که متوجه استرجس نشده بود گفت : نه ما خیلی زحمت کشیدیم !
حد اقل من خیلی زحمت کشیدم ، خیلی !
باید اول میشدیم

استرجس به آرامی گفت : اولا اینکه همه ما زحمت کشیدیم ، ثانیا هنوز پیروزی نهایی در راه هست !


" مطمئن باشید پیروزی نهایی در راهه ، گریفندور باید اول بشه "


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۹:۰۳ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵
#50

جوزف ورانسكي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۵۹ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
از دارقوز آباد !
گروه:
مـاگـل
پیام: 916
آفلاین
خواب توهمي جيني ويزلي :
جيني در تالار عمومي گريفيندور در حال چرت بود و اين خواب را همي ديد :
هري ورجه ورجه كنان به سمتش مي آمد و ... ( سانسوريوس ) بعد در يك خانه بودند ، هري در حال شستن ظرف ها بود و جيني در حال سوهان كردن ناخن هاش
صداي جيني : هري ، ظرفا رو شستي ؟
هري : بله خانم ! شستم ( در دل : چه گيري افتاديم يه زماني هري پاتر بوديم و كشنده ي لرد ولدمورت حالا يك رول نويس ارزشي ببين مارو به چه حال روزي در آورده ! )
جيني : آفرين ! حالا زمينارو جارو كنو بعد هم حمومو بشور .
هري : جيني جان ! يه كم تخفيف بده ! يادته جونتو در برابر ريدل نجات دادم ؟
جيني جارو رو بلند كرد و برسر هري كوبيد .
جيني :
هري : من چيكاره بيدم ؟
جنه ( نه همون جيني ) : چخه صاب مرده ! برو گمشو كارهايي كه گفتم بكن !
هري : اصلا من از اين زندگي خسته شدم ! همه ي دوستام رفتن زن گرفتن ما هم زن گرفتيم ! اون نويل كج و كوله رفت اون لوناي خنگ رو گرفت الان لونا در اداره ي تشخيص منابع خنگي وزارت سحر و جادو كار مي كنه و ماهي 300 گاليون حقوق ميگيره ! اون وقت ما هون گنجينمونو داديم تو برا خودت لباس بخري ! اصلا فردا طلاقنامه رو ميذارم كف دستت بري پيش ننه ت آبغوره بگيري ، پس فردا هم ميرم همين هرميونو مي گيرم ! رون كه رفته چوچانگ رو گرفته ( رون نامرد ) ! خداحافظ !
و از در بيرون رفت .
در همين هنگام جيني با صدايي از خواب پريد .
هرميون : جيني ، پاشو يه ساعته خوابي
جيني در حالي كه با حركاتي ارزشي هرميون رو ميزد گفت : من پدر تو رو در ميارم . شوهر منو مي دزدي ؟
هرميون : چي ميگي ؟
و شروع شد ...
_________________________
خواستيد ادامه دارد نخواستيد ادامه ندارد !


[


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۸:۵۹ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۵
#49

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 3574
آفلاین
هوممم فكر ميكنم ديشب بود...البته فكر هم نكنم همون ديشب بود....
بله ديشب ساعت 9 بود ... نه 10 بود...حالا يك ساعتي بود ديگه ...
داشتم در خيابان راه ميرفتم...هوا بس ناجوانمردانه بود .... به شدتي سرد بود كه من خودمو در لباسام مخفي كرده بود ... ولي همچنان به راه خودم ادامه ميدادم....در بين راه به گوشه هاي ديوارهايي خيابان نگاهي انداختم....
سرما به قدري بود كه قنديلهايي از گوشه ي ديوار آويزان بود ...
با خودم گفتم:
هر چي هم باشه باز هم فردا هوا خوب ميشه!!!
در انتهاي آن خيابان بودم كه تصميم گرفتم كمي مسيرم را عوض كنم و در آن هوا بيشتر قدم بزنم اگر به سمت راست ميرفتم به راحتي به خانه ميرسيدم ولي سمت چپ را انتخاب كردم كه اي كاش نميكردم ...تقريبا نصف خيابان رو رفته بودم كه به يك دو راهي رسيدم....
اگر سمت راست را انتخاب ميكردم بايد مسير رو دور ميزدم و اگر سمت چپ را انتخاب ميكردم دو تا مسير رو بايد دور ميزدم ..باز هم براي اينكه بيشتر در خيابان باشم مسير سمت چپ را انتخاب كردم...
در آن خيابان مردم بيشتري در رفت و آمد بودن .... در كنار مغازه اي ايستادم ... در مغازه افراد زيادي حضور داشتند ... ولي بر سر چه داد و فرياد ميكردن مشخص نبود...
بدون توجه اضافي از كنار مغازه رد شدم....در انتهاي آن خيابان چيزي به داخل چشمم فرو رفت ولي اذيتم نكرد به آسمان خيره شدم....
دانه هاي برف از آسمان به زمين ميريخت ... با سرعت شروع كردم به بازگشت به سمت خانه...
مسير زياد شده بود و برف هم امان نميداد كه راحت راه برم....
برف تقريبا به كولاك تبديل شد !!!
به سختي مسير خودمو باز كردم...وقتي به در خانه رسيدم ... كودكي كه دستش در دست مادرش بود از پشت سرم گذشت و در همان حين گفت:
فردا تعطيله!!!
منم باور كردم و داخل خانه شدم....

