در همین هنگام بیرون از تالار هافلپاف لودو با نیش هایی باز از دفتر کوییرل خارج شد و به سمت تالار هافلپاف روانه شد. هنوز به خوبی راه را بلد بود و مجوز و رمز را هم از کوییرل گرفته بود.
پس از چند دقیقه دویدن و عبور از میانبر های مخفی به راهرویی رسید که تالار گرم و نرم هافل در انتهای آن قرار داشت.
- موهاهاهاهاها!
- پیوز! من شنیده بودم روح تو کشته شده!
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413871c9ea5.gif)
ابله مگه روح کشته میشه؟
- اینم حرفیه! پس بقیه چی میگفتن؟
- من خودم این شایعه رو درست کردم چون یه مدت داشتم میرفتم مرخصی و میخواستیم تو این مدت که نیستم به خاطر دستگیری قاتل من آشوب به پا شه تا کسی از شر شرارت های من درامان نمونه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c91016fc30.gif)
- عجب جونوری هستی تو ها. نمیای بریم؟
- کجا؟
- تالار هافل دیگه!
- پدرسوخته ی خائن مگر از روی جنازه من رد بشی که بتونی به اونجا برگردی! بی لیاقت خائن
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
لودو چوبدستی اش را کشید و تکانی داد و گفت: دماخیوس!
سیلی از آب دماغ از دماغ پیوز خارج و وارد دهانش شد!
لودو که پیوز را دک کرده بود خوش حال و شاد به سمت تالار هافلپاف دوید و در را باز کرد.
- زاخـــــــار ... کـــــــــــــینگزلــــــی ... لـــــــــــــورا ... روفــــــــوس ... آســـپ! کجایید بروبچ! همه بیاین جشن بگیرین که من، لودو بگمن، سرور و سالار تالار هافلپاف برگشت ...
- زرشک!
- کــــــی بود؟ کـــــیـــــه؟
کی بود؟لودو هر چه به دنبال منبع صدا گشت کسی را ندید اما از آن عجیب تر این بود که هیچکس در تالار نبود. پس از فرصت نهایت سوء استفاده را کرد و لب پنجره مجازی تالار* رفت و یک دل سیر ...
پس از مدتی لودو از کف زمین برخواست و به تالار مختلط هافلپاف رفت اما آن جا هم هیچکس نبود.
سپس سری به اتاق ناظر رفت تا شاید لورا را آنجا ببیند.
لودو:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
این پدرسوخته ها از کی تاحالا ناظر شدن؟ حالا روفوس پدرپدرسوخته برای من آب پرتقال کوفت میکنه؟ پدرشو در میارم!
همین که لودو از دفتر خارج شد چشمش به تونلی خورد که بر دیوار حفر شده بود. زیر لب ورد لوموس را ادا کرد و با احتیاط وارد تونل شد. مدتی طولانی با ترس و لرز قدم برداشت تا این که از دور چشمش به کورسوی نوری خورد.
دوان دوان به آن سمت دوید و پس از مدتی شبح پنج نفر را دید و کمی که جلوتر رفت چهره روفوس را شناخت.
- شماها این جا چی کار میکنید؟با فریاد ناگهانی لودو روفوس که به عنوان اولین نفر پس از رای گیری روی پل رفته بود تعادلش را از دست داد و از روی پل به پایین افتاد...
____________________________________
آیا روفوس خوراک اژدها خواهد شد؟
آیا او پدر پدرسوخته ی اژدها را در خواهد آورد؟
آیا لودو به جرم قتل روفوس همان جا اعدام میشود؟
آیا کینگزلی از غم دوری روفوس خل و چل شده و همانجا همه لباس هایش را در می آورد؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
پاسخ این سوالات را شما بدهید!!!