موضوع : ادامه پست غیر ارزشی بینز با پستی ارزشی
هدف : هدف نمایشنامه نویسی هست دیگه!
================================================
آوریل : خب شما فعلا قرنطینه میشی
دو تا گردن کلفت میان بینز رو می برن
بینز : نه ، دروغ گفتم ، تو رو خدا منو نبرین ، بچه ها کمک ...
و بینز رو می برن ، همه بچه ها وحشت کردن
آوریل : از نفر بعدی می خوام بیاد اینجا
هیچ کس از جاش تکون نمی خوره
آوریل : خب از همون اول یکی یکی میاید ، هی ... مایکل پاشو بیا
مایکل : اهه ، چرا من بیام ، از سمت دخترا شروع کن
آوریل : بالاخره که همه باید بیاین ، باشه از دخترا شروع می کنیم ، دزیره پاشو بیا
دزیره با ترس و لرز بلند میشه میاد و همونجا می ایسته
آوریل : خب عزیزم شروع کن
دزیره : چی بگم ، آخه من اعتیاد ندارم
آوریل : بهتره دروغ نگی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4dc4e6ed4.gif)
، دوستان ما اینجا یک جادوی دروغ سنج داریم که جناب دومبول شخصا اختراع کردن و هر کسی که اعتراف نکنه با این جادو طرف هست و جریمش هم شش ماه حبس در آزکابان هست
همه :
دزیره : خب ، خب ، من به ، من به اذیت و آزار اعتیاد دارم ، البته نه به شدت بینز ها ، خودم هم ترک می کنم ، دستتون درد نکنه
آوریل : خب شما هم باید قرنطینه بشی
دو تا گردن کلف (خواهر!) میان تا دزیره رو ببرن که دزیره یهو غیب میشه
همه از دیدن این صحنه به وجد میان
ققی بلند صوت می کشید
مایکل : ایول دزیره ، خب حالشونو گرفتی
کریچر با حرکات موزون خوشحالی خودش رو ابراز می کرد
سدریک و دخترا هم با دست زدن دزیره رو تشویق می کردن
آوریل : خب دوستان زیاد خوشحال نباشید بزودی گیرش میاریم ، تازه اون خودش رو غیب کرد ، شما ها میخواین چیکار کنید؟ ، نفر بعد از طرف پسرا بیاد !!!
مایکل خودش رو به اون راه زده بود و به سقف نگاه می کرد
دویل : مایکل با توئه
مایکل : هوووم! ، چی؟ ، من؟ ، کجا؟
ادی : زود باش پاشو بیا دیگه
مایکل بلند میشه به سمت آوریل میره تا سخنرانی کنه
مایکل در راه : آخه دوستان من که اعتیاد ندارم
آوریل : تو که روی هر چی معتاده کم کردی
مایکل : ای بابا ، اصلا خودت چی؟ ، خودت چرا اعتراف نمی کنی
ادی : هوووم ، راست میگه ، خودت چی؟
آوریل : إإإ ... من قبلا تست دادم
ققی : نمیشه ما هم باید ببینیم
ادی : یا اعتراف می کنی همین الان یا به زور مجبورت می کنیم
آوریل : اصلا بی خیال ، الان با خودم گفتم اگر اینجوری باشه که عضوی باقی نمی مونه ، خب پس برین بخوابین ، بینز هم از قرنطینه در میاریم
ادی : امکان نداره
و ادی دو نفر خواهر گردن کلفت رو صدا می کنه
آوریل مجبور میشه بره جلو ، رنگش بدجوری پریده ، میره روبروی پایه میکروفن قرار میگیره اما قدش به میکروفن نمیرسه
مایکل : میخوای بیا رو شونه های من ها؟
آوریل بلافاصه یک کشیده می زنه تو صورت مایکل
مایکل : اِ
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
... چرا میزنی؟
آوریل : ناظرم دلم خواسته
مایکل : من دیگه اینجا نمی مونم ، من اعتراض دارم ، من دولت تعیین می کنم ، من توی دهن این مدیر می زنم با این ناظر انتخاب کردنش ، ...
یک بار دیگه همه به وجد میان
دویل : مرسی مایکل
ققی باز چه چه صوت مانند می کنه
سدریک : مایکل دمت گرم
دخترا : مایکل ، مایکل ، مایکل
مایکل که دست هاشو بالا برده و داره به ابراز احساسات همگروهی هاش جواب میده با صدای دختران بیشتر به وجد میاد و با یک فن کشتی کج آوریل رو نقش بر زمین می کنه
همه ساکت میشن
ادی به سمت آوریل میاد میبینه بیهوش شده ، همه چشمهاشون گرد شده و از ترس دارن می لرزن
دزیره هم یک بار دیگر بالای صحنه حاضر میشه
دزیره : مایکل چیکار کردی؟
مایکل با تعجب یه نگاهی به آوریل می کنه و غش میکنه
ادی : حالا بیا و درستش کن ...