*فردا صبحش*

پاشو برو مدرسه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۵ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۸۵
#48

ریموس لوپینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 604
آفلاین
هرمیون و کوییدیچ

همه در تالار خصوصی بودند. هرمیون تصمیمی گرفته بود که هیچکس در خواب هم نمی دید. چیزی بالاتر از خیال و توهم. او می خواست عضو کوییدیچ شه. اونم پست دروازه بان
سر عضوگیری تمام گل ها را گرفت. حتی سخت ترین گلو. حتی بهتر از رون و وود.
این کار از هرکسی ساخته نبود. سر بازی اسلی-گریف هم 3 تا گل زد و 8 تا گل گرفت. واقعاً خوب بازی می کرد.
ولی در آخر هرمیون گفت که از ورد توهم استفاده کرده و بعد از باطل کردن ورد همه به بازی بدش پی بردند


ببخشید. ولی زیاد قشنگ نشد


تصویر کوچک شده


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۸:۲۵ جمعه ۵ آبان ۱۳۸۵
#47

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 3574
آفلاین
معروف شدن

ملت در تالار گريفيندور نشستن...طبق صحبت هايي كه قبلا شده بود قرار بود گروهي از شبكه جادوگر تي وي بياد در تالار و گزارشي از بچه هاي تالار بگيره!!!

كوييرل وارد تالار شد و گفت:
به گروه جادوگر تي وي خوش آمديد بگيد....
همه ي تالار از جاشون بلند شدن و گفت:
سلام....
سه نفر آنتيك وارد تالار شدن و گفت:
تصویر کوچک شده سلام
يكيشون يك دوربين درب و داغون در آورد....بلد هم نبود وصلش كنه ...
يكيشون يك ميكروفون جادويي در آورد ... سر و ته گرفته بودش ...بلد نبود درست بگيرتش....با اينكه سر و ته هم گرفته بودش داشت توش فوت ميكرد و ميگفت:
الو...الو....من جوجوام...
هدويگ:
يكي ديگشون هم اومد روي صندلي بشينه ...مشخصا مغزش خراب بود چون ....
تق...بوم...ديش....
جناب آقا روي زمين ولو شدن ....
كوييرل:
سه نفر اونها:
بعد از كلي دردسر همه ي افراد آماده بودن...يكيشون اومد گفت:
خب اول ساحره ها!!!
همه ي ساحره ها:

گزارش شروع شده بود....ملت پسر ايستاده بود به اين صورت تصویر کوچک شده
تا اينكه نوبت گزارش پسرها شد....حالا ملت دختر ايستاده بودن ولي به صورت خاصي نه....
وقتي گزارش تموم شد هر سه تاي آنها مشغول جمع آوري وسايلشون شدن....
استر و رومسا به سمت كوييرل رفتن و گفتن:
ميشه ازشون بپرسيد كي اين گزارش پخش ميشه!!!
كوييرل:ميپرسم....
او جلو رفت و گفت:
ببخشيد ميخواستم ببينم اين گزارش كي پخش ميشه....
يكي از اونها:فردا همين موقع...
يكي ديگه:بله درسته!!!
يكي ديگه:مشكل داريم....
همه به نفر آخر نگاه كردن ....
نفر آخر:
مري:چه مشكلي؟؟؟
طرف:متاسفانه فيلم در داخل دستگاه نبوده!!!
همه:

* 2 مين بعد *
سه نفر از پنجره ي تالار به داخل حياط پرتاب شدن....
يكي از بچه هاي تالار:مثلا ميخواستيم معروف شيما.....

ادامه ندارد..........................


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۸۵
#46

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
از Netherlands
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
خواب یا واقعیتی سخت

هری داشت با خود فکر میکرد:
چه توهمی.......امروز اسنیپ هیچ امتیازی از گریفندور کم نکرد
و ۰.۱ امتیاز هم از مالفوی کم کرد!!!
چه توهمی ...... امروز فیلچ به هری گیر نداد وقتی وی ساعت ۱۲شب بیرون رفت!!!
چه توهمی..... امروز تو کیف هرمیون فقط یک کتاب بود !!!
چه توهمی ..... امروز رون بهترین بازی رو تو کوییدیچ کرد!!!
چه توهمی...... امروز نویل کل سوال های کلاس تاریخ جادوگری رو درست گفت!!
آیا این خواب است یا واقعیتی زیبا و غیر قابل باور؟
هری جواب خود را وقتی که به دیوار برخورد کرد یافت ...وی در حالی که راه میرفت چرتی زده بود!!

چه توهمی


هرگز با دم شير بازي نكنيد
http://godfathers2.persiangig.com/image/order/fred.jpg[/img][/img]تصویر کوچک شده
[url=http


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۸۵
#45

ریموس لوپینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 604
آفلاین
خوابی توهمی

هری، رون،هرمیون در کنار هم نشسته بودند. ولی ناگهان جشنی برپا شد. تولد هری بود. اما او چه طور به آنجا آمده بود؟؟؟ ولی جشن از بین رفت حالا رون دوتا بود. یکی در کنارش و یکی در بالای دستان جمعیت با کاپ بر دست. ولی بلافاصله یکی فریاد زد اکسپکتو پاترونوم. هری سرش را برگرداند. کی بود؟ سوروس اسنیپ.

اسنیپ با خنده گفت: 1710 امتیاز از دریکو مالفوی کم میشه. برای خوراندن 200 گرم معجون شادی به آقای پاتر و ویزلی و خانم گرنجر. 230 امتیاز هم بخاطر مقاومت بالای این سه نفر به گریفیندور اضافه می شود. هری چش شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه چیز تار می شدند؟

هاگرید فریاد زد: هری بیدار شو. صبحانه تموم شد. نمی ری؟
هری گفت: چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و معنی اتفاقات را فهمید. او خواب دیده بود

ببخشید اگر مثل استر شد


تصویر کوچک شده


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۸:۲۵ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵
#44

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 3574
آفلاین
خواب در توهمي مجازي!!!

تالار گريفيندور مثل هميشه شلوغ بود....انقدر سر و صدا بود كه صداي كسي به گوش كس ديگه اي نميرسيد!!!
استر در گوشه و كنار تالار ديده ميشد...اون تنها به همه ي بچه ها نگاه ميكرد ... تا اينكه چشمهايش از شدت خستگي در حال بسته شدن بود از جايش بلند شد و به سمت خوابگاه رفت...

در داخل خوابگاه هيچ كس حضور نداشت...او تك و تنها در رختخواب خودش جاي گرفت!!!
به سقف خوابگاه خيره بود و منتظر بود كه خوابش ببره!!!
به طور ناگهاني در خوابگاه باز شد و رومسا داخل شد....
_استر...استر!!!
_ بابا خستم بزارين بخوابم!!! هان؟؟؟
_ميگم كه چيزه بچه ها غذا آوردن نميخواي بياي پايين بخوري؟؟؟
_نه بابا خواب بودما...
_باشه...بخواب فعلا!!!

او دوباره در خودش رو در رختخواب ولو كرد...تقريبا در عالم خواب و بيداري بود كه ...
بوم!!!!!!
سقف خوابگاه به پايين ريخت....
هدويگ از روي زمين بلند شد و خودشو تكوند و گفت:
ااااا...سلام تويي استر .... خوبي؟؟
_
_ داشتيم آهنگ تمرين ميكرديم...نميدونم چي شد جو گرفت منو پامو كوبيدم زمين زمين ريخت
استر: خب الان كه نميخواي اينجا آهنگ تمرين كني ...؟؟؟ برو پايين بچه ها همه اونجان!!!
هدويگ لبخندي زد و به سمت پايين حركت كرد...استر باز هم خودشو رو تخت ولو كرد...اينار مطمئن بود در خواب است...خواب خوبي بود اگر.....
شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيش!!!!
شيشه ي خوابگاه پودر شد و روي زمين ريخت....
استر از جاش بلند شد و به بيرون نگاه كرد....لوييس و بروبچ...بيرون بودن....
_ استر نمياي فوتبال؟؟؟
_
_پس قربون دستت اون توپ رو بنداز پايين....
استر نگاهي به توپ كرد ... كوافل.....
_جديدا با كوافل فوتبال بازي ميكنيد؟؟؟
_
اون توپ رو پايين انداخت و دوباره به سمت تخت رفت....
به نظر ميرسيد 10 دقيقه اي خوابيده باشد...
غيژژژژژژژژژژژژ
در خوابگاه باز شد و هاگريد وارد شد!!!
_استر استر....پاشو بابا صبحانه تموم شد.....
_ من هنوز نخوابيدم....صبحانه چيه ؟؟؟
_وا ...تو كه ساعت 12 خوابيدي الان 9 صبحه ديگه پاشو....
استر نگاهي به مجيك تايم انداخت...بله حق با او بود ساعت 9 صبح بود....
_

===============================


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۶:۱۶ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵
#43

مریدانوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۲ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲
از قعر فراموشی دوستان قدیمی
گروه:
مـاگـل
پیام: 190
آفلاین
سري جديد با كاروان شعر و موسيقي
سه شنبه شب ها شبكه ي دو ، ساعت ده و نيم
با مجري گري ِسهيل محمودي
( قسمت اول )



درود و دو صد درود و هزاران درود خدمت شما دوستداران شعر و ادب !!
عرض شود كه با سري جديــــده اين برنامه ، در خدمتتون هستيم .
امشب مهمانان گرانقدري داريم كه ازشون مي خوام خودشووونو معرفي كنن!
- درود مي فرستم به همه ي بينندگان ، حافظ شيرازي هست...
- گفتين شيراز ! ياد يه خاطره اي افتادم ، كه بد نيست تعريفش كنم ! با بچه ها رفته بوديم يه فالوده اي بخوريم ، هه هه ، يكي از دوستان برگشت به من گفت ، سهيلا !! ( اين الف مناداست ! ) ، شهد شيرين سركشي و تعارفي نمي زني ؟ گفتم بنوش زين شهد و صفا كن ! يادمه كنار جوي آبي نشسته بوديم و سيزده بدر بود و سبزه گره مي زديم ، تا اون دوست فالوده اي بخوره ما هم سبزه اي گره زديم . دوستان گفتن تو چرا ؟ ما هم سرخ شديم و جوابي نداديم ... هه هه !!
- البته اون درخت بود گره زدي ...
- بله بهتره سخن كوتاه كنيم و به سراغ دوست ديگرمون بريم ! بفرماييد .
- صائب تبريزي هستم ، شاعر هست...
- هه هه ! گفتين شعر و شاعري ! يادمه يه روزي من نشسته بودم و شما و جناب حافظ و مولانا ! همگي به من گفتن استاد تو بخون !! گفتم جلوي اساتيد گرانقدري مثل شمااا ، هرگز!! از اون ها اصرار بود و از ما انكار .
حافظ و صائب در اين لحظه : !
- هه هه ، خلاصه اش قطعه اي شعر خونديم كه همه حض بردن و ما نگفتيم كه گوشه اي از هنرمونه ، بـــعله! از پشت دوربين اشاره مي كنند كه قطعه اي از اون شعر رو بخونم ، هه هه ، منم البته آمادگي ندارم ولي به رووووي چَشم :
" اگه گل بشي ، اگه گل! بشي ، پروانه مي شم دورت مي گردم !!
اگه پشت ابر قايم بشي ، مي گردم و پيدات مي كنم !!
اگه آب بشي بري تو زمين ، منتظر مي شم بارون بياد ، تو هم بياي ... "
حافظ و صائب : !!
- از پشت صحنه اشاره مي كنند كه وقت برنامه تمومه ! از مهمانان امشب كه از سخنانشون بسيار بهره برديم ، سپاس گزاري مي كنم .
- جمع كن خودتو !!
- برنامه رو با برنامه رو در همين جا با نغمه اي از عليرضا افتخاري به پايان مي رسونيم در ضمن لازمه كه اضافه كنم :
- عليرضا جان ، نَفَسِــــت گرم ! نَفَسِت گرم !!



Re: بالاتر از توهم !!!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۵
#42

اسلیترین

گلرت گریندلوالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۴۱:۰۲
از شیون آوارگان
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
مترجم
پیام: 1323 | خلاصه ها: 1
آفلاین
وکلاس معجون سازی، دخمه اسنیپ
=======================
هری، رون و هرمیون مثل همیشه سه نفری دور میز آخر کلاس نشسته بودند و معجون سخت و طاقت فرسای اسنیپ را مهیا میکردند.
ناگهان رون از جا پرید: هرمیون، بگو منو کم داری بگو، بگو منو دوستم داری بگو
هری پس گردنی چرب و نرمی از طرف هرمیون نثار رون کرد و گفت: مگه مغز خر خوردی بوقی.. همین دیروز سر کلاس مک گونگال پریدی وسط کلاس مک گونگالو گرفتی به رقصیدن!! اون صد امتیاز که از گریفیندور کم کرد بست نبود؟؟؟ تو آدم نمیشی؟؟؟ با همه شوخی با اسنیپ هم شوخی؟؟
رون که بدجور به ذوقش خورده بود بر سر پاتیل خودش رفت و دور از آنها ایستاد.
هری رو به هرمیون: ببین هرمیون تو داری اشتباه اون کلما رو خورد میکنی... اینا رو باید دقیقا 3 سانت و 2 میلیمتر ببری و یک دقیقه بعد از جوش اومدن معجون بریزی.. اونطوری نه! امروز من کلی توی کتابخونه در مورد این معجون تحقیق کردم.. اگر این پای سوسک رو توش نریزی بوی بوقش همه جا رو پر میکنه.. .اه چقد خنگی!!
هرمیون:
هری مشغول توضیح دادن برای هرمیون بود و رون همچنان به حالت قهر روی صندلی اش نشسته بود.
ناگهان اسنیپ را بالای سر خود دیدند.
هری و هرمیون:
اسنیپ با نگاه مرموزانه همیشگی خود به هری و هرمیون و رون خیره شده بود. اما ناگهان با یک دوردرجای سیم ثانیه ای خود را به دراکو مالفوی رساند که پشت سرش شکلک در میآورد.

- آقای مالفوی!! از کی تا حالا به جای معجون درست کردن پشت معلما شکلک در میاری ها؟؟؟؟ نهصد امتیاز از اسلیترین کم میشه

هری رون و هرمیون اول: و سپس :

اسنیپ دوباره دوردرجا زد و رو به هری ایستاد.
- و اما تو
-
- 100 امتیاز، برای گریفیندور. به خاطر اینکه پاتر امروز فوق العاده بود. فراتر از حد انتظار! به خاطر اینکه پاتر امروز به همه ثابت کرد که چطور میشه سر کلاس سکوت رو رعایت کرد. دویست امتیاز هم همینجوری واسه اینکه دور هم باشیم برای گریفیندور
همه همینطور در کف مانده اند

یکباره درب کلاس به صدا در می آید.

- بله؟
در باز میشود و لرد ولدمورت در حالیکه لباس افغانی ها را به تن کرده و یک تی در دست دارد وارد می شود.
- اومدم نظافت کنم
اسنیپ با خشم: مرتیکه الان چه وقت نظافته!! من باید با این فیلچ صحبت کنم... یعنی که چی! وقتی با زنجیر کبودت کردم می فهمی که چه زمانی باید نظافت کنی چه زمانی باید نظافت نکنی

ولدمورت:


ویرایش شده توسط مرلین کبیر در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۳ ۲۲:۰۸:۰۰

تصویر کوچک شده

زمان ما رسیده است، برادران و خواهران من! دیگر در خفا نخواهیم بود! صدایمان را خواهند شنید و این صدا کرکننده خواهد بود!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